eitaa logo
به محفل شهدا خوش آمدید
130 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
5.1هزار ویدیو
2 فایل
شهادت یعنی ... متفاوت به آخر رسیدن وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست 🌷 @Ekram_93 «اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک» ♡خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.‏♡
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 ملّت، مدیون است و مدیون شما خانواده‌های است . آن کسانی که این را کتمان کنند، آن کسانی که حاضر نیستند نام به عظمت برده بشود و هرجا نام برده شود یا نام برده شود و تجلیلی از بشود کأنّه به آنها دارند زخم می زنند، اینها بیگانگان از مصالح این ملّتند؛ اینها اجنبی‌اند . شناسنامه‌ شان‌ ایرانی است امّا در واقع اجنبی اند . اینها با ملّت ایران یک ‌رو و یک ‌دل نیستند. 🥀 🕊🌹
۶ بهمن ۱۴۰۲
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 باید اذعان کرد ، ، فردی بسیار باغیرت بود . برای وی بسیار سخت بود در عملیاتی که با فتح همراه نبود و ناچار می‌شد به نیروهایش دستور عقبگرد دهد، عقب‌نشینی کند . یادم می‌آید در « کربلای ۴ » پس از دو ساعت از آغاز درگیری ، متوجه لو رفتن منطقه شدیم و به دنبال آن ، دستورهای لازم برای عقب ‌نشینی یگان‌ها را صادر کردیم و لشکرها موظف شدند تا پیش از روشن شدن هوا به مقرهای اصلی خود برگردند ، اما ‌زیر بار نرفت ، چون برایش بسیار سخت بود . او حتی با تعدادی از یارانش به رودخانه زد و از آنجا عبور کرد و قصد داشت انفرادی با دشمن بجنگد و البته تا وسط روخانه اروند هم رفت ، اما برای جلوگیری از ایجاد احساس تمرد ، بازگشت . تصویر فوق مربوط به شب عملیات کربلای ۴ بندر خرمشهر ساختمان گمرک و شادی روح و 🥀 🌴🌹
۶ بهمن ۱۴۰۲
🌴🌹💐🕊💐🌹🌴 بعد شما بہ اختلاس رفت ! ایمانمان رنگ باخت ! محبت ها و بردبارے ها تمام شد ! صفا و سادگے در رنگ دنیا رنگ باخت ! وقتی از رنگ فاصلہ گرفتیم ! حنایمان رنگے ندارد . 🕊 🕊🌹 🕊🌹🕊 🥀🌺🌴
۶ بهمن ۱۴۰۲
۶ بهمن ۱۴۰۲
11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید . 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ 🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ 🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ 🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم 🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا 🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
۷ بهمن ۱۴۰۲
◾️ 🌿✨ نهنگی دید مرگش را ؛ ولے دل را به ساحل زد...🌊 من از پایان خود آگاهم اما ... دوستت دارم :)♥️ ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
۷ بهمن ۱۴۰۲
20.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
{﷽} سلام بر آنانی که اَول از ســیم خاردار نفس گذشتند و بعد از سیم خار دار دشـمن مصطفی صدرزادہ🕊 🥰 『🦋🦋』
۷ بهمن ۱۴۰۲
۷ بهمن ۱۴۰۲
🌺🌴🥀🕊🥀🌴🌺 از صحبت با بسیار گریزان بود. اگر می خواست با زنی ، حتی بستگانش صحبت کند ، به هیچ وجه را بالا نمی گرفت . به قول دوستانش، به زن آلرژی داشت. 🥀🕊🌹
۷ بهمن ۱۴۰۲
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 گفت اگه روزی من نباشم تو بازم همین چادر وحجابت رو داری؟ با تعجب نگاهی به صورتش کردم و گفتم: من به چادرم افتخار می کنم ، معلومه که همیشه باچادر میمونم آقای مهربونم ، مگه از اول نداشتم؟ گفت‌‌ : دلـم می خواد به یقین برسم دلم می خواد خاطرم رو جمع کنی خانومم . دلــم می خواد مرواریدی باشی که تو صدفه ،، بانوی من ،، گفتم‌‌ : مطمئن باش من همون جوری زندگی می کنم که تو بخوای حرفهایش به وصیت شبیه بود . بار آخری بود که از لاسجرد می رفتیم تهران. چند روز بعد از آن برای آخرین بار رفت جبهه و من را با یک وصیت نامه‌ی شفاهی تنها گذاشت . راوی : شادی روح و 💐🥀🕊
۷ بهمن ۱۴۰۲
💐🕊🌴🌺🌴🕊💐 دختری که زیر سایه مشکی اش هر روز طعم حیای فاطمی را مزه مزه کرده..... می رسد روزی که می شود یک غیرت ناب علوی ان شاءلله اگر را یک پیام بدانی، و یا یک اسلحه ، در محیط کفر هم بروی از خودت دورش نمی کنی، اما اگر ندانی چرا داری و یا می پوشی هر از گاهی در مقابل جوانی که می ایستی سعی می کنی در برابر باد باشی تا کمکی باشد برای کنار رفتن ، همان که ندانستی چرا پوشیدی. بله خواهرم تو می تواند یک عادت باشد، یک تظاهر باشد، و یا یک اجبار باشد ... اما بیا کاری کن که تو یک انتخاب عاقلانه و حافظ پاکی و عصمت تو باشد . نمایی از بندگیت باشد . 🕊 🕊🌹 🕊🌹🕊 🌴 💐🌹
۷ بهمن ۱۴۰۲
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 که یه تنه 6 ساعت جلوی داعش ایستاد یکی از فرماندهان تیپ استان حماء بود. که در تاریخ سوم آبان سال 1394 در استان حماء به رسید. نزدیک ساعت 12/30 شب به آنها حمله می‌شود و پدرم به همراه دو نیروی ایرانی و حدود 400 نیروی سوری بودند که بعد از آن حمله تمام نیروهای سوری فرار می‌کنند. همرزم پدرم همان ساعت اول زخمی می‌شود و تا ساعت 6 صبح بیهوش بود . وقتی به هوش می‌آید متوجه می‌شود که پدرم در تمام این مدت به تنهایی جنگیده است. همرزم پدرم تعریف می‌کند که پدر، او را کول می‌کند تا از معرکه نجات دهد، در همین حین پدر را هم می‌زنند و به می رسانند . راوی : 🥀 🕊🌹
۷ بهمن ۱۴۰۲