eitaa logo
شهید هادی ذوالفقاری....♡
468 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
38 فایل
خـوش اومدی رفیـق💚 دع‌ــوت شـده‌ی خـاصِ شهدا هستی..😍🌱 {کانال شهید مح‌ـمّدهادی ذوالفقاری♡} ✅خادم کانال جهت تبادل: ↬ @Ghaf_sin120 ✅ارتباط با مدیر کانال ↬ @Nazanin_hbi ___________ 🌴تاسیس.1400/2/7 ◆ @shahidzoalfaghari
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به زودی بقیع رو با خون تو پس میگیریم ✌️🏻😎 لبیک یا خامنه ای 💚
‏عشق؛ لبخند نجیبی ست که روی لب توست... خنده ات علت آغاز غزل خوانی هاست...❤ ‎🕊 ‎🕊
•. _ وَ نیلُکَ مُتاحٌ لِلآمِلِینَ وعطایت برای اُمیدواران مهیا است🌱💛 +حتی در سخت ترین روزها هم اُمیدوار باش؛همیشه زیباترین باران ها،از تیره ترین ابرها میبارد:)! نسل‌حججےها‌ادامه‌دارد!"
جواب سقایی‌ گلوله است چه منطق آشنای غریبی! در کربلا هم مردی رفته بود آب بیاورد... که عمود آهنین زدند... رهروان خلف ابن سعد! پاسخ سقا...گلوله نیست! پاسخ سقا...یتیم شدن کودک دو ساله اش نیست! -شهیدضرغام‌پرست🕊 [ شادی‌روح‌شهد‌صلوات ]
همه خوزستان خوزستان گزاشتیم و گزاشتن . ولی بعدش .چند نفر امدن گفتن جواب سقایی گلوله نیست ؟!
ام (شهید جهاد مغنیه)
مآ معشـوق ندیـده، بہ غم عشـق اسیـریـم...🍃🙃 |♥️| الحمدلله که اسیـر عشق توایم دݪبر جهاݩ😍 خوش به حاݪ دݪ مݩ، مثݪ توموݪا دارد😇
بابک، از پشت، چشم های مرد جوانی را می گیرد. مردی روحانی ست که حالا عبا و عمامه از سر برداشته و به جنگ داعش آمده است. دستان ورزیده اش، مچ بابک را محکم می چسبد. در حین پیچاندن می گوید: کی هستی؟ چشم هامو ول کن. بابک، با آرامش همیشگی، بی اینکه دردِ دستش دست پاچه اش کند، جواب می دهد: حاجی، دستم رو هم بشکنی، تا چیزی رو که ازت میخوام، قبول نکنی، ولت نمی کنم. حسین و داوود و رضا علی پور، در چند قدمی شان، این ماجرا را نظاره می کنند. حالا تک و توک آدم هایی که از کنارشان رد می شوند، کنجکاوند تا ببینند خواسته ی بابک چیست. روحانی می گوید: بگو ببینم چی میخوای؟ بابک می گوید: حاجی، قول بده دستم رو که برداشتم، همین که چشمت به ضریح افتاد، از بی‌بی بخوای که من شهید بشم. روحانی با مکث سر تکان می دهد. بابک که برای گرفتن چشمان مرد روحانی روی پنجهٔ پاهایش ایستاد، پاشنهٔ پا را می گذارد زمین، و دست هایش پایین می افتد. نگاه تیره و تار مرد، بت برق طلایی ضریح روشن می شود. با دست، بابک را نشان می دهد: _خانم جان، بی‌بیِ دو عالم، یه جوری این رو شهید کن که پودر بشه! و صدای خنده از دور و بر شنیده می شود. روحانی برمی‌گردد سمت بابک و می گوید: خوبه؟ راضی شدی؟ بابک دوباره روی سر انگشتانش بلند می شود، و دست می اندازد دور گردن روحانی، صورتش را غرق بوسه می کند و می گوید: دمت گرم! ایشالا دعات مستجاب بشه!