eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 😔 ࡆمـن این کد را به شـما میدهم که هرکس بخواهـد به آقا نزدیک شـود اولین راهـش کنترل‌ِ چشم اسـت.. چشـمِ گناه بین ، امام زمـان بین نمیشـود!| +آیت‌الله‌قرهی🌱! یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 روح مناجاتی...عمه‌ی ساداتی.. اذن دخول من ...قبله‌ی حاجاتی... دورتان بگردم بانو! برای ما دلتنگ ه
💔 توی شلوغ‌پلوغی‌ها، بعدِ تمام شدنِ جشنواره‌ای، بزرگداشتی، چیزی، توی لابی یا حیاطِ تالار نشسته باشی که یکهو بیایند سراغت و بگویند: شما فلانی هستی؟ تعجب کنی و بگویی: بله، در خدمتم. بگویند که لطفا با ما تشریف بیاورید جایگاه مهمانانِ ویژه، آن پشت، می‌خواهیم به آن نویسندهٔ معروف یا آن شخصیتِ بزرگ که همه آمده‌اند مراسم بزرگداشتش، شما را معرفی کنیم. بال دربیاوری و بروی آنجا. ازت پذیرایی ویژه کنند و بعدِ چند دقیقه، آن بزرگ بیاید. بعد، میزبانِ مراسم، به تو اشاره کند و بگوید ایشان فلانی هستند از دوستداران شما، امشب آمده بودند مراسم بزرگداشت. آن بزرگ هم لبخند بزند و بگوید: بله، اتفاقا برایم آشنایید، واقعا از آشنایی با شما خوشوقتم! السَّلامُ عَلَيْكِ عَرَّفَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي الْجَنَّةِ اینجای زیارت‌نامه می‌گوید: ان شاءالله، خدا، توی شلوغیِ بهشت، من را جدا کند، بیاورد پیشِ شما و بگوید فلانی از دوستداران شماست. ماهی چندبار زیارتتان کرده. بالاسر، نماز خوانده. شب‌های قدر تنظیم کرده پیش شما باشد. نیمهٔ شعبان‌ها، عیدِ نوروزها. اینجای زیارت‌نامه می‌گوید: کاش که شما هم بگویید: بله، اتفاقا چهرهٔ ایشان برایم آشناست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت39 چشما
💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی ⛔️  ⛔️


✍️ به قلم:  



با چشم خودش، کشیدن ملافه سپید روی سر عشقش را ندیده است....

الان ابوالفضل می‌رود قسمت آی.سی.یو و خانمش را در محاصره یک خروار سیم و لوله و دستگاه می‌بیند و هنوز امید دارد به بازگشتنش. بغض گلویم را چنگ می‌زند. دلم برای مطهره تنگ می‌شود. لبم را می‌برم زیر فشار دندان‌هایم تا حواسم جمع ماموریت شود.
ابوالفضل با آسانسور بالا می‌رود و مرد قد بلند هم، تا وقتی در آسانسور بسته شود، با نگاه دنبالش می‌کند.

*
همان‌طور که حدس می‌زدم، سمیر را دویست متر بعد از کلانتری سوار ماشین کردند. می‌دانستم حتما می‌برند که چِکش کنند و اگر سفید نبود، حذف می‌شود. برای همین سپرده بودم پاک پاک آزادش کنند.

تعقیب سمیر، ما را رساند به یک خانه نسبتاً اشرافی بالای شهر. بردندش داخل خانه. چون از قبل و از طریق نرم‌افزار، گوشی‌اش را آلوده کرده بودیم، می‌توانستیم شنودش کنیم.

داخل خانه، هیچ صدایی نمی‌آمد جز غر زدن سمیر؛ همان‌طور که حدس می‌زدیم، داشتند او را می‌گشتند. این سمیر چقدر احمق بود که علت این رفتار را نمی‌فهمید. دیگر مطمئن بودم یک آدم کله‌گنده‌تر پشتش ایستاده. 

خوشبختانه، چیزی گیرشان نیامد و خیالشان از بابت سفید بودن سمیر راحت شد. ظاهراً دونفر در خانه بودند که یک نفرشان، به کسی تلفن کرد و گفت سمیر سفید است. بعد هم او را رساندند به خانه‌اش.

کمی پکر بودم. چیزی گیرمان نیامده بود. خانه سمیر را هم تا قبل از این که مطمئن شوند سفید است، تحت نظر داشتند و نمی‌شد خانه را تجهیز کنیم. کیان را گذاشتم که حواسش به خانه سمیر باشد و خودم پیاده راه افتادم که برگردم اداره.

 گاهی نیاز دارم به قدم زدن. اینطوری گره‌های ذهنی‌ام باز می‌شود. آن روز هم باید یکی دو ساعت آرام راه می‌رفتم تا ببینم قدم بعدی چیست؟

سمیر تا آن روز، فقط داشت ذهن مخاطبش را برای پذیرش  آماده می‌کرد. اگر فضای بحث‌های گروهش را ما جهت می‌دادیم، شاید می‌شد سریع‌تر سمیر را تحریک کرد برای عضوگیری. 

باید خودمان بحث‌های حاکم بر گروه را مهندسی می‌کردیم. ذهنم رفت به سمت . کسی که توانسته بود فضای گروه را دست بگیرد و سمیر را به چالش بکشد.
باید نامیرا می‌شد مهره خودمان. آن وقت با هنر خاص خودش، فضای گروه را می‌برد به سمتی که ما می‌خواستیم.👌

فقط مسئله این بود که چطور قضیه را با نامیرا یا همان خانم بهار رحیمی مطرح کنیم که نترسد و عقب نکشد. قطعاً نمی‌توانستیم برویم در خانه‌اش و خودمان و سازمان را معرفی کنیم و انتظار همکاری داشته باشیم. نامیرا که کارمند ما نبود!


...

...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...
شهید شو 🌷
💔 از یه جایی به بعد... روحِ وسیع شده‌ی آسمونی تویِ بدنِ خاکی جا نمیشه همونجا امضا می‌خوره ✓ برگه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 : "عزیزان من! از یاد شهدا غفلت نکنید!" سید مقاومت فرمودند ما اگه احساس کنیم کاری، امام خامنه ای رو خوشحال می کند آن کار را انجام می دیم، حتی اگه امر و فرمان به انجامش نداده باشند... چقدر خوبه این حجم از ... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 هر کسی در پی آن است به جایی برسد سر نهادن به کف پای #تو ما را خوشتر #مولاعلی‌جانم اَللَّهُمَّ‌ص
💔 به سرم سايه‌ى ايوان و امانِ نجف است دل من تنگِ على، تنگ اذان نجف است... اَللَّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ‌عَلِيِّ‌بْنِ‌أَبِي‌طَالِبٍ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 نام : محمدرضا شاه حسینی فرزند : نادعلی متولد : 1347/01/23 در میغان تحصیلات : زیر دیپلم تاهل : مجرد یگان: سپاه شاهرود-تیپ21-گردان کربلا مدت حضور : 13ماه و 15روز مسئولیت : کمک آرپی جی نوع عضویت : بسیج نوع شغل : محصل تاریخ شهادت : 1365/02/29 محل شهادت : مهران باغ کشاورزی عملیات : مقابله با تک دشمن(مهران) محل دفن : شاهرود میقان نحوه شهادت اصابت ترکش به سروشکم وسوختگی ... 💞 @aah3noghte💞
💔 معرفی کتاب فهمیده رزمنده کوچک کتاب فهمیده رزمنده کوچک نوشتهٔ قاسم کریمیان اشاره‌ای به تاریخ جنگ تحمیلی دارد. عظمت ایثار و فداکاری که در هشت سال دفاع مقدس روی داد و نقش آن در تغییر سرنوشت مردم ایران، به گونه‌ای است که بی‌هیچ تردیدی وجود چنین مجموعه‌ای ضروری به نظر می‌سد تا نسل نوجوان بتواند با زوایای مختلف عمق و شکوه این از خود گذشتگی، آشنا شود. ... 💞 @aah3noghte💞