#امام_حسین_علیه_السلام
آقا چه میشود به غلامت کرم کنی
با گوشه ی نگاه دلش را حرم کنی
از بس که با گنه دلتان را شکسته ام
لایق نیم نگه به دل مضطرم کنی
یک گوشه ی نگاه تو دل را جلا دهد
دل میدهم تو را که شما گوهرم کنی
آقا مدال نوکریت را ز من نگیر
من سینه میزنم که تو عاشقترم کنی
ازکاروان عشق تو جامانده ام حسین
آیا شود مرا تو مقیم حرم کنی؟
یک جرعه ای بده تو ز صهبای کربلا
تا مست آن شراب و مِیِ کوثرم کنی
#مرتضی_شاهمندی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
◾خاکسپاری ""جون'" غلام ابی ذر غفاری رحمه الله علیه و صحابی باوفای حضرت #سیدالشهدا سلام الله علیه◾
ﺟﻤﻌﻰ ﺍﺯ #ﺑﻨﻰ_ﺍﺳﺪ ﺑﺪﻥ ﺷﺮﻳﻒ #ﺟﻮﻥ #ﻏﻠﺎﻡ ﺍﺑﻰ ﺫﺭ ﻏﻔﺎﺭﻯ ﺭﺍ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﻧﻮﺭﺍﻧﻰ ﻭ ﺑﺪﻧﺶ ﻣﻌﻄﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻓﻦ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
📚(ﻣﻨﺘﺨﺐ ﺍﻟﺘﻮﺍﺭﻳﺦ: ﺹ 311)
⬅گوشه ای از زندگی حضرت "جون"رحمه الله علیه.
حضرت ﺟﻮﻥ رحمه الله علیه ،ﻛﺴﻰ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ #ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ 150 ﺩﻳﻨﺎﺭ ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ #ﺍﺑﻮﺫﺭ ﺑﺨﺸﻴﺪ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ #ﺭﺑﺬﻩ ﺗﺒﻌﻴﺪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﻏﻠﺎﻡ ﺑﺮﺍﻯ ﻛﻤﻚ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺭﺑﺬﻩ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﺣﻠﺖ ﺟﻨﺎﺏ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﺑﻪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻣﺎﻡ #ﻣﺠﺘﺒﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻪ #ﻣﻜﻪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻜﻪ ﺑﻪ #ﻛﺮﺑﻠﺎ ﺁﻣﺪ.
⬅معرفت حضرت جون رحمه الله علیه نسبت به #امام خویش.
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ #ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺷﺪّﺕ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﻭ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺣﺮﻳﻢ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻭ ﺍﻣﺎﻣﺖ #ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺧﻮﺍﺳﺖ.
ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﻔﺮ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪ ﻋﺎﻓﻴﺖ ﻭ ﺳﻠﺎﻣﺘﻰ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﺎ ﺑﻮﺩی ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺎ ﻣﺒﺘﻠﺎ ﻣﺴﺎﺯ.
ﺟﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ #ﻗﺪﻣﻬﺎﻯ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻮﺳﻴﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:
👈 ﺍﻯ ﭘﺴﺮ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺭﺍﺣﺘﻰ ﻭ ﺁﺳﺎﻳﺶ ﺑﻮﺩﻳﺪ
ﻣﻦ #ﻛﺎﺳﻪ_ﻟﻴﺲ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩﻡ،
ﻭ ﺣﺎﻝ ﻛﻪ ﺑﻪ #ﺑﻠﺎ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻛﻨﻢ؟
ﺟﻮﻥ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩ:
ﻣﻦ ﻛﺠﺎ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻛﺠﺎ؟
ﻟﺬﺍ ﻋﺮﺿﻪ ﺩﺍﺷﺖ:
ﺁﻗﺎﻯ ﻣﻦ، ﺑﻮﻯ ﻣﻦ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﺮﺍﻓﺖ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﻰ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺭﻧﮓ ﻣﻦ ﺳﻴﺎﻩ ﺍﺳﺖ. ﻳﺎ #ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ، ﻟﻄﻒ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻣﺮﺍ #ﺑﻬﺸﺘﻰ ﻧﻤﺎﺋﻴﺪ ﺗﺎ ﺑﻮﻳﻢ ﺧﻮﺵ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺷﺮﺍﻓﺖ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﻰ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﻡ
ﻭ ﺭﻭﺳﻔﻴﺪ ﺷﻮﻡ.
ﻧﻪ ﺁﻗﺎﻯ ﻣﻦ، ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺟﺪﺍ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻡ ﺗﺎ ﺧﻮﻥ ﺳﻴﺎﻩ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺧﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﮔﺮﺩﺩ.
ﺟﻮﻥ ﻣﻰ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺣﺪّﻯ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﮔﺮﻳﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺩﻧﺪ.
و در روایتی امام حسین علیه السلام این غلام را به امام #زین_العابدين علیه السلام بخشیدند
و #سید_الساجدين علیه السلام در راه خدا آزاد کردند
و بعد جون برای کسب اجازه به محضر ارباب رفته و اجازه گرفتند و به میدان رفتند..
⬅جون و لحظه #خداحافظی و #گریه اطفال خیام
ﺑﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺟﻮﻥ ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻯ 90 ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩ،
ﻭﻟﻰ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺍﻧﺲ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻰ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ.
ﺍﻭ ﺑﻪ ﻛﻨﺎﺭ ﺧﻴﻤﻪﻫﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﻰ ﻭ ﻃﻠﺐ ﺣﻠﺎﻟﻴّﺖ ﺁﻣﺪ،
ﻛﻪ ﺻﺪﺍﻯ ﮔﺮﻳﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ.
ﻫﺮﻳﻚ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻧﻰ ﺳﺎﻛﺖ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ #ﺧﻴﻤﻪﻫﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﻴﺮﻯ ﻏﻀﺒﻨﺎﻙ ﺭﻭﻯ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻗﻮﻡ ﻧﺎﭘﺎﻙ ﻛﺮﺩ.
ﺍﻭ ﺟﻨﮓ ﻧﻤﺎﻳﺎﻧﻰ ﻛﺮﺩ، ﺗﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺯﺧﻤﻬﺎﻯ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻰ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺭﻭﻯ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺳﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﻦ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﺮﻳﺴﺖ، ﻭ ﺩﺳﺖ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺟﻮﻥ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
«ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺑﻴّﺾ ﻭﺟﻬﻪ ﻭ ﻃﻴّﺐ ﺭﻳﺤﻪ ﻭ ﺍﺣﺸﺮﻩ ﻣﻊ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ:
ﺑﺎﺭ ﺍﻟﻬﺎ ﺭﻭﻳﺶ ﺭﺍ #ﺳﻔﻴﺪ ﻭ ﺑﻮﻳﺶ ﺭﺍ #ﺧﻮﺵ ﻓﺮﻣﺎ ﻭ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻋﺼﻤﺖ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻣﺤﺸﻮﺭﺵ ﻧﻤﺎ.
⬅ ﺍﺯ ﺑﺮﻛﺖ ﺩﻋﺎﻯ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﻭﻯ ﻏﻠﺎﻡ ﻣﺎﻧﻨﺪ #ﻣﺎﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺭﺧﺸﻴﺪﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻮﻯ #ﻋﻄﺮ ﺍﺯ ﻭﻯ ﺑﻪ ﻣﺸﺎﻡ ﺭﺳﻴﺪ.
ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﺑﺪﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻩ ﺭﻭﺯ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﻣﻨّﻮﺭ ﻭ ﺑﻮﻳﺶ #ﻣﻌﻄﺮ ﺑﻮﺩ.
📚 ﻭﺳﻴﻠﺔ ﺍﻟﺪﺍﺭﻳﻦ ﻓﻰ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ: ﺹ 115
#تقویم_شیعه
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تقدیم به ساحت
#حضرت_جون_علیه_السلام
رنگی سیاه داشت ولی باطنی سپید
مردی که بار عشق ؛ سرِ شانه می کشید
آهسته داشت زمزمه می کرد با خودش
"یارب مکن امید کسی را تو نا امید"
تعجیل داشت مُهر شود برگ نوکریش
هِی اذن می گرفت و اجازه نمی رسید
گفتند : جون بیشتر از این نمان ؛ برو
تا این کلام را ز لب صاحبش شنید
پرسید : چون سیاهم و بوی تنم بد است
آقا اجازه بهر دفاعم نمی دهید؟
اشک حسین ریخت ، دمی که اجازه داد
تا جون هم شود یکی از آن همه شهید
جنگید و کُشت و زخم زد و عضو عضو او
از ضربه های آن همه تیر و سنان درید
آمد حسین چون به کنار تنش ، گذاشت...
...صورت بروی صورت آن پیر رو سپید
القصه وقت دفن شهیدان ؛ بنی اسد
بعد از سه روز ؛ چونکه به کرببلا رسید
دیدند مثل ماه سفید است پیکرش
دیدند بوی عطر از آن کشته می وزید
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مصائب_شام
خدا بخیر کند باز ازدحام شده
زمان روضهی جانسوز شهر شام شده
تمام شهر برای نظاره جمع شدند
عذاب حضرت زینب نگاه عام شده
یهودیان به تلافی خیبر آمدهاند
زمان سنگزدن وقت انتقام شده
تمام صورت آقا بروی نی خون است
سرش شکسته ز بس هتک احترام شده
خدا کند که نباشد درست این روضه
که آل فاطمه وارد به بزم شام شده
چه شد امام به گریه سهبار گفت الشام؟
تمام روضه خلاصه در این کلام شده
#سیدپوریا_هاشمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🔆﷽🔆
#شام
غصه های بدون اندازه
مردمی پست و حیله ای تازه
هلهله چنگ و دف، کف و شادی
چه خبر بود پشت دروازه
داخل شهر فتنه در بازار
روز ما را سیاه می کردند
یک منادی بلند هی می گفت
بشتابید اسیر آوردند
روی لبهای کودکان حرم
اول آخر کلام زینب بود
همه شهر کافر و بی دین
بد زمانی امام زینب بود
کوچهء تنگ و نیزه های بلند
سینه ای که پر از غم و آه است
سنگ و خاکستر و سر بابا
بام این خانه ها چه کوتاه است
پسر شیر بدر را کشتند
از همین روست اینچنین شادند
هر چه خرما علی به آنها داد
جای آن سنگ و غم به ما دادند
عترت حضرت رسول امین
آل پیغمبر خدا هستیم
به همین قاریِ سر نیزه
معنی آیه ء ولا هستیم
تهمت و افتراء و زخم زبان
به دلم زخم بی شماره زدند
بخدا کودکانشان حتی
فحش و نفرین و ناسزا بلدند
مردم شام بی وفای لعین
به عذابی الیم محکومند
از همان بدعت سقیفه به بعد
آل حیدر همیشه مظلومند
✍ #عماد_بهرامی
🔸اهلبیت علیهم السلام اَجمعین🔸
❤️ علی«ع»ولیاللّٰه ❤️
🌺 🍃حَقًّا حَقّٰا 🍃 🌺
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_علیه_السلام
درتمام عمربا چشمان ترگفتم حسین
درغمت با گریه ی شام و سحر گفتم حسین
دامنی لبریز گل دردامن خود یافتم
تاکه بایاد غمت با چشم ترگفتم حسین
باز شد بر روی من درهای الطاف خدا
چون که با آه غمی صاحب اثر گفتم حسین
لحظه ای غافل نبودم من زیاد ونام تو
دروطن بودم اگر یا درسفر گفتم حسین
من دل گم گشته ام را یافتم درکربلا
هرزمان با ناله وسوز جگر گفتم حسین
همره زوارّ کوی تو به گوشم هرزمان
آمد از کرب وبلای تو خبرگفتم حسین
هیچ نامی لذتش بالاتر از نام تونیست
چون «وفایی» درهمه عمرم اگرگفتم حسین
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_علیه_السلام
تو در عین غریبی برتمام خلق سلطانی
تو دراوج عطش آبی تو دریای خروشانی
اگرچه اهرمن انگشترت رابرد می بینم
تو درملک خدا تا عرصه محشرسلیمانی
تو هم خون خدا هم زاده خون خداوندی
تومجروحی تومذبوحی توعریانی توعطشانی
نیازی نیست تا قرآن بخوانی برفراز نی
تو قرآنی تو قرآنی تو قرآنی تو قرآنی
به تن داری هزاران زخم تیرو نیزه و خنجر
نباید سنگ بارانت کنند آخر تو مهمانی
نصیحت می کنی در زیر خنجر قاتل خودرا
زبس دارای لطف و رحمت و عفوی و احسانی
به زخم پیکرت ای جان جان عالم هستی
چرا خورشید می تابد تو خود خورشید تابانی
برای گوشواره گشت گوش دخترت پاره
ندانستند تو خود گوشوار عرش رحمانی
جرا بین دو نهر آب لب تشنه تورا کشتند
نگفتند ای همه اسلام آخر تو مسلمانی
تو که چشم خداوندی به میثم باز کن چشمی
قبولش کن بگو میثم تو مارا مرثیه خوانی
#میثم_سازگار
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب
#مصائب_شام
هر چند پای بیرمق او توان نداشت
هر چند بین قافله جانش امان نداشت
بار امانتی که به منزل رسانده است
چیزی کم از رسالت پیغمبران نداشت
جز گیسوان غرق به خون روی نیزهها
در آتش بلا به سرش سایهبان نداشت
آیا به جز حوالی گودال، ساربان
راهی برای بردن این کاروان نداشت؟
یک شهر چشم خیره و ... بگذار بگذریم
شهری که از مروّت و غیرت نشان نداشت
آری هزار داغ و مصیبت کشیده بود
اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت
دیگر لب مقدس قرآن کربلا
جایی برای طعنۀ آن خیزران نداشت!
#یوسف_رحیمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین
#حضرت_زینب
نه تنها از سر نی ها سرش را نیز دزدیدند
که حتی پاره های پیکرش را نیز دزدیدند
گمان کردی قناعت می کنند این قوم بر خلخال؟
حریصان از حسین انگشترش را نیز دزدیدند
خداوندا تو گفتی دین حق احیا شود با خون
ولی این قوم خون اطهرش را نیز دزدیدند
سکینه یک النگو یادگاری از برادر داشت
شگفتا یادگار اکبرش را نیز دزدیدند
حیا می کرد عریان باشد آن پیکر به خاک اما
لباس دست دوز مادرش را نیز دزدیدند
میان خیمه ها دیدم غریب و خسته فطرس را
گرفتند آسمانش را، پرش را نیز دزدیدند
دگر بر دختران شیعه زر زینت نخواهد بود
کنون که گوشوار دخترش را نیز دزدیدند
#پیمان_طالبی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7