eitaa logo
به محفل شهدا خوش آمدید
127 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
5.3هزار ویدیو
2 فایل
شهادت یعنی ... متفاوت به آخر رسیدن وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست 🌷 @Ekram_93 «اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک» ♡خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.‏♡
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺خاطرات شکارچی تانک _< ستوان حسن کریمی> _ 🔹من در منطقه غرب تعداد زیادی تانک عراقی و هلیکوپتر دشمن را نابود کردم، این رشادت‌ها باعث شد یک درجه تشویقی و ارشدیت در سرپل ذهاب و یک درجه تشویقی در به من اعطا شود. البته در کل دوران جنگ ۱۲ سال ارشدیت به ویژه در عملیات شکست حصر آبادان و فتح خرمشهر گرفتم. 🔹حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس تیپ ۳۷۷ شهید پرویز حبرانی
3.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روز ِ وداع ِ یاران 💕 ما را امان ندادند، دردا که تا بگرییم😭 چون ابر در بهاران🌦 ┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 که برای آب می نوشت هر روز می دیدم گوشه ای نشسته و می نویسد . با خودم می گفتم که کسی را ندارد ، برای چه کسی می نویسد؟ آن هم هر روز ! یک روز گفتم : نامه ات را پست نمی کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل برد. را از جیبش در آورد، ریز ریز کرد و توی آب ریخت. چشمانش پر از شد و آرام گفت : من برای آب می نویسم، را ندارم که … 🌹 🕊🥀
🔸️از ساختمان عملیات اومدیم بیرون راننده منتظر ما بود اما عباس بهش گفت: «ماپیاده میایم شما بقیه بچه ها رو برسون» دنبالش راه افتادم جلوتر که رفتیم صدای جمعیت عزادارشنیده می شد عباس گفت: «بریم طرف دسته عزادار» به خودم اومدم که دیدم عباس کنارم نیست، پشت سر من نشسته بود روی زمین داشت پوتین ها و جورابهاش رو درمی آورد، بند پوتین هاش روبه هم گره زد و آویزونشون کرد به گردنش و شد حر ّامام حسین(ع). رفت وسط جمعیت شروع کرد به نوحه خوندن؛ جمعیت هم سینه زنان راه افتاد به طرف مسجد پایگاه، تا اون روزفرمانده پایگاهی رو این طور ندیده بودم عزاداری کنه، پای برهنه بین سربازان و پرسنل، بدون اینکه کسی بشناسدش... 📚 کتاب علمدار آسمان، ص۴۹ 🌷شهید 🌷
3.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌شهـــید مرتضی آوینی: ✨ حلقومها را میتوان برید؛ 🔪 اما فریادها را هرگز؛ فریادی که از حلقوم بریده بر می‌آید.
در استان اصفهان حسینیه‌ای وجود دارد که ۴۰ شب روضه برگزار می‌کرد، شهید حججی به مدت دو سال جزو خادمان این حسینیه بود. او از نجف‌آباد حدود ۵۰ کیلومتر را طی می‌کرد تا به این‌جا بیاید، وقتی برای پذیرش آمد دو نکته گفت، یکی این‌که من را پشت قضایا بگذارید که جلوی چشم نباشم و دوم هر چه کار سخت در این حسنیه هست را به من بگویید انجام دهم. بعضی از شب‌ها آنقدر خسته می‌شد که وقتی عذرخواهی می‌کردیم، می‌گفت برای امام حسین باید فقط سر داد. شهید_بی‌سر_مدافع_حرم_محسن_حججی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄