eitaa logo
شرح سیب
98 دنبال‌کننده
2 عکس
9 ویدیو
0 فایل
شادی و غم ،بیم و امید، شرم و ترس ، عشق و نفرت ، حیرانی و شیدایی... شرح سیب فضایی است برای شرح این همه سیب آورده
مشاهده در ایتا
دانلود
قسم بر چهره ی چون ماه تابان علی اکبر جهان دیگر نخواهد دید همسان علی اکبر پیمبر خصلتی، مولا صفاتی، فاطمه ذاتی خدا پیداست در پاکی ایمان علی اکبر حسین بن علی کار تمام نوکرانش را سپرده از سر رحمت به دستان علی اکبر اگر چه می‌دهد روزی عالم را ابو فاضل به شیعه می رسد پیوسته احسان علی اکبر شبی پایین پا خلوت کن و بنگر جهان آنجا گرفته دست خواهش را به دامان علی اکبر شب جمعه که مهمانان ثارالله بسیارند ببین با چشم دل زهراست مهمان علی اکبر ضریح از بوی سیب سرخ لبریز است و می آید شمیم یاس از سمت گلستان علی اکبر بساط روضه بر پا می شود با گریه ی زهرا پریشان می شود عالم پریشان علی اکبر در آن باران اشک و آه پایین پای ثارالله بمیرم کاش از داغ فراوان علی اکبر دل غم دیده ای دارم که نذر شاه خواهم کرد سر نا قابلم را هم به قربان علی اکبر پسرها از پدرها یاد می گیرند بخشش را کرم کن باز هم بر ما تو را جان علی اکبر @sharh_sib
آن زن که عقل و عشق را پیوسته با هم داشت شأنی فرا از هاجر و حوا و مریم داشت ذات زلالش محو در نور الهی بود روح صبورش ریشه در جسمی مُکّرم داشت در روزگاری که جهان در جهل خود گم بود اندیشه ای روشن‌تر از ادراک عالم داشت صبحی که حرف از بندگی و حق پذیری بود نور خدیجه سِبقه و جانی مقدم داشت زخم زبان می دید اما کم نمی آورد بر یاری پیغمبرش عزمی مصمّم داشت هر گاه پیغمبر میان کوچه زخمی بود می آمد و در دست‌هایش مهر و مرهم داشت تا بود او پیغمبر از غم ها نمی رنجید تا بود او پشت و پناهی قرص و محکم داشت هر جا که دشمن فکر تکذیب حقیقت بود ختم رسل امید تنها بر دو محرم داشت اول امیرالمومنین دلگرمی او بود آنگاه ام المومنین قدری مسلم داشت شِعب ابی طالب گواه دردهای اوست اویی که چشمی خیس تر از چشم زمزم داشت داراییش را نذر ترویج حقیقت کرد آن ثروتی را که به دست خود فراهم داشت از ثروتش قدر کفن باقی نماند آخر از بس که لطف و بخشش و جود دمادم داشت دلخوش به لبخند پیمبر بود از این عالم با بودن او از جهان چیزی مگر کم داشت دلدار هم،غمخوار هم ،آرام هم بودند در پیش یکدیگر کجا دل هایشان غم داشت پرورد در آغوش خود آیات کوثر را گل بود و بر دامان خود پاکی شنبم داشت افسوس قدرش را زمینی ها نفهمیدند نشناختند او را که جا در عرش اعظم داشت بین عبا پیچید و دفنش کرد پیغمبر شاخه گلی را که شمیم یاس و مریم داشت زهرا کنارش گریه می کرد و رسول الله وقت وداعش چشم هایی خیس و نم نم داشت بگذار پایان گیرد این شعر سراسر غم بگذار پنهان ماند آن رازی که خاتم داشت @sharh_sib
اگرچه گرد نشسته به دامن حرمش ستاره می شکفد از غبار هر قدمش نسیم می رود از صحن او به سوی بهشت که عطر فاطمه دارد نسیم صبحدمش حسن کلام بزرگیست فهم ناقص ما چه درک می کند از جایگاه محترمش کسی که دامن او را گرفته می داند امید می چکد از دستهای با کرمش به نام فاطمه پیوند خورده نام حسن به داغ فاطمه پیوند خورده است غمش خیال کرده حرم را خراب کرده بگو بیا ببین که دل شیعیان شده حرمش @sharh_sib
ببار ای روح باران بر بیابانی که من دارم بتاب ای ماه در شام غریبانی که من دارم بگیر از گونه ام اشک ملالی را که آوردم بخوان از چهره ام حال پریشانی که من دارم غریب و خسته از دنیا به پایین پا رسیدم تا بگیری باز هم دستان لرزانی که من دارم به سویت آمدم با غصه هایی تازه می دانم که آگاهی تو از اندوه پنهانی که من دارم به جز تو ای امید مردم درمانده ی عالم که درمان می کند درد فراوانی که من دارم جواب التماسم را بده ای ضامن آهو ببین در اشکها قلب هراسانی که من دارم دلم مثل کبوتر می پرد در صحن آزادی به کاخ آسمان می ارزد ایوانی که من دارم ندیدم زائری را از حرم نومید برگردد همیشه سفره اش پهن است سلطانی که من دارم امین الله می‌خوانم به چشم خیس و می گویم امانت پیش تو ای شاه ایمانی که من دارم قدم بگذار بر چشمان من هنگامه ی مردن به صدق وعده روشن ساز پایانی که من دارم https://eitaa.com/sharh_sib
رگبار تیر می رسد و تار می شود صبحی که نارسیده دل آزار می شود دیو کریه جنگ لگد می زند به صلح وحشت به شهر می وزد و هار می شود از سایه ی سیاه کلاغان در آسمان یک دشت لاله باز عزادار می‌شود داس گلوله ها و گلوی شکوفه ها مرگ است این تگرگ که رگبار می شود باران بمب می رسد و در دل افق «خونین کمان» مرگ پدیدار می شود دنیا جهنمی است که هر روز در رفح با کودکان سوخته تکرار می شود دنیا جهنمی است که با جیغ دختران در زیر سقف ریخته بیدار می شود دنیا جهنمی است که در نارسانه با مضحک ترین بیانیه انکار می شود برداشت هزار و ان م کات می خورد صلح نوبل می آید و اُسکار می شود «فرعون قتل عام»پسِ هاله ی فریب از کشته های خویش طلبکار می شود بغضی که پشت بغض می آید سراغ من دردی که روی درد تلنبار می شود از گریه ها بپرس که مهمان هر شبند از غم مگو که بر سرم آوار می شود https://eitaa.com/sharh_sib
پس از مادر که لبخندش گشاید باب رحمت را خدا بر دختران بخشیده دریای محبت را به مردان شعله ای از غیرت خود داده و جایش به زنها هدیه داده مهربانی و نجابت را به آنانکه پسر داده توان و عزت افزوده به هرکه دختری بخشیده کامل کرده نعمت را پسر دلگرمی و آرام مادر می شود اما پدر با دخترش طی می کند راه سعادت را به دخترها مگر چیزی به غیر از ناز می آید پدرها خوب می فهمند وصف این لطافت را خدا آیات رحمت را به دختر دارها گفته بپرس از هرکه دختر دارد این حق و حقیقت را زمانی می شود ام ابیها بهر پیغمبر به پایان می رساند سالها ظلم و جهالت را زمانی می شود زینت برای ساقی کوثر مزین می کند دامان خورشید ولایت را زمانی چون سه ساله دختر شیرین ثارالله وجودش رنگ بو بخشد بهار سبز عصمت را یگانه دختری از نسل پیغام آور خاتم به روی دست آورده برای خلق رحمت را یگانه دختری مثل علی عالی اعلا صبورانه به عالم هدیه می دارد هدایت را سه ساله دختری از نسل نور و آب و آیینه که مثل جده اش زهرا شرف داده شرافت را گلی از نسل بخشاینده بی منت و خواهش حسن حُسنی که معنا کرده احسان و کرامت را حسین بن علی را جان و از جان نیز شیرین تر بمیرم این همه آرامش و مهر و عطوفت را دل و جان پدر بوده،دل و جان پدر برده چه باید گفت این دلدادگی بی نهایت را گلی که ارث برده از عموی مهربان خود بصیرت را فضیلت را اصالت را شجاعت را بمیرم دختری را که به زینب اقتدا کرده به جا آورده چون او حق پاکی و صداقت را در آن وادی که از هر سو بلایی تازه سر می زد به صبری زینبی می برد با خود در غربت را به روی شانه ها می برد پرچم را اگر زینب سه ساله بر ملا می کرد با گریه حقیقت را دم دروازه ساعت که خون شد چشم ها از غم به لحن کودکی فریاد زد بر شام غیرت را خرابه دردهایش را به پایان برد تا زینب به خاک تیره بسپارد نسیم صبح رحمت را میان چادری کوچک نهانش کرد تا فردا به دست کوچک خود وا کند قفل قیامت را https://eitaa.com/sharh_sib
روضه ها را دوست دارم روضه های ساده ات را روضه خوان های گلو آزرده ی آزاده ات را کودکان خیمه های نذری کنج خیابان پیرهای مو سپید از نفس افتاده ات را دوست دارم خادمان مخلصت را شاه عطشان عاشقانی چون حبیب و عابس دلداده ات را اشک تسبیح است و تکیه مسجد ما روسیاهان پهن کن بر چشم ما بار دگر سجاده ات را ای حسین ای مهربان آقای بی ه‍متای عالم وقف ما بیچاره گان کن لطف آقا زاده ات را اربعین تا اربعین ما تشنه ی شور تو هستیم ظرف ما خالی است ساقی صرف ما کن باده ات را قسمت ما کن نجف تا کربلا پای پیاده اربعین های شلوغ و ازدحام جاده ات را کوله ام را بسته ام عزم سفر دارم دوباره زائر نور حرم کن نوکر آماده ات را @sharh_sib
قطره بودم در حریم قدسی ات دریا شدم ذره بودم با نگاهت آسمان آرا شدم زندگی می برد سمت تیرگی هایش مرا دیده گرداندی به من در روشنی پیدا شدم سنگی از جنس عدم بودم شبی کنج رواق توبه کردم از خودم آیینه ای زیبا شدم در جدالِ سختِ بین بندگی و برده گی دست پیش آوردی و از خواب غفلت پا شدم من نمی دانم کجا بودم!؟ چه می کردم!؟ فقط اینقدر می دانم از لطف شما آقا شدم باز بود ابواب تو هر جا که درها بسته بود گرم بود آغوش تو هر لحظه ای تنها شدم نور تو دست مرا در عین گمراهی گرفت پا به پا آورد تا در روضه ها معنا شدم روضه گفتم ناله ی «یابن شبیب »آمد به گوش باز دلخون از غم دردانه ی زهرا شدم https://eitaa.com/sharh_sib
که می داند چه پایانی است فصل آخر مارا کدامین باد خواهد بست فردا دفتر ما را تمام عمر در غفلت گذشت و آه از این حسرت خدایا صرف خود کن چند روز دیگر ما را زمین گیریم و جامانده به خاک آلوده، درمانده به سوی آسمانها باز کن بال و پر ما را به دنیا مبتلاییم و عطشناکیم، ای دریا پر از آرامش خود کن سبوی باور ما را دل ما با حسین توست باب توبه را بگشا شهادت میدهد این روضه ها چشم تر ما را لباس نوکری بر تن بگیر ای مرگ جان ما مگر این جامه در محشر بپوشد پیکر ما را میان بیم و امیدیم مثل -جوون- شاید که حسین بن علی بر پای خود گیرد سر ما را پس از عمری علی گفتن خدایا لحظه مردن به سیمای علی بگشا نگاه آخر مارا قیامت پهنه ی بیم است اما من یقین دارم حسن آرام خواهد ساخت هول محشر ما را به آتش در مکش ما را تو را سوگند بر زهرا که آتش سوخته بد جور روزی مادر ما را https://eitaa.com/sharh_sib