eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 اگر بندگان من میدانستند که چقدر به آنان مشتاقم، هر آینه از شوق جان میدادند.. 💌 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۷۶) بَلى‌ مَنْ أَوْفى‌ بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى‌ فَإِنَّ اللَّهَ
✨﷽✨ (۷۷) إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلًا أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ‌ همانا كسانى كه پيمان خدا و سوگندهاى خودشان را به بهاى ناچيزى مى‌فروشند، برايشان نصيبى در آخرت نيست و خداوند در قيامت با آنها سخن نمى‌گويد و به آنان نيز نظر (لطف) نمى‌كند، آنها را (از گناه) پاك نمى‌سازد و براى آنان عذابى دردناك است. ✅ نکته ها اين آيه، كسانى را كه پيمان شكنى مى‌كنند، به پنج نوع قهر الهى تهديد مى‌كند: بى‌بهرگى و خسارت در آخرت، محروميّت از توجه خداوند، محروميّت از نظر لطف الهى، محروميّت از پاكى از گناه و گرفتارى به عذاب دردناك. در روايات شيعه و سنّى آمده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: «لا ايمان لمن لا امان له و لا دين لمن لا عهد له» كسى‌كه مراعات امانت نكند، ايمان كاملى ندارد و آن كسى كه به عهد خويش وفادار نباشد، دين كامل ندارد. در روايات آمده است: مراد از «بِعَهْدِ اللَّهِ»، حقايق مربوط به پيامبر اسلام در تورات است كه به دست عالمان يهود، تحريف گشته است. مقايسه كنيم وضع كسانى را كه از جانب خداوند به آنها سلام داده مى‌شود؛ «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ» با كسانى كه خدا هيچ سخنى با آنان نگويد؛ «لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ» واگر ناله‌اى سر دهند با جمله‌ى‌ «اخْسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ» «3» خفه مى‌شوند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: هر كس با سوگند، مال و ثروت برادرش را به ناحق بخورد، مورد غضب الهى است. سپس اين آيه را تلاوت كردند. حضرت على عليه السلام فرمودند: مراد از نگاه خداوند در قيامت؛ «لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ» نگاه رحمت است، (نه نگاه با چشم). 🔊 پیام ها - پيمان شكنى با خدا، از گناهان كبيره است. اين نوع تهديد پى‌درپى، در باره هيچ گناه ديگرى در قرآن مطرح نشده است. «يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ ... لا خَلاقَ لَهُمْ ...» - سوگند دروغ براى دين فروشى، سبب محروميّت در قيامت مى‌شود. «يَشْتَرُونَ ... أَيْمانِهِمْ» - دنياپرستى، ريشه‌ى پيمان شكنى است. «ثَمَناً» - بهاى پيمان شكنى هرچه باشد، كم است. «ثَمَناً قَلِيلًا» - كيفرهاى قيامت، متناسب با عملكرد خود ماست. بى‌اعتنايى ما به تعهّدات الهى، سبب بى‌اعتنايى خدا به ماست. «لا يُكَلِّمُهُمُ، لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ، لا يُزَكِّيهِمْ» - عذاب‌هاى اخروى، هم روحى و روانى است‌ «لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ» هم جسمى‌ «وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ» ... 💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 تو ٢٣ سالگی‌اش به جایی رسید که دشمن می‌ترسید رو در رو باهاش مقابله کنه! دست به ترورش زدند! ٢٣ سالگی رو رد کردی؟ یا مونده بهش برسی؟ ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت36 من
💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی ⛔️  ⛔️


✍️ به قلم:  



خیره است به ساختمان. چند قدم می‌روم عقب و اطراف را نگاه می‌کنم. کس دیگری در کوچه نیست.

دو مامور اورژانس همراه بچه‌های خودمان، برانکارد را از ساختمان بیرون می‌آورند. نگاه‌ها برمی‌گردد به سمت برانکارد و مردمی که جمع شده‌اند، ناخواسته تا آمبولانس همراهی‌اش می‌کنند. مامور ناجا سعی دارد مردم را متفرق کند.

چهره خانم صابری که سرش به یک سمت افتاده را می‌شناسم. بیهوش است و صورتش کمی خونین. مقنعه‌اش هم کج و کوله شده. وای، ابوالفضل بفهمد دیوانه می‌شود. بنده خدا چقدر ذوق داشت برای  توی راهشان. 

دندان‌هایم را می‌فشارم روی هم و صلوات می‌فرستم. خانم صابری را می‌گذارند داخل آمبولانس. اعصابم بهم ریخته. چشمانم را می‌بندم. صدای آژیر آمبولانس که از کنار گوشم رد می‌شود، می‌فهمم رفته‌اند.

سعی می‌کنم به یاد هیچ‌چیز نیفتم و فقط به ماموریتم فکر کنم. چشمم می‌رود به سمت همان مرد که می‌رود به سمت پراید مشکی. قدم تند می‌کنم و داخل ماشین می‌نشینم. ماشین پلیس و بچه‌های خودمان، پشت سر آمبولانس راه می‌افتند.

نگاهم روی پراید مشکی مانده. وقتی ماشین پلیس در پیچ کوچه ناپدید می‌شود، پراید مشکی هم راه می‌افتد. ماشین را روشن می‌کنم و صبر می‌کنم کمی دور شود، نگاهی به کوچه می‌اندازم و راه می‌افتم پشت سرش. مثل قطار شده‌ایم. پراید مشکی دنبال آمبولانس می‌رود و من هم دنبالش.

*

سرباز بازوی سمیر را گرفته بود. پا کوبید و سمیرِ دستبند خورده و عصبانی را آورد داخل. نشسته بودم پشت میز جلسات اتاق سرهنگ؛ دست به سینه و با یک لبخند اعصاب‌خوردکن.
از آن‌ها که فقط کمیل بلد بود بزند. از آن‌ها که هرکس روی لب‌های کمیل می‌دید، دلش می‌خواست با یک مُشت دندان‌های کمیل را بریزد کف زمین. از آن لبخندهایی که حرص همه را درمی‌آورد، مخصوصاً حرص متهم‌ها را.

سرهنگ اشاره کرد که سرباز برود بیرون. سمیر ماند. از چشم‌هایش خشم می‌بارید. عرق کرده بود. سرهنگ گفت:
- سلام. بفرمایید بنشینید.

سمیر قدم تند کرد به سمت میز جلسات و با لهجه عربی و زبان فارسی گفت:
- شما می‌دونید من کی‌ام؟ به چه حقی منو بازداشت کردید؟😏

سرهنگ دهان باز کرد برای پاسخ دادن؛ اما با دست اشاره کردم که ساکت بماند. با آرامش به سمیر گفتم:
- سرهنگ گفتن بفرمایید بشینید.

با دستانِ دستبند خورده‌اش، یک صندلی را عقب کشید و نشست. تند نفس می‌کشید، داشت غیظ می‌خورد، به ما نگاه می‌کرد و ناخن‌هایش را می‌جوید.

سرهنگ هم دمش گرم، داشت مثل من روی اعصاب سمیر راه می‌رفت و خودش را به نوشتن یک گزارش مشغول کرده بود. ناگاه سمیر دوباره فوران کرد:

- چرا جواب نمی‌دین؟ به چه جرمی منو بازداشت کردین؟ مگه منو نمی‌شناسید؟ من سمیر خالد آل‌شبیرم! همه شماها رو می‌خرم و آزاد می‌کنم. چطور جرأت کردین اینطوری دستگیرم کنید؟


...

...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...
💔 ‏هکرها وقتی دیدن عملیاتشون شکست خورده ، امروز یک گروه هکری دیگه، اطلاعات سربازهای ارتش اسرائیل رو افشا کرده؛)) 😂 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 که جان عزیز خود را فدای کرد. فتحی ابراهیم شقاقی، زاده ۱۹۵۱، اردوگاه رفع، نوار غزه. حوالیِ باغ‌های زیتون، زیر صلح. در رشته ریاضیات در بیرزیت تحصیل کرد؛ سپس پزشکی را در مصر به پایان رساند. یک پایش در بود، یک پایش بیرون. درسال ۱۹۸۳، یازده ماه در به زندان افتاد و پس از آن در سال ۱۹۸۶ به دلیل ارتباطش با فعالیت‌های ، به ۴ سال حبس قطعی محکوم شد. فتحی شقاقی، کتابی معروف است؛ (خمینی (ره) راه حل و آلترناتیو اسلامی) که پس از آن را نوشته است. شقاقی، کشته است. اسحاق رابین نخست وزیر وقت ، دستور ترور او را صادر کرد. علت دستور ترور، انجام گروه حماس در ژانویه ۱۹۹۵ بود که در بیت لید صورت گرفت و ۱۳۰ اسرائیلی را به درک واصل کرد. شقاقی، شخصاً این عملیات را برعهده گرفت و همین امر، مهری شد بر سند ترورِ وی. سرانجام، فتحی ابراهیم در ۲۶ اکتبر ۱۹۹۵ در مقابل محل اقامتش ترور شد؛ او قصد داشت برای بررسی وضعیت آوارگان در لیبی به این کشور سفر کند و هنگامی که از کنفرانس لیبی به جزیره مالت وارد شد، مقابل هتل محل اقامتش در این جزیره از سوی دو هدف قرار گرفته و به رسید. روح این مجاهد بزرگ، قرین رحمت. ✍️زهراقائمی تولد : ١۴ بهمن ١٣٣٠ شهادت : ۵ آبان ١٣٧۴ محل شهادت : مالت مزار شهید : اردوگاه یرموک سوریه ... 💞 @aah3noghte💞
💔 😔 به‌ تک‌تکِ‌ ثانیه‌های‌ نبودنت‌ قسم دارند‌ ضرر‌ می‌کنند‌ مردم‌ دنیا‌ بدون‌ تو! با‌ شما‌ بیعت‌ می‌کنم‌‌ که‌ یاورتان‌ باشم بیعتم‌ را‌ بپذیر... یا‌ صاحب‌ الزمان! یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
🕊 همسر شهید باشی... چند سال چشم انتظار همسر شهیدت برای فرزندانت هم پدر باشی هم مادر کاری کنی فرزندی که هرگز پدرشهیدش را ندیده، کمتر بهانه پدر بگیرد آخر هم اینجور بنویسی... تو دیگر که هستی ؟!!! چنین فروتن و خاضع!!! "به کدام روسپیدی، طمع بہشت بندی" استوری همسر ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 طـبیبا! بعد از این باشد همه سعی تو بی‌حاصل که درمانی به جُـز دردش ندارد جانِ بـیمارم... #صلےالل
💔 و بی شکیب‌ نوشتیــم‌ السلام‌ علیــک الی الحبیـب‌ نوشتیـم‌ السلام‌ علیـک... بـه‌ انتـظـار‌ جـوابیــم‌ صبـحِ‌ اولِ‌ وقت الی الغریـب‌ نوشتیـم‌ السلام‌ علیـک... 💔 ... 💕 @aah3noghte💕
پخش زنده داریم تا ساعاتی دیگر آنلاین باشید🍃
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 اینجاست گوئی اینجا از چرخش می ایستد اینجا بی شک راه دارد به حرم ... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 به راستی أعوذُ بالله مِن نفسي ! که تو را در میان تمام داشته هایم گُم کردم درحالی که تو سخت مرا در آغوشت میفشاری♥️ ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۷۷) إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِه
✨﷽✨ (۷۸) وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ‌ وهمانا از ايشان (اهل كتاب) گروهى هستند كه زبانشان به خواندن كتاب (ودست نوشته‌ى خودشان چنان) مى‌چرخانند كه گمان مى‌كنيد آن از كتاب آسمانى است، در حالى كه از كتاب نيست و مى‌گويند: آن (چه ما مى‌خوانيم) از جانب خداست، در حالى كه از جانب خدا نيست وآنها آگاهانه بر خداوند دروغ مى‌بندند. ✅ نکته ها بر اساس اين آيه، گناه علما و دانشمندانِ بى‌تقوا چند برابر است، زيرا: الف: مردم را به اشتباه مى‌اندازند. «لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتابِ» ب: به خداوند دروغ مى‌بندند. «هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» ج: تمام اين حركت‌ها را آگاهانه انجام مى‌دهند. «وَ هُمْ يَعْلَمُونَ» 🔊 پیام ها - در قضاوت‌ها، انصاف داشته باشيم وهمه را به يك ديد نگاه نكنيم. «وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً ...» - حضور علما و دانشمندان خائن در ميان اهل‌كتاب، قطعى است. «لَفَرِيقاً» - عوام فريبى ولفّاظى، از گناهان دانشمندان است. «يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ» - نطق خوب، اگر در مسير حقّ نباشد، وسيله‌اى براى انحراف است. «يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ» - گمراه كنندگان، مقدّسات مذهبى و كتب آسمانى را دستاويز خود قرار مى‌دهند. «بِالْكِتابِ» - التقاط، از حربه‌هاى زهرآگين فرهنگى دشمن است. «لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتابِ» - اگر دشمن زمينه‌ى پذيرش انحراف را در شما ببيند، ادّعاهاى خطرناك‌ترى مطرح مى‌كند. «لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتابِ ... يَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» - بزرگ‌ترين خيانت به فرهنگ وعقيده‌ى انسان، تحريفِ آگاهانه ومغرضانه‌ى علما و خواصّ است. «يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 هویت یکی از شهدای گمنام مدفون در دانشگاه صنعتی اصفهان پس از ۳۹ سال گمنامی شناسایی شد پاسدار شهید «حسین شکرائیان» در تاریخ ۳ فروردین ۱۳۳۷ در استان همدان چشم به جهان گشود و در تاریخ ۲۵ آبان ۱۳۶۱ در منطقه قصرشیرین به درجه رفیع شهادت نائل آمد و در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۸۶ در دانشگاه صنعتی به خاک سپرده شد. دانشجوی مهندسی عمران از دانشگاه علم و صنعت تهران ... 💞 @aah3noghte💞
💔 شمایی که همش از رتبه کنکور اونور آبیا تعریف میکنی... چند سالت بود فهمیدی رتبه چهارم کنکور رشته تجربی رو کسب کرده بودن؟! ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت37 خیر
💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی ⛔️  ⛔️


✍️ به قلم:  


من سمیر خالد آل‌شبیرم! همه شماها رو می‌خرم و آزاد می‌کنم. چطور جرأت کردین اینطوری دستگیرم کنید؟

دستانم را گذاشتم روی میز و در هم قلاب کردم. با همان لبخندِ اعصاب‌خوردکن به سمیر نگاه کردم و گفتم: 

- جناب سمیر خالد آل‌شبیر، می‌دونید حکم استعمال مشروبات الکلی و مواد مخدر توی کشور ما چیه؟

کمی عقب نشست:
- من اون مهمونی رو برگزار نکردم. من فقط مهمون بودم.

پوزخند زدم:
- اونی که برگزار کرده که حسابش با کرام‌الکاتبینه.

دوید وسط حرفم:
- خب چرا منو گرفتید؟ می‌دونید من کی‌ام؟ من اصلاً ایرانی نیستم!

سرم را کمی جلو بردم و با خشم خیره شده به چشمش:
- حق مصونیت قضایی یا سیاسی داری؟

ترسیده بود. ادامه دادم:
- نداری! پس حواست باشه که هر جرمی مرتکب بشی، سروکارت با دادسراهای ایرانه!
***
صدای حاج رسول را از بی‌سیمِ درگوشم شنیدم:
- خونه تحت نظر بود؟

از پراید مشکی‌ای که جلوتر از من، پشت سر آمبولانس در حرکت است چشم برنمی‌دارم:
- آره. دنبالتونن.

- چهارچشمی حواست باشه. نمی‌خوام بیشتر از این دردسر درست بشه.

- چشم. فقط حاجی، موتور بفرستید برای من.

-باشه، موقعیتت رو دادم به یه بچه‌ها، می‌رسونه بهت.

خانم صابری را می‌رسانند به بیمارستانی که بچه‌های خودمان در آن مستقر هستند. جلوی بیمارستان مثل همیشه شلوغ است و جای پارک پیدا نمی‌شود؛ برای همین هم پراید مشکی چندتا کوچه آن‌طرف‌تر جای پارک پیدا می‌کند. خدا را شکر من هم توانستم ماشین را همان‌جا جا بدهم. دو سرنشین پراید، پیاده شدند که بروند به سمت بیمارستان.

از ماشین که پیاده می‌شوم، یک موتورسوار کنارم ترمز می‌کند. کلاه کاسکتش را برمی‌دارد و می‌شناسمش. از بچه‌های خودمان است. سوئیچ ماشین را تحویلش می‌دهم و سوئیچ موتور را می‌گیرم. بعد هم با کمی فاصله، راه می‌افتم پشت سر دو سرنشین پراید.

سرنشین‌های پراید وارد قسمت اورژانس بیمارستان می‌شوند؛ همان‌جایی که پزشک دارد خانم صابری را معاینه می‌کند.

از رفتارشان و حفظ فاصله‌شان، می‌شود فهمید که حرفه‌ای هستند. روی یکی از صندلی‌های راهرو می‌نشینم و سرم را تکیه می‌دهم به دیوار.
چشمانم را هم می‌بندم و از لای پلک‌هایم نگاهشان می‌کنم؛ اما کاش چشمانم را نمی‌بستم. هرچه آن شب دیده بودم، آمد جلوی چشمم.

...

...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...