eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
981 ویدیو
46 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
ما بی وجود لطف تو مذهب نداشتیم در دین و علم این همه منصب نداشتیم نورت اگر نبود به جز شب نداشتیم ذکر حسین جان به روی لب نداشتیم آری اگر که شیعه به پا هست و عاشق است از قال باقر است از اين قال صادق است * با گوشه نگاه تو زائر درست شد با روضه خوانی تو شعائر درست شد از ذوق توست این همه شاعر درست شد از قطره ای ز علم تو جابر درست شد هرکس بدون توست به محشر معطل است توحید ما طفیلی درس مفضل است * شاگرد تو اگرچه که چندین هزار بود از آنهمه چقدر برای تو یار بود؟ دردت یکی نبود، غمت بیشمار بود مثل علی همیشه به چشم تو خار بود پس چاره ای به غیر صبوری نداشتی بیش از سه چار شیعه تنوری نداشتی * خفاش هاي نمیه شب تار آمدند تو در نماز، در پی پیکار آمدند مانند دزد از سر دیوار آمدند اینگونه در مدینه همه بار آمدند بر روی خاک از نفس افتاده می کشند اینها ز زیر پای تو سجاده می کشند * در کوچه نیست پوشش و عمامه بر سرت آتش گرفته است دري در برابرت اما نبود پشت در خانه همسرت پیچیده است ناله "ای وای مادر"ت این حال و روز و صحنه برای تو آشناست در کوچه پابرهنه... برای تو آشناست * در کوچه دست بسته... علی بود و فاطمه تنها ، غریب، خسته... علی بود و فاطمه در بین خون نشسته... علی بود و فاطمه با پهلویی شکسته... علی بود و فاطمه آنكه فرشته بود پي هم نشيني اش آمد به گوش ناله فضه خذینی اش 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام الله علیها زود می پیچد به هر سو بوی موی سوخته بر مشامم میرسد هر لحظه بوی سوخته ردی از سیلی نمی ماند به روی آفتاب محو میگردد کبودی‌های روی سوخته آبله سر وا کند میسوزد از هر قطره آب کار آتش میکند آب وضوی سوخته سعی بیجا میکند وضع گره را کورتر دست شانه میکند از ریشه موی سوخته جامه ی آتش گرفته سخت می چسبد به تن دردسر ساز است دفن و شستشوی سوخته سوخت لب‌هایت شبیه موی و رویت نیمه شب تا گرفتی بوسه ای از آن گلوی سوخته 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام الله علیها قصه شروع می‌شود از پشت‌بام‌ها از سنگ‌ها و هلهله‌ها، انتقام‌ها این داستان، ز بدر و احد آب می‌خورد این کینه‌ای ست کهنه شده در نیام‌ها چوبِ حراج بر تن یوسف زدند باز بازار بردگان و شما و غلام‌ها... این ارث مادریِ شما از مدینه است یادت که هست فاطمه و احترام‌ها...! گفتند خارجی به شما،‌ دردِ کعبِ نِی افزون‌تر است یا اثرِ این کلام‌ها؟ دیدم که در زیارتِ ناحیه بر شما مهدی مدام گریه کند صبح‌ و شام‌ها آمد سرِ پدر به ملاقاتِ طفلِ خود قِصه به سر رسید از این پشت به بام‌ها 🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شنیده ام خبر از کوچه بنی هاشم که سوخته جگر از کوچه بنی هاشم * اگر که کوچهء معشوقه ،سر شکستن داشت شکسته شد کمر از کوچهء بنی هاشم اعوذ بالله اگر بین روضه زهرا درآوریم سر از کوچه بنی هاشم ستاره ای به روی خاک کوچه افتاد و کبود شد قمر از کوچه بنی هاشم مسیر رفتن تا خانه را دو چندان کرد مصیبت گذر از کوچه بنی هاشم فقط نه حرمت مادر شکسته شد آنجا شکسته شد پسر از کوچه بنی هاشم حسن گرفته به زحمت دو بال زخمی را و جمع کرده پر از کوچه بنی هاشم ببین که فاطمه چشمش دگر نمی بیند چه دیده او مگر از کوچه بنی هاشم سه ماه، پیش علی روی خود نمی پوشاند نرفته بود اگر از کوچه بنی هاشم گمان کنم که برای دل علی داغی نبوده بیشتر از کوچه بنی هاشم به کربلاست همان آتش در و دیوار به نیزه رفته سر از کوچه بنی هاشم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت  حتی به قدرِ نیم نگاهی ببینمت  تکلیفِ بیقراری این دل چه میشود؟!!!  اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت...  ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود  در راهِ جمکران سر راهی ببینمت  یا که مُحَرَمی شود و بین کوچه ای  در حالِ کارِ نصبِ سیاهی ببینمت  آقا خدا نیاوَرَد آن روز را که من  سرگرم میشوم به گناهی ببینمت  با این دلِ سیاه و تباهم چه دلخوشم  بر این خیالِ کهنه یِ واهی: ببینمت!  دارم یقین که روزِ وصالِ تو میرسد  ذکرِ لبم شده که الهی ببینمت  ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
امشب حسين سر زده نوري به خانه اش ماهي كه سر گذاشته بر روي شانه اش عشقش، بهانه اش، نفس عاشقانه اش مينازد او چقدر به اين نازدانه اش امشب شكفته است به بستان گل حسين جانم فداي نغمه ات اي بلبل حسين با يك نگاه لطف تو چيزي محال نيست اين اعتقاد ماست به قرآن خيال نيست باب الحوائجي و برايت مثال نيست اين خانمي كه ديده ام عمرش سه سال نيست عمري نمي شود بگذاريم نور را وا كرده اي چقدر گره هاي كور را ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7 امشب حسين سر زده نوري به خانه اش ماهي كه سر گذاشته بر روي شانه اش عشقش، بهانه اش، نفس عاشقانه اش مينازد او چقدر به اين نازدانه اش امشب شكفته است به بستان گل حسين جانم فداي نغمه ات اي بلبل حسين با يك نگاه لطف تو چيزي محال نيست اين اعتقاد ماست به قرآن خيال نيست باب الحوائجي و برايت مثال نيست اين خانمي كه ديده ام عمرش سه سال نيست عمري نمي شود بگذاريم نور را وا كرده اي چقدر گره هاي كور را 🔸شاعر: __________________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چه غصه ها که نخوردی برای همسایه هنوز هم که تو داری هوای همسایه کمی به فکر خودت باش در قنوت شبت بزرگ هست عزیزم خدای همسایه تو ناله کردی و همسایه را دعا کردی ز گریه ی تو در آمد صدای همسایه دعای توست که مرگت سریعتر برسد همین شده است دقیقاً دعای همسایه کمر به قتل تو بستند، باز هم بانو به فکر نان شبی و غذای همسایه؟! به زخم دست تو پاشید آن نمک را که گرفته بود ز دستت گدای همسایه به خانه ریخته اند و گمان نمی کردم به خانه وا شود اینگونه پای همسایه نخواستیم جواب سلام ها را، کاش سلاممان ندهد با کنایه همسایه چه غربتی است که همسایه بی خبر باشد ز داغ مرگ عزیز و عزای همسایه قسم به سرخی خونهای چادرت دیگر برام رنگ ندارد حنای همسایه 🔸شاعر: ________________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چه غصه ها که نخوردی برای همسایه هنوز هم که تو داری هوای همسایه کمی به فکر خودت باش در قنوت شبت بزرگ هست عزیزم خدای همسایه تو ناله کردی و همسایه را دعا کردی ز گریه ی تو در آمد صدای همسایه دعای توست که مرگت سریعتر برسد همین شده است دقیقاً دعای همسایه کمر به قتل تو بستند، باز هم بانو به فکر نان شبی و غذای همسایه؟! به زخم دست تو پاشید آن نمک را که گرفته بود ز دستت گدای همسایه به خانه ریخته اند و گمان نمی کردم به خانه وا شود اینگونه پای همسایه نخواستیم جواب سلام ها را، کاش سلاممان ندهد با کنایه همسایه چه غربتی است که همسایه بی خبر باشد ز داغ مرگ عزیز و عزای همسایه قسم به سرخی خونهای چادرت دیگر برام رنگ ندارد حنای همسایه 🔸شاعر: ________________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیهاالسلام 🔹پیمان عشق🔹 سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم سراغ سرت را من از آسمان و سراغ تنت از بیابان بگیرم تو پنهان شدی زیر انبوه نیزه من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم... قرار من و تو شبی در خرابه پیِ گنج را کنج ویران بگیرم... هلا! می‌روم تا که منزل به منزل برای تو از عشق پیمان بگیرم 📝 سلام 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چه شبی می‌گذرد در دلِ پنهانِ تنور سر خورشید شده گرمی دُکانِ تنور این چه نوری‌ست تنور از نفسش روشن شد؟! این چه داغی‌ست که آتش زده بر جانِ تنور؟! دیشبی را شهِ دین در حرمش مهمان بود امشب ای وای سر او شده مهمانِ تنور با سرش صاحبِ این خانه، به نانی برسد کیسه‌ها دوخته و سکه شده نانِ تنور چه بلایی سر نیزه به سرش آوردند؟! که پناه از همه آورده به دامانِ تنور سر شب نانی اگر پخته شده باشد، پس نیمه شب رفته سرش در دلِ سوزانِ تنور شأنِ «برداً و سلاما» ست نزولِ سر او که فرود آمده از نِی به گلستانِ تنور تا قیامت وسطِ شعله بسوزد کمِ اوست بیش از این‌هاست در این فاجعه تاوانِ تنور 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دست او در آسمان، دست شهادت را گرفت بال در بال شهادت مزد خدمت را گرفت از سر شب هی خبر می‌آمد از پرواز او رفته رفته این خبر‌ رنگ حقیقت را گرفت می‌توانست او نباشد در میان کوه و دشت آسمان اما صدایش کرد، دعوت را گرفت کار کرد و کار کرد و‌ کار کرد و کار کرد این دویدن‌ها مسیر بی نهایت را گرفت از علی بن ابی طالب (ع) نشان مِهر را از حسین بن علی (ع) مُهر سیادت را گرفت او دلش تنگ امام مهربان خویش بود در شب میلاد او اذن زیارت را گرفت . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 آن مرد با عمامهٔ خاکی نیامد ☝بخشی از شعرخوانی در مراسم تشییع رئیس‌جمهور و همراهان گرامی ایشان در دانشگاه تهران ❤️ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 متن شعرخوانی شاعر آیینی جناب آقای در مراسم وداع با پیکر در دانشگاه تهران دیروز اگر بودند دوشادوش مردم امروز برگشتند در آغوش مردم آن‌ها که محو عالم لاهوت هستند آری، همین‌هایی که در تابوت هستند پس چیست پایان دل آشوبی خدایا لانعلم منهم به جز خوبی خدایا یا رب ببین چشمان ما مبهوت‌ها را باور نداریم عکس بر تابوت‌ها را باور نداریم این چنین از ما گذشتند در اوج می‌رفتند، از دنیا گذشتند تا بی‌نهایت، تا خدا پرواز کردند راه شهادت را دوباره باز کردند این‌ها رها کردند پشت میزها را تاریخ خواهد گفت خیلی از چیزها را تاریخ خواهد گفت در روزی بهاری در امتداد جاده‌ی خدمتگزاری در گوشه‌ای از مرزها در جای دوری در راه‌های ابری و صعب‌العبوری مردی که عشق مردمش در سینه‌اش بود شوق شهادت حسرت دیرینه‌اش بود مردی که می‌فهمید درد کشورش را آورد بین روستاها دفترش را مردی از اقلیم بلند روشنایی شد نسخه‌ی اصلی تکرار رجایی یادآور تصویر لبخند بهشتی از هر نظر مظلوم، مانند بهشتی این مرد در آن‌روز با همسنگرانش پرواز کرد و رفت سوی آسمانش آهسته پر زد سوی میقاتش، نیامد این دفعه ابراهیم از آتش نیامد اینَک من و این چشم‌ها که اشک‌ریز است بر شانه، تابوت رئیسیِ عزیز است درد و دریغ! آن روح افلاکی نیامد آن مرد با عمامه‌ی خاکی نیامد برخیز ای آیینه! با تو کار داریم ما به دویدن‌های تو اقرار داریم رفتی و بعد از سال‌ها آرام خفتی چیزی به ما از خستگی‌هایت نگفتی رفتی که درد دل کنی با حاج قاسم امروز حتماً هست اینجا حاج قاسم مهر فداکاری به نامت تا ابد خورد مردم! رئیسی خستگی را با خودش برد تاریخ خواهد گفت از راهش، مرامش قبل از خیابان‌ها دل ما شد به نامش تاریخ امروز است، فردا می‌نویسند این جمعیت تاریخ ما را می‌نویسند این جمعیت یعنی که نامش ماندگار است یعنی رئیسی همچنان خدمتگزار است او یادمان داده است که هر لحظه دیر است خدمت بدون میز هم امکان‌پذیر است تاریخ بنویسد که ما را آزمودند جلادها از رفتنش خوشحال بودند تاریخ بنویسد هر آن چیزی که دیده است این صحنه فرق بین جلاد و شهید است آری ادامه دارد آن راهی که رفتش راه رئیسی، راه سال شصت و هفتش تاریخ خواهد گفت که او کیست مردم پایان کار او شهادت نیست مردم :: ای سید ما! مرشد ما! رهبر ما! ای تکیه‌گاه مطمئن کشور ما! دلگرمی مایی، تو مثل آفتابی ای که سَرِ خُمِّ میِ این انقلابی این جمعیت با شوق دیدارت رسیده آقا بیا که از سفر یارت رسیده خورشید اگر باشی، چُنان ماهند این‌ها آقا بیا که خسته‌ی راهند این‌ها هر کس وفا کرده است با تو، روسفید است آنکه فدای امر تو گردد، شهید است آری! حیات ما، ممات ما حماسی‌ست لبخندها و اشک‌هامان هم سیاسی‌ست از جان گذشتن ادعا نه، پیشه‌ی ماست «یا لیتنا کنا معک» اندیشه‌ی ماست بیزار از مرگ به ناکامی‌ست این جان قربان جمهوری اسلامی‌ست این جان نصرت نصیب ما شود تا صبر با ماست «یا لیتنا کنا معک» تا قبر با ماست :: ای عشق! ای آیینه! ای دلدار زینب «یا لیتنا کنا معک» سالار زینب آیینه! چِل منزل کنار سنگ بودی ای سر! فراز نیزه هم در جنگ بودی ما بی‌قرار داغ مظلومی غریبیم گریه کنان روضه‌ی ابن الشبیبیم یابن الشبیب! امید آخر را بریدند بعد از سه ساعت عاقبت سر را بریدند یابن الشبیب! این داغ، داغی بی‌نظیر است جای کفن بر پیکر پاکش حصیر است یابن الشبیب! آیینه را آخر شکستند دستان اهل بیت را تا شام بستند ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دست او در آسمان دست شهادت را گرفت بال در بال شهادت مزد خدمت را گرفت دیشب از هرجا خبر می آمد از پرواز او رفته رفته این خبر‌ رنگ حقیقت را گرفت می‌توانست او نباشد در میان کوه و دشت آسمان اما صدایش کرد، دعوت را گرفت چشم‌هایش را تماشا کردم و بغضم گرفت چشم‌هایی‌ را که از آن‌ خواب راحت را گرفت کار کرد و کار کرد و‌ کار کرد و کار کرد این دویدن‌ها مسیر بی نهایت را گرفت از علی بن ابی طالب(ع) نشان مِهر را از حسین بن علی(ع) مُهر سیادت را گرفت او دلش تنگ امام مهربان خویش بود در شب میلاد او اذن زیارت را گرف . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 متن شعرخوانی شاعر آیینی جناب آقای در مراسم وداع با پیکر در دانشگاه تهران دیروز اگر بودند دوشادوش مردم امروز برگشتند در آغوش مردم آن‌ها که محو عالم لاهوت هستند آری، همین‌هایی که در تابوت هستند پس چیست پایان دل آشوبی خدایا لانعلم منهم به جز خوبی خدایا یا رب ببین چشمان ما مبهوت‌ها را باور نداریم عکس بر تابوت‌ها را باور نداریم این چنین از ما گذشتند در اوج می‌رفتند، از دنیا گذشتند تا بی‌نهایت، تا خدا پرواز کردند راه شهادت را دوباره باز کردند این‌ها رها کردند پشت میزها را تاریخ خواهد گفت خیلی از چیزها را تاریخ خواهد گفت در روزی بهاری در امتداد جاده‌ی خدمتگزاری در گوشه‌ای از مرزها در جای دوری در راه‌های ابری و صعب‌العبوری مردی که عشق مردمش در سینه‌اش بود شوق شهادت حسرت دیرینه‌اش بود مردی که می‌فهمید درد کشورش را آورد بین روستاها دفترش را مردی از اقلیم بلند روشنایی شد نسخه‌ی اصلی تکرار رجایی یادآور تصویر لبخند بهشتی از هر نظر مظلوم، مانند بهشتی این مرد در آن‌روز با همسنگرانش پرواز کرد و رفت سوی آسمانش آهسته پر زد سوی میقاتش، نیامد این دفعه ابراهیم از آتش نیامد اینَک من و این چشم‌ها که اشک‌ریز است بر شانه، تابوت رئیسیِ عزیز است درد و دریغ! آن روح افلاکی نیامد آن مرد با عمامه‌ی خاکی نیامد برخیز ای آیینه! با تو کار داریم ما به دویدن‌های تو اقرار داریم رفتی و بعد از سال‌ها آرام خفتی چیزی به ما از خستگی‌هایت نگفتی رفتی که درد دل کنی با حاج قاسم امروز حتماً هست اینجا حاج قاسم مهر فداکاری به نامت تا ابد خورد مردم! رئیسی خستگی را با خودش برد تاریخ خواهد گفت از راهش، مرامش قبل از خیابان‌ها دل ما شد به نامش تاریخ امروز است، فردا می‌نویسند این جمعیت تاریخ ما را می‌نویسند این جمعیت یعنی که نامش ماندگار است یعنی رئیسی همچنان خدمتگزار است او یادمان داده است که هر لحظه دیر است خدمت بدون میز هم امکان‌پذیر است تاریخ بنویسد که ما را آزمودند جلادها از رفتنش خوشحال بودند تاریخ بنویسد هر آن چیزی که دیده است این صحنه فرق بین جلاد و شهید است آری ادامه دارد آن راهی که رفتش راه رئیسی، راه سال شصت و هفتش تاریخ خواهد گفت که او کیست مردم پایان کار او شهادت نیست مردم :: ای سید ما! مرشد ما! رهبر ما! ای تکیه‌گاه مطمئن کشور ما! دلگرمی مایی، تو مثل آفتابی ای که سَرِ خُمِّ میِ این انقلابی این جمعیت با شوق دیدارت رسیده آقا بیا که از سفر یارت رسیده خورشید اگر باشی، چُنان ماهند این‌ها آقا بیا که خسته‌ی راهند این‌ها هر کس وفا کرده است با تو، روسفید است آنکه فدای امر تو گردد، شهید است آری! حیات ما، ممات ما حماسی‌ست لبخندها و اشک‌هامان هم سیاسی‌ست از جان گذشتن ادعا نه، پیشه‌ی ماست «یا لیتنا کنا معک» اندیشه‌ی ماست بیزار از مرگ به ناکامی‌ست این جان قربان جمهوری اسلامی‌ست این جان نصرت نصیب ما شود تا صبر با ماست «یا لیتنا کنا معک» تا قبر با ماست :: ای عشق! ای آیینه! ای دلدار زینب «یا لیتنا کنا معک» سالار زینب آیینه! چِل منزل کنار سنگ بودی ای سر! فراز نیزه هم در جنگ بودی ما بی‌قرار داغ مظلومی غریبیم گریه کنان روضه‌ی ابن الشبیبیم یابن الشبیب! امید آخر را بریدند بعد از سه ساعت عاقبت سر را بریدند یابن الشبیب! این داغ، داغی بی‌نظیر است جای کفن بر پیکر پاکش حصیر است یابن الشبیب! آیینه را آخر شکستند دستان اهل بیت را تا شام بستند ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
. برای ۴۷ ثانیه پایانی فرمانده شهید لحظه‌های آخرت تلفیق شعر و جـنگ بود ای شــهید معرکه! مُردن برایت ننگ بود باید از آن لحظه‌ها افسانه‌ای می‌ساختی با تمام زخم‌هایت، گرچه فرصت تنگ بود گرچه آن‌ها خواستند این‌گونه تحقیرت کنند چشم‌هایت باطل السحری بر این نیرنگ بود در پلان آخرت… نه! ابتدای قصه‌ات تیتراژ چشم تو زیباترین آهنگ بود چوبِ در دست تو را چوب خدا دیدیم ما بی صدا بر شیشه‌ی شب خورد؛ گویا سنگ بود ما رمیتَ اذ رمیتَ، چوب مأمور خداست صبغت الله‌ی که هر چه غیر از آن بی رنگ بود چفیه و تصویر قــدس و عطر و تسبیح و خشاب در کنار تو نمایشگاه یک فرهنگ بود ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7