eitaa logo
به محفل شهدا خوش آمدید
125 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
4.9هزار ویدیو
2 فایل
شهادت یعنی ... متفاوت به آخر رسیدن وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست 🌷 @Ekram_93 «اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک» ♡خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.‏♡
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹سالروز عملیات و پرکشیدن 175 گرامی باد 🌹 سوم دی ماه ۱۳۶۵ مصادف است با روزی که رزمندگان غواص برای عملیات کربلای ۴ به آب زدند و ۳۰ سال بعد با دست های بسته بازگشتند.
شهید"مصطفی ابراهیمی مجد":بگذارید بعـد از مرگـم [همه] بدانند؛ من نیـز صاحبم را؛ محبوبم را؛ دیدار کردم 📌همانطور که اسـاتید بزرگمان می گفتند: «نوکـر محـال اسـت صـاحبـش را نبیند.» من نیـز صاحبم را؛ محبوبم را؛ دیدار کردم. 🔸اما افسوس که تااین لحظه که این وصیت را می نویسم؛ دیـدار مجـدد او نصیـبم نگـشت. 🔹بدانید که امام زمانمان حـی و حاضر است و او پشتیبان همه شیعیان می باشد.از یـاد او غافل نگردید. ▪️دیگـر در این مورد گـریه مجـالم نمی دهد بیشتر بنویسم. تا این زمان دیدار او را برای هیچ کس نگفته ام؛ مبادا که ریـا شود و فقـط که دیگر می گویم که از آن دیدار به بعد؛ ▫️چون دیگر تا این لحظـه او را ندیده ام، تمـام جـگرم سوخته است.اکنون به جبهه میروم تا پیروزی اسـلام را نزدیک سازم و راه را جهت ظهـور آن حضرتش باز سازم.  "مهندس شهید مصطفی ابراهیمی مجد" مزار مطهر بهشت زهـرا (س) ق۲۴ ر۹۵ ش۲۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید باقری: مرگ دست خداست.... عقب بایستیم، ترسو بار می‌آییم... پنج نفر بمانند... بدانیم این پنج نفر تا آخرین قطره🩸 خونشان ایستاده‌اند...
در مسلخ عشـق جان دادن چه زیباست ... ۱۹ دی ۱۳۶۵ عراق؛ شرق بصره منطقه عملیاتی رزمنده لشگر ۲۷ حضرت رسولﷺ
📌نماز عاشقانه... 🔸گلوله توپ کنار نمازخانه منفجر شد.صف های نماز جماعت به هم خورد و بچه ها از هر طرف فرار کردند. 🔹سقف قسمتی از نمازخانه فرو ریخت ،گردوخاک که تمام شد ،چشمم به اکبر افتاد. ▪️هم چنان با آرامش نماز می خواند. مثل کوه ایستاده بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالها پيش زمانی كه را برايمان توجيه مينمودند...با جان و دل باورشان ميكرديم...! زيرا ميدانستيم كه آنها پيشاپيش ما و جلوتر از تمام همقطاران به خواهند زد...! هيچ چيزشان با ما متفاوت نبود... نه حقوقی بيشتر...نه خانه ای خاص‌تر... نه امكاناتی افزونتر...و... خلوصشان را ميديديم و باورشان كرده بوديم...ميديديم كه آنان برای به آغوش كشيدن از ما ...! زمانه ی عجيبی بود... گاهی شكّ ميكنم آيا آن روحيات و آدمهايش واقعی بودند يا خوابی بيش نبوده اند...!! ای كاش انسان ميتوانست زمان را به عقب برگرداند... ای كاش ميتوانست زمان را نگهدارد... تا شاهد اين زمانه ی متعفن نشود...! نادر و کیمیا شده است که، دلشون برای وجب به وجب خاک این مملکت بسوزه... برای آرامش دونه به دونه مردم ، حاضر باشه جونشو بده ...!!!
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
در زمستان ۱۳۶۵ عملیات سنگین بود و فرصت استراحت محدود ..! عکاس : سعید صادقی 💠 @bank_aks
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
از هرجا نگاه کنی فرقی نمی‌کند "راست" یا "چپ" دیگر معنا ندارد! تنها یک چیز را می توان‌ از عمقِ جان درک کرد به معنای واقعی کلمه: مَرد _ مَرد _ مَرد _ مَرد_مَرد مَرد _ مَرد _ مَرد _ مَرد_ مَرد ایثار ، از خود گذشتن فدا شدن برای خدا و در راهش... 💠 @bank_aks
🔺خاطرات شکارچی تانک _< ستوان حسن کریمی> _ 🔹من در منطقه غرب تعداد زیادی تانک عراقی و هلیکوپتر دشمن را نابود کردم، این رشادت‌ها باعث شد یک درجه تشویقی و ارشدیت در سرپل ذهاب و یک درجه تشویقی در به من اعطا شود. البته در کل دوران جنگ ۱۲ سال ارشدیت به ویژه در عملیات شکست حصر آبادان و فتح خرمشهر گرفتم. 🔹حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس تیپ ۳۷۷ شهید پرویز حبرانی
💠 نوعی دیگر از "بخور بخورهای" جبهه‼️
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
ماجرای حضور غواص ۶۸ ساله در عملیات «والفجر هشت» ▫️نزدیک عملیات والفجر هشت حاج‌احمد امینی از فرماندهان گردان‌های لشکر۴۱ ثارالله، پرسنل را در شهرک نورد پشت سنگر واحد تخریب جمع کرد... بعد گفت: «منطقه عملیاتی حساس و سخت است. من مجبورم افرادی را همراه خود ببرم که صددرصد به آنها اطمینان دارم، افرادی را که از صف خارج می‌کنم می‌‌توانند به گردان‌های دیگر بروند و با قایق به عملیات بیایند» ▫️یکی از این افراد قباد، پیرمرد ۶۸ ساله‌ای بود که به حاج احمد عشق می‌ورزید. پیرمرد با ناراحتی بلند شد و در گوشه‌ای ایستاد. وقتی کار حاج احمد تمام شد، ناگهان گریه‌کنان رو به حاجی گفت: «حاج احمد! من تمام سختی‌ها را تحمل کردم، زن و بچه‌‌ را در بدترین شرایط رها کردم و آمدم. با وجود سن و سال زیاد شنا یاد گرفتم! برای شب عملیات غواصی آموختم! حالا انصاف نیست شما دست مرا می‌گیری و از گردان کنار می‌گذاری» ▫️حاج احمد دست پیرمرد را گرفت. صورت او را بوسید و درحالی‌که عذرخواهی می‌کرد گفت: «من اشتباه کردم، شما بنشینید سرجایتان، قطعاً شما به اندازه‌ی تمام این گردان توانایی دارید» قباد در این عملیات به شهادت رسید... 💠 @bank_aks