🌹🕊🥀🍀🥀🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#محمدحسین_محمدخانی
موقعِ خرید جـهیزیه ، خانم فروشـنده به عڪسِ صفحهی گوشےام اشاره کرد و پرسـید :
این عڪسِ کدوم #شهیده ؟
خندیدم و گفتم : این هـنوز #شهید نشده ، عکس شوهـرمه!
اما الان واقعا همیشه عکس یه #شهید تصویر زمینه گوشیم شده
راوی :
#همسر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹🕊🥀
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴
#شهیدانه
#عاشقانه_های_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#جلیل_خادمی
#شهیدی که محل خاکسپاری اش را به همسرش نشان داد .
یک شب با صدای گریه دخترم از خواب بیدار شدم . دیدم #جلیل نیست .
#جلیل گوشه ای از سالن نشسته بود . عبایی روی شانه هایش و انگشتر عقیق یمن هم در انگشتانش خوابش برده بود .
صدایش زدم ، چشمانش را باز کرد. گفتم جلیل بین قرآن خواندن خوابت برده ...
گفت : زهرا جان ، خداوند خطاب به فرشتگانش می گوید در دل این شب، وقتی همه خواب هستند بنده من با همه خستگیها یش و خوابی که تمام چشمانش را فرا گرفته بیدار مانده تا من به او عطا کنم هر آنچه می خواهد ...
بعدها که #شهید شد فهمیدم آن شب برای او شب برات بوده است .
یک روز به امامزاده #شهیدان رفتیم . فاطمه را در آغوش گرفته بود و زیارت اهل قبور را می خواند .
یک دفعه به جای مزار خودش نگاه کرد و گفت : اینجا جای من است و فاتحه ای خواند
آن جایی را که جلیل نشان داد در میان #شهدا بود و من تا آن زمان به این فکر نکرده بودم که فقط #شهدا را در این مکان دفن می کنند ...
24 آبان 1394 روز #شهادت حضرت رقیه (س) جلیل در سامرا به #شهادت رسید .
راوی:
#همسر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_احمد_کاظمی
روز پنجم عملیات کربلای ۵ است و همه فرماندهان درگیر عملیات هستند.
در منطقه پنج ضلعی روی رودخانه پل نو است؛ و زیر پل، سنگر فرماندهی لشکر ۸ نجف.آتش دشمن آنقدر سنگین است که جای سالمیروی زمین پیدا نمیشود.
دشمن به معنای واقعی زمین را با خمپاره شخم میزند.
به همراه #احمد به خط رفتیم و قرار بود در سنگر او جلسه ای انجام گیرد.
شب قبل از آن نیروهای #حاجی یک خاکریز مهمیآنجا زده بودند و ما برای دیدن آن به خط رفتیم. آن جا بود که یک خمپاره کنار ما به زمین خورد. خیلیها #شهید شدند و زخمی اما الحمدالله #احمد آسیبی ندید.
این قضیه برای من بیشتر شبیه به معجزه بود. آنجا بود که فهمیدم #احمد باید زنده بماند و گرنه چه جور میشود کسی از آغاز جنگ در جبهه حضور داشته باشد و همیشه در خط مقدم، اما آسیب جدی نبیند.
اینها همه نشانه است.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊 🥀🕊
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#عاشقانه_شهدا
#سردار_شهید
#مهدی_زین_الدین
خوابش را دیدم
گفتم :
چگونه توفیق
#شهادت پیدا کردی ؟!
گفت :
از آنچه دلم میخواست
گذشتم!
نگذارید #حب دنیا
شما را #فریب دهد ...
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 🕊🌹
مرگا که سکوت، عین بیغیرتی است
این طائفه، انتقامشان ضربتی است
رمز عملیات در این شام سپید
آن دختر ناز کاپشن صورتی است...
#باذن_الله
#ایران_قوی
#ما_متحدیم
#قهرمان_مردم
#انتقام_سخت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدانه #روایتگری
خوشحال باش سردار
تاحدی انتقام خون دختر کاپشن صورتی، فائزه جهادگر، شهدای گلزار شهدای کرمان در جوار مزار شریفت گرفته سد...
موشک بالستیک...ویران کرد خانه ی تروریست های صهیونیستی را که ویران کردن خانه های زیادی را...
دست مریزاد شیر بچه های سپاه...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج #شهید_القدس #قهرمان_من #باذن_الله
#ما_ملت_شهادتیم #یمن
#ما_متحدیم #طوفان_الاقصی
🌹وقتی شهید نواب با شاه ملاقات کرد به او چه گفت؟
♦️#شهید_نواب_صفوی به جهت لغو حکم اعدام یکی از شاگردانش به دیدار محمدرضا پهلوی میرود. در مورد این دیدار میگوید: وقتی به دربار رفتم آقای جم وزیر دربار به من گوشزد کرد ملاقات با اعلیحضرت عرفی دارد، از جمله تعظیم به وی، رعایت زمان ملاقات و...، ولی من گوشم بدهکار این حرفها نبود، به نزد شاه که رسیدم تعظیم نکردم بلکه سلام دادم و سر جایم ایستادم، به ناچار شاه دستش را دراز کرد و با من دست داد و پرسید: آقای نواب صفوی چه میخوانید؟ من شنیده ام شما طلبه هستید و درس میخوانید، ما آمادگی داریم هزینه تحصیل شما را تأمین کنیم.
شهید نواب صفوی در ادامه میگوید: دستم را محکم بر روی میز کوبیدم و گفتم: من درس هستی و سیاه مشق زندگی میخوانم، من به شما نصیحت میکنم باید از فلسطین حمایت کنید و همراه با مردم مظلوم و فقیر باشید.
👌پس از پایان وقت ملاقات، شاه به وزیر دربار میگوید: این سید مثل یک افسر که با سرباز صحبت میکند با من صحبت کرد و اصلا انگار نه انگار شاهی وجود دارد.
#شاه
#شاهمخلوع
#شهیدنوابصفوی
💯قرارگاه سایبری عَمّار🇮🇷دعوتید
#شهیدمصطفی_چمران:
نهیب مردانگی و شرف،
لحظه ای که مرد را از نامرد
تشخیص میدهند،
من #آزاده_ام،
من ازجهان دست شسته ام،
من از مرگ وحشتی ندارم
و با بساطت به آغوش مرگ
فرو می روم
#امام_زمان
#سرباز_مهدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹صحنه کمتر دیده شده از شهید حاج قاسم سلیمانی 😭
🕊شادی روحش صلوات
#امام_زمان
#سرباز_مهدی
هدایت شده از بهشت ایران
وقتی نواب شربت شهادت به سیدعلی خامنه ای داد
🔰برگی از خاطرات امام خامنه ای درباره نواب صفوی: «نواب صفوی را اولین بار در مشهد بود که شناختم. تصور می کنم سال 1331 یا 1332 بود. شنیدم که او و فدائیان اسلام، وارد مهدیه مشهد شده اند. جاذبه ای پنهانی، مرا به سوی او می کشاند و بسیار علاقه داشتم که نواب را از نزدیک ببینم. یک روز خبر دادند که نواب می خواهد برای بازدید طلاب مدرسه سلیمان خان که ما هم جزو طلاب آن مدرسه بودیم، بیاید. آن روز، مدرسه را با آب و جارو مرتب کردیم. هرگز آن روز از یاد و خاطر من بیرون نمی رود و جزو روزهای فراموش نشدنی زندگی من است
مرحوم نواب آمد.یک عده از فدائیان اسلام هم با او بودند که از روی کلاهشان مشخص می شدند،کلاه های پوستی بلندی سرشان می گذاشتند. آن ها دور و بر نواب را گرفته بودند و او همراه با جمعیت وارد مدرسه سلیمان خان شد. راهنمائیشان کردیم و آمدند در مدرس مدرسه که جای کوچکی بود، نشستند. طلاب مدرسه هم جمع شدند.هوا هم گرم بود
نواب شروع به سخنرانی کرد. سخنرانیش یک سخنرانی معمولی نبود. بلند می شد، می ایستاد و با شعار کوبنده و لحن خاصی صحبت می کرد.من محو نواب شده بودم. خود را از لابه لای جمعیت عبور داده و به نزدیکش رسانده و جلوی او نشسته بودم.همه وجودم مجذوب این مرد شده بود و با دقت به سخنانش گوش می دادم.موقعی که شربت به من داد، گفت: «بخور! انشاءالله که هر کسی این شربت را بخورد، شهید می شود.»
او بنا کرد به شاه و به انگلیس بدگویی کردن. اساس سخنانش این بود که اسلام، باید زنده شود، اسلام باید حکومت کند و اینهایی که در رأس کار هستند، دروغ میگویند، اینها مسلمان نیستند. من برای اولین بار، این حرفها را از نواب صفوی می شنیدم و آن چنان، این حرفها در من نفوذ کرد و جای گرفت که احساس کردم دلم میخواهد همیشه با نواب باشم. این احساس را واقعاً داشتم که دوست دارم همیشه با او باشم
بعد گفتند که نواب فردا به مدرسه نواب میرود. من هم به آنجا رفتم تا بار دیگر او را ببینم. گفتند از مهدیه به طرف آنجا راه افتاده است. من راه افتادم و به استقبالش رفتم تا هر چه زودتر او را ببینم. یک وقت دیدم دارد از دور می آید. در پیاده رو، در دو طرفش مردم صف بسته بودند و از پشت سر فشار می آوردند و میخواستند او را ببینند. من هم رفتم و نزدیک او قرار گرفتم جذب حرکات وی شدم
نواب همین طور که راه می رفت، شعار می داد. نه که خیال کنید همین طور عادی راه می رفت. در همان راه، منبری شروع کرده بود، میگفت: «اسلام را حاکم کنیم. برادر مسلمان! برادر غیرتمند! اسلام باید حکومت کند!» از این گونه سخن ها می گفت و با صدای بلند شعار می داد و چون به افرادی می رسید که کروات زده بودند می گفت: «این بند را اجانب به گردن ما انداختند. باز کن برادر!» به کسانی که کلاه شاپو سرشان بود می گفت: «این کلاه را اجانب بر سر ما گذاشته اند برادر!» من می دیدم کسانی را که به نواب می رسیدند و در شعاع صدای او و اشاره دست او قرار می گرفتند، کلاه شاپو را بر می داشتند و مچاله می کردند و در جیبشان می گذاشتند. سخن و کلامش آنقدر نافذ بود.
من واقعاً به نفوذ نواب، در عمرم کمتر کسی را دیده ام. خیلی مرد عجیبی بود. یک پارچه حرارت بود. یک تکه آتش. با همین حالت رسیدیم به مدرسه نواب و وارد آنجا شدیم. جمعیت زیادی جمع شده بود. باز من رفتم همان جلو نشستم و چهار چشمی، نواب را می پاییدم.
شروع به سخنرانی کرد. با همه وجودش حرف میزد. آن جور نبود که فقط زبان و سر و دست کار کنند. بلکه زبان و سر و دست و پا و بدن همه وجودش حرکت می کرد. شعار می داد و مطلب را می گفت. بعد هم که سخنرانیش تمام شد، چون ظهر شده بود. پیشنهاد کردند نماز جماعت بخوانیم. نواب از آقا سید هاشم درخواست کرد که امامت نماز کنند و او که از همراهان و حامیان نواب بود. نماز را اقامه کرد و یک نماز جماعت حسابی هم آنجا خواندیم. بعد نواب رفت.
ما دیگر بی خبر بودیم و اطلاعی نداشتیم تا خبر شهادتش را به مشهد رسید. حدود تقریباً دو سال از سفر نواب به مشهد می گذشت و ما در مدرسه نواب بودیم که خبر شهادتش را شنیدیم. یادم هست که یک جمع طلبه بودیم و چنان خشمگین و منقلب شدیم که علناً در مدرسه شعار می دادیم و به شاه دشنام می دادیم وخشم خودمان را به این صورت، اظهار می کردیم.
باید عرض کنم که مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی، روی همان آزادگی و بزرگ دلی عجیبی که داشت، تنها روحانی مشهد بود که در مقابل شهادت نواب عکس العمل نشان داد و به هنگام درس به مناسبتی، حرف را به نواب صفوی و یارانش برگرداند و از دستگاه انتقاد شدیدی کرد و تأثر عمیق خود را نشان داد.
باید گفت که اولین جرقه های انگیزش انقلاب اسلامی، به وسیله نواب در من به وجود آمد وهیچ شکی ندارم که اولین آتش را در دل ما، نواب روشن کرد.»
#سالروز_شهادت_نواب_صفوی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
24.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 به یاد ذاکر و عارف دلسوخته،
شهید مسعود ملا
مداح با صفای گردان عمار
گروهان شهید باهنر
لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
که در محاصره تنگه ابو قریب
آسمانی شد...
#امام_زمان
#سرباز_مهدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 پدرِ دختر کاپشنصورتی: قلبمان از حملهٔ موشکی سپاه به تروریستها آرام شد
🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇یاد شهدای غواص دست بسته
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175
دعوت کنید
آدرس رانشر دهید
🔺شهید نواب صفوی:
#آرزو دارم که #حکومت_اسلامی تشکیل شود، و آن زمان #بزرگترین_افتخارم این است که #رفتگر خیابانهایش باشم.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
18.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩حاج قاسم سلیمانی در کلام سید حسن نصر الله:دلم در این دنیا از شدت لقاء الله و دیدار شهداء تنگ شده است.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
شهید امروز: شهید مدافع حرم میثم مدواری
💐🕊🥀💐🕊🥀💐
نـام پـــدر : ریحان
تاریـخ تولد : 1363/2/23
اصالت : تهرانی
سن : 31
تاهل : متاهل
تعداد فرزندان : دو فرزند
تحصیلات : دیپلم
سازمان : سپاه پاسداران
تاریخ شــهادت : 1394/8/16
مــحل شـهادت : سوریه
محل تدفین : گلزار شهدای بهشت زهرا
قطعه ۲۹
ردیف ۴۹
شماره ۱۶
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
💫 شهید والامقام مدافع حرم "میثم مدواری"
در 23 اردیبهشت ماه سال 1363 در تهران، محله تختی نازی آباد دیده به جهان گشود و در دامان مادر، نهضت حسینی و مکتب زینبی را آموخت و از همان دوران طفولیت با هیئت و مسجد آشنا شد و همراه پدر در این مجالس شرکت می کرد.
وی پس از اتمام تحصیلات متوسطه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول به کار شد و در سال 1387 ازدواج کرد که ثمره این زندگی هشت ساله دو دختر به نام های فاطمه زهرا و فاطمه کوثر است.
🍂🥀 شهید مداوری با شروع شدن جنگ سوریه با داعش از سال 1389 به سوریه اعزام شد و بعد از رشادت های بسیار در دفاع از حریم اهل بیت صبح روز 16 آبان ماه 1394 پس از ساعت ها درگیری با کفار داعشی به فیض شهادت نائل آمد.
مزار این شهید والامقام در قطعه ی 29 گلزار شهدای بهشت زهرا(س) در کنار مزار برادر شهیدش مسعود مدواری قرار دارد.
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
رضا مدواری برادر شهید :
🌸🍃نجابت، پاکی، دستگیری از مستمندان، بخشندگی و نیکی به پدر و مادر در همه جوانب و زمینهها و دل کندن از دنیا و تعلقاتش از مهمترین ویژگیهای اخلاقی وی بود.
🦋اگر احساس میکرد فردی گرفتار و نیاز به کمک دارد، سریع میرفت سراغش و کار وی را انجام میداد.
برادر شهید مدافع حرم با اشاره به خاطرهای از شهید که نیازمندان را دستگیری و مساعدت کرده بود ادامه داد: یک دفعه از ماموریت برگشته و حال خوبی هم نداشت، یکی از بستگان دچار مشکلی شده و نیازمند و آبرودار بود، میثم از کرج با حالت بیماری کار وی را دنبال کرد و ضمانت وی را پذیرفت، کاری که هیچکس حاضر نبود، برای وی انجام دهد و گره مشکلش با همت میثم باز شد، الان بعداز شهادت میثم عکس وی زینت بخش خانه آن فرد است.
🦋وی اهل انجام کارهای خیر و خداپسندانه بود و سعی میکرد هر طور شده به دیگران در شرایط سخت و بحرانی کمک کند.
🦋🌹🦋🌹🦋🌹
برادر شهید یادآور شد:
🌸🍃میثم بعد از اخذ دیپلم در سال ۸۱ وارد سپاه شد و در مناطق عملیاتی و جنگی هشت سال دفاع مقدس اقدام به تفحص و یافتن اجساد شهدا در مناطق جنوب شلمچه و فکه میکرد.
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج