eitaa logo
کانال شاخه طوبی🇮🇷
16.2هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
64 فایل
اولین کانال نشر آثار حضرت علامه حسن زاده آملی و شاگردان ایشان در ایتا و تلگرام
مشاهده در ایتا
دانلود
مادر سقراط ماما بوده است و سقراط مى گفت: من مانند مادرم پيشه مامایى پيش گرفتم. او كودكان را در زادن كمك مى كرد و من جانها را يارى مى كنم كه زاده شوند؛ يعنى به خود آيند و راه كسب و معرفت را بيابند. اين بود گفتار سقراط، استاد افلاطون، استاد ارسطو. بنابراین چگونه خرسند نباشم که پیشه ی با ارج مامایی را که چون سقراط پیشه ی خود کرده بود پیش گرفتم؛ و یا دارم باغبانی می کنم. اگر آن باغبان نهال می پروراند این باغبان کمال می پروراند. سخنی دیگر در خویشتن نهفته دارم که فاش کردن آن را بهتر از پنهان داشتنش می بینم و آن این است که فروردین هزار و سیصد و پنجاه و چهار فرا رسیده است. راستی دارم از روش و ایین ناپسند و عادات و رسوم خسته کننده و بی ریشه و بی اندیشه ی این مرز و بوم فرار می کنم. دیوجانس (۳۲۳-۱۳ ۶م.) را دیدند که در میان روز با فانوس روشن می گردید. سبب پرسیدند، گفت: انسان می جویم. عارف رومی در این بیت نظر به وی دارد که فرمود: دی شیخ گِرد شهر همی گشت با چراغ کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست و نیز وقتی مردم شهرش او را تبعید کردند، کسی به طعن گفت: «همشهریان تو را از شهر راندند.» گفت: «نه چنین است، من آنها را در شهر گذاشتم.» باری بیم من درباره ی دوستان نو سفرم است که مبادا در این روزها دستخوش ناشایست ها شوند. خرد خودتان را داور بگیرید و از وی بپرسید که آیا آدمی برای بیهوده کاری ها، ولگردی ها، یاوه گویی ها، هرزگی ها و نشخوار کردن از بام تا شام و از شام تا دل شب است؟ آیا پوشش های گوناگون مایه ی پیشرفت و بزرگی کسی خواهد بود؟ آیا در مرز و بومی که از سویی با پوشاک های رنگارنگ چون بوقلمون و طاووس از کوچه و برزن به در آیند، و از سوی دیگر هم سالان و ابنای نوع و وطن شان در برابر آن ها چون بوتیمار سر به زیر پر گرفته بدان ها می نگرند، مردم آن مرز و بوم روی رستگاری را خواهند دید؟ دوستان دانش پژوه و دانش پرورم! این سرای هستی یک کتاب خانه ی بزرگ است و این همه هستی ها هر یک، کتابی از این کتاب خانه است. این کتاب ها را فهمیده ورق بزنید. ببینید آیا یک خط خطا حتی یک کلمه ی ناروا در آنها پیدا می شود؟ آیا در کارهای گوناگون این همه هستی ها یک کار بیجا دیده می شود؟ امید است که با بلند اندیشی این ذوات عزیز که آحاد نامور اجتماع آینده ی نزدیک ما خواهند بود، دارای مدینه ی فاضله شویم. در همین جا سخن را کوتاه کنیم و گوییم به امید دیدار. درس دهم قسمت چهارم @shakhehtoba
درس یازدهم مدتی این مثنوی تأخیر شد مهلتی بایست تا خون شیر شد از کاوش و پرسشی که در درس پیش، پیش کشیده بودیم، به این نتیجه رسیده ایم که هر آنچه همواره از حرکت به غایت و کمال خود می رسد، چون اتفاقی نیست، دین و آیینی دارد. و گفتیم این خود اصلی است که بر اصول هشت گانه ی پیش افزوده می شود. پس به طور اصلی جداگانه گوییم: اصل نهم: هر آنچه که از حرکت به کمال می رسد آیینی دارد. اکنون شایسته است که درباره ی حرکت و متحرک سخن به میان آوریم. حرکت را به فارسی جنبش می گوییم. آنچه که در حرکت است باید فاقد کمالی باشد که به سوی آن کمال رهسپار است تا آن را تحصیل کند، و چون به مقصود رسد، حرکت به سوی آن معنی ندارد. پس از رسیدن متحرک به غایت، حرکت به سوی آن نیست بلکه در آن حال سکون است. در نظر بگیرید که شخصی از مبدیی می خواهد به منتهایی برسد. چون به منتهی رسید این حرکت به پایان رسید و متحرک به مقصود نایل شد و دیگر حرکت به سوی همان منتهی بی معنی است. در دروس گذشته دانسته ایم که کمال از آن وجود است، و وجود است که دارای کمال است، بلکه خود وجود کمال است، و کمال وجود است. پس متحرک که در حرکت است با این که خود موجود است به سوی وجود می رود. پس باید گفت از وجود ناقص به سوی وجود کامل می رود و از کامل به کامل تر و همچنین. مثلا یک دانش پژوه دارای بینش، استعداد و قوایی است که هر یک در مرتبه ی خود تمام اند؛ ولی به قیاس به بالاتر از خود ناتمام. از این روی این دانش پژوه حرکت می کند تا از ناتمام به تمام برسد؛ یعنی از نقص به کمال برسد و از آن کمال به کمال بالاتر، و آنچه به دست می آورد همه هستی است؛ چون عدم نیستی و هیچ است، و هیچ را کسب نتوان کرد و به سوی هیچ نتوان رفت؛ و هیچ که خود هیچ است چگونه غایت و غرض موجود می شود و کمال وی می گردد. پس کمالات همه وجودات اند.حال اگر بگوییم دانش، هستی است؛ به عبارت دیگر، بگوییم علم وجود است درست گفته ایم. درس یازدهم قسمت اول @shakhehtoba
در این جا پرسشی پیش می آید که این آحاد اشیا و افراد موجودات را که می بینیم، یک یک آن ها در حرکت اند و به سوی کمال می روند. اگر به فرض، موجودی باشد که واجد كمال جميع هستی ها باشد؛ یعنی خود، مطلق وجودات و وجود مطلق باشد، آیا باز حرکت درباره ی او متصور است؟ در جواب باید گفت حرکت در چنین موجودی متصور نیست؛ زیرا با فرض این که او واجد كمال جميع هستی ها باشد و خود همه ی هستی هاست، بعد از جمیع هستی ها چیزی نیست تا آن همه هستی ها به سوی آن برود. پس حرکت در کل هستی راه ندارد. از این روی اگر بگوییم مجموع هستی بی جنبش و در سکون کامل است گزاف نگفته ایم. در این گفتار بیشتر اندیشه بفرمایید و ببینید نه چنین است؟ اگرچه در موجودی که حرکت راه ندارد اطلاق سکون هم بر آن درست نیست، کيف کان در این سؤال و جواب خیلی بحث و فحص لازم است که در پیش داریم. بنابر آنچه گفته ایم که هر چه در حرکت است فاقد کمالی است که از طریق حرکت بدان نایل می شود؛ و اگر موجودی فاقد هیچ گونه کمال نباشد، حرکت درباره ی او متصور نیست، و کمال خود وجود است، به طور چند اصل جداگانه بگوییم: اصل دهم: علم وجود است. اصل یازدهم: حرکت در چیزی است که فاقد کمالی باشد. اصل دوازدهم: موجودی که کمال مطلق است حرکت در او متصور نیست ( و یا به عبارت دیگر: مجموع هستی بی جنبش و در سکون کامل است). درس یازدهم قسمت دوم @shakhehtoba