#امام_حسین_علیه_السلام
آمدم روضه ی ارباب ابا عبدالله
" هر که دارد هوس کرببلا بسم الله "
هر که خواهد که کند گریه به مظلومی عشق
در میان حرم امن خدا بسم الله
بر در هیئت او مادر او گریه کنان
گوید ای گریه کنا سینه زنا بسم الله
همه جمع اند در این سنگر اخلاص و دعا
تا بیایند امام و شهدا بسم الله
آدم و یوسف و یعقوب وَ سجاد و بتول
ناله دارند همه اهل بُکا بسم الله
یاد ارباب در آن لحظه ی آخر سوزد
پاره های دل بشکسته ی ما بسم الله
یاد آن مقتل خونین که غریبانه زدند
بر تنش نیزه و شمشیر جفا بسم الله
مادری مویه کنان موی کَنان می گوید
یا بُنیَّ قَتَلوکَ بِثَری بسم الله
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مثنوی
#امام_سجاد_علیه_السلام
دلا خواهم که حرف دل بگویم
به اهل دل در این محفل بگویم
منم سجاد یاری بی قرارم
که از کرببلا من یادگارم
بهشت حق بود اجر محبان
هر آنکس بهر بابم گشت گریان
مرا هر دم نظر آید ز داغش
ز داغ لاله های مست باغش
خودم دیدم خزانی باغ او شد
که زینت بخش دل ها داغ او شد
خودم دیدم که اصغر غرق خون شد
علی اکبر من لاله گون شد
خودم دیدم که قاسم دست و پا زد
به موج خون عمویش را صدا زد
خودم دیدم که سقایم فدا شد
دو دست حیدری او جدا شد
خودم دیدم که مقتل چون منا بود
پدر در پیش چشمم سر جدا بود
خودم دیدم گلوی پاره پاره
که آتش زد به جان من شراره
خودم دیدم که سرها را بریدند
تن بی جان بابا را دریدند
خودم دیدم فراز نی سرش را
به زیر تازیانه دخترش را
خودم دیدم که طفلان بی قرارند
ز ضرب تازیانه جان سپارند
خودم دیدم رقیه رخ نشان داد
به کنج گوشه ی ویرانه جان داد
گرفته جان من را دوری یار
که هر روز است عاشورای دلدار
تو شاهد باش بر غم سر سپردم
خدا داند ز زهر کین نمردم
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_سجاد_علیه_السلام
من چهارمین شقایق باغ ولایتم
من معنی عبادت و نور هدایتم
چشمم به جز جفا و مصیبت ندیده است
از خلق دون وفا و محبت ندیده است
بر روی دست من اثر بند مانده است
بر لب همیشه حسرت لبخند مانده است
در دل همیشه داغ گل یاس تازه است
داغ سر شکسته ی عباس تازه است
بر پای من ز شدت تاول نشانه هاست
بر پشت من اثر زِ رَدِ تازیانه هاست
من دیده ام وداع عجیب حسین را
من دیده ام نگاه غریب حسین را
من دیده ام چگونه علی پاره پاره شد
آنجا نفس کشیدن من در شماره شد
من شاهد نهایت غم های زینبم
وآگه ز سوز و درد و اَلَم های زینبم
من شاهد عروج علمدار لشکرم
زائر به قبر کوچک سردار بی سرم
من طعم تلخ سیلی کین را چشیده ام
با زور تازیانه به هر سو دویده ام
دست من و عقیله به هم خصم بسته بود
من شاهدم که ساقه ی آن گل شکسته بود
از بس که زیر شعله ی گرما نشسته بود
عمه تنش ز تابش خورشید خسته بود
از درد او مپرس که وصفش محال شد
تنها بدان که قامت زینب هلال شد
حالا که زهر حاجت دل را روا نمود
این دل دوباره یاد غم کربلا نمود
ای زهر خوش به جان و دل من نشسته ای
شکر خدا که بند زِ بندم گسسته ای
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#در_مسیر_كوفه_و_شام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
وقتی قرار شد که دلی امتحان شود
باید دچار درد و غمی بیکران شود
رویی برای آنکه شود آبروی دین
باید اسیر سیلی نامحرمان شود
از بهر حفظ معجر خود دختر یتیم
باید به پشت خار مغیلان نهان شود
آن شیر زنی که درد و بلا را به جان خرید
باشد سزا کفیلِ امام زمان شود
قامت برای آنکه بگردد ستون عشق
باید به زیر بار مصائب کمان شود
باید سفیر واقعه بهر حیات نور
با دست بسته در پی قاتل روان شود
آتش بجان خرید که آگاه شد دلش
باید به شام و کوفه چو آتش فشان شود
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#غزل
#امام_حسین_علیه_السلام
مرا برای خودت انتخاب کردی شکر
ز غصه ات دل ما را کباب کردی شکر
برای خود کسی ام گر چه خار چشمانم
مرا تو سائل عالیجناب کردی شکر
سپید شد همه موهای من به روضه ی تو
به اشک ، صورت ما را خضاب کردی شکر
بهشت هم بروم باز روضه می خوانم
مرا به روضه تو مِنّا خطاب کردی شکر
عجب مرام قشنگی هنوز قبل از مرگ
تمام نامه ی ما را حساب کردی شکر
کنون که غرق گناهم مرا همین دنیا
به هجر کرببلایت عذاب کردی شکر
تو با قیام خودت سال شصت و یک آقا
میان سینه ی ما انقلاب کردی شکر
اجازه هست برایت بمیرم آقا جان
مرا همیشه اگر چه جواب کردی شکر
اسیر زلف حسینم خدا که می داند
مرا تو لایق این پیچ و تاب کردی شکر
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#نعمت_ولایت
دلم به یاد تو ای دوست خلوتی دارد
دراین سکوت غم بی نهایتی دارد
نسیم یاد تو بر باغ جان صفا بخشد
حسین نام تو بُردن چه لذتی دارد
اگرکه بغض گلویم امان دهد ،دل من
به قدر فرصت گل با تو صحبتی دارد
به خار راه خود ای گل اگر نگاه کنی
دگر زعالم و آدم چه حاجتی دارد
کجا به پرتو خورشید التفات کند
هرآن دلی که به مهر تو الفتی دارد
هرآن کسی که ندارد ولای تو، درحشر
اسیر غم شود وآه حسرتی دارد
بهشت با همه سرسبزی و طراوت وحُسن
به پیش کرب وبلایت چه قیمتی دارد
حریم تربت تو سجده گاه اهل ولاست
زمین کرب وبلا از تو حُرمتی دارد
به یاد داغ تو هر لاله ای که می روید
به وسعت دل صحرا مصیبتی دارد
شفق زسرخی خونت به خون نشسته هنوز
غروب رنگ غم وبوی محنتی دارد
کسی که پیرو مشی ومرام تو گردید
دراین طریق خدایی رسالتی دارد
هر آن که همچو من آلوده وگنه کار است
زآستان تو چشم شفاعتی دارد
«وفاییم» که به دل نعمت ولا دارم
خدا نگیرد ازاو هرکه نعمتی دارد
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_سجاد_علیه_السلام
تا اشک هست در بصرم گریه می کنم
با این توان مختصرم گریه می کنم
تنها نه با دو چشم ترم گریه می کنم
با خون مانده بر جگرم گریه می کنم
رنگم زمان دیدن مذبوح می پرد
یا لحظه ای که طفل گلوبند می خرد
یا مادری که کودک شش ماهه می برد
با هر چه هست دور و برم گریه می کنم
روح صحیفه پر شده از گریه کردنم
خمس عشر، بهانه شده بهر شیونم
گاهی گریز بین ابوحمزه می زنم
بین نوافل سحرم گریه می کنم
از خنده های حرمله زجری کشیده ام
من که عقیله را سر بازار دیده ام
بر دردهای عمه ی قامت خمیده ام
بر غربت بزرگ حرم گریه می کنم
ناموس خود به ناقه ی عریان که دیده است؟
آتش میان زلف پریشان که دیده است؟
افتادن قطار اسیران که دیده است؟
عمری است با غم سفرم گریه می کنم
باید چه کرد بین گلو آه و ناله را
زخم عمیق پهلو و بازوی لاله را
خیلی زدند خواهر من را، سه ساله را
یاد رقیه با پسرم گریه می کنم
وقتی عقیله وارد بزم شراب شد
وقتی که خواهرم به کنیزی خطاب شد
روی سرم تمام زمانه خراب شد
بر خاک ریخته به سرم گریه می کنم
یادم نمی رود پدرم را پیاده بود
هر طور بود روی دو پا ایستاده بود
بر نیزه ی غریبی خود تکیه داده بود
بر حال غربت پدرم گریه می کنم
عمامه اش به خاک لگد مال مانده بود
خیلی غریب در ته گودال مانده بود
با کام تشنه، زخمی و بی حال مانده بود
از اوج روضه با خبرم، گریه می کنم
بالم زمان پا شدنم تیر می کشد
از داغ زهر کل تنم تیر می کشد
حالا که تشنه ام... بدنم تیر می کشد...
... یاد عموی تشنه ترم گریه می کنم
#محمد_جواد_شیرازی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7