💐🌴🌺🍀🌺🌴💐
#عاشقانه_ها
#همسرانه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#همسر_سردار_شهید
#حاج_ابراهیم_همت
وقتي به #خانه مي آمد ، من ديگر #حق نداشتم #كار كنم .
بچه را #عوض مي كرد ، #شير برايش درست مي كرد . #سفره را #مي_انداخت و #جمع مي كرد ، پا به پاي من مي نشست ، #لباس_ها را #مي_شست ، #پهن مي كرد ، #خشك مي كرد و #جمع مي كرد .
آن قدر #محبت به پاي #زندگي مي ريخت كه هميشه به او مي گفتم : درسته كه كم مي آيي #خانه ؛ ولي من تا #محبت_هاي تو را #جمع كنم ، براي يك ماه ديگر #وقت دارم .
نگاهم مي كرد و مي گفت : تو بيش تر از اين ها به گردن من #حق داري .
يك بار هم گفت : من زودتر از #جنگ تمام مي شوم و گرنه ، بعد از جنگ به تو #نشان مي دادم تمام اين روزها را چه طور #جبران مي کردم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌺💐🌼
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#کرامات
#شهدا_و_امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#سید_حمید_میرافضلی
سید حمید از حُرهای انقلاب اسلامی است. همه از دستش عاصی شدهبودند. حتی لاتهـای محله هم از او حساب میبردنـد. شده بود بزنبهادر محله قطبآباد رفسنجان. هیچ کس از دست قلدریهایش در آسایش نبود.
بعد از شروع جنگ تحمیلی، پیکر غرق در خون برادر بزرگترش #شهید_سید_علیرضا را که در حیاط خانه دید، خیلی متحول شد.
فقط حرف بیبی(مادرش) کمی آرامش کرد: برادرت کشته نشده، #شهید شده. شما که عزیزتر از اولاد #امام_حسین_ع نیستید. همه شما باید #شهید شوید تا اسلام زنده بماند.
سید حمید هم به جبهه رفت. کفشهایش را بخشید و از آن به بعد، دیگر کسی او را در جبهه با کفش ندید!
میگفت: اینجا جایی است که خون #شهدایمان روی زمین ریخته.
شبها با پای برهنه در بیابان پر از خار و خاشاک راه میرفت و با اشک، استغفار میکرد. معروف شد به #سید_پابرهنه.
آنقدر از خودش لیاقت نشان داد که به فرماندهی گردان رسید. در یکی از عملیاتها، سه روز نخوابید و حتی غذایش را هم در حال راه رفتن میخورد.
سيد حميد دوبار مخفیانه به كربلا رفت. در عملیات خیبر، ترک موتور #حاج_ابراهیم_همت نشست. گلوله مستقیم دشمن، هر دوی آنها را به آرزویشان رساند و به #شهادت رسیدند.
#حاج_همت که نفر جلویی موتور بود، سر و دستش رفت و #شهید_میرافضلی هم پیشانی و پهلویش.
همانی شد که سید حمید میخواست؛ دلش میخواست به جدهاش، فاطمه زهرا(س) ملحق شود.
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم
#ماه_خون_و_قیام
🏴 🕊🌹