#روی_بال_فرشتگان
🌷با هم غسل #شهادت کردیم و برای عملیات آماده شدیم. او گفت: «لیاقت #شهادت ندارم. امّا غسل #شهادت میکنم. شاید نصیبم بشه و اگه نتونستم سالار شهیدان (ع) رو توی کربلا ملاقات کنم، با #شهادتم او رو ببینم.»
🌷....ما سرگرم کار بودیم که خمپارهی بعثیها به میان تانکی که ما آن را تعمیر میکردیم، پرتاب شد. محمّد کاملاً زیر تانک قرار داشت و من عقبتر بودم. وقتی به خودم آمدم، غرق خون بودم و دو پایم مجروح شده بود. صدا کردم: «محمّد! محمّد!» محمّد نبود. فرشتگان سبکبال، او را بلند کردند و با خود بردند....
خاطره ای به یاد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹#شهیدمعززمحمّدرضاانارکی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر
#صلوات
🥀@shamime141
#شهـــادت_در_حـالت_سجــــده
🌹#شهیــد_یـوسـفــــ_شـریـفــــ
🌸می گفت « دوسـت دارم #شهـــادتم در حالـی باشد ڪـــه در سجـــده هستم »
یڪـی از دوستانش می گفت :
در حال عڪـس📷 گرفتن بودم ڪه دیدم یڪ نفر به حالت سجـده پیشانــی به خاڪـ گذاشته است .
فکر کردم نمــاز می خواند ؛ اما دیدم هوا ڪاملاَ روشـن است و وقت نماز گذشته ، هـمه تجهــیزات نـظامـی را هم با خـــودش داشــت .
🌸جلو رفتم تا عڪسـی📸 در همین حالت از او بگیرم . دستم را که روی ڪتف او گذاشــتم ، به پـهلــو افتــاد .
دیدم گلولــهای از پشت به او اصــابت ڪرده و به قلبــش رسیده ، آرام بود
انگــار در این دنیا دیگــر ڪاری نداشت.
✳️صورتــش را ڪه دیدم زانوهایــم سسـت شـد به زمین نشـستـم .
با خودم گفتـم :
«این که یوســفـــــ شریفــــ است ».
🥀@shamime141
#روی_بال_فرشتگان
🌷با هم غسل #شهادت کردیم و برای عملیات آماده شدیم. او گفت: «لیاقت #شهادت ندارم. امّا غسل #شهادت میکنم. شاید نصیبم بشه و اگه نتونستم سالار شهیدان (ع) رو توی کربلا ملاقات کنم، با #شهادتم او رو ببینم.»
🌷....ما سرگرم کار بودیم که خمپارهی بعثیها به میان تانکی که ما آن را تعمیر میکردیم، پرتاب شد. محمّد کاملاً زیر تانک قرار داشت و من عقبتر بودم. وقتی به خودم آمدم، غرق خون بودم و دو پایم مجروح شده بود. صدا کردم: «محمّد! محمّد!» محمّد نبود. فرشتگان سبکبال، او را بلند کردند و با خود بردند....
خاطره ای به یاد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹#شهیدمعززمحمّدرضاانارکی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر
#صلوات
🥀@shamime141
#روی_بال_فرشتگان
🌷با هم غسل #شهادت کردیم و برای عملیات آماده شدیم. او گفت: «لیاقت #شهادت ندارم. امّا غسل #شهادت میکنم. شاید نصیبم بشه و اگه نتونستم سالار شهیدان (ع) رو توی کربلا ملاقات کنم، با #شهادتم او رو ببینم.»
🌷....ما سرگرم کار بودیم که خمپارهی بعثیها به میان تانکی که ما آن را تعمیر میکردیم، پرتاب شد. محمّد کاملاً زیر تانک قرار داشت و من عقبتر بودم. وقتی به خودم آمدم، غرق خون بودم و دو پایم مجروح شده بود. صدا کردم: «محمّد! محمّد!» محمّد نبود. فرشتگان سبکبال، او را بلند کردند و با خود بردند....
خاطره ای به یاد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹#شهیدمعززمحمّدرضاانارکی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر
#صلوات
🥀@shamime141
#شهـــادت_در_حـالت_سجــــده
🌹#شهیــد_یـوسـفــــ_شـریـفــــ
🌸می گفت « دوسـت دارم #شهـــادتم در حالـی باشد ڪـــه در سجـــده هستم »
یڪـی از دوستانش می گفت :
در حال عڪـس📷 گرفتن بودم ڪه دیدم یڪ نفر به حالت سجـده پیشانــی به خاڪـ گذاشته است .
فکر کردم نمــاز می خواند ؛ اما دیدم هوا ڪاملاَ روشـن است و وقت نماز گذشته ، هـمه تجهــیزات نـظامـی را هم با خـــودش داشــت .
🌸جلو رفتم تا عڪسـی📸 در همین حالت از او بگیرم . دستم را که روی ڪتف او گذاشــتم ، به پـهلــو افتــاد .
دیدم گلولــهای از پشت به او اصــابت ڪرده و به قلبــش رسیده ، آرام بود
انگــار در این دنیا دیگــر ڪاری نداشت.
✳️صورتــش را ڪه دیدم زانوهایــم سسـت شـد به زمین نشـستـم .
با خودم گفتـم :
«این که یوســفـــــ شریفــــ است ».
🥀@shamime141
#روی_بال_فرشتگان
🌷با هم غسل #شهادت کردیم و برای عملیات آماده شدیم. او گفت: «لیاقت #شهادت ندارم. امّا غسل #شهادت میکنم. شاید نصیبم بشه و اگه نتونستم سالار شهیدان (ع) رو توی کربلا ملاقات کنم، با #شهادتم او رو ببینم.»
🌷....ما سرگرم کار بودیم که خمپارهی بعثیها به میان تانکی که ما آن را تعمیر میکردیم، پرتاب شد. محمّد کاملاً زیر تانک قرار داشت و من عقبتر بودم. وقتی به خودم آمدم، غرق خون بودم و دو پایم مجروح شده بود. صدا کردم: «محمّد! محمّد!» محمّد نبود. فرشتگان سبکبال، او را بلند کردند و با خود بردند....
خاطره ای به یاد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹#شهیدمعززمحمّدرضاانارکی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر
#صلوات
🥀@shamime141
#شهـــادت_در_حـالت_سجــــده
🌹🌹🌹🌹🌹#شهیــد_یـوسـفــــ
#شـریـفــــ
🌸می گفت « دوسـت دارم #شهـــادتم در حالـی باشد ڪـــه در سجـــده هستم »
یڪـی از دوستانش می گفت :
در حال عڪـس📷 گرفتن بودم ڪه دیدم یڪ نفر به حالت سجـده پیشانــی به خاڪـ گذاشته است .
فکر کردم نمــاز می خواند ؛ اما دیدم هوا ڪاملاَ روشـن است و وقت نماز گذشته ، هـمه تجهــیزات نـظامـی را هم با خـــودش داشــت .
🌸جلو رفتم تا عڪسـی📸 در همین حالت از او بگیرم . دستم را که روی ڪتف او گذاشــتم ، به پـهلــو افتــاد .
دیدم گلولــهای از پشت به او اصــابت ڪرده و به قلبــش رسیده ، آرام بود
انگــار در این دنیا دیگــر ڪاری نداشت. منو
✳️صورتــش را ڪه دیدم زانوهایــم سسـت شـد به زمین نشـستـم .
با خودم گفتـم :
«این که یوســفـــــ شریفــــ است ».
@shamime141