eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد
37.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
1 فایل
اتفاقات عبرت آموز زندگیتون رو بگین به اشتراک بزاریم👇🏻☺️ هر گونه کپی و ایده برداری از کانال وبنرها و ریپ ها حرام و پیگرد قانونی دارد .... تبلیغات 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1587085673C0abe731c1e مدیر @setareh_ostadi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 چه زیباست که با مهر 🍃دل از کینه بشوییم 🌺 چه ‌نیکوست که ‌با عشق 🍃گل از خار برآریم 🌺 بیایید، بیایید 🍃 ازین عالم تاریک 🌺دل ‌افروزتر از صبح 🍃جهانی دگر آریم ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
‌ ما همه توی زندگیامون دنبال تغییرات و اثر گذاری های خیلی بزرگیم درحالیکه بیشتر آدمایی که کنارمون هستن با چیزای خیلی کوچیک ، مثل توجهات کوچیک دلشون خوش میشه . مثلا من با خودم تصمیم میگیرم زندگی کسی و که دوسش دارم عوض کنم در حالیکه اون دوس داره لحظاتی من کنارش بشینم و باهاش یه استکان چای بخورم اگه چیزای کوچیک و توی زندگیتون جدی بگیرید اون موقع هست که " خوشبختی درشو باز میکنه" ولی وقتی مدام دنبال چیزای بزرگ برای خوشبختی هستین، هیچوقت پیداش نمیکنین، هیچوقت._❤❤❤_ ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
چه ﺧﻮﺏ میشد ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺁﺩﻣﺎ ﺑﻪ ﺍین ﻧﺒﺎﺷﻪ ﮐﻪ هیچکس ﺣﺮیف ﺯﺑﻮﻥ ﻣﻦ نمیشه ﮐﺎﺵ ﺑﻪ این ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ هیچ کس ﺣﺮیف شخصیت ﻣﻦ نمیشه ﺳﮑﻮﺕ میکنم... میگذارم ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺗﺎ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺸﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁن چه ﻫﺴﺘﻢ ﺑﺮﻭﻧﺪ... میگذارم ﺍﺻﻼ ﻋﻮﺿﯽ بگیرﻧﺪ نیت ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﻭ خیره ﻧﮕﺎﻫﺸﺎﻥ میکنم... ﻣﮕﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﺭﺳﺖ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺍﺫﻫﺎنی که دنیای افکارشان را "خود قاضی" هستند... 💕( قاضی خداست)💕 (به قضاوت بنده هاش توجه نکن) ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
سلام اسم من پروین هست متولد سال چهل هستم... نتونستم تحمل کنم رفتم بیرون گفتم چرا بچه رو میزنی ؟؟گفت غلط کرده به کتلت ها دست زده چرا باید کتلت بخوره لقمه ها رو از دست پسرم گرفت کتلتهای داخل شو در آورد گذاشت داخل ظرف نونشونم خودش خورد .پسرم شروع کرده بود به گریه کردن یه طوری گریه میکرد که احساس می کردم قلبم داره از جاش در میارد دیگه نتونستم تحمل کنم رفتم پیش سماور خانوم گفتم تو دین و ایمون داری؟ چرا کتلت هارو را از بچه میگیری گفت کار خوبی می کنم به تو چه مربوطه ؟گفتم من مادر این بچه هستم...گفت خودت و بچه ات برین به جهنم اصلا هردوتون بمیرین به من مربوط نیست.. از اینکه در مورد پسرم داشت این طوری صحبت می‌کرد و آرزوی مرگش رو می کرد اعصابم کاملاً به هم ریخت رفتم جلو موهاشو گرفتم و یک سیلی بسیار محکم بهش زدم..سماور خانوم یه زن چاق بود ولی نتونست مقابل من خودشو کنترل کنه و افتاد زمین وقتی افتاد زمین تا می خورد بهش کتک زدم جاری هام اومدن و من وازسماور خانم جدا کردن آنقدر عصبانی بودم که حاضر بودم اون لحظه بمیرم ولی جواب اون رو که برای پسرم آرزوی مرگ کرده بود رو بدم..البته سماورخانم چیزیش نشده بود چون من خیلی لاغر بودم و نمیتونستم ضربه‌ ی شدیدی بهش وارد کنم.. ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
✅دعا کنیم فقط خدا دستمان را بگیرد ✍دختری می‌خواست با پدرش از یک پل چوبی رد شود. پدر به دخترش گفت: دخترم! دست من را بگیر تا از پل رد شویم. دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست شما را نمی‌گیرم، شما دست مرا بگیر.پدر گفت: چرا؟ چه فرقی می‌کند؟ مهم این است که دستم را بگیری و باهم رد شویم. دختر گفت: فرقش این است که اگر من دست شما را بگیرم، ممکن است هر لحظه دستتان را رها کنم، اما اگر شما دست مرا بگیری، هرگز آن را رها نخواهی کرد! این دقیقا مانند داستان رابطه ما با خداوند است؛هرگاه ما دست او را بگیریم، ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم، اما اگر از او بخواهیم دست ما را بگیرد، هرگز دستمان را رها نخواهد کرد! 🔹و این یعنی عشق... ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🕊 ﺗﻮﻯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ! ﺍﯾﻨﻮ ﺗﻮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺧﻮﺩم ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ... 🍃 ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻡ، ﺍﺻﻼً ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﺑﺸﻪ، ﺍﻣﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ... ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﻤﯿﺸﻪ، ﺍﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮﺵ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ... ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ بی تابی و ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ، ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺧﻢ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺖ ... ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ همیشگی ﻧﯿﺴﺖ ... ﭘﺲ ﻭﻗﺘﯽ ﺷﺎﺩﯼ، ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯾﺖ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ؛ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽ، ﺑﺪﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍﯼ ﭘﺮ از ﺧﻨﺪﻩ ﺗﻮ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺭﯼ ... ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📗 نکاتی برای زندگی بهتر 1. در همه چیز اعتدال را رعایت کنید 2. بیش از آنچه لازم است مصرف نکنید 3. به افراد ضعیف و پیر کمک کنید 4-صادق باشید و سخنان خود را صادقانه نگه دارید. 5. در کار دیگران دخالت نکنید 6. در مواجهه با پرخاشگری واکنش گستاخانه ای نشان ندهید و برای مردم آرزوی مرگ و بیماری نکنید. 7. برای خیر تلاش کن 8. هنگام بحث خودتان را کنترل کنید 9. نسبت به موفقیت های دیگران نگرش خوب و مثبت داشته باشید. 10. علت گرفتاری ها و بیماری های خود را در خود جستجو کنید. 11. هنگام انجام کارهای خوب، منتظر پاداش و امید نباشید. 12. از شر احساسات منفی و وابستگی های سمی خلاص شوید. ۱۳• ترسناك ترين جای جهان ذهن شماست. ۱۴• عمل باشيد نه عكس العمل، صدا باشيد نه انعكاس صدا. ۱۵• مراقب بدن خود باشيد، زيرا تنها جايی است كه تا آخر عمر در آن زندگی می‌كنيد. ۱۶• اجازه ندهيد رفتار ديگران آرامش درونی شما را بهم بزند. ۱۷• آرزو كردن برای اينكه جای شخص ديگری باشيد، يعنی ناديده گرفتن خودتان. ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
سلام اسم من پروین هست متولد سال چهل هستم... لاغر بودم و نمیتونستم ضربه‌ ی شدیدی بهش وارد کنم الکی مثلا اینور اونورش لگد میزدم من رفتم اتاقم دیگه نفهمیدم‌چیکارکردن و سماور خانم رو کجا بردن فقط می شنیدم که سماور داد میزد و میگفت ببین چه کارت می کنم کاری می کنم که به نون خشک هم محتاج بشی..رفتم تو اتاق تمام لحاف تشک ها رو پرت کردم وسط اتاق داد می‌زدم و می‌گفتم لعنت بهت پروین... لعنت بهت که با این ازدواج هم خودتو بدبخت کردی هم بچه اتو... ‌پسرم ترسیده بود خیلی گریه میکرد..نمیدونستم چطوری آرومش کنم حیوونکی به خاطر یک لقمه کتلت اینطوری اذیت شده بود همش منتظر بودم که سلطان بیاد و جریان رو بهش بگم فقط اون می تونست منو از این حادثه نجات بده و معلوم نبود که سماور خانم با این اتفاق چه بلایی سرم بیاره‌..حال سلطان اون روزها زیاد خوب نبود برای همین زیاد سر نمی‌زد به خونه ی ما ،می دونستم که نمیاد برای همین فقط صلوات می فرستادم خدا خدا میکردم که بیاد ولی هرچقدر منتظر موندم نیومد..تصمیم گرفتم فرار کنم برای فرار باید یکی هم دست من میشد تنهایی نمی تونستم از خونه خارج بشم باید تا آمدن حشمت و تنبیه شدنم از اون خونه خارج می شدم چون معلوم نمی شد که چه بلایی میخوان سرم بیارن.. ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
دوپامین خوب بدست بیار! دوپامین چیزیه که کمبودش از بی حالی و کلافه بودن بگیر تا عدم تمرکز رو شامل میشه و نقش عجیبی توی مود و حال آدم داره ۶ کاری که به شکل طبیعی و مثبت باعث افزایش دوپامین میشن: ۱- توی مسیر هدفات حرکت کن اما از هدفات به کسی نگو ‏۲- ورزش کن ورزش ازت انرژی نمیگیره، بهت انرژی میده ‏۳- دوش آب سرد بگیر تقویت سیستم ایمنی، بالا بردن انرژی و دوپامین از خوبی‌های دوش آب سرده ‏۴- از گوشی فاصله بگیر و ساعت‌هایی زیر آفتاب پیاده روی کن ‏۵- مصرف پروتئین توی برنامه غذاییت رو افزایش بده ‏۶- خواب کافی داشته باش هیچ چیز جایگزین خواب کامل شب نمی‌شه ‏ ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
‌چند تا ترفند روانشناسی که خیلی بدردتون میخوره: -اگه میخوایید حرف مهمی رو به کسی بزنید،قبل شروع حرفتون اسم کوچیکشو مخاطب قرار بدید! -اگه درخواست مهمی از کسی دارید؛ و میخوایید حتما درخواستتون رو قبول کنه،موقع صحبت کردنتون با اون شخص سرتون رو به نشانه ی تایید تکون بدید. -اگه با کسی دعواتون شده به جای روبروش،کنارش وایسین اینجوری ناخودآگاه آروم تر میشه. -رنگ قرمز باعث توجه آدم‌ها و مجذوب کردنشون میشه توی قرار های مهمتون از این رنگ غافل نشید. -وقتی با یکی دارید صحبت میکنید اگر میخوایید اون شخص توجه اش به شما جلب بشه از قانون مثلث استفاده کنید(اول به یک چشمش بعد به چشم بعدیش و درآخر هم به لب هاش نگاه کنید) ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
✨امروز از خود بپرس؛ اکنون بر چه چیزی تمرکز میکنم⁉️ اگر بر اتفاقات ناراحت کننده گذشته متمرکز هستی، اگر بر بدهکاریها و رکود کسب و کارت تمرکز میکنی و اگر روابط مخدوش دیگران را در ذهن مرور میکنی، بدان که در حال جذب همین اتفاقات در زندگیت هستی. کانون توجهتان را تغییر دهید تا همه چیز بهتر پیش رود و تمرکز تان را با یک آهنگ مثبت ، با یک شکرگزاری ، با چند نفس عمیق و نگاه کردن به زیبایی هایی که در اطرافتان نهفته است تغییر دهید تا فرکانستان شروع به تغییر کند و بدین وسیله اتفاقات زیبا که حق الهی شماست را جذب و تجربه کنید. یادتان باشد افکار ، کلام و احساسات شما فرکانس و در نهایت شکل زندگی شما را ایجاد میکند...💫 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
سلام اسم من پروین هست متولد سال چهل هستم... تمام وسایلی که داشتم رو داخل یک بقچه گذاشتم داشتم باروبندیلمو و می بستم که حشمت بالگد درو باز کرد بله من دیر کرده بودم و حشمت خیلی زود آمده بود..اونقدر عصبانی بود که در چشماش خشم رو می شد دید داشتم از ترس سکته میکردم فقط یک جمله گفتم گفتم حشمت بزار پسرمو ببرم بدم به بقیه بعد هر کاری که دلت می خواد بکن..ولی حشمت نفهم تر از این حرفا بود در یک دقیقه کمربندش رو درآورد و جلوی پسرم که وحشت زده از لگد زدن حشمت از خواب بیدار شده بودو به ما دوتا نگاه میکرد ،جلوی چشم پسرم افتاد به جونم با سگک کمربند محکم کوبید داخل دهنم ..سه تا از دندون هام شکست و خون داخل دهنم پر شد با تمام قدرت داشت منو میزد طوری میزد که فکر میکردم دیگه هیچ وقت زنده نمی مونم..پسرم جیغ میزد جاریم زوداومد و بردش،،بعد که از زدنم خسته شد شروع کرد به جیغ و داد کردن گفت فکر می کنی اینجا شهر هرته مادر من ومیزنی کاری می کنم و یه بلایی سرت میارم که مرغ های آسمون به حالت گریه کنن..بعد گذاشت رفت..آنقدر ضربه خورده بودم که حتی نمی تونستم پلک بزنم زود جاریم اومد تو اتاق گفت این حشمت دیوانه است چرا کار دست خودت دادی چرا با سماور خانم دعوا کردی الان دیگه حسابت با کرم الکاتبینه.. ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈