eitaa logo
شهیدشاهرخ‌ضرغام‌‌وشهیدعبدالمهدی‌مغفوری
2.4هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
👈سعی کن طوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه ! وقتی خدا عاشقت بشه خوب تو رو خریداره👉 نمازشبخونامونند👈 @Shabahengam 🌙 کانال‌احکام‌شرعی 👈 @Ahkammarfe گروه تبادلات شاهرخ💫مغفوری👇 @shahrokhzarghamm #کانال_وقف_مادر_سادات💚 #کپی_با_ذکر_یافاطمه"س"
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرین شام را که داشتیم با هم می‌خوردیم،سرسفره از من پرسید: اگه شهید بشم، چی کار می‌کنی⁉️ گفتم: منم مثل بقیه همسران شهدا، مگه اونا چی کار می‌کنن؟ خدا به هممون صبر می‌ده. گفت: امکانش هست مثل (سلام الله علیها) مفقود بشم و جنازم برنگرده❌ خندیدم و گفتم: این جوری اجرش بیشتره، خدا یه صوابی هم واسه چشم انتظاری‌مون می‌نویسه ✍️خاطرات مریم غنی‌زاده همسر شهید 📚 (برگرفته از کتاب زندگی یعنی همین) ‌‎‌‌‌
12.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 : مردم هر وقت کار تون جایی گیر کرد ،امام زمان تون رو صدا کنید یا خودش میاد ، یا یکی رو میفرسته که کارتون رو راه بندازه... 💔
شهیدشاهرخ‌ضرغام‌‌وشهیدعبدالمهدی‌مغفوری
. 🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (52) 🌺 .#برادر 1 #کباب (#راوی :آقای رضا كيانپور) ✍با سختی زياد رسيديم به ماهشه
🌺 (53) 🌺 . 2 ( :آقای رضا كيانپور) ✍وارد خط اول نبرد شديم صدای سربازان عراقی را از فاصله پانصد متری می شنيديم. نيروهای رزمنده خيلی راحت وآسوده بودند. اما من خيلی میترسيدم.🤕 روز اولی بود که به جبهه آمده بودم. به سنگرهای ديگر رفت. نيمه شب بود که برگشت. با ده تا کمپوت!😋 با همان حالت هميشگی گفت: بياييد بزنيد تو رگ‼️ بچه ها می گفتند اينها را از سنگر عراقی ها آورده!💪 صبح زود بود که درگيری شد. صدای تيراندازی زياد بود🥀👋. شليک توپ و خمپاره هم آغاز شد. يکی از بچه ها توپ ۱۰۶ را آورد. در پشت سنگر مستقر شد. با شليک اولين گلوله يکی از تانکهای دشمن هدف قرارگرفت. که خيلی خوشحال بود، داد زد: دَمِت گرم. مادرش رو...!!تا نگاهش به من افتاد، حرفش را قطع کرد😇. اعضای گروه مثل خودش بودند. اما بی ادبی بود جلوی برادر کوچکتر... سريع جمله اش را عوض کرد: بارک الله، مادرش رو شوهر دادی يک موشک از بالای سرم رد شد و به سنگر عقبی اصابت کرد. از يکی ازبچه ها پرسيدم: اين چی بود!؟ جواب داد: موشک تاو (اين موشک سيم هدايت شونده دارد. با سيم از راه دور کنترل می شود تا به هدف اصابت کند. قدش نزديک به يک متر و قدرت بالایی دارد) بعد ادامه داد: ديروز اينجا بود، عراقی ها هم مرتب موشک تاو شليک می کردند. هم يک بيل دستش گرفته بود. وقتی موشک شليک می شد بيل رو میزد و سيم کنترل موشک را منحرف می کرد✌️😉. اين کار خيلی دل و جرات میخواد. سرعت عمل بالای او باعث شد دوتا از موشک ها کاملا منحرف بشه و به هدف اصابت نکنه.🤝 ...
کاخ همہ شاهانِ جهاݩ را کہ بگردے دربـارِ کسے پنجره فولاد ندارد...🌿
شهیدشاهرخ‌ضرغام‌‌وشهیدعبدالمهدی‌مغفوری
#به_نیابت_شهدا
دُعٰآۍِ‌روزِ٢٨مٰآھِ‌مُبٰآَرڪِ‌رَمِضٰآن › ﴿ منآجآت ﴾ ‹ °‌‌‌‌إلٰهۍ،♥️ أعتِࢪآف‌بِہ‌گُنٰآهَم‌رآ وَسیلِهٔ‌عُذر‌خوآهۍ‌أم‌قَࢪآردآدَم › °اَللّٰـهُـمَّ‌اْغفِـر‌ذُنوبي‌كُلّهـٰا بَحَـقِّ‌مُحمّدٍ‌وَآلِ‌مُـحَـمَّـد‌عَليهمُ‌الْسَـّـلاٰم°🌻‌° ﴿مٰآھِ‌مِهمٰآنۍِ‌خُدآ°🌙°﴾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❤️😍❤️ خــ❥ــدایـــــا ❗️ تمام زیـــــبایی دنیایت درخشــ💫ـــندگی مرواریدهایت و آبـی بودن آســـ🌈ــمانت ونمـــ📿ــاز های خیس از اشڪهایم همــه را فراموش ڪن فقط گــوش سپار میخواهم رازی گویم خـــ♥ـــدایاا دوستت دارم
‹ دُعٰآۍِ‌روزِ٢٩مٰآھِ‌مُبٰآَرڪِ‌رَمِضٰآن › ﴿ منآجآت ﴾ ‹ °‌‌‌‌إلٰهۍ،♥️ إ؎اُمیـدِ‌بُزُرگَم،بِخٰآطِࢪِ‌بۍ‌صَبـࢪۍأم‌ أ‌زرَحمَتَت‌دَریغ‌مَفَࢪمٰآ .. °اَللّٰـهُـمَّ‌اْغفِـر‌ذُنوبي‌كُلّهـٰا بَحَـقِّ‌مُحمّدٍ‌وَآلِ‌مُـحَـمَّـد‌عَليهمُ‌الْسَـّـلاٰم°🌻‌° ﴿مٰآھِ‌مِهمٰآنۍِ‌خُدآ°🌙°﴾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
وقتى پيكر مطهر شهيد عبدالمهدى مغفورى را آوردند حال مساعدى نداشتم💔. نشسته بودم و گريه می كردم😥. در حزن و اندوه غوط هور بودم كه ناگهان صدايى شنيدم كه می گفت: شهيد قرآن می خواند.🤲🌾  يكى از روحانيون محل هم كه آنجا بالاى سر جنازه بود قسم خورد كه او هم تلاوت قرآن شهيد را شنيده است🌱. با خود گفتم خدايا اين چه شهيدى است و نزد تو چه قرب و مقامى دارد كه اين كرامت را به او عنايت كرده اى كه از جنازه اش پس از چند روز كه شهيد شده صداى تلاوت قرآن مى آيد.😍  از جا بلند شدم كه خودم هم از نزديك اين اعجاز را مشاهده كنم💫. وضو گرفتم بالاى سرش رفتم و روى او را كنار زدم. رنگش مثل مهتابى نور می داد و بوى عطر عجيبى از پيكرش به مشام مى رسيد. وقتى گوشم را به صورت و دهانش نزديك كردم، مثل كسى كه برق به او وصل كرده باشند در جا خشكم زد. چون من هم از او تلاوت قرآن شنيدم. درست به خاطر دارم در همان لحظه كه گوشم نزديك دهان او بود شنيدم كه اين آيه را می خواند: اعطيناك الكوثر... پيشانى اش را بوسيدم و از كنار او برخاستم و وقتى به خانه بازگشتم از مشاهده اين كرامت و مقامى كه خدا به شهيد عبدالمهدى داده بود دو ركعت نماز شكر بجا آوردم🌼. راوی: مادر همسر شهيد، كوچه پروانه ها، ص 71 و 72 منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان(جلد اول)، غلامعلی رجائی 1389