🔴 سجاد صفارهرندی در یادداشتی نوشت:
جناب #علی_علیزاده، طی یادداشتی پرسیده اند: «چه شد آقای خامنهای پذیرفت از سال 68 به بعد سیاستهای اقتصادی طرفدار مستضعفین به حاشیه برود و نظام تغییر فرماسیون اقتصادی بدهد؟ چه شد آقای خامنهای با همان صلابتی که مقابل رفسنجانیسم در سیاست خارجی ایستاد در برابر رفسنجانیسم در اقتصاد نایستاد؟»
این پرسش چیزهایی را پیشفرض گرفته که از نظر رهبر انقلاب نه تنها مفروض و بدیهی نیست که به کلی مردود و بی مبناست
آیا سیاستهای اقتصادی قبل از 68 طرفدار مستضعفین است؟ سیاست اقتصادی و شیوۀ مداخلۀ دولت در اقتصاد از اصلی ترین موضوعات اختلافی آیتالله خامنهای (در مقام رییس جمهور) و نخست وزیر وقت بوده و همین اختلاف موجب حذف ایشان از مدیریت کشور در چهار سال دوم ریاست جمهوری شد. ایشان سیاستهایی را که در سالهای پایانی جنگ رشد اقتصادی منفی و تورم 25 تا 30 درصدی را رقم زده و بنا به تحلیلی از علل اصلی پایان غیرظفرمندانۀ جنگ بودند، به سود مستضعفان نمیدانست.
آیا #آیت_الله_خامنهای در طول سه دهه رهبری در مقابل آنچه در فرماسیون اقتصادی و اجتماعی رخ داده (#رفسنجانیسم_اقتصادی) موضعی سرتاسر همراه و پذیرا داشته؟ ایشان گرچه این سیاستهای اقتصادی را تأیید کرده، اما از همان ابتدای دهۀ هفتاد در برابر وجوه دیگری از سیاستها و اقدامات موضعگیری کرد: #تجملگرایی، #دنیاطلبی، #اشرافیت، مردم گریزی، #فساد، #رانت_خواری و حتی به طور مشخص «#اختصاصی_سازی» و غارت بیت المال تحت عنوان خصوصی سازی (سیاستی که او از اصلش دفاع میکرد و میکند) در معرض انتقادات صریح رهبری قرار گرفتند. ایشان بود که در سال 74 ترمز قطار تعدیل را در حمایت از معیشت محرومان و مستضعفان کشید.
آیتالله خامنه ای از اواخر دهۀ 70 کارزاری بزرگ را آغاز کرد که غایت آن را نمیتوان چیزی جز ایجاد یک دستورکار رقیب برای رفسنجانیسم در حوزۀ اقتصادی-اجتماعی قلمداد کرد. کارزاری که مسألۀ #عدالت و #مبارزه_با_فساد را به کانون سیاست ایرانی آورد و در انتخابات 84 و شکلگیری دولت نهم به نقطۀ اوج خود رسید. این پروژه، مهمترین پروژۀ سیاست داخلی ایشان در دوران رهبری، هرچند دستاوردهایی داشت، اما به دلایل متعددی در نهایت به «عدم الفتح» انجامید و در دهۀ 90، فرآیندهای مردمسالارانۀ نظام جمهوری این امکان را فراهم ساخت تا رفسنجانیسم بار دیگر با همان دستورکارها و حتی با همان چهره ها و فیگورها به صدر باز گردد.