🔻پیلۀ بهشت
(شعری از زندهیاد #حسین_منزوی به مناسبت عید #مبعث پیامبر اکرم، #حضرت_محمد صَلَّیاللهُ عَلَیهِ وَ آلِه)
▪️ای برگزیدۀ همۀ انتخابها
قرآنِ تو کتابِ تمام کتابها
اندیشۀ تو تیشه به اصلِ بدی زده
ای ریشۀ همیشهترین انقلابها
فخرِ فلک به توست که فانوس گشته بود
در کوچههای آمدنت، آفتابها
سرمشقِ آسمان و زمینی که نام توست
بر لوح شب نوشته به خطِّ شهابها
خُمخانهام بهشتی و جانم محمدی
من، مستِ مست از آن پُرِ پُر، نابِ نابها
من تکیه کردهام به تو و پایمردیات
در روزِ چون و چند و چه، روزِ حسابها
سرگشته در مضایق وصف تو ماندهام
چندان که دادهام به سخن، آب و تابها
خورشید مکه! ماه مدینه! رسول من!
ای خاکسار مدحت تو، بوترابها
شمع زبان بریده چه لافد ز آفتاب؟
گُنگم که در هوای تو دیده است خوابها
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنت
ای پیلۀ بهشت! نیارم تنیدنت
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«کودک و کتاب» به روایت #محمدرضا_شرفی_خبوشان | از کتاب #بی_کتابی
(چهلمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب)
▪️«من از دوران مکتب به کتاب و کتابت علاقه داشتم. این البته به انتخاب خودم نبود. من یتیم بودم، جثّه کوچکی داشتم. کچلی گرفته بودم و همسالانم مرا به بازی نمیگرفتند. این تنهایی و طرد ناخواسته بود که مرا به الفت با کتاب واداشت و البته پدراندرم.
پدرم پیش از آن که به دنیا بیایم، لوای سفر آخرت برافراشته بود و تحت توجه پدراندرم، نشو و نما یافتم. پدراندرم میرزایحیی نامی بود؛ نقش مهر میزد و به کاغذها آشنا بود و نسخههای خطی را خوب میشناخت. شیوه ساختن جلد را خوب میدانست و در نگارگری هم دستی داشت و هروقت میدیدمش، یا کتاب میساخت یا کتاب میخواند. از دلّالی کتاب هم سود میبرد و میدانست چه کتابی کجاست و کدام کتاب در خانه کیست و چند دست چرخیده است. کتابهای خطّی و بیشتر کتابهای مطبعه کلکته و تبریز و اصفهان و طهران به خانه راه مییافت و خارج میشد و من بیکموکاست، همه را تورق میکردم و با آنها انس میگرفتم و خلوت میکردم...»
🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11556
☑️ @ShahrestanAdab
🔻باران بهاری
(#بهاریه ای از کتاب #آنجا_که_نامی_نیست سرودۀ استاد #یوسفعلی_میرشکاک)
▪️تشنهام تشنۀ باران بهاری که تویی
برده از دست مرا نقشِ نگاری که تویی
من اگر ماه شوم باز به مهرت نرسم
کی رسد سایه به خورشید سواری که تویی
بیقرارم مگر آنگاه که بینم زده است
دل من دست به دامان قراری که تویی
از همان روز که دیدار توام از خود برد
پر شدم از هوس باغ اناری که تویی
به زبان آمدم آن راز که میگرداند
من و دل را همه شب گرد مداری که تویی
تو بهاری و منِ خسته خزان، میترسم
برنیاید دلم از عهده کاری که تویی
یافتم دیرتر از دیر تو را لیک این بس
که به جان زد شررم برق شراری که تویی
چه غم از گردش ایام کسی را که بُوَد
بر سرش سایۀ اندوهگساری که تویی
داد بر باد دلم را سر سوداییِ من
سر من باد فدای رهِ یاری که تویی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻رنگینکمان از حلب به دیرالزور
(بخشی از سفرنامه #محمدقائم_خانی در توصیف دشت دیرالزور در سوریه در پرونده #بهاریه)
▪️«از غرب راه افتادیم سمت شرق، از حلب سوی دیرالزور. سفری در دل سفر، از میا نبیابان. بالاسر ابر بود و زیر پا فرش گل. معجزه مخمل سبز بود بادیه! چطور میشود این شدن را مصوّر کرد؟ خب بادیه یعنی شن، خاک، سنگ، گاهی خاربوتهای. کنگر شاهگیاه بیابان است. چه بشود چشمی به جمال گلی روشن شود! اما بعد از سالها قهر، حالا ابر آمده، متراکم و در صف، باریده باریدنی. دوزخ خار و خاشاک را فردوس سبزه و گل کرده. خاکستریخاکی صحرا رفته در پسزمینه و جلا زده به تابلویی رنگ در رنگ. تپهتپه مخمل زرد یا بنفش یا سفید، کشیده روی زمینه سبز چمن. جابهجا ململ سرخ لاله و نارنجی شقایق و سرمهای زنبق کوهی، در کناره یا میانه سبزمخملها، درشت و خودنما چشم را میکشاند سمت خودش. شکن مخملها سایه ساخته بر چمن...»
🔗 ادامۀ این سفرنامه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11558
☑️ @ShahrestanAdab
🔻حقیقت
(شعری از استاد #محمدعلی_بهمنی در پرونده #بهاریه)
▪️تا گِل غربت نرویاند بهار از خاک جانم
با خزانت نیز خواهم ساخت خاک بیخزانم
گرچه خشتی از تو را حتی به رویا هم ندارم
زیر سقف آشناییهات میخواهم بمانم
بیگمان زیباست آزادی ولی من چون قناری
دوست دارم در قفس باشم كه زیباتر بخوانم
در همین ویرانه خواهم ماند و از خاک سیاهش
شعرهایم را به آبیهای دنیا میرسانم
گر تو مجذوب كجا آباد دنیایی من اما
جذبهای دارم كه دنیا را بدینجا میكشانم
نیستی شاعر كه تا معنای حافظ را بدانی
ورنه بیهوده نمیخواندی به سوی عاقلانم
عقل یا احساس حق با چیست؟ پیش از رفتن ایخوب
كاش میشد این حقیقت را بدانی یا بدانم
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعرخوانی #علی_داودی
از کتاب #صدای_بهتر_زخم سرودۀ #علیرضا_سمیعی، #انتشارات_شهرستان_ادب در پرونده #بهاریه
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
☑️ @ShahrestanAdab
🔻طور توحید
(شعری از زندهیاد #یاور_همدانی به مناسبت میلاد سرور آزادگان، حضرت #امام_حسین علیهالسلام)
▪️ای تجلیگاه انوار حقیقت خاک تو
در تجلی طور توحید است خاک پاک تو
کعبۀ اهل ولا، ای سرزمین کربلا
توتیای دیدۀ دل خاک تو، خاشاک تو
میزند دل هر چه باداباد در دریای عشق
تشنۀ آب فرات از خاک آتشناک تو
آفتاب از عرش خواهد همچو فرش ره نهد
سر به پای تکسوار چابک و چالاک تو
با فروغ مهر هفتاد و دو خورشیدت به خاک
رنگ میبازد از آفاق انجم افلاک تو
سروران را سروری دارد که دارد بر سر او
تاج «کرَّمنا» به عزت خواجۀ «لولاک» تو
آسمان باید که خون از ابر بارد بر زمین
زانکه در گوش فلک پیچیده شد پژواک تو
رهرو حق از سر اخلاص کی افتد ز پای
برندارد دست تا از حلقۀ فتراک تو
دشت تو گلگشت ما دست و دل از جان شستگان
باغ داغستان لاله، لعلگون از خاک تو
راهی راه رهایی را کجا باک از هلاک
جان هلاک با حقیقت رهرو بیباک تو
در دیار درد و دوری، دیری از غم خون گریست
«یاور» سر در گریبان و گریبان چاک تو
☑️ @ShahrestanAdab
🔻نوجوانی، بهترین زمان برای خواندن رمان است
(#هادی_حکیمیان در گفتگو پیرامون «رمان تاریخی»)
▪️«...فکر میکنم دیدگاه غلط نسبت به درس تاریخ در مدارس و حتی دانشگاه باعث شده که ما به تعریف درستی از رمان تاریخی نرسیم. در دوران تحصیل، اغلب افراد از تاریخ خوششان نمیآید؛ چراکه اینجور جا افتاده که تاریخ بناست به حکام و پادشاهان و نهایتاً شرح جنگهای ایشان بپردازد. درحالیکه این غلط است. تاریخ، شرح زندگی مردمان هر دورهای است؛ کشاورزان، صنعتگران، دبیران، مردمان شهری و روستایی، حتی سربازان گمنام و بینام هر دورهای که بیشترین نقش را در پیشبرد تاریخ داشتهاند. ما بایستی یک تجدید نظر کلی در درسهای تاریخ بکنیم. یک رمان تاریخی مربوط به دوران مغول صرفاً نباید دربارۀ چنگیز یا هلاکوخان باشد، این رمان میتواند شرح زندگانی یک سرباز یا صنعتگر گمنام ایرانی باشد در ری یا اصفهان. بهگمان من برگزاری برخی جلسات بین اساتید تاریخ و رماننویسهای خبره میتواند در این خصوص راهگشا باشد...»
🔗 متن کامل این گفتگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11347
☑️ @ShahrestanAdab
🔻از وادی تخیل به عرصۀ تجربه
(یادداشت #زینب_بردبار بر رمان #باغ_خرمالو در پروندهپرترۀ #هادی_حکیمیان)
▪️«...رمان باغ خرمالو مثل جشنوارهای همۀ طبقات را در خود جا داده است؛ شخصیتها، از دوبچۀ دهاتی تا شاه مملکت به صحنه میآیند و نقش خود را ایفا میکنند. دو تازهنوجوان در روستا با مقامهای رسمی و سنتی سروکله میزنند، سپس همراه ننهکردی که پیرزنی است مانند سایر مادربزرگها بهقصد دیدن شهر، راه میافتند و در مسیر با دوسرباز و راهزنانی برخورد میکنند که نمیتوان گفت چندان حرفهای هستند. در شهر، طبقات مختلف را میبینند و در منزل فرماندار، مقامهای لشکری و کشوری را ملاقات میکنند و سرآخر بهنحو طنزآمیزی دمخور شاه میشوند.
آنچه همۀ اقشار را جمع میکند، نه صفحههایی است که حرفچینی شدهاند و ماجراها، بلکه معلقشدن قدرت است. با تعلیق قدرت، همه میتوانند با هم روبهرو شوند و در شرایط و حتی زمان و مکان مشترک قرار گیرند...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11070
☑️ @ShahrestanAdab
🔻حرم ماه
(شعری از #رضا_قاسمی به مناسبت میلاد #حضرت_عباس علیهالسلام)
▪️صدای چِکچِک باران؛ صدای گریۀ آب است
پس از تو آبی اگر هست هم؛ شبیهِ سراب است
دو قطره ریخت، زمین داغ شد به زلزله افتاد
چرا که داخلِ مشکِ تو آب نیست، شراب است
حرارتِ غمت افتاده است، بر دلِ خورشید
که دردِ دوریات ای ماه، درد نیست، عذاب است
در آسمان؛ «شَرَفُالشّمسی» ای که ماهِ زمینی
برای عکسِ تو آغوشِ پاکِ برکه رکاب است
پناهِ آخرِ من شو؛ پناهگاه، ندارم
چرا که پشتِ سرم هر پلی که بود، خراب است
شب است، اولِ رویای صادقهست، دوباره
که عکسی از حرمِ ماه، روی پنجره قاب است
دوباره پرچمت از راهِ دور، دست تکان داد
سلامهای مرا رقصِ پرچمِ تو جواب است
زبان گرفته زنی در حرم : «بخواب عزیزم»
هنوز، قصهی مشکِ تو لایلایِ رباب است
دوباره دست مرا دادهای به دستِ ضریحت
صدای «اَشهَدُ اَنّ عَلی»ست، آخرِ خواب است
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 داستانخوانی #مهدی_زارع
از کتاب #تحریر_دیوانگی، #انتشارات_شهرستان_ادب در پرونده #بهاریه
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعرخوانی #علیرضا_سمیعی
از کتاب #آنجا_که_نامی_نیست سرودۀ استاد #یوسفعلی_میرشکاک، #انتشارات_شهرستان_ادب در پرونده #بهاریه
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
☑️ @ShahrestanAdab
🔻مکتب صحیفه
(شعری از #نغمه_مستشار_نظامی به مناسبت میلاد #امام_سجاد علیهالسلام)
▪️فصل چهارم است ولی باز هم بهار
تا عصر انتظار از آغاز هم بهار
از کربلا اگر چه دلش آتش است و خون
از خون دل کشیده گل ناز هم بهار
هم دیده است خواهر خود را شکسته دل
هم دیده سر به نیزه اعجاز هم بهار
در مکتب صحیفه اگر درس خواندهای
هم دیدهای هزار گل راز هم بهار
سجاده آسمان شده و پرکشیده است
مرغ بهشت و موسم پرواز هم بهار
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعرخوانی #مصطفی_محدثی_خراسانی
از کتاب #جشن_یگانگی، #انتشارات_شهرستان_ادب در پرونده #بهاریه
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کتاب چی بخونیم؟
▪️رمان، از جمله سرگرمیهاییست که باید آن را جدی گرفت. چون بدون هزینه واقعی، تجربه ما را در زندگی بارور میکند. اما برای به دست آوردن مهارتی درخور جهت خواندن میتوانیم ترفندها و پیشنهاداتی داشته باشیم که که به ما در مورد بالا بردن کیفیت مطالعه کمک کند. در این ویدئوها با #علیرضا_سمیعی همین پیشنهادها را دنبال میکنیم.
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
☑️ @ShahrestanAdab
🔻نو شود
(شعری از زندهیاد #منوچهر_آتشی در پرونده #بهاریه)
▪️آید بهار و پیرهن بیشه نو شود
نوتر برآورد گل اگر، ریشه نو شود
زیباست روی کاکل سبزت کلاه تو
زیباتر آنکه در سرت اندیشه نو شود
ما را غم کهن به می کهنه بسپرید
به حال ما چه سود اگر شیشه نو شود
شبدیز، رام خسرو و شیرین به کام او
بر فرق ما چه فرق اگر تیشه نو شود
جان میدهیم و ناز تو را باز میخریم
سودا همان کنیم اگر، پیشه نو شود
☑️ @ShahrestanAdab
🔻بحران ادبیات کودک و نوجوان در دهۀ ما
(یادداشتی از دکتر #پرستو_حریری در پروندۀ #ادبیات_کودک_و_نوجوان به مناسبت روز جهانی کتاب کودک)
▪️«ادبیات راهی است برای شناخت جهان و درک روابط عاطفی و اجتماعی انسانها و رشد درک زیبایی شناختی جهان پیرامون. فارغ از سرگرمی و لذت، ادبیات نقش مهم و سازندهای در زندگی انسانها دارد. ادبیات کودک و نوجوان شامل شاخههای فراوانیست: داستانها، نمایشنامهها، زندگینامهها، قصه اختراعات و اکتشافات و مطالب علمی، حکایات، حکایات منظوم، ضربالمثلها، چیستانها، شوخیها و طنزها حتی کاریکاتورها و کاریکلماتورها، اشعار با معنی و بیمعنی و ترانههای محلی و ملی، قصص دینی، دانش و تعالیم اجتماعی.
هدف ادبیات کودک و نوجوان، تربیت بچهها با استفاده از مفاهیم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی عصر خود و انتقال ارزشها و همین مفاهیم است. آنچه امروزه نسبت به ادبیات گذشته تغییر کرده این است که بهجای طرح اطاعت بیچون وچرا از والدین، بیشتر مساله تفکر انتقادی مطرح است...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11563
☑️ @ShahrestanAdab
🔻سهل و ممتنع پروینی
(یادداشتی از #علی_قربان_نژاد به مناسبت زادروز زندهیاد بانو #پروین_اعتصامی)
▪️«شعر فارسی با تنوع قالبهایش بهطور خاص امکانهای متعدد را در برابر شاعران قرار میدهد. دقت در شکل هر قالب و سپس غور در محتوای معروف و شناخته شده برای آن ما را به پیوستگیهای شگرفی میان فرم و محتوا رهنمون می سازد.
در میان قوالب ادبیات فارسی، قالب "قطعه" ذهن را ناخودآگاه به سمت مفاهیم پند و اندرز و اجتماعیات و تمثیلها و... هدایت میکند. قطعه قالبی است که از متقدمین "ناصرخسرو" و از متاخرین "پروین اعتصامی" را بیشتر با آن می شناسیم. در نگاه نخست شاید تفاوت میان غزل و قطعه به اندازهای ناچیز و نامحسوس باشد که در نگاه گذرا تقریبا یکی خوانده شوند. تفاوت میان غزل و قطعه در مصراع نخست یا مصراع فرد در غزل و قطعه است...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11565
☑️ @ShahrestanAdab
🔻کنز عشقاند
(شعری از #علیرضا_قزوه در رثای جانباز شهید حاج #میرزا_محمد_سلگی، فرمانده گردان قمر بنی هاشم علیهالسلام که به یاران شهیدش پیوست)
▪️بادهنوشان خانه آباد در خرابات او خرابند
چند در زخم و خون و آتش؟ وقت آن شد کمی بخوابند!
باد بودند و تیر سرکش، خاک بودند و آب و آتش
بعد از این شعلهاند و طوفان، بعد از این نور و آفتابند
گنج علماند و کنز عشقاند، شهره تا آن سوی دمشقاند
سطرهای کتاب دردند، فارغ از دفتر و کتابند
با دوپای بریده چون کوه ایستادند و قد کشیدند
سربلندان کوی ایثار، سر به زیران انقلابند
فصل گلچینی است و این خاک پشت هم میزبان باغیست
لالههای دیار عرشند، عاشقانی که در حجایند
خوش به حال شما که نورید، روشنان دم ظهورید
جلوۀ صبح را نبینند چشمهایی که مست خوابند
خاک را غرق نور کردند، از قیامت عبور کردند
موجها تا همیشه موجند، آبها تا همیشه آبند
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🎥 کتاب چی بخونیم؟ ▪️رمان، از جمله سرگرمیهاییست که باید آن را جدی گرفت. چون بدون هزینه واقعی، تجرب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کتاب چی بخونیم؟
▪️رمان، از جمله سرگرمیهاییست که باید آن را جدی گرفت. چون بدون هزینه واقعی، تجربه ما را در زندگی بارور میکند. اما برای به دست آوردن مهارتی درخور جهت خواندن میتوانیم ترفندها و پیشنهاداتی داشته باشیم که که به ما در مورد بالا بردن کیفیت مطالعه کمک کند. در این ویدئوها همراه با #علیرضا_سمیعی همین پیشنهادها را دنبال میکنیم.
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
☑️ @ShahrestanAdab
🔻ای کاش ده سال پیش «کشتهخانه» را میدیدیم!
(یادداشت #محمدقائم_خانی بر رمان #پست_طهران در پروندهپرترۀ #هادی_حکیمیان)
▪️«..."هادی حکیمیان" در "پست تهران" تصویری از ۱۵ خرداد برای ما ساخته است؛ چون توانسته آن واقعه را به مثابۀ نقطۀ عطفی در تاریخ ایران معاصر روایت کند. برای قرارگرفتن آن واقعه در چنین نقطۀ عطفی، نویسنده باید در متنِ حوادث، روایتی را برای ما بیان کند که در عین پایبندی به واقعیت تاریخی، از آن فراتر رفته و جهانی را بسازد که ظرفیت نمایش کلیت آن حادثه را دارا باشد. "پست تهران" تصویری از ۱۵ خرداد ساخته؛ چون موضعی نسبت به آن گرفته و از منظری خاص به آن نگاه کرده است. برای پیداشدن چنین منظری، باید تکتک اجزا در جای درستشان قرار بگیرند و جهانی یکپارچه بسازند. آنوقت نویسنده میتواند مخاطب را دعوت کند تا از آن منظر به حادثه نگاه کند. تا وقتی که اجزا در یک خط روایت، به کلیتی (که متناسب با موضع نویسنده از حادثه است) متصل نشوند، یکپارچگی ایجاد نمیشود و تصویری دارای چهارچوب مشخص پدید نمیآید...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11470
☑️ @ShahrestanAdab
🔻محشر
(شعری از #حسنا_محمدزاده به مناسبت میلاد #حضرت_علی_اکبر علیهالسلام)
▪️شبی به عرش گرهزد خدا زمیناش را
سپرد دست زمین اسوۀ یقیناش را
سرود شعر سپیدی برای آمدنت
به دست عشق رها کرد سرزمیناش را
گذاشت آینهای روبروی پیغمبر
کشید از دل و جان قدوقامتی محشر
به جای خون به رگت آیهآیه قرآن ریخت
چکاند روی لبت صوت دلنشیناش را
قلم به دست تمام فرشتههایش داد
که تکههای تنت را جداجدا بکشند
به جای قلب برایت دل انار کشید
نهاد در دل آن عشق آتشیناش را
زمان گذشت و به پایانِ تلخ راه رسید
اذان ظهر به حیّ علیَ الفَلاح رسید
که ناگهان به زمین ریخت سورهای زخمی
«ایاک نَعبدُ» و «ایّاک نَستعین»اش را
بلند شو که زمین محو در عبور شود
اذان بگو که زمان غرق در حضور شود
اذان بگو که غزل، در مسیر رگهایت
کشیدهاست نفسهای اولیناش را
خدا کند کسی از آن طرف گذر نکند
خدا کند پدرت را کسی خبر نکند
خدا کند که نبیند هزار دشنۀ سرخ
به روی خاک کشاندند مهجبینش را
...
ورق زدند تو را پشت یک سپیدۀ تلخ
هزار واژهی در خاک و خون تپیدۀ تلخ
و نیزه شاعر هفتاد و دو قصیدهی تلخ
به دست باد رها کرد نقطه چینش را...
☑️ @ShahrestanAdab