#امام_علی علیهالسلام
#جنگ_خندق
#غزل_پیوسته
«هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان میداد
در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد
اینک سوار کفر، زیر رقص شمشیرش
لبخند شیطان را به پیغمبر نشان میداد
«یک مرد آیا نیست؟»... این را کفر میپرسید
آن روز ایمان مدینه امتحان میداد
هرکس قدم پس میکشید و با نگاه خود
بار امانت را به دوش دیگران میداد
با شانه خالی کردن مردان پوشالی
کم کم رجزها مزهٔ زخم زبان میداد
«رخصت به تیغم میدهی؟»... این را علی پرسید
مردی که خاک پاش بوی آسمان میداد
فرمود نه بنشین علی جان! تو جوان هستی
آری همیشه پاسخش را مهربان میداد
«هل من مبارز»... نعره گویا از جگر میزد
فریاد او بر قامت شهری تبر میزد
او میخروشید و رجز میخواند و بر میگشت
او مثل موجی بود که بر صخره سر میزد
کم کم هوا حتی نفس را بند میآورد
نبض مدینه پشت خندق تندتر میزد
زنها میان خانهها شیون به پا کردند
انگار تکتک خانهها را نعره در میزد
فریاد بغض بچههای شهر را بلعید
ساکت که میشد، دیو فریادی دگر میزد
یکبار دیگر اذن میدان خواست از خورشید
لبهای شیرین علی حرف از خطر میزد
فرمود: «نه» هرچند که قلب علی را دید
مثل عقابی در قفس که بال و پر میزد
«هل من مبارز»... باز زانوی علی تا شد
این بار دیگر اذن میدان یک تمنا شد
فرمود پیغمبر: «علی جان! یا علی! برخیز»
خندید، بند از دستهای شیر حق وا شد
شمع شهادت شعلهور بود و خدا میدید
پروانه در آتش بدون هیچ پروا شد
برقی زد آهن، پاره شد بند دل دشمن
تا تیغههای ذوالفقار از دور پیدا شد
تا انعکاس صورتش بر ذوالفقار افتاد
ابرو گره زد تیغ روی تیغ زیبا شد
مثل عقابی در نگاه عَمرو میچرخید
فرصت برای تیز پروازی مهیا شد
اینک رجزها تن به لالی داده بودند و
طوفانی از نام علی در دشت برپا شد
اعجاز یعنی ضربهٔ دست علی آن روز
دشمن اگر که رود، او مانند موسی شد
تا لا فتی الّا علی را آسمان میخواند
لا سیف الّا ذوالفقار این گونه معنا شد
در وصف این ضربت خدا حتی غزل دارد
آری علی با ضربتی عالی اعلا شد
#مهدی_مردانی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_جواد_علیه_السلام
#مرثیه
#غزل_پیوسته
کعبه حیران تو شد به که چه حیران شدنی
تو مراد همه ائی قبله ی هر سینه زنی
حجره در بسته ولی روضه در اینجا باز است
دست و پا میزدی و هلهله میکرد زنی
از عطش گوشه ی حجره به خودت پیچیدی
پس به هم ریختم از غم,چه به هم ریختنی
کسی آن لحظه نبود از غم تو گریه کند
من بمیرم که تو هم کشته ی دور از وطنی
داد بغداد در آمد که شهیدت کردند
هم شباهت به حسین است تو را هم حسنی
ناله کردی به غرور سخنت دست نخورد
زلف خاکی شده و پرشکنت دست نخورد
هلهله روضه ی سختی ست,بله میدانم
حرفم این است به ترکیب تنت دست نخورد
جگرت آب شد از زهر و لبت خورد ترک
خواستی آب ولی بر دهنت دست نخورد
دو سه روزی بدنت ماند روی بام,بله
غارت اما نشدی,پیرهنت دست نخورد
بعد قتلت بدنت مثله نشد,سالم ماند
شکر و لله به عقیق یمنت دست نخورد
#محسن_صرامی
#صلوات
🔹#اشعار_ناب_آئینی🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_یازدهم
#ماه_محرم
#شام_غریبان
#مرثیه
#غزل_پیوسته
با داغ مادرش غم دختر شروع شد
او هرچه درد دید، از آن «در» شروع شد
مادر به او که پیرهن کهنه را سپرد
دل شوره های زخمی خواهر شروع شد
باور نداشت آتش اين اتفاق را
تا عصر روز حادثه باور شروع شد
جمعه حدود ساعت سه بین قتلگاه
تکرار صحنه ى در و مادر شروع شد
اینجا بجای میخ در و قامتی کبود
اینبار جنگ خنجر و حنجر شروع شد
زینب! بلند گریه کن اینجا مدینه نیست
حالا که سوگواری حیدر شروع شد
بر خاک سر گذاشت حسين آسمان گرفت
زينب گريست، خنده ى لشگر شروع شد
می خواستم تمام کنم شعر را، نشد
یک غم تمام شد، غم دیگر شروع شد
[ ]
زينب نشست و خاک عزا ريخت بر سرش
والشمرُ جالسٌ ... سر و خنجر ... تمام شد
خنجر سوی گلوی برادر بلند شد
وقت فرود، طاقت خواهر تمام شد
وقتی غريو شیون خواهر به عرش رفت
فهمید عرش کار برادر تمام شد
پنجاه و چار سال فقط با حسين بود
پنجاه و چار سال که ديگر تمام شد
پنجاه و چار سال معطر به عطر او
وقتی حسین شد گل پرپر، تمام شد
تازه هجوم و قصه ی آتش شروع شد
وقتی که قصه ی سر و خنجر تمام شد
فریاد زد امام: "علیکُنّ بالفرار"
حجت بر اهل بیت پیمبر تمام شد
زینب میان شعله و خون می دوید آه
این شعر تا رسید به معجر تمام شد
اينها گذشت ...چفيه و سربند را که بست،
وقتى که گريه در دل سنگر تمام شد-
رفتند دسته هاى عزايى که راهشان
با "انتقام سيلى مادر" شروع شد
#محمد_میرزایی
#صلوات
#ارسالی_از_کاربران
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#میلاد_امام_حسین_علیه_السّلام
#اعیاد_شعبانیه
#غزل_پیوسته
مدیونِ تو خلقت ممنونِ تو خالق
ای بهترین معشوق ای بهترین عاشق
نامِ تو مستم کرد باده پرستم کرد
شد مست و مدهوش و... دیوانه این عاشق
هر بار لغزیدم نامِ تو را بردم
دستم بگیر آقا خورده زمین عاشق
تو آبرو داری سردار و سالاری
دارویِ هر دردی دارد یقین عاشق
عشق از سرِ عاشق هرگز نمی افتد
لبخند و بارانم آقا... ببین عاشق...
دلبسته بر مِهرِ... اربابِ خوبی ها
یا سیِّدالسادات ای یوسفِ زهرا
ای جلوه هایِ رب ای حسرتِ مَربوب
یا سیّدالاَحباب یا دائمَ المحبوب
من بدترین بنده امّا نگاهِ تو...
از بنده هایِ بد می سازد آقا خوب
بد کردم و پاسخ... مِهر و وفایت شد
هرگز نَراندی وُ... هرگز نخوردم چوب
بینِ تلاطمها نامِ تو را بردم
آرامشم بودی هر جا شدم آشوب
من از خدا تنها این را طلب کردم
بوسه به شش گوشه تنها تویی مطلوب
تو جانی و جانان من از گرفتاران
با صد زبان گفتم: "جانیم سَنَه گوربان"
قنداقه ات رویِ... پرهایِ جبرائیل
شوری حسینی بود در صورِ اسرافیل
از پایِ این سفره نان و نمک برده
آقا باذنِ الله وَاللّههِ میکائیل
هرگز نمی گیرد بی رخصت از ارباب
جانِ مرا وقتِ... جان دادنِ عزرائیل
تا پرچمِ هیهات بر رویِ دوشِ ماست
باید بترسد از هر شیعه اسرائیل
بیت المقدّس را با ذکرِ ثارَالله
گیرد اَبابیلت از صاحبانِ فیل
دارد سر و سامان دینِ خدا با تو
عاقل نکن هرگز مجنونِ خود را تو
عاقل نخواهم شد دیوانگی عشق است
از خود شدم بی خود دیوانگی عشق است
هر روز خواهد شد سبک و سیاقی مَد
من فارغم از مُد دیوانگی عشق است
دریا به نامِ تو صحرا به نامِ تو
نجوا کند هُدهد دیوانگی عشق است
من از گِلِ یارم مخلوقِ معشوقم
او می کُشد لابد دیوانگی عشق است
دنیا و عقبی را با یار می خواهم
با او نشدها... شد دیوانگی عشق است
شغلم گدایی شد در محضرِ ارباب
هر روز می گردم دورِ سرِ ارباب
اصلاً بلایت را با جان خریدارم
اَلمِنَّةُ لِله... زارم... گرفتارم...
وقتی گِره خورده قلبم به عشقِ تو
هر سو که رو کردی من در پیِ یارم
در راهِ دینِ من سر داده ای حتماً...
سَر را به دلدارِ... بی سر بدهکارم
میلادِ اشک آمد گریان و خندانم
اسمِ تو را بردم بر نیزه سر دارم
آمد تهِ گودال با گریه زینب گفت
ای غیرتی برخیز راهیِ بازارم
تو می خوری سنگ و... ندبه کند خواهر
شد مادرم مضطر مهدی بیا دیگر
✍#حسین_ایمانی
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عبّاس_علیه_السلام
#ولادت
#اعیاد_شعبانیه
#غزل_پیوسته
تویی تصویری از میقات... عبّاس
سلام ای قبله یِ حاجات عبّاس
سلام ای نورِ چشمِ شاهِ عالم
پناهِ سیِّدالسّادات عبّاس
به رویِ شانه هایت بیرقِ عشق
به لبهایت دَمِ هِیهات... عبّاس
مطیعِ محضِ امرِ مقتدایی
وزیرِ والیِ کرب و بلایی
وزیر و کاشف الکربِ الحسینی
علمدارِ سپاه نَشعَتِینی
تو زورِ بازویِ شاهِ وفایی
تو کوهی تکیه گاهِ زینبینی
تو در صفِّین مشقِ عشق کردی
تو قابِ غیرتِ شیرِ حُنینی
دعاگویِ تو شاهِ عالمین است
حریمت بی گمان بابُ الحسین است
شبیهِ علقمه غوغا به پا کن
مرا با دلبرِ خود آشنا کن
مرا وقفِ حسین ابنِ علی کن
دلِ این نوکرت کرب و بلا کن
بیا بی دست دستم را بگیر و...
مرا اهلِ حضور و رَبَّنا کن
بینداز آتشِ عشقت به جانم
بگو در لشکرِ صاحب زمانم
✍#حسین_ایمانی
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_سجاد_علیه_السلام
#ولادت
#اعیاد_شعبانیه
#غزل_پیوسته
شاهزاده بدان گدازادهَ م
سرِ راهَت دوباره افتادم
بنده و سجده را نفهمیدم
متوسّل به نامِ سجّادم
شبِ میلادِ حیدرِ ارباب
اشکِ شوقم چکیده و شادم
هر چه هستم به نامِ مولایم
نوکرِ بچّه هایِ زهرایم
خطبه هایت شبیهِ پیغمبر
اسداللهِ خانه یِ دلبر
بهترین باورِ علی اکبر
سایه ای بر سرِ علی اصغر
شاهدِ غیرتِ اباالفضلی
وَ دعاگویِ ماهِ آب آور
خورده ام یا علی زمین... مددی
حضرت زین العابدین... مددی
زندگیِ گدا به نامِ شما
هم پدر هم پسر غلامِ شما
می کِشد آسمان شبیهِ دلم
حسرتِ لحظه یِ سلامِ شما
مَستم از ذکرِ یا علی مولا
کامِ من آشنایِ جامِ شما
شبِ میلادتان دعایِ ما
العجل العجل گُلِ زهرا
✍#حسین_ایمانی
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#میلاد_امام_زمان_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#غزل_پیوسته
به نامِ نامیِ مولا شدم مجنون شدم شیدا
گرفتارِ شما هستم که آزادم در این دنیا
سرم را عاشقانه می نَهم زیرِ قدومِ تو
بده قیمت به این چشمِ تَر و بگذار بر آن پا
سلام ای نازدانه... ای گلِ نرگس... گلِ حیدر
تمنّا می کند وصلِ تو را در هر نفس زهرا
نوشته خالقت بر رویِ بازویِ تو جاءَالحق
به زیر افتاده باطل می رود شمشیرتان بالا
پیمبر صورتی و مرتضی سیرت یقین دارم...
که سربازی کند در لشکرت سردارِ عاشورا
دو زانو می نشیند در حضورت شاهِ خوبی ها
دعا کرده تو را هر روز و هر شب زینبِ کبری
زمین و نُه فَلَک را می زند مالک به نامِ تو
چه از این بهتر آقاجان که من هستم غلامِ تو
تمامِ انبیا را می شود پیدا کنم با تو
تویی آدم تویی نوح و خلیلِ حق تعالی تو
یدِ بیضایِ موسایی دَمِ احیاگرِ عیسی
جمالِ یوسف و لحنِ خوشِ داوودِ اَسراء تو
به شرطِ گامهایِ خِضری اَت دنیا گلستان است
سَر از اَیّوب در صبری... به دریا نوح زد با تو
زمین با تو زمان با تو سَمَک با تو... سَما با تو
شبِ معراج می بردی نبی را تا ثریّا تو
نمازِ عاشقی را انبیا پشتِ سرِ احمد...
به جا می آورند آقا صَلاتی و مُصَلّا تو
تو می آیی که برداری تمامِ بارِ دنیا را
کمالِ دینِ خاتم جنةُ الاعلایِ دلها تو
تو شرحِ محشری آقا خودِ پیغمبری آقا
یقین دارم که سر تا پا سراسر حیدری آقا
عجب حالِ خوشی دارم شما تفسیرِ اِکسیری
سر از اِکسیری و احیاگرِ قلبِ زمین گیری
تو از نسلِ ولیُّ اللهی و تیغِ تو سیفُ الله
تو شیرِ خالقِ مَنّانی و رویایِ شمشیری
صدایِ کعبه هم درآمده می گوید اَدرکنی
بیا ای صاحبِ خانه بگو در خانه تکبیری
کلامُ الله را بر منبرِ حیدر تو معنا کن
قضایی تو قَدَر هستی شبِ قدری و تقدیری
تویی لیلایِ دلهایِ شکسته من شدم مجنون
منم دیوانه یِ عشقت منم مجنونِ زنجیری
بگو یا اَیُّهاَ العالم اَناَ القائم اَناَ المهدی
بگو که انتقامِ کشته یِ لب تشنه می گیری
به همراهِ خودت ما را مسافر کن مجاور کن
بده عیدیِ نوکر را مرا اِی یار زائر کن
زیارت پا به پایِ تو اگر باشد صفا دارد
هواخواهم کسی شد که هوایش را خدا دارد
به هر کس گوشِه چشمی کرده ای در عرش آقا شد
کسی را که تو خواهانی ببین جا تا کجا دارد
تو هستی لیلةُ القدرِ دلِ شیدایِ مشتاقان
مناجاتِ لبم طعمِ نوایِ سامرا دارد
رسیده از سفر دلبر تپیده قلبِ نوکرها
در این مجلس هوایم را علی موسیَ الرِّضا دارد
به شوقِ دیدنِ رویت دلم مثلِ کبوترها...
هوایِ پر زدن در صحنِ شاهِ کربلا دارد
برایت روضه می خوانم یقین دارم که می آیی
عَلَم بر خاک افتاده حَرم هوُل ُو وَلا دارد
چه غوغایی شده در علقمه معنا شده مردی
به حقِّ دست و بازویِ بریده کاش برگردی
✍#حسین_ایمانی
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
#امام_علی علیهالسلام
#جنگ_خندق
#غزل_پیوسته
🔹لا فتی الّا علی🔹
«هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان میداد
در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد
اینک سوار کفر، زیر رقص شمشیرش
لبخند شیطان را به پیغمبر نشان میداد
«یک مرد آیا نیست؟»... این را کفر میپرسید
آن روز ایمان مدینه امتحان میداد
هرکس قدم پس میکشید و با نگاه خود
بار امانت را به دوش دیگران میداد
با شانه خالی کردن مردان پوشالی
کم کم رجزها مزهٔ زخم زبان میداد
«رخصت به تیغم میدهی؟»... این را علی پرسید
مردی که خاک پاش بوی آسمان میداد
فرمود نه بنشین علی جان! تو جوان هستی
آری همیشه پاسخش را مهربان میداد
«هل من مبارز»... نعره گویا از جگر میزد
فریاد او بر قامت شهری تبر میزد
او میخروشید و رجز میخواند و بر میگشت
او مثل موجی بود که بر صخره سر میزد
کم کم هوا حتی نفس را بند میآورد
نبض مدینه پشت خندق تندتر میزد
زنها میان خانهها شیون به پا کردند
انگار تکتک خانهها را نعره در میزد
فریاد بغض بچههای شهر را بلعید
ساکت که میشد، دیو فریادی دگر میزد
یکبار دیگر اذن میدان خواست از خورشید
لبهای شیرین علی حرف از خطر میزد
فرمود: «نه» هرچند که قلب علی را دید
مثل عقابی در قفس که بال و پر میزد
«هل من مبارز»... باز زانوی علی تا شد
این بار دیگر اذن میدان یک تمنا شد
فرمود پیغمبر: «علی جان! یا علی! برخیز»
خندید، بند از دستهای شیر حق وا شد
شمع شهادت شعلهور بود و خدا میدید
پروانه در آتش بدون هیچ پروا شد
برقی زد آهن، پاره شد بند دل دشمن
تا تیغههای ذوالفقار از دور پیدا شد
تا انعکاس صورتش بر ذوالفقار افتاد
ابرو گره زد تیغ روی تیغ زیبا شد
مثل عقابی در نگاه عَمرو میچرخید
فرصت برای تیز پروازی مهیا شد
اینک رجزها تن به لالی داده بودند و
طوفانی از نام علی در دشت برپا شد
اعجاز یعنی ضربهٔ دست علی آن روز
دشمن اگر که رود، او مانند موسی شد
تا لا فتی الّا علی را آسمان میخواند
لا سیف الّا ذوالفقار این گونه معنا شد
در وصف این ضربت خدا حتی غزل دارد
آری علی با ضربتی عالی اعلا شد
📝 #مهدی_مردانی
سلام
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل پیوسته ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا علیهمالسلام
باید بچینم از ضریحش یک بغَل انگور
بهبه چه شیرین است میگیرم برایش شور
عالم ندارد بهتر از این لذّتی هرگز
گندم به دستِ خود سلیمان میدهد بر مور
نانِ گدایِ خانه را با دستِ خود داده
پر در مِیارم او به من چون میدهد دستور
بابایِ اهلِ خاک شاهنشاهِ اَفلاک است
خورشید میبخشد فقط با حکمِ حیدر نور
زهرا به سینه میزند سنگِ ولایش را
دارد خدا شخصاً هوایِ بچّههایش را
دارد خدا خیلی هوایِ آلِ مولا را
خواهد خودِ او خاطرِ عشّاقِ زهرا را
باید خودِ احمد کند این خطبه را جاری
دعوت به این مجلس کند عرشِ معلّا را
داماد اگر لب وا کند با هر دَمَش وَاللّه
اِحیا کند جانِ هزار و یک مسیحا را
از خطبه تا تلقین عروسِ خانه خواهد داشت
در قال و اَعمالش .... تولّا را .... تبرّا را.....
از هر که غیر از مرتضی بیزار خواهد بود
تا پایِ جانش پایِ این دلدار خواهد بود
هر کس عروسِ خانهیِ حیدر نخواهد شد
هر یاوری دامادِ پیغمبر نخواهد شد
هر نوعروسی معنیِ کوثر نخواهد بود
هر بادهریزی ساقیِ کوثر نخواهد شد
سنگِ ولا را فاطمه بر سینه میکوبد
هر کس برایِ شیرِحق سنگر نخواهد شد
با چشمهایِ خود محبّت خرجِ زهرا کرد
زهرا نباشد با علی محشر نخواهد شد
اصلاً علی بی فاطمه معنا نمیگیرد
بیازدواجِ این دو دین هم پا نمیگیرد
سرمستِ ذکرِ یا امیرالمؤمنین هستم
من حیدری من فاطمی من اینچنین هستم
جز فاطمه کُفوی ندارد حضرتِ حیدر
هر چند من خود چاکرِ اُمُّالبنین هستم
وقتی که میگویم علی جانم یقین دارم
که همنفس با رحمةٌلِلعالميٖن هستم
شالِ محرّم را بگیرم از شما عشق است
بیتابِ آن جسمی که مانده بر زمین هستم
دلواپسیِ ماهِ ماتم میکشد ما را
این ندبهخوان با قامتِ خم میکشد ما را
#غزل_پیوسته #ازدواج #حضرت_علی_علیه_السلام #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مکه #مدینه #نجف #کربلا
#اصلا_علی_بیفاطمه_معنا_نمیگیرد
#هزار_مرتبه_شکر_خدا_که_حیدری_ام
#ما_با_ولایت_زنده_ایم
#شهید_رضا_ایمانی #حسین_ایمانی
سلام
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#غزل_پیوسته
🔹غم عشق🔹
الا ای سرّ نی در نینوایت
سرت نازم، به سر دارم هوایت
گلاب گریهام در ساغر چشم
گرفته رنگ و بوی کربلایت
جدایی بین ما افتاد و هرگز
نیفتادم چو اشک از چشمهایت
در ایام جدایی در همه حال
به دادم میرسد دستِ دعایت
بلاگردان عالم! رو مگردان
از این عاشقترین درد آشنایت
به دامن ریختم یک بوستان گل
ز اشک دیده دارم رونمایت
بیا بنشین و بنشان آتش دل
دلم چون غنچه تنگ است از برایت
«عزیزم کاسۀ چشمم سرایت
میون هر دو چشمم جای پایت
از آن ترسم که غافل پا نهی باز
نشیند خار مژگانم به پایت»
من ای گل! نکهت از بوی تو دارم
شمیم از گلشن روی تو دارم...
حضور قلب بر سجادۀ عشق
ز محراب دو ابروی تو دارم
من از بین تمام دیدنیها
هوای دیدن روی تو دارم
به خوابم آمدی ای بخت بیدار
که دیدم سر به زانوی تو دارم
گل آتش کجا بودی که حیرت
من از خاکستر موی تو دارم
بیابان گردم و چون مرغ یاحق
تمام شب هیاهوی تو دارم
«به سر، شوق سَرِ کوی تو دارم
به دل مهر مَهِ روی تو دارم
مه من، کعبۀ من قبلۀ من
تویی هر سو، نظر سوی تو دارم»
تو که از هر دو عالم دل ربودی
کجا بودی که پیش ما نبودی
تو در جمع شهیدان خدایی
یگانه شاهد بزم شهودی
به سودای وصالت زنده ماندیم
به اُمّیدِ سلامی و درودی
ببوسم روی ماهت را که امشب
ز پشت ابر غیبت رخ نمودی
تو با یک جلوه و با یک تبسّم
دَر جنّت به روی ما گشودی
مپرس از نوگل پژمردۀ خود
چرا نیلوفری رنگ و کبودی
به شکر دیدن صبح جمالت
بخوانم در دل شبها سرودی
«اگر دردم یکی بودی چه بودی
اگر غم اندکی بودی چه بودی
به بالینم طبیبی یا حبیبی
از این دو، گر یکی بودی چه بودی»...
به جز روی تو رؤیایی ندارم
به جز نام تو نجوایی ندارم
به جز گلگشت بستان خیالت
سر سیر و تماشایی ندارم
بسوز ای شمع و ما را هم بسوزان
که من از شعله پروایی ندارم
بیابان گردم و اندوهم این است
که پای راه پیمایی ندارم
مرا اعجاز عشقت روح بخشید
به غیر از تو مسیحایی ندارم
یک امشب تا سحر مهمان ما باش
که من امّید فردایی ندارم
«به سر غیر از تو سودایی ندارم
به دل جز تو تمنّایی ندارم
خدا داند که در بازار عشقت
به جز جان هیچ کالایی ندارم»...
📝 #محمدجواد_غفورزاده
سلام
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_زمان_مناجات
#غزل_پیوسته
غزل اول
دل ما سربه راه معشوق است
زیر دین نگاه معشوق است
همه ی دل خوشی ما تنها
نظر گاه گاه معشوق است
دل ما از نخست عاشقی اش
روزوشب در پناه معشوق است
احتیاجی به لشکر اصلا نیست
خیل مژگان سپاه معشوق است
آنچه کارش همیشه دلبری است
ناز چشم سیاه معشوق است
خانه آباد خانه ی عشقیم
چونکه این ماه ماه معشوق است
غزل دوم
شب ما را سحر نمی آید
عمر رفته دگر نمی آید
باید آقا خودت دعا بکنی
کاری از ما که بر نمی آید
منتظرمانده ایم و انگاری
از تو بر ما خبر نمی آید
شد سوال تمام منتظران
مهدی منتظَر نمی آید؟
ای بهار همیشگی- بی تو
باغ ما را ثمر نمی آید
آفتاب حضور تو تا کی
از پس پرده در نمی آید؟
غزل سوم
آشنای غروب آدینه
ای صفای غروب آدینه
حس پنهان؛ضمیر گمگشته
رو نمای غروب آدینه
ابتدای طلوع هر هفته
انتهای غروب آدینه
ماجرایش همیشه طولانیست
ماجرای غروب آدینه
چه برای خودش حکایتی است
قصه های غروب آدینه
به تو نزدیک میشوم آقا
با دعای غروب آدینه
غزل چهارم
التفاتی به گریه هام کنی
میتوانی که روبه رام کنی
دست وپاگیر هستم و سربار
نکند از خودت جدام کنی
قادری که مرا خراب کنی
از نو بار دگر بَنام کنی
میشود در نوافلت یک بار
مهربانی کنی دعام کنی
آرزو دارم آخرش روزی
در هوای حرم هوام کنی
قسمت میدهم به جان حسین
اهل خود اهل کربلام کنی
#محمد_حسن_بیات_لو
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
.
#غزل_پیوسته شهدا و #هفته_دفاع_مقدس و بسیج و کربلا
روز و شبهایی خدایی داشتند
سرنوشتی کربلایی داشتند
ماجرایی مثلِ شیرِ علقمه
مکتب و خطّی ولایی داشتند
روزها تکرارِ تیغِ ذوالفقار
شب نوایی نینوایی داشتند
آسمانی بود حال و روزشان
زندگیِ بیریایی داشتند
بر حکایتهایِ عاشورا سلام
بر لباسِ خاکیِ آنها سلام
اَمرِ روحالله بود و گوشِ عشق
پرچمِ عشقِ خدا بر دوشِ عشق
بر مَشامَم میرسد بویِ حرم
کربلا یا کربلا چاووُشِ عشق
دور از دنیایِ صدرنگ و شلوغ
سینههایی در خروشوجوشِ عشق
سنگری مأنوس با راز و نیاز
روضه و اشک و تبِ ششگوشِ عشق
میرود رزمنده سویِ کربلا
جبهه دارد عطر و بویِ کربلا
ذکرِ لبها یا امیرالمؤمنین
فاطمه یافاطمه نقشِ جَبین
مجتباییها و سرخیِ کفن
از حسینیها تنی رویِ زمین
دستِ عبّاسی جدا از پیکرش
دیده خونین چون یلِ امُّالبنین
دشت بود و روضههایِ اکبری
تکّهتکّه جسمِ صدها نازنین
غربت و اشک و جسارت وای وای
زینبیها و اسارت وای وای
نوکر و ارباب مثلِ هم شدند
قامتِ جاماندههاشانْ خَم شدند
مَحرمِ غمها به رویِ خاک بود
با غم و اشک و اِلَم مَحرم شدند
خاکِ ایران سرخ مثلِ کربلا
چشمها هم چشمهیِ زمزم شدند
خونِ ایشان ریخت و ایرانیان
در وفا تمثیل در عالم شدند
راهِ ایرانی مسیرِ کربلاست
ذکرِ ایران هر نفس آقا بیاست
#شهدا
#دفاع_مقدس
#حسین_ایمانی ✍
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7