eitaa logo
🌷 شهیدسیدمیلادمصطفوی🌷
1.7هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
86 فایل
شما با دعوت #شهید به این کانال اومدید #اولین_کانال_رسمی #خادم_الشهدا #مهندس_عمران #پهلوان #مربی_اخلاق #شهیدسیدمیلادمصطفوی نشر و کپی مطالب کانال فقط با ذکر #صلوات مجاز میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 ✨خاطره ای از شهید مدافع حرم سیدمیلاد مصطفوی✨ ميگويند: رفيق انسان، ميتواند او را به يا برساند. در قرآن نيز مشابه اين عبارت آمده. يعنی بسياری از افراد اگر جهنمی ميشوندعلت را در بايد جستجو كرد. بنده در طی اين سالها بسياری از افراد را ديده ام كه رفاقت با افراد بی دين، باعث نابودی آنها شد و بر عكس، كسانی را ديدم كه رفاقت با امثال سيد، آنها را به سمت بهشت راهنمائی کرد. بالاترین ويژگی آقا سيد اين بود كه بعد از عبادت و بندگی خدا، برای هدايت مردم تلاش ميكرد. كاری نداشت كه ديگران چه ميگويند و چه چيزق مد نظر دارند. برخی مواقع برای هدايت ديگران، خود را در خطر تهمت قرار ميداد.من در باشگاه ورزشی با سيد ميلاد آشنا شدم. با شخصی برخورد كردم كه روحياتش با بقيه فرق داشت! مثل خود ما ميگفت و ميخنديد. شوخی ميكرد. اما اصلا اهل نبود. سيد ميلاد نه تنها برای من، بلكه برای تمام بچه ها وقت ميگذاشت. خيلی از آنها مسجدی و مؤمن شدند. همه اينها از بركات سيد بود. اصلا وجودش در همه جا ما را ياد خدا می انداخت.برای همين اعتقاد دارم كه او يك مؤمن واقعی بود. چون در احاديث آمده: مؤمن كسی است كه ديدار او، شما را ياد خدابياندازد. تمام رفتار و اخلاق او برای ما درس بود. اما بگذريم ميخواهم داستان خودم را برايتان بگويم: من تا زمان آشنايی با سيد، نماز بودم. در مسائل معنوی هم با کلی ادعا، تمام هنرم اين بود که ترانه گوش نميدادم!! گاهی اوقات هم به زعم خودم تنها کار ثوابم اين بود که مداحی گوش ميکردم. یكبار با بچه های باشگاه رفتيم شمال، شب بود که از همدان راه افتاديم، يادم هست تا خود شمال گفتيم و خنديديم، سیدمیلاد خيلی با بچه ها گرم گرفت. هدف هم داشت! ميخواست تأثير بگذارد، نماز صبح بود که بچه ها رفتند مشغول نماز شدند. من هم نشستم و مشغول تماشای طبيعت! بعد از نماز، سيد اومدم سراغ من وگفت: چطوری رفيق، خوبی؟! نماز خوندی؟! گفتم: سيد جون من تا حالا نماز نخوندم. بلد نيستم!! تعجب كرد اما چيزی نگفت و رفت. رسيديم شمال. رفتيم به سمت اردوگاه. نماز ظهر شد و صدای ملکوتی بلند شد. بچه ها رفتند و نماز خواندند، اما من اين دفعه هم قِسر در رفتم!! غروب شد. اذان مغرب رو که دادند باز من خودم رو مشغول کردم و نماز نرفتم. سيد دوباره اومد سراغم وگفت: رفيق، حيفه چرا نماز نميخونی؟! روزی چند دقيقه هم برای خودت و آخرتت وقت بذار، يقين داشته باش ضرر نميکنی!گفتم: سيدجون دست بردار، هر کی يه جوريه ديگه، ما هم اينطوری حال ميکنيم!! اما سيد نشست و با من صحبت كرد. دلایل منطقی برای من آورد و بعد گفت: ديگه بلند شو، بلند شو بريم.. اول رفتيم وضو بگيريم. يادمه كه شش مرتبه وضو گرفتم تا درست شد! هردفعه که اشتباه ميشد، سيد اشتباهم رو بهم ميگفت. رفتيم و نماز رو با هم خونديم. خيلی برای هدايت من وقت گذاشت. اون سفر تفريحی برای من خيلی بركات داشت. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🇮🇷شما دعوتید به کانال شهید مدافع حرم مهندس سید میلاد مصطفوی🇮🇷 https://eitaa.com/shahidseyyedmilademostafavi به کانال سید خندان بپیوندید✨👆 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 ✨خاطره ای از شهید مدافع حرم سیدمیلاد مصطفوی✨ خيلي ما رو توصيه ميکرد به و خصوصًا اول_وقت، بارها ميگفت: نماز اول وقت چکشي است بر سر نفس و برعکس نماز آخر وقت چکشي است بر سر ! هميشه توصيه بزرگان ديني و شهدا رو در خصوص نماز اول وقت براي ما بيان ميکرد.یک بار در مسير طلائیه بوديم. موقع نماز شد. ما تا يادمان طلائیه فاصله زيادي داشتيم. سيد تو بيابان ماشين رو نگه داشت، نماز اول وقت رو به جماعت خونديم بعد مسير رو ادامه داديم. توفيق بود که يک بار مشهد با هم رفتيم، هر جا که اذان ميگفتند، سيد نمازش رو ميخواند. بازار، خيابان و ... فرقي برايش نداشت. نماز اول وقت او هيچگاه ترك نمیشد.سر زمين کشاورزي هم که بود صداي را که ميشنيد خودش را مهياي نماز اول وقت ميکرد. کاري که شايد به ندرت در اين سالها از کسي ديده بودم. ميرفت و گوشه اي مشغول نماز ميشد. خيلي مقيد به نماز اول وقت بود. بعضي وقتها من لجم ميگرفت! ميگفتم سيد جان من گرسنه ام، حال نماز ندارم، اول ناهار بعدش نماز!! ميگفت نه نميشه اول ناهار بعد از نماز!! ميرفت نمازش رو ميخوند. من هم از لجش نميرفتم ..!! ماه مبارک رمضان منزل يکي از دوستان افطار دعوت بوديم. سيد اول رفت رو خوند. بعدش اومد سر سفره افطار نشست. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🇮🇷شما دعوتید به کانال شهید مدافع حرم مهندس سید میلاد مصطفوی🇮🇷 https://eitaa.com/shahidseyyedmilademostafavi به کانال سید خندان بپیوندید✨👆 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 ✨✨ ميگويند: رفيق انسان، ميتواند او را به يا برساند. در قرآن نيز مشابه اين عبارت آمده. يعنی بسياری از افراد اگر جهنمی ميشوندعلت را در بايد جستجو كرد. بنده در طی اين سالها بسياری از افراد را ديده ام كه رفاقت با افراد بی دين، باعث نابودی آنها شد و بر عكس، كسانی را ديدم كه رفاقت با امثال سيد، آنها را به سمت بهشت راهنمائی کرد. بالاترین ويژگی آقا سيد اين بود كه بعد از عبادت و بندگی خدا، برای هدايت مردم تلاش ميكرد. كاری نداشت كه ديگران چه ميگويند و چه چيزق مد نظر دارند. برخی مواقع برای هدايت ديگران، خود را در خطر تهمت قرار ميداد.من در باشگاه ورزشی با سيد ميلاد آشنا شدم. با شخصی برخورد كردم كه روحياتش با بقيه فرق داشت! مثل خود ما ميگفت و ميخنديد. شوخی ميكرد. اما اصلا اهل نبود. سيد ميلاد نه تنها برای من، بلكه برای تمام بچه ها وقت ميگذاشت. خيلی از آنها مسجدی و مؤمن شدند. همه اينها از بركات سيد بود. اصلا وجودش در همه جا ما را ياد خدا می انداخت.برای همين اعتقاد دارم كه او يك مؤمن واقعی بود. چون در احاديث آمده: مؤمن كسی است كه ديدار او، شما را ياد خدابياندازد. تمام رفتار و اخلاق او برای ما درس بود. اما بگذريم ميخواهم داستان خودم را برايتان بگويم: من تا زمان آشنايی با سيد، نماز بودم. در مسائل معنوی هم با کلی ادعا، تمام هنرم اين بود که ترانه گوش نميدادم!! گاهی اوقات هم به زعم خودم تنها کار ثوابم اين بود که مداحی گوش ميکردم. یكبار با بچه های باشگاه رفتيم شمال، شب بود که از همدان راه افتاديم، يادم هست تا خود شمال گفتيم و خنديديم، سیدمیلاد خيلی با بچه ها گرم گرفت. هدف هم داشت! ميخواست تأثير بگذارد، نماز صبح بود که بچه ها رفتند مشغول نماز شدند. من هم نشستم و مشغول تماشای طبيعت! بعد از نماز، سيد اومدم سراغ من وگفت: چطوری رفيق، خوبی؟! نماز خوندی؟!  گفتم: سيد جون من تا حالا نماز نخوندم. بلد نيستم!! تعجب كرد اما چيزی نگفت و رفت. رسيديم شمال. رفتيم به سمت اردوگاه. نماز ظهر شد و صدای ملکوتی بلند شد. بچه ها رفتند و نماز خواندند، اما من اين دفعه هم قِسر در رفتم!! غروب شد. اذان مغرب رو که دادند باز من خودم رو مشغول کردم و نماز نرفتم. سيد دوباره اومد سراغم وگفت: رفيق، حيفه چرا نماز نميخونی؟! روزی چند دقيقه هم برای خودت و آخرتت وقت بذار، يقين داشته باش ضرر نميکنی!گفتم: سيدجون دست بردار، هر کی يه جوريه ديگه، ما هم اينطوری حال ميکنيم!! اما سيد نشست و با من صحبت كرد. دلایل منطقی برای من آورد و بعد  گفت: ديگه بلند شو، بلند شو بريم.. اول رفتيم وضو بگيريم. يادمه كه شش مرتبه وضو گرفتم تا درست شد! هردفعه که اشتباه ميشد، سيد اشتباهم رو بهم ميگفت. رفتيم و نماز رو با هم خونديم. خيلی برای هدايت من وقت گذاشت. اون سفر تفريحی برای من خيلی بركات داشت. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🇮🇷شما دعوتید به کانال شهید مدافع حرم مهندس سید میلاد مصطفوی🇮🇷 https://eitaa.com/shahidseyyedmilademostafavi به کانال سید خندان بپیوندید✨👆 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ✨خاطره ای از شهید مدافع حرم سید میلاد مصطفوی✨ يک شب منزل يکی ازدوستان باهم خوابيده بوديم.صبح رو که دادند بيدار شديم، نمازصبح رو خونديم. سيد مقيد بود هر روز مقداری قرآن بخونه. قرآنش رو هم خوند و خوابيديم. تازه گرم خواب بوديم که يک دفعه صدايی شنيدم! از خواب پريدم و ديدم سيد دو دستی محکم به سرش ميزنه. گفتم سيد چته چيکارميکنی!؟ گفت محمد بدبخت شدم نمازصبحمون قضا شد!! شرمنده حضرت زهرا (س) شديم. گفتم سيدجان ما که نمازمون روخونديم تازه مگه يادت رفته، بعد از نماز هم خوندی!! تا من اين حرف روزدم آرامش به چشمانش برگشت.گفتم حالا که خيالت راحت شد بگير بخواب، بذارماهم بخوابیم بعدها در جایی خواندم که مقام معظم رهبری فرمودند: اين تنم را لرزاند که امام صادق (ع) فرمودند: اگر يک صبح از کسی قضا شود؛ کل دنيا طلا شود ودر راه خدا بدهد جبران آن نماز قضا نخواهد شد. بعدها راز نگرانی سيد ازقضا شدن نمازش رو فهميدم. سيد يک روز حرف خيلی عجيبی به من زد که هنوز هم باورش برای ما مشکله. به من گفت: ۱۵ ساله که نماز صبح من قضا نشده!!من تو ذهنم حساب کردم ديدم سيد زمان شهادت۲۹ساله بود!! يعنی دقيقًا هيچ نماز صبح قضايی .بی اختیار ياد جمله حاج حسين يکتا افتادم: ميگفت خيليها ميپرسند چکار کنيم بشيم يا دست کم مقام شهدا رو داشته باشيم. حاج حسين يه کد خيلی خوب به ما داد وفرمودند: شهدا اول از دلهاشون کردند ومدافع شدند، بعد مدافع شدند. در روايتی میفرمايد: القَلْبُ حَرَمُ اللهِ فَلا تُسْكِنْ فِي حَرَمِ الله غيَرَ الله. قلب شما حرم است، در اين حرم الهی غير خدا را راه ندهيد. مدافعان حرم، اول از حرم خدا خيلی خوب دفاع کردند که بهشون دفاع از حرم زينب س رودادند... به کانال ما بپیوندید✨ https://eitaa.com/shahidseyyedmilademostafavi 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 ✨ ای از شهید مدافع حرم ✨ ميگويند: رفيق انسان، ميتواند او را به يا برساند. در قرآن نيز مشابه اين عبارت آمده. يعنی بسياری از افراد اگر جهنمی ميشوندعلت را در بايد جستجو كرد. بنده در طی اين سالها بسياری از افراد را ديده ام كه رفاقت با افراد بی دين، باعث نابودی آنها شد و بر عكس، كسانی را ديدم كه رفاقت با امثال سيد، آنها را به سمت بهشت راهنمائی کرد. بالاترین ويژگی آقا سيد اين بود كه بعد از عبادت و بندگی خدا، برای هدايت مردم تلاش ميكرد. كاری نداشت كه ديگران چه ميگويند و چه چيزق مد نظر دارند. برخی مواقع برای هدايت ديگران، خود را در خطر تهمت قرار ميداد.من در باشگاه ورزشی با سيد ميلاد آشنا شدم. با شخصی برخورد كردم كه روحياتش با بقيه فرق داشت! مثل خود ما ميگفت و ميخنديد. شوخی ميكرد. اما اصلا اهل نبود. سيد ميلاد نه تنها برای من، بلكه برای تمام بچه ها وقت ميگذاشت. خيلی از آنها مسجدی و مؤمن شدند. همه اينها از بركات سيد بود. اصلا وجودش در همه جا ما را ياد خدا می انداخت.برای همين اعتقاد دارم كه او يك مؤمن واقعی بود. چون در احاديث آمده: مؤمن كسی است كه ديدار او، شما را ياد خدابياندازد. تمام رفتار و اخلاق او برای ما درس بود. اما بگذريم ميخواهم داستان خودم را برايتان بگويم: من تا زمان آشنايی با سيد، نماز بودم. در مسائل معنوی هم با کلی ادعا، تمام هنرم اين بود که ترانه گوش نميدادم!! گاهی اوقات هم به زعم خودم تنها کار ثوابم اين بود که مداحی گوش ميکردم. یكبار با بچه های باشگاه رفتيم شمال، شب بود که از همدان راه افتاديم، يادم هست تا خود شمال گفتيم و خنديديم، سیدمیلاد خيلی با بچه ها گرم گرفت. هدف هم داشت! ميخواست تأثير بگذارد، نماز صبح بود که بچه ها رفتند مشغول نماز شدند. من هم نشستم و مشغول تماشای طبيعت! بعد از نماز، سيد اومدم سراغ من وگفت: چطوری رفيق، خوبی؟! نماز خوندی؟! گفتم: سيد جون من تا حالا نماز نخوندم. بلد نيستم!! تعجب كرد اما چيزی نگفت و رفت. رسيديم شمال. رفتيم به سمت اردوگاه. نماز ظهر شد و صدای ملکوتی بلند شد. بچه ها رفتند و نماز خواندند، اما من اين دفعه هم قِسر در رفتم!! غروب شد. اذان مغرب رو که دادند باز من خودم رو مشغول کردم و نماز نرفتم. سيد دوباره اومد سراغم وگفت: رفيق، حيفه چرا نماز نميخونی؟! روزی چند دقيقه هم برای خودت و آخرتت وقت بذار، يقين داشته باش ضرر نميکنی!گفتم: سيدجون دست بردار، هر کی يه جوريه ديگه، ما هم اينطوری حال ميکنيم!! اما سيد نشست و با من صحبت كرد. دلایل منطقی برای من آورد و بعد گفت: ديگه بلند شو، بلند شو بريم.. اول رفتيم وضو بگيريم. يادمه كه شش مرتبه وضو گرفتم تا درست شد! هردفعه که اشتباه ميشد، سيد اشتباهم رو بهم ميگفت. رفتيم و نماز رو با هم خونديم. خيلی برای هدايت من وقت گذاشت. اون سفر تفريحی برای من خيلی بركات داشت. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🇮🇷شما دعوتید به کانال شهید مدافع حرم مهندس سید میلاد مصطفوی🇮🇷 https://eitaa.com/shahidseyyedmilademostafavi به کانال سید خندان بپیوندید✨👆 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍃 ای از جوانان شهر با شهیدسیدمیلاد مصطفوی در اردوی راهیان نور🍃 🕚ساعت یازده شب بود که کاروانی از قزوین اومده بودن ، اکثرا جوانهایی بودند که اهل و این طور مسائل نبودند ، تا این جوانها رو دید به من گفت بیا بریم سراغ این جوانها براشون صحبت کنیم ، خلاصه با دو سه نفرشون گرم گرفت و شروع کرد صحبت کردن ، اول از واجبات دین صحبت کرد از خوندن گفت بعد وصل کرد به و از رشادتهای شهدا. با صحبتهای سید کم کم به تعداد بچه ها اضافه می شد بچه ها سوال می کردند و سید جوابهای زیبایی می داد واقعا من یقین پیدا کرده بودم که همه این جوابها و صحبتهایی که سید می کرد عنایت شده بود و به همین خاطر تاثیر عجیبی روی مخاطبین گذاشته بود. چشمام گرم خواب شده بود گفتم سید من میرم بخوابم گفت خواب همیشه هست ولی این رو از کجا دوباره میخوای پیدا کنی باهاشون صحبت کنی من گوش ندادم رفتم خوابیدم. چند ساعت بعد بیدار شدم که نماز شب بخونم دیدم نیست خیلی گشتم نبود. رفتم پشت بام ببینم خلوت همیشگیشه دیدم نیست از پشت بام دیدم سوله بچه های شهر قزوین برقش روشنه اومدم پایین رفتم دیدم سید با شمع وجودی خودش وسط محفل نشسته و همه دورش زدند.  قریب به هشتاد نفر نشستند و با جان و دل دارن به گوش میدن؛ از خجالت آب شدم . خنده و اشک بچه ها با هم قاطی شده بود. سید هم خاطرات می گفت هم طنز و نکته های اخلاقی؛ اشاره کردم میای بخونی؟ گفت نمیام اینا از نماز واجب ترن. دور و بر ما بسیار است بیم قحط است از این گونه فراوانی ها! تا صبح صحبتهای سیدمیلاد ادامه داشت، اذان که دادند بچه ها رو محیا کرد برای اومد طرف من گفت احسان جان الحمدالله به برکت مجلس بود تو این جمع آدم بی نماز تا دلت بخواد زیاد بود ، حتی چند نفرشون گفتند اهل خواری هم بودیم اما الان دیگه اومدند که با   رفیق بشن، اون لحظه بود که زمانی که من و امثال من تو خواب غفلت بودیم هنر سید میلاد این بود که خیلی ها رو از خواب غفلت بیدار کنه. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🇮🇷شما دعوتید به کانال شهید مدافع حرم مهندس سید میلاد مصطفوی🇮🇷 https://eitaa.com/shahidseyyedmilademostafavi @shahidmiladmostafavi به کانال سید خندان بپیوندید✨👆 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
مثلا تا خواستید نماز رو شروع کنید حتما قبلش و رو بگید. حداقل اقامه رو بگید 🔸 بعد چند لحظه ای با توجه کن که خدایا من میخوام این نمازم منو به تو نزدیک کنه. برای نزدیک شدن به تو دارم نماز میخونم...😌 🔶بعد حرکات و نماز رو خیلی مرتب و منظم و با آرامش انجام بده. ذکر های رکوع و سجده رو تا اونجا که میشه دوبار بگو. 🔹بعد از نماز هم حتما رو بگو. چند تا بفرست و حتما چند تا بکن و از خدا چیزی بخواه ✔️ بعد هم بگو خدایا ممنون که توفیق نماز مودبانه رو بهم دادی. اگه توفیق بدی نماز بعدی رو هم مودبانه بخونم ممنون میشم.😌 ✅ خدایا خواهش میکنم این نماز دست و پا شکسته منو ازم قبول کن و کوتاهی ها و بی ادبی هام رو ببخش... حالا این نماز هست که آدم رو یه مقدار به خدا نزدیک میکنه و رفتار و زندگی انسان رو تغییر خواهد داد...