eitaa logo
به محفل شهدا خوش آمدید
127 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4.5هزار ویدیو
2 فایل
شهادت یعنی ... متفاوت به آخر رسیدن وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست 🌷 @Ekram_93 «اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک» ♡خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.‏♡
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴🇮🇷 ۳۱شهریور - آغاز هفته دفاع مقدس ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ 🌸☘️ به یاد دلامردی‌های ارتشیان غیور میهن اسلامی ایران ┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها 🇮🇷 راه‌قدس‌از‌کربلا‌میگذرد 🇮🇷 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ┗━━─»»»━━━⊰✾✾⊱┛ پیشاپیش هفته دفاع مقدس گرامی باد.. 🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
هدایت شده از شهدای ایران
⭕️ با استناد به آمار بنیاد شهید خانم نصرت مالکی مادر ۸ شهید دفاع مقدس هستند. خانم ستاره سردشت و خانم حلیمه ربیعی اصل دو مادری هستند که ۹ شهید در دفاع مقدس تقدیم کردند. 💢کانال خبری @shohadayeiran57
هدایت شده از شهدای ایران
18.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🎥 شما هم پای‌تان را به دوشکای امروز بسته‌اید؟ 🔰 حمید رسایی: ماجرای رزمنده‌ای که پای خودش را به دوشکا بست تا فرار نکند! داستان این تصویر را بشنوید و برای شادی روح شهدا و سلامتی همه آنهایی که بر عهدشان ماندند ، صلوات هدیه کنید. بعد از دیدن این فیلم برای پاسخ به این سؤال تأمل کنید. چند نفر از ما در میانه جنگ ترکیبی و جنگ رسانه‌ای پای خودمان را محکم بسته‌ایم تا میدان را خالی نکنیم؟! 💢کانال خبری @shohadayeiran57
🌹گر اسیر زمان نشوے ! زمــانِ شهادتــ ات فرا خواهد رسید بہ یقین هر طرف ڪہ مینگرے شہیدے را مےبینی ڪہ با چشمان نافذ و عمیقش نگران توست ڪہ تو چہ میڪنی ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹 💐 اگر می خواهید در مقام و عظمت شما خللی وارد نشود ، هیچ گاه زبان به شکایت نگشائید و آنچه را که از قدر و منزلت الهی شما می کاهد بر زبان نیاورید . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌺 💐🌼
🌹🌴🕊🥀🕊🌴🌹 اولین استان اصفهان متولد : 1359/06/27 : 1392/02/15 محل : سوریه همسرم در همان اعزام اول به آرزویش رسید. وقتی پیکر پاکش را از فرودگاه به پادگان آوردند، به خاطر ازدحام جمعیت فقط برای چند دقیقه توانستم او را ببینم و متاسفانه ملاقات خصوصی هم اتفاق نیفتاد تا بتوانم با آقا روح‌اله صحبت کنم و یک دل سیر ببینمش و دیدار ما به قیامت افتاد. وی با بیان اینکه از زمانی که فتنه در سوریه آغاز شد روح‌اله مدام اخبار سوریه را دنبال می‌کرد، گفت : 27 فروردین سال 92 بود که گفت برای سفری به تهران می‌روم اما یکی دو روز بعد تماس گرفت و گفت که سوریه است. خیلی ناراحت شدم اما او گفت که "نترس و گریه نکن که حضرت زینب (س) هوای ما را دارند". او جمله آخرش را گفت و ما را به خدا سپرد و خداحافظی کرد. برادرم در روز 14 اردیبهشت خبر همسرم را به من داد. آقا روح‌اله سعی می‌کرد ما را سالی یکبار هم که شده به مشهد ببرد و هر وقت فرصت می‌کردیم قم و جمکران و شهرستان‌های نزدیک می‌رفتیم . راوی : 🥀 🌴🌹
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 جهیزیه ی فاطمه حاضر شده بود . یک عکس قاب گرفته از بابای را هم آوردم . دادم دست فاطمه . گفتم : بیا مادر! اینو بگذار روی وسایلت . به شوخی ادامه دادم : « بالاخره پدرت هم باید وسایلت رو ببینه که اگر چیزی کم و کسری داری برات بیاره .» شب را خواب دیدم. گویی از آسمان آمده بود؛ با ظاهری آراسته و چهره ی روشن و نورانی. یک خالی تو دستش بود. داد بهم. با خنده گفت: «این رو هم بگذار روی جهیزیه ی فاطمه.» فردا رفتیم سراغ جهیزیه. دیدیم همه چیز خریده‌ایم، غیراز ! راوی : 🥀 🕊🥀
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 رزمنده با اخلاصی که در حالـــــت و رو به قبله شد ساعت ۳:۳۰ بامداد از خواب بلند شدم و برای سرکشی نگهبان‌ها رفتم، دیدم در اتاق نیستند. بیرون رفتم. یک نفر کنار پادگان در تاریکی دیده می‌شد. نزدیک که رفتم دیدم خودش است که با یک بیست لیتری "که پایین آن را تعدادی سوراخ ایجاد کرده بود" در حال دوش گرفتن است. برگشتم و پس از چند دقیقه که آمدند، سوال کردم کجا بودی؟ گفت رفتم کنم. گفتم: مثل اینکه خبری در مورد شما رسیده است. بعد از آن مشغول نماز شب شد. صبح در حالی که به طرف خط حسینیه در حرکت بودیم، کنار ماشین ما فرود آمد و تمام اطراف ما گرد و غبار شد. به هر طوری بود ماشین را کنترل و متوقف کردم. پایین رفتم دیدم همه بچه‌ها مجروح روی زمین افتاده‌اند و به صورت سجده و قرار گرفته بود و به ر‌سیده بود. 🌹 🥀🕊
🕊🌹🌴🌷🌴🌹🕊 گفتم: من آدم عصبی هستم، بداخلاقم، صبرم کمه، امکان داره شما اذیت بشی. که انگار متوجه قصد من از این حرف ها شده بود گفت: شما هر چقدر عصبانی بشی من آرومم. خیلی هم صبورم، بعید می دونم با این چیزها جوش بیارم. گفتم : اگر یه روزی برم سرکار یا دانشگاه، خسته باشم، حوصله نداشته باشم، غذا درست نکرده باشم، خونه شلوغ باشه، شما ناراحت نمیشی؟؟ گفت : اشکال نداره. زن مثل گل میمونه، حساسه، شما هر چقدر هم که حوصله نداشته باشی من مدارا می کنم... 🌹 🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 كاری كنيد كه وقتی كسی شما را ميكند احساس كند كه يك را ملاقات كرده است باشيم تا شويم 🕊 🌴🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
+نمی‌دونم‏, چرا همیشه موقعِ حواسم پرتِ؟ -مواظب باش! كسی كه سرِ نماز حواسش جمع نباشه، تو زندگی هم حواسش جمع نخواهد بود. شهید آوینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠 📌منطق یکسان شهید سلیمانی و رهبر انقلاب در لزوم برخورد با 👈سخنان در کلیپ فوق را مقایسه کنید با فرمایشات حضرت آقا در ادامه: 🔹«دولت و مسئولان موظفند که توجه کنند به جریان عمومی فرهنگ جامعه؛ ببینند کجا داریم میرویم، چه دارد اتفاق می‌افتد، چه چیزی در انتظار ما است؛ اگر چنانچه مزاحماتی وجود دارد، آنها را برطرف کنند؛ جلوی موانع را، عناصر مخرب را، عناصر مفسد را بگیرند. 🔸ما اگر چنانچه به یک باغبان و بوستانبان ماهر و زبده می‌گوییم که علف‌هرزه‌های این باغ را جمع کن، معنای آن این نیست که از رشد گل‌های این باغ می‌خواهیم جلوگیری کنیم یا به آنها دستور بدهیم؛ نه، شما اجازه بدهید گلهای معطر و خوشبو طبق طبیعت خودشان، طبق استعداد خودشان، از آب و از هوا استفاده کنند، از نور خورشید استفاده کنند، رشد کنند؛ اما در کنار آنها علف‌هرزه‌ها را هم اجازه ندهید که رشد کنند؛ اگر این بود، مانع رشد آنها می‌شود. 🔹اینکه ما گاهی با بعضی از پدیده‌های فرهنگی بجد مخالفت می‌کنیم و انتظار می‌بریم از مسئولان کشور - چه مسئولان فرهنگی، چه غیر فرهنگی - و از این شورا که جلوی آن را بگیرند، به‌خاطر این است؛ یعنی معارضه‌ی با مزاحمات فرهنگی هیچ منافاتی ندارد با رشد دادن و آزاد گذاشتن و پرورش دادن مطلوبات فرهنگی؛ این نکته‌ی بسیار مهمی است». 🔰بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی. ۱۳۹۲/۹/۱۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🥀شهید عباس دانشگر حتما نگاه کنین شهیدی که خیلی حرفا داره ها أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
✅ شهید نیری چه کاری انجام دادکه تسبیح همه ذرات عالم رو شنید واقعا داستانش شنیدنیه ❇️محسن نوری از دوستان شهید «احمدعلی نیّری» تعریف می‌کند که: «یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمی‌دانم چرا در این چند سال اخیر شما این قدر رشد معنوی کردید اما من... لبخندی زد و می‌خواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم. ✅نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد🕌 رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند یکی از بزرگترها گفت: احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای ☕️درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اونجا رودخانه است برو اونجا آب بیار من هم راه افتادم. راه زیادی نبود از لابه‌لای بوته‌ها ودرخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم و همانجا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمی‌دانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم. من می‌توانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن🏊‍♂ بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم: «خدایا کمکم کن الآن شیطان 😈من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به خاطر تو از این گناه می‌گذرم.» بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین‌طور از چشمانم جاری بود😢. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود: «هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور که اشک می‌ریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا مناجات می‌کردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچه‌ها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفتم از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنیدم!»🌏 احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت: «تا زنده‌ام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.»
🇮🇷قاری بین المللی، شهید بزرگوار محسن حاجی حسنی کارگر🥀 🕊✨💐🕊✨💐✨ تاریخ ولادت: ۱۳۶۷/۸/۱۵ محل ولادت: مشهد مقدس تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۷/۲ محل شهادت: مکه در فاجعه منا مزار: حرم آقا علی بن موسی الرضا ع بهشت ثامن۳، اتاق ۵ 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج
🌤زندگینامه شهید محسن حاجی حسنی💐 ✨محسن حاجی حسنی کارگر ۱۵ آبان سال ۱۳۶۷ در شهر مقدس مشهد به دنیا آمد و با هدایت پدر و مادر از ۳ سالگی به قرآن علاقه مند شد. او در سال ۱۳۸۱ برای اولین بار در مسابقات سازمان اوقاف و امور خیریه شرکت کرد و در مقطع سنی زیر ۱۶ سال رتبه اول کشوری را کسب کرد. حاجی حسنی در سی و هفتمین دوره مسابقات بین المللی قرآن کریم جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۹۳ مقام دوم را به دست آورد. ۳ ماه بعد به عنوان نماینده ایران در پنجاه و هفتمین دوره از مسابقات قرآن کریم در کشور مالزی موفق به احراز رتبه نخست شد. این قاری قرآن افتخار داشت که چهارشنبه ها اذان صبح را در حرم حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) اجرا می کرد. محسن یکی از شهدای حادثه منا بود و مزارش در بهشت ثامن ۳، اتاق ۵ در حرم حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) قرار دارد. 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج ✨💐🕊✨💐🕊✨💐
🌹🕊🥀🌹🕊🥀🌹🕊 😔فاجعه منا حج خونین سال ۹۴ 🌺🌿در روز دوم مهرماه سال ۱۳۹۴ حادثه ای تلخ و تاریخی به وقوع پیوست. در روز عید قربان و روز دهم ذی الحجه حجاج به سمت سرزمین منا در حرکت بودند تا مناسک رمی جمرات را به جا بیاورند. اما زائران ایرانی، هندی، آفریقایی و پاکستانی، در مسیر حرکت متوجه شدند که ماموران سعودی، مسیر اصلی حرکت آنها را بسته اند و این زائران باید از مسیر حجاج عرب و بعضی کشورهای آفریقایی دیگر عبور کنند. 💥نتیجه کار کاملاً مشخص بود، در اثر ازدحام جمعیت و افزایش فشار، تعداد زیادی از زوران بر روی زمین افتادند و زیر دست و پا له شدند. متاسفانه در این حادثه تلخ که ناشی از سهل انگاری و بی کفایتی ماموران سعودی بود، به کشته و مفقود و زخمی شدن بیش از هفت هزار تن از زائران ۳۹ کشور جهان انجامید. ❤️‍🔥متاسفانه تعدادی از زائران کشور عزیزمان ایران هم در این حادثه تلخ جان خود را از دست دادند، یکی از این شهدا، شهید محسن حاجی حسنی کارگر است که یک قاری تمام عیار بود. 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج 🌹🕊🥀🌹🕊🥀🌹🕊
🔷خصوصیات اخلاقی و رفتاری شهید حاجی حسنی 🌹نمونه کامل اخلاق بود مصطفی حاجی حسنی درباره برادر شهیدش در ادامه صحبت هایش با بیان اینکه برادرش از نظر اخلاقی نمونه و مثال زدنی بود توضیح می دهد: «همیشه در برخورد با دیگران حتی آن ها که از خودش کوچکتر بودند با نهایت تواضع رفتار می کرد. بارها پیش آمد نوجوانی که به تازگی قرائت قرآن را شروع کرده بود نزد او می آمد تا راهنمایی اش کند و محسن از هیچ کمکی دریغ نمی کرد. برای من جالب بود که در چنین مواردی بسیار خوشحال می شد که نوجوانی با قرآن مانوس شده و می خواهد قرائت این کتاب آسمانی را به طور حرفه ای دنبال کند.» 🌹تلاوت قرآن برادر شهید حاجی حسنی می گوید: «سال ۱۳۹۰ از طرف استان قدس به برادرم پیشنهاد دادند که به اختیار خودش اذان ظهر یا اذان مغرب را انتخاب کند و به حرم برود. محسن اذان صبح را انتخاب کرد تا از برکات سحر بی بهره نماند. برادرم تا سال ۱۳۹۳ در حرم امام رضا (ع) اذان صبح را می گفت. محسن مجرد بود و مادرم می خواست برایش آستین بالا بزند اما او اصرار داشت که موضوع ازدواج را به بعد از سفر حج موکول کند. محسن تاکید داشت که باید در آن زمان به سفر حج برود. هنوز این جمله اش را به یاد دارم که می گفت من قرآنی تلاوت می کنم که خدا را راضی کند.» برادر شهید حاجی حسنی که از او بزرگتر و استادش هم بوده روایت می کند: «بعد از کسب رتبه نخست در مسابقات بین المللی مالزی برای قرائت قرآن به یکی از محله های کم برخوردار حاشیه شهر مشهد دعوت شد. بعدها فهمیدم که با وسیله شخصی اش به آنجا رفته، همچ پولی نگرفته و به نیازمندان آنجا هم کمک کرده است.» 🌹عمل به آیات قرآن برادر شهید حاجی حسنی در پایان صحبت هایش درباره علاقه محسن به ماه مبارک رمضان خاطر نشان کرد: «همیشه در این ماه حال و هوای خاصی داشت انگار که تلاوت قرآن در این ماه پر فیض و نورانی او را به پرواز در می آورد. بدون اغراق می گویم که همیشه سعی می کرد طوری رفتار کند که در شان یک قاری قرآن باشد. به همین دلیل اگر بگویم سبک زندگی اش مطابق با آیات قرآن بود بیراه نگفته ام.» 🌹افتخارات وی در سال ۸۱ برای اولین بار در مسابقات سازمان اوقاف و امور خیریه شرکت کرد و در مقطع سنی زیر شانزده سال رتبه اول کشوری را کسب کرد. وی در سی و هفتمین دوره مسابقات سراسری قرآن کریم جمهوری اسلامی ایران که در اسفند ۱۳۹۳ در شهر تبریز برگزار گردید، موفق شد پس از نماینده استان یزد حسن دانش مقام دوم را به دست آورد. نزدیک به سه ماه بعد، به عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران در پنجاه و هفتمین دوره مسابقات بین‌المللی قرآن کریم مالزی نیز با تلاوتی شایسته، موفق به احراز رتبه نخست شد. 🌹به محسن الهام شده بود پدر مرحوم حاج محسن حاجی حسنی کارگر در حالی دیدگانش پر از اشک است، می‌گوید: محسن فرزند کوچک خانواده بود و بسیار خوش‌اخلاق، خوش رفتار و مهربان بود، هیچ وقت ناراحت نمی‌شد و همیشه خنده بر لب داشت. آخرین دفعه‌ای که تماس گرفت می‌گفت می‌خواهم برایتان یک هدیه بخرم. مادر مرحوم حاجی حسنی کارگر قاری برجسته کشورمان حال خوبی ندارد و بسیار بی‌تابی فرزندش را می‌کند، می‌گوید: انگار به محسنم الهام شده بود، از بچه‌ها حلالیت می‌طلبید و می‌گفت باید امسال حج بروم. همیشه می‌گفتم محسن به کی رفته ما توی فامیل چهره به زیبایی محسن نداشتیم، محسن چهره بسیار نورانی داشت، کلام وحی در وجود او بود چراکه از همان خردسالی علاقه زیادی به قرآن داشت. از صبح به دلم افتاده بود که اتفاقی افتاده؛ چند روز است که از محسن خبر نداشتم و می‌گفتند محسن بیمارستان است اما محسن تحت هر شرایطی که بود، هیچ وقت من را بی خبر نمی‌گذاشت. 🌹شهادت محسن حاجی حسنی محسن حاجی حسنی کارگر در تاریخ ۲ مهر ۱۳۹۴ در فاجعه منا که به دلیل ازدحام جمعیت در یکی از مسیرهای حرکت حاجیان به سمت جمرات رخ داد به شهادت رسید. حاجی حسنی در حرم علی بن موسی تلاوت‌هایی اجرا کرده بود که پس از شهادت وی به پیشنهاد مقام معظم رهبری، پیکر وی در صحن جمهوری اسلامی بارگاه علی بن موسی به خاک سپرده شد. 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج 💐🍃☘🕊💐🍃☘🕊💐
✨✍آخرین نوشته شهید محسن حاجی حسنی در وبلاگش؛📲 《قرآن، من شرمنده توام...》 😔"قرآن، من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته‌ام که هر وقت در کوچه‌مان آوازت بلند می‌شود، همه از من می‌پرسند چه کسی مرده است؟ چه غفلت بزرگی که می‌پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است... ✨قرآن، از تو شرمنده‌ام اگر تو را از یک نسخه عملی به افسانه‌ای موزه‌نشین مبدل کرده‌ام. یکی ذوق می‌کند که تو را بر روی برنج نوشته و یکی ذوق می‌کند که تو را بر روی فرش نوشته است. یکی ذوق می‌کند که تو را بر طلا نوشته و یکی ذوق می‌کند که تو را بر کوچک‌ترین قطع ممکن منتشر کرده است..." 💫"قرآن، از تو شرمنده‌ام؛ حتی آنان که تو را می‌خوانند و تو را می‌شنوند، آن‌چنان به پایت می‌نشینند که خلایق به پای موسیقی هر‌ روزه نشسته‌اند. اگر چند آیه از تو‌را بخوانند، مستمعین فریاد می‌زنند احسنت..! گویی مسابقه نفس است. ✨قرآن، من شرمنده‌ام اگر به یک فستیوال مبدل شده‌ای حفظ کردن تو با شماره صفحه، خواندن تو از آخر به اول یک معرفت است یا رکوردگیری؟ ای کاش آنان که تو را حفظ کردند، حفظ کنی تا این‌چنین تو را اسباب مسابقات هوش ندانند. 💫خوشابه‌حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو؛ آنان که وقتی تو را می‌خوانند، چنان حظ می‌کنند که گویی قرآن همین حالا بر ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده‌ایم، تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیده‌ایم." 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج 💫💐🕊💫💐🕊💫💐
📚معرفی کتاب از شهید حاجی حسنی: ✔️کتاب محسن روایت داستانی از زندگی شهید محسن حاجی‌حسنی کارگر، به قلم اعظم عظیمی به همت انتشارات «کتابستان معرفت» 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج 💐✨🕊💐✨🕊💐✨🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آخرین لبیک محسن حاجی حسنی، قاری بین المللی ایران 🥀شهید حادثه منا🕊💐 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج 🕊💐✨🕊💐✨🕊
هدایت شده از شهدای ایران
🌹یاد شهدا در کلام سردار شهیدحاج منوچهر(محمدباقر) رنجبر 🌹حاج منوچهر در مورد شهید جعفر عوض پور می گفت: کربلای 5 مجروح شده بود. خبر عملیات کربلای 8 را که شنید، با تن زخمی خودش را به منطقه رساند.نمی خواستم بااین وضعیت در عملیات شرکت کند اسم او را نبردم.دستش را بالا برد و گفت: اقا منوچهر چیزی فراموش نکردی؟ گفتم : فکر نکنم! گفت: یادت رفت بگی من باید چی کار کنم! گفتم: شما همین جا باش، بعد عملیات بیا، کار زیاده، بهت احتیاج دارم! گفت: من این همه راه نیامدم که اینجا بمانم، برای شرکت در عملیات آمده ام! آنقدر محکم و پرصلابت گفت احساس کردم می داند قرار است در این عملیات شهید شود. نتوانستم جلویش مقاومت کنم. گفتم شما جانشین آقای امینی باش! شب عملیات وقتی گروهان آقای امینی وارد شد سراغ جعفر را گرفتم. گفت: خودرو آنها خمپاره خورد. جعفر هم دوباره مجروح شد بردنش عقب! وقتی خودم در این عملیات مجروح و در اهواز بستری شدم سراغ جعفر را از معاونم شهید حسین فولاد فر گرفتم. گفت: جعفر شهید شد! این خبر ناگهانی خیلی در من اثر گذاشت. جا خوردم. بچه ها گفتند: این چه وضع خبر دادنه! حسین گفت: من مث خودش خبر دادم! 🌹 💢کانال خبری @shohadayeiran57