شراب و ابریشم...
هفتهگردِ ترکوندن اسرائیل مبارکمون🥰😂 چجوریه که واسه عقد و عروسیا هفتهگرد و ماهگرد و سالگرد میگیرن
.
در حالیکه فقط چند ساعت با ماهگردِ به سخره گرفتنِ اسرائیل فاصله داریم، بنده خدا جلوی ما نشسته و داره میگه ایران نزده، الکی گفتن زدیم.🤦♀
ما هیچ ما نگاه...
هیع...
.
Hojat Ashrafzadeh @GisoMusic.ComHojat Ashrafzadeh - Iran Manam.mp3
زمان:
حجم:
7.5M
بیاین واسه ماهگردِ ترکوندنِ هیکلِ اسرائیل دوباره👈 اینو بخونیم.
یه چایی بریزیم، در حالیکه حجت اشرفزاده گوش میدیم، نوش جان کنیم و به اقتدار کشورمون ببالیم✌️
مبارکِ ایرانِ عزیزمون اقتدار و قدرت بینظیرش❤️
خدا خیر بده به پهلوونهای میدون
چقدر این شادیهای مِلّی به جان میشینه و چقدر چشم و دل مردم رو چراغونی میکنه.
الحمدلله رب العالمین که قدرت کشورمون باز و باز به دنیا ثابت شد.
.
شراب و ابریشم...
شهیر ملیحه سادات مهدوی متولد ۲۸ اردیبهشت سلامِ خدایانِ عامون بر او🌱😆
.
میلادِ سراسر سعادتم نزدیکه...
.
1.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی بالاخره نت قطع میشه و از اتاقت میای بیرون و خانوادهات رو میبینی:
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
20.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عنوان این کانال رو از آیهی ۲۱ سورهی انسان اقتباس کردم.
اونجا که میگه بهشتیان جامههای ابریشم به تن میکنند و جامهای شراب طهور مینوشند...
از همون ابتدا عنوان کانال برای برخی از اعضا چالش برانگیز بود.
البته کم نبودند افرادی که با هزار مِهر پیام میدادند و سلیقه و ذوقِ ادبیِ نهفته در عنوان کانال رو تحسین میکردند. لیکن در کنار این عزیزان، بزرگواران دیگری هم بودند که نام کانال براشون عجیب بنظر میرسید، برخی محجوب بودند و با ادب جویای وجه تسمیهی کانال میشدند یا در کنارش پیشنهاداتی میدادند، برخی هم گستاخانه چنگ میزدند به کلمهی شراب و حتی گستاخانهتر میگفتند اسم کانال رو تغییر بده.🤦♀
و خب اخیرا هم از یک نفر که در یک نهاد فرهنگی جایگاهی داشت اعتراضی به عنوان کانالم شنیدم که به جهت جایگاه اون فرد این دیگه سرآمدِ اظهارنظرها دربارهی شراب و ابریشم بود.
امروز که این بخش از دیدارِ آقا از نمایشگاه کتاب رو دیدم و خاطرهای که نقل شد از پیشنهاد برای تغییر نام کتاب "نان و شراب" شبیهِ هزاران بارِ دیگه که مرحبا گفتم به بینشِ روشنِ رهبرم و افقِ بلندِ نگاهش، باز و باز آفرین گفتم به این مرتبه از ذوق ادبی و فهمِ رهبرِ شاعر و ادیبم.
و خندیدم به آدمهایی که هنوز مدلِ فکریشون شبیهِ مدلِ فکریِ اونهاییه که دههی اول انقلاب میخواستند عنوان شراب رو از روی یک کتاب بردارند و رهبر از این پیشنهاد تعبیر به سادهلوحی کردند.
کاش اونجا بودم و عنوان کانال رو به آقا میگفتم، مطمئنم از اون آفرین آفرینهای آقا در دیدار با شاعران، روزیِ من هم میشد.🌱
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
شراب و ابریشم...
عنوان این کانال رو از آیهی ۲۱ سورهی انسان اقتباس کردم. اونجا که میگه بهشتیان جامههای ابریشم به ت
با قیدِ فوریت به پروندهی مهدوی و سید علی خامنهای رسیدگی شد.
جرم: دفاع از عنوان شراب🤣
.
من آدمِ پرداختن به شخصیتهای کمتر دیده شدهام، آدمِ دست گذاشتن روی ابعادِ مخفیِ هر ماجرا.
ساعت چهار صبح که خیابان را سرازیر کردیم سمت حرم، همینکه چشمم به گنبدی افتاد که لای چراغانیهای دههی کرامت عینِ یک تکه جواهر شده بود وسط یک مشت زمرد، سوژهی جدیدِ نوشتنم را پیدا کردم!
من باید برای معمار حرم مینوشتم!
این حجم از قشنگی و دلبری هر چند که اصلِ اصلش به مدفونِ این ارض برمیگردد، لیکن حقا که دستِ معمارش هم درد نکند!
آقای مهندس بهاءالدین محمد، متخلص به شیخ بهایی، معمار سازههای شگفت و طراحیهای عجیب و غریب.
از منارجنبان اصفهان تا منارههای طلایی مشهد، از مسجد امام تا کاریز نجفآباد، همه و همه از سرانگشت شیخ چکیده و با نبوغِ وِی خلق شده.
مهندسی که در فقه، حدیث، ریاضی، نجوم و هندسه سرآمدِ روزگار بود و اعجوبهی عصرِ خودش.
الان اما قصد ندارم از ریزهکاریهای وجودِ این آدمیزادِ شگفتانگیز بنویسم، الان دارم به چیز دیگری فکر میکنم.
دارم فکر میکنم اگر آقای شیخ تصمیم نگرفته بود روی سردر حرم، وِردی نصب کند که نگذارد هیچ وقت پای گناهکار به آنطرفِ وُرودی برسد، خب امام رضا جان هم هیچ وقت سراسیمه خودش را نمیرساند و از استادبَنّای حرم گلایه نمیکرد که چرا میخواهد از این کارها بکند؟ واقعا اگر این فکر به کَلّهی مبارکِ آقای شیخ نرسیده بود، ما قرار بود از کجا خبردار شویم که امام رضا جان، درِ خانهاش به روی همهمان باز است؟ ما بعد از گناههایمان چطوری قرار بود از آمدن به حرم شرم نکنیم؟ ما چجوری میشد که بفهمیم هر چقدر هم که بد کنیم باز هم آقای این حرم در به روی ما نمیبندد؟
من خاک مزار شیخ بهایی را میبوسم، اما نَه بخاطرِ معماریِ شگفتانگیزِ حرم که روح از تنم میکَنَد و تا آسمان هفتم میبَرَدَم، بلکه دقیقا بخاطر خیالاتی که به سرش زده بود و به خاطرِ همین خیالاتِ او، امام رضا جان به خوابش آمد و گفت آشیخ دوباره یک وقت از این فکرها نکنی که حرم ما را به روی گنهکارها ببندی!
اگر شیخ بهایی از طریق علوم غریبه به آن اوراد دست نیافته بود و بعد نخواسته بود که آن اوراد را بچِپانَد وسطِ خشتهای بالای سردر، تا اینجوری اجازه ندهد گناهکارها داخل حرم شوند؛ که امام رضا جان برافروخته نمیشد و رگ گردنِ مبارکش برای ما گنهکارها باد نمیکرد و بلند نمیشد بیاید طرفِ ما را بگیرد و بگوید شیخ، اینها مهمانِ منند، کریم به گناه مهمان نگاه نمیکند هیچ وقت، کریم به کرم خودش نگاه میکند همیشه.
جدا اگر شیخ تصمیم کبری نگرفته بود که ما را در حرم راه ندهد ما قرار بود از کجا بفهمیم که امام رضا جان اینهمه دوستمان دارد؟ ما قرار بود چطوری بعد از هر بار گناه دوباره خودمان را به حرم برسانیم و گناهانمان را با صاحب حرم شُتر دیدی ندیدی حساب کنیم و تازه بی خجالت، هزار و یک خواهش هم در خانهاش بیاوریم؟!
اگر شیخ بهایی نخواسته بود برای حفظ حرمت حرم پای ما گناهکارها را از حرم ببرد، آن وقت کی اخبارِ امام را به ما میرساند که امام حتی امثال ما را هم دوست دارد؟
اگر امام رضا جان روی ما غیرتی نشده بود بی وِردِ شیخ هم، ما از خجالتِ گناههایمان خودمان پایمان را از حرم میبریدیم که!
آی استاد اعظم شیخ بهایی معمار گنبد و گلدستههای حرم
ما از تو ممنونیم
تو امیدبخشترین خبرهای عالم غیب را برای ما آوردی.
تو دلهای ما را به این صحن و سرا خوش کردی
تو به ما گفتی امام رضای این حرم ما را دوست دارد حتی اگر گنهکارترینهاییم...
از تو ممنونیم و بیشتر از تو از صاحبِ مهربانِ این حرم ممنونیم که تمامِ عمر هر چه که بودیم و هر چه که هستیم، باز راهمان داد...
✍ملیحه سادات مهدوی
تقریر یافت، در حرم مطهر رضوی، مقابل مزار شیخ بهایی
❌ با احترام به جهت رعایت حق مولف نشر مطالب بدون نام نویسنده و لینک کانال جایز نیست🙏🌱
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
شراب و ابریشم...
عنوان این کانال رو از آیهی ۲۱ سورهی انسان اقتباس کردم. اونجا که میگه بهشتیان جامههای ابریشم به ت
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
در شرایطی که گمانهزنیها حاکی از اون بود که تولدم در سکوت خبری بگذره، جمعی از بهترینهای زندگیم ریختن توی خونه و با غریوِ الله اکبر و مرگ بر اسرائیل ولادتِ سرسر سعادتم رو با جشن و پایکوبی گرامی داشتند.😁
.
دانشجوهام برای تولدم یه کلیپ درست کردن ولی حجمش زیاده و متأسفانه اینجا ارسال نمیشه.
و من الان غمگینترینم که نمیتونم بذارمش اینجا و بکنمش تو چش و چال همه و پز بدم که دانشجوها چقدر دوسم دارن.😔🤣
.
شراب و ابریشم...
. دانشجوهام برای تولدم یه کلیپ درست کردن ولی حجمش زیاده و متأسفانه اینجا ارسال نمیشه. و من الان غمگ
.
هم اکنون دایرکتِ من:
بفرستین، بفرستین😂
گفتم که حجمش زیاده ارسال نمیشه، حالا یه بار من نتونستم پز بدم باز شماها چرا انقدر اصرار میکنید آخه؟😂
.
.
چند خط در تقدیر از ملیحهساداتی که هستم، به مناسبتِ شروعِ سالِ جدیدِ زندگیم
من از خودم ممنونم برای تمامِ خندههای بیملاحظه و بلند بلندم!
برای پر شور حرف زدنهام و توجه نکردنم به با کی و کجا بودنهام!
برای شوخیهام و خندوندنِ دوست و رفیقام و حتی برای اشکهای گولهگولهای که هیچ وقت و جلوی هیچکس نتونستم جلوشونو بگیرم.
من از خودم ممنونم برای رنگی پنگی پوشیدنم، برای بستنی قیفی خوردنم، برای با دانشجوها پریدنم، برای با فقرا دم پر شدنم، برای پای درددل دیگران نشستنم، برای با پیرزنها رفاقت کردنم.
برای صاف و ساده و ساده و ساده بودنم!
من حتی برای گلاویز شدن و دست به یقه شدنم با بعضی شرایط، برای تند شدن و کجخُلقی کردنهامم از خودم ممنونم، چون این بدیها و کاستیهامه که یادم میندازه من باید خودم رو درستش کنم!
من از خودم ممنونم برای این حجم از واقعی بودنم، ادا و نمایش نداشتنم، با همه یکرنگ بودنم.
من از خودم ممنونم برای یک عمر مهربانی و زندگیِ اخلاقی.
من از ملیحه ساداتی که الان در این نقطه از آفرینش ایستاده، مچکرم برای خیرخواهیِ همیشگیش، برای اینکه هیچ وقت برای هیچ کس بد نخواست.
تولدم ارزشِ مبارک گفتن رو داره بخاطر اینکه به اندازهی توان خودم و به قدرِ سهم خودم همیشه تلاش کردم به دیگران نور و امید ببخشم و غم از دلی بردارم...
تولدم مبارکه وقتی کلمههای من از روز نخست، خرجِ ابوتراب و بچههای ابوترابه.
تولدِ ملیحه ساداتی که با کلمه و نور و امید قراردادِ مادامالعمر بسته، مبارکِ هر کی که دلش به کلمهها بنده!
من از خدا هم ممنونم که یک تکه از حرفهایی که قراره خودش به آدمها بگه رو سپرده من، تا بنویسمش و به سمع و نظر بندههاش برسونم.
تولدم مبارکه چون من عریضهنویسِ دفترِ اداریِ خدا هستم!
دفترِ کاری که وظیفهی اصلیش گفتن و نوشتن از اهلبیته.💚
تولدم مبارکِ کلمهها و شعرها و روضهها و اشکها و لبخندها و استکان نعلبکیهای چایخانهی حرم!
و مبارکِ خودم تولدی که من رو به این دنیا آورد تا توی این دنیا باشم و تا میتونم اهلبیت رو دوست داشته باشم و دوست داشته باشم و دوست داشته باشم و با این دوست داشتن دنیامو سر کنم...
چون که هر چی دارم و ندارم برای اهلبیته، پس تولدم مبارکه...
که بدون حُبِّ اهلبیت، هیچ تولدی مبارک نیست!
.