#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی
قسمت۸
تو تموم سایت های مذهبی دنبال یه راهی برای خودسازی بودم اما هیچی تو این سایتها پیدا نمیشد.
آرزو به دلم مونده بود یه نفر، فقط یه نفر با من خوب صحبت کنه و درکم کنه..اما نبود.
اکثرا ادبیاتشون قلمبه سلمبه بود و منو درک نمیکردن...
همش حس میکردم این نگاه بالا به پایین اگه نبود الان خیلی میتونستم از این آدما کمک بگیرم اما از بس مذهبی شدید بودن که کلا میترسیدم بگم دارم چکار میکنم!!!
حس میکردم تکم و کسی مثل من غرق گناه و بد بختی و مشکلات نیست.
همش آرزو میکردم یه سایت یا یه جایی رو پیدا کنم که امید بدن...انگیزه بدن...با هم خوب حرف بزنن...قضاوت نکنن... کمک کنن... نگاه بالت به پایین نباشه ... بتونم دردمو بگم...اما نبود... هیشکی
نبود منو درک کنه.
تو یه سایتی مشکلمو گفتم مدیرش سریع باهام دعوا گرفت که "داری نظرات سایتمونو خراب میکنی. نظر نده!"
درونم پر از آلودگی بود...
نمیدونستم باید چکار کنم
تنها کاری که بلد بودم این بود که نماز بخونم اما بعد نماز میشستم پای فیلم های...
تا اینکه یه دوره برداشتم و به خودم قول دادم دیگه نلغزم اونجا بود که به خودم گفتم #میخوام_یه_الگو_بشم...
میخوام به همه ثابت کنم #میشه!
میخوام سایتم بزرگترین سایت مذهبی ایران بشه و انقدر تو سایتم اطلاعات مفید میدم که دیگه کسی مثل رضای گذشته نخواد برای آدم شدن دنبال هزار تا سایت بره.
حرفای هیچکس روم نفوذ نداشت چون همینایی که از خدا میگفتن اصلا از حرفاشون آرامش نمیگرفتم.
به خودم قول دادم به #تموم_دونسته_هام_عمل_کنم و انقدر کتاب بخونم و سخنرانی گوش بدم و انقدر خودمو بسازم که چند سال بعد هیشکی باورش نشه رضا این بود وضعیتش.
اولین موفقیتم آبان سال ۱۳۹۳ بود.
تونستم چهل روز پاک باشم.😌
اینم پستش??
https://dadashreza.com/experience-my-forty-days-of-repentance/
همه چی بعد از آبان سال ۱۳۹۳ تغییر کرد.
یهو حس کردم دستام خودش برای خودش میره...
همش یه صدایی در گوشم باهام حرف میزد و بهم میگفت چکار کنم.
این صدا تا همین الان باهامه و همیشه هم صداش برام قویتر شده...
اخه خیلی به صداش گوش میکردم و میدم.درسته پاهام میلغزید اما هر بار روزای پاکیم بیشتر میشد..
تفاوتی که من با تموم اعضای سایتم داشتم این بود که من با اینکه وضعم از همه بدتر بود اما چون درس میگرفتم و بلند میشدم یهویی از اکثرشون جلو میزدم و روزای پاکیم بیشتر میشد.
مثلا اعضای سایتم کلی موفقیت کسب میکردن ولی میخوردن زمین ولی من دیگه از اون نقطه قبلیم زمین نمیخوردم.
هر چقد جلوتر میرفتم انگاری از درون قوی تر میشدم.
دی ماه سال ۱۳۹۳ پست های سایتم بازدید زیادی میخورد. همه براشون جالب بود که بفهمن این رضا داره دقیقا چکار میکنه که انقدر انگیزه داره.؟؟
تا اینکه از بس #خودسازی کردم و از خدا کمک میخواستم و تلاش میکردم یهو حرفام مدلش تغییر کرد.
خیلی این نکته مهم و جالبه...خیلی...
حرف که میزدم همه میگفتن رضا؟
تو چرا این مدلی حرف میزنی ...
هزار تا آدم هستن که از خدا و پاکی حرف میزنن اما تو با اینکه اصلا تخصصی تو مسائل دینی نداری اما حرف که میزنی نمیدونیم چرا حرفات به دل میشینه و راهکارات عملی تره.
بچه ها راست میگفتن...
#کلامم_نفوذداشت
میدونی چرا؟
چون خیلی به دونسته هام #عمل میکردم.
از بس گناه کرده بودم و تلاش برای ترک گناه میکردم مدام تجربه کسب میکردم و دیگه قشنگ میتونستم راهکار بدم...
وقتی کسی باهام حرف میزد انگاری یه حس شهود داشتم و میتونستم بفهمم کجای زندگیش ضعف داره...
قشنگ میدونستم فلان کار فلان نتیجه رو میده..
دقیقا بهمن ماه سال ۱۳۹۳ بود که شبا تا صبح با خدا حرف میزدم و میگفتم خدایا غلط کردم.پی به اشتباهم بردم.
بهم یه فرصت بده قول میدم جبران کنم.
خیلی پشیمون بودم.همش گذشته رو مرور میکردم و میگفتم ای رضای فلان فلان شده ...چرا این کارارو کردی...و میشستم کلی خودمو سرزنش میکردم...
حس میکردم دارم آتیش میگیرم...
تشنه بودم...
خیلی تشنم بود...
خدارو میخواستم... معنویاتو میخواستم. پاکی رو کامل میخواستم...
انقدر تشنه بودم که تا میدیدم کسی از خدا میگه به هیچی جز حرف اون دقت نمیکردم.
شده بودم آهن ربا...
هر چیزی که درمورد پاکی بود رو به سمت خودم میکشیدم.
این تموم ماجراهای سال ۱۳۹۳ من بود...
#ادامه_دارد...
دستنوشته های #داداش_رضا
💕 @aah3noghte💕
#انتشارداستان_بدون_ذکر_لینک_کانال_ممنوع
۲۸ آبان ۱۳۹۷
۲۹ آبان ۱۳۹۷
💔
#دلشڪستھ_ادمین...
خوشا بر ما
در ڪشوری نفسـ مےڪشیم
کہ مردمان #عاقل ش
تصمیم های #عاشقانھ مےگیرند...
حبیب ها...
قاسم ها...
علےاکبرهای فدایی دین، اینجاآرمیده اند...
#شهیدجوادمحمدی
#شهیدمهردادعزیزاللهی
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
۲۹ آبان ۱۳۹۷
💔
مےنویسی...
حرکت مےکنی...
حرف مےزنی....
قلم برمےداری....
قدم برمےداری....
اونجوری باش که #حاجی میگه
#شهید_محمدابراهیم_همت
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
۲۹ آبان ۱۳۹۷
💔
#دلشڪستھ_ادمین...
#زندگی_عاشقانه یعنی
بمانی به پای کسی
که بوی #حسین ع مےدهد
و نشان #فاطمه دارد
#پروفایل😍
#عاشقونه
#عشق_فقط_یک_کلام
#آھ... (۳نقطه)
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
۲۹ آبان ۱۳۹۷
شهید شو 🌷
#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی قسمت۸ تو تموم سایت های مذهبی دنبال یه راهی برای خودسازی بودم اما هیچی
#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی
قسمت۹
میخوام سال به سال خودمو با جزئیات براتون بگم تا درس بگیرید و رشد کنید.
چون حس میکنم تجربم به دردتون میخوره.
سال ۹۳ برای من سال پر از درس بود.
یکی از دلایل انگیزه بالام همون اتفاقای سال ۹۳ بود...
شاید به ظاهر خیلی بالا و پایین داشت اما واقعا یه بار مردم و دوباره زنده شدم.
این روزا خیلی چیزام تغییر کرده.
متاسفانه آدما علاقه دارن فقط موفقیتتاتو ببینن... اما من سختی زیاد داشتم.
من تلاش کردم و خودمو از لجن زار کشیدم بیرون.
آرامش این روزهام بخاطر طوفان اون روزهام بود که کم نیاوردم. میتونستم بهونه بیارم. میتونستم کم بیارم.
به خدا میتونستم افسرده باشم و دنبال چرا چرا کردن باشم اما کسی که بخواد عوض بشه دنبال چگونه میره نه دنبال چرا.
خیلی چیزارو از صفر و زیر صفر شروع کردم...
ان شاءالله تو فصل های بعد متوجه میشین
سال ۱۳۹۳ سال #پوست_اندازی و #تولد دوبارم بود.اما سال ۱۳۹۴ سال #بالا_بردن_آگاهی...
وقتی هیشکی نیست دستتو بگیره، اونجاست که باید خودت برای خودت یه کاری کنی...
توکل رو تنها بشی بهتر میفهمیش.
#نخواه که همه چی وفق مرادت باشه...
نه...
زندگی، پستی و بلندی داره..
اگه کسی نیست برات کاری کنه... #خودت_برا_خودت_یه_کاری_کن...
خیلی وقتا مسیر بسته ست، #خودت باید یه مسیری وا کنی...
من سال 1393 که تازه داشتم قدم های اولیه رو برمیداشتم اصلا دنبال این نبودم که خدا منو میبخشه یا نمیبخشه...فقط دنبال این بودم که از این لجن زار خودمو #نجات بدم.
دیگه ته خط بودم.
برام مهم نبود خدا میبخشه یا نمیبخشه..
برام فقط این مهم بود که بیشتر از این سختی نکشم و خدا نجاتم بده زندان نیوفتم.
کار من از بخششو این حرفا گذشته بود... من فقط فرصت #جبران میخواستم.
همش دعا میکردم خدایا کمکم کنی جبران میکنم... بعد از اینکه رای دادگاه اومد و کلا تبرئه شدم اونوقت دیگه خدارو همه جوره دوستش میداشتم.
یه چیزم بگم...
خدا کلا رفتارش با من لوتی واره😇
یعنی همش حس میکنم خدا تو مایه های #فردینه.😬
فردین خیلی لوتی بود.
حس میکنم خدا اون مدلیه.اخه رفتارش با من اینجوری بود
در ضمن....
وقتی با دوست دخترام کات کردم پس فرداش رفتن با یکی دیگه دوست شدن.
کلا بوی گل نمیدادم که حالا پروانه سمتم بیاد...
آدم وقتی خودش بد باشه...دختر خوبی سمتش نمیاد!!! خیالتون راحت
دستنوشته های #داداش_رضا
#ادامه_دارد...
💕 @aah3noghte💕
#انتشارداستان_بدون_ذکر_لینک_کانال_ممنوع
۲۹ آبان ۱۳۹۷
#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی
قسمت ۱۰
مدل حرف زدنمم هر چقدر خودسازی کردم بهتر شد...الان که دیگه واقعا خیلی خوب حرف میزنم.
خیلی مودب تر و خیلی صبور تر و خیلی با نشاط تر شدم.
سال ۱۳۹۳ وقتی نماز میخوندم همه مسخرم میکردن...اخه همیشه تو ماشینم حصین ابلیسو زد بازی شاهین نجفی میذاشتم.
اما وقتی توبه کردم و نماز میخوندم یهو همه میگفتن : سلام حاج اقا التماس دعا...
میخواستن اینجوری مسخرم کنن.
میدونی چیه...
من حس میکنم پسرا تا بلا سرشون نیاد تغییر نمیکنن...
پسر جماعت باید بلای بدی سرشون بیاد تا عوض بشن..😐
مثل بیماری یا خطر بودن جان یا زورگیری بشه ازشون یا قطع عضو بشن یا زندان بیوفتن یا سرطانی چیزی بگیرن تا عقلشون سر جاش بیاد...🙃
اما #پسر_زرنگ قبل تغییر ، تغییر میکنه...
راستشو بخوای بعد از اینکه بلا سرم اومد و فهمیدم خدایی هست یه قولی به خدا دادم...
گفتم:
"خدایا اگه نجاتم بدی جبران میکنم... فقط بهم فرصت بده...همین...من جبران میکنم."
من هیچی درمورد خدا نمیدونستم...ولی میدونستم فقط خداست که میتونه کمکم کنه...
راستشو بخوای از #همه نا امید بودم...
و دلیل اصلی مستجاب شدن دعام هم همین بود...وقتی نا امید از همه جا میشی خدا زودتر دعاتو مستجاب میکنه.
یه صدایی بهم میگفت :
"رضا ؟ تو آدم بشو...منه خدا همه کار برات میکنم."
بچه ها خدا خیلی نزدیکه...شما فکر میکنید دوره، اما خدا با یه صدایی از درون با همتون حرف میزنه...
خیلی ها اینو نمیدونن...چون خدا بهشون بد معرفی شده.
من معتقدم خدا با کسایی که سختی کشیدن مهربون تره😍
بخاطر همین بهم فرصت داد...
دلیل اصلی اینکه باعث میشد سال ۱۳۹۳ اصلا کم نیارم #یاد_مرگ بود.
چون یاد مرگ خیلی انگیزه میده...
اما خوبیم این بود که زیاد تو مسیر پاکی نا امید نشدم...
درسته گریه میکردم و کم میاوردم اما ناامید هرگز!!! معتقدم برای هر مشکلی راه حلی وجود داره.
پیشینه مذهبی اصلا نداشتم اما راستشو بخوای تو نوجوونیم با دوستم مهدی میرفتیم هیئت واسه شام خوردن.😬 در همین حد.
فقط واسه شامش میرفتیم.
اونایی که تو شرایط سختم تغییر نمیکنن نگران نباشن...
بعد مرگشون خوب تغییر میکنن.
همه تغییر میکنن...همه...
خیالت تخت...
فقط بعضی ها این دنیاست...بعضی ها اون دنیا.
#ادامه_دارد...
دستنوشته های #داداش_رضا
💕 @Aah3noghte💕
#انتشارداستان_بدون_ذکر_لینک_کانال_ممنوع
۲۹ آبان ۱۳۹۷
۳۰ آبان ۱۳۹۷
💔
اگه یه کلاس اولی توخونه داشته باشی
اینروزها رسیدند به حرف #ب
و باید کلمه بسازند مثلا #بابا
و مادر برای اینکه فرزندخوب یاد بگیرد باید مدام کلمه را تکرار کند و برایش صداکشی کند و او جواب دهد #بااا #با
فاطمه اینروزها مدام بایداین کلمه را بنویسه صداکشی وبخش بخش کنه
وذوق کنه یادگرفته بنویسه #بابا
اےکاش زودتربه درس #ش برسدتاسوالاتش باکلمه شهادت کمترشود
راستی...
بابا۲بخش دارد
همه باهم بخش کنیم
سر و بدن
جواد که یک بخش بیشترنداشت
#شهید_جواد_محمدی
#فاطمه
#دخترابابائےاند
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
۳۰ آبان ۱۳۹۷
۳۰ آبان ۱۳۹۷
۳۰ آبان ۱۳۹۷