🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀
#خاطرات
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#عبدالحسین_برونسی
جهیزیه ی فاطمه حاضر شده بود . یک عکس قاب گرفته از بابای #شهیدش را هم آوردم . دادم دست فاطمه . گفتم : بیا مادر! اینو بگذار روی وسایلت .
به شوخی ادامه دادم : « بالاخره پدرت هم باید وسایلت رو ببینه که اگر چیزی کم و کسری داری برات بیاره .»
شب #عبدالحسین را خواب دیدم. گویی از آسمان آمده بود؛ با ظاهری آراسته و چهره ی روشن و نورانی. یک #پارچ خالی تو دستش بود. داد بهم. با خنده گفت: «این رو هم بگذار روی جهیزیه ی فاطمه.»
فردا رفتیم سراغ جهیزیه. دیدیم همه چیز خریدهایم، غیراز #پارچ!
راوی :
#همسر_شهید
🥀 🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
به یاد #شهدای گمنام، آنان که خبر #شهادتشان عادی و در سکوتی تلخ در اندک رسانههای مرتبط پخش میشود .
#شهید_والامقام
#مدافع_امنیت
#سعید_معین
📋#زندگینامه_شهید
🌹سعید در خانواده ای متدین و مذهبی در سال ۱۳۵۳ به دنیا آمد، او تنها فرزند پسر خانواده و برای پدر و خصوصا مادرش بسیار عزیز بود، دوست و رفیق دوران کودکی و نوجوانی اش دایی #شهیدش بود، پس از #شهادت او در جنگ تحمیلی عشق به #شهید و #شهادت در دلش شعله ور گردید، پس از رها کردن مدرسه مشغول به کار شد و اندک درآمد خود را به پدرش می داد و مقداری را نیز پس انداز می کرد.
🌹صبور و آرام بود و مهربان سخن می گفت، در کارها به خدا توکل می کرد،در انجام واجبات دین به خصوص نماز و روزه بسیار مقید بود و اوقات بیکاری را با قرائت قرآن سپری می کرد، بارسیدن به سن سربازی به خدمت مقدس سربازی اعزام و در منطقه ی نظامی سلماس مشغول خدمت گردید.
سر انجام بیستم مهرماه در سال ۱۳۷۳ در همان منطقه به دلیل سقوط خودرو حین انجام وظیفه به درجه ی رفیع #شهادت نایل آمد.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#شهدای_امنیت
🥀 🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#عاشقانه_های_شهدا
خاطره تکان دهنده
#سردار_شهید
#محمد_ابراهیم_همت
از #شهادت و ایثار
یک #بسیجی_گمنام
در شب مرحلهٔ سوم عملیات والفجر۴ ستون نیروهای گردان مالک، به چند رشته سیم خاردار حلقه ای دشمن رسیدند که راه گردان را سَد کرده بود
آنجا یکی از برادرها وقتی می بیند خطر اِتلاف وقت و عقب ماندن گردان مالک از سایر گردان ها، دارد عملیات را تهدید می کند
با شکم روی سیم های خاردار حلقوی می خوابد و به بچه های گردان مالک می گوید :
برادرها ، معطل نکنید ، پایتان را روی من بگذارید و از اینجا رد بشوید
بچه بسیجی ها، از سر ناچاری پذیرفتند و همگی پا بر روی پشت آن برادر گذاشتند و از آنجا عبور کردند
بر اثر فشار تدریجی وارد آمده بر سیم های حلقوی این سیم ها به زمین نزدیک می شوند و مینی که دشمن در زیر سیم های خاردار کاشته بود عمل می کند و زیر شکم آن برادر منفجر می شود و #شهیدش می کند .
در تمام ارتش های دنیا ، نیروهایی که انگیزهٔ بدون معرفت عمیق دارند وقتی به میدان جنگ می آیند ، می بینی کُپ می کنند و از جای خودشان تکان نمی خورند و از گلوله می ترسند .
شناخت می خواهد که انسانی داوطلبانه روی مین بخوابد .
سینه اش را بگذارد روی سیم خاردار
تا دیگران از روی بدن او ، رد بشوند
شوخی نیست .
۱۳ آذر ۱۳۶۲
منبع :
کتاب به روایت همت، ص۹۵۴
🌹
🌹🕊🥀🏴🥀🕊🌹
#مادرانه
#مادر_شهید
مادر چهار #شهید دفاع مقدس (#شهیدان_جوادی_نیا ) در دیداری حضوری با حضرت امام (ره) عکس فرزندان #شهیدش را با خود آورده بود.
عکس اول را در آورد و گفت:
این پسر اولم #محسن است.
عکس دوم را گذاشت روی عکس #محسن و گفت:
این پسر دومم #محمد است، دوسال با #محسن تفاوت سنی داشت.
عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس #محمد، رفت بگوید این پسر سومم …، سرش را بالا آورد، دید شانه های امام (ره) دارد می لرزد. امام(ره) گریه اش گرفته بود.
فوری عکس ها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت:
چهار تا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم.
#سالروز_وفات
#حضرت_ام_البنین_س
و روز تکریم
#مادران_و_همسران_شهدا
🏴 🕊🌹