eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
981 ویدیو
46 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
دفترم را دوباره وا کردم ورقی کندم و جدا کردم قلمم را رویش رها کردم و توسل به مرتضی کردم گفتم از جان گدای تو هستم خادم بی نوای تو هستم شکر خالق که انتخاب شدم شامل لطف بی حساب شدم من هم از عاشقان خطاب شدم خاک پاهای بوتراب شدم که منم سائل عطای علی زنده ام زنده با ولای علی یا علی ای نگاه تو دریا ای امام تمام ما فیها افتخارم بود در این دنیا سائلم در حریم قدس شما من که بر خادمیت مفتخرم بده رخصت که نامتان ببرم شده ام معتکف به خانه ی تو به لبم نام تو ترانه ی تو در دل خسته ام بهانه ی تو غرقه در لطف بی کرانه ی تو قصدم این است نوکرت بشوم تا که مداح دخترت بشوم مریم آل مرتضی ، زینب دختر شاه اولیا ، زینب دانش آموز هل اتی ، زینب رکن بیرونِ از کسا ، زینب بانوی بانوان پس از زهرا افتخار زنان پس از زهرا شرف بانوان ز نام شما خیل افلاکیان غلام شما دل اهل ولا به دام شما من هم عبد علَی الدوام شما مثل حیدر که داد انگشتر تو مران این گدای خود از در جلوه کن جلوه های زهرایی از همان جلوه های مولایی تو که در اوج آسمان هایی دارم از وجود تو تمنایی که به من هم عنایتی بنما و از این سینه عقده ای بگشا عقده بگشا که مدحتان گویم مدحتان را و وصفتان گویم وصف اوج جلالتان گویم از جلال و خصالتان گویم گویم از تو که مثل بارانی مثل حیدر خدای احسانی مدح تو شرح آیه ی تطهیر صبر هم پیش تو شده زنجیر صورت تو خدیجه را تصویر با طلوعت مدینه شد تَنویر نور تو عین نور فاطمه است و حضورت ظهور فاطمه است ای منور به شوکت نبوی عطر تو عطر ناب مصطفوی و طنین صدای تو علوی مونس لحظه های مجتبوی هم نفس هم قدم کنار حسین تو قرار دلی و یار حسین تو به صبرت زبانزدی بانو و به ایمان سرآمدی بانو تا به عالم قدم زدی بانو زینت مرتضی شدی بانو نام تو زیب نام حیدر شد زنده از تو مرام حیدر شد دیده ات وا شده به روی حسین و دلت بسته شد به موی حسین مثل آئینه رو به روی حسین جان تو محو گفتگوی حسین تو که خود قبله گاه احبابی مونس لحظه های اربابی آسمان ها نشسته در حیرت از تو و آن صلابت و شوکت ازتو و آن وجود با غیرت از تو و آن غرور پر هیبت ای رسول قیام سرخ بلا ای حرای تو تلِّ کرببلا تو ز بالای تل چه ها دیدی؟ شمس و مه را به نیزه ها دیدی؟ یار خود را به زیر پا دیدی؟ تو تماماً فقط خدا دیدی؟ ما رأیتِ تو ، سِرِّ مستور است کربلای تو حج مشکور است در غروبی که پر هیاهو بود مشت دشمن به قصد گیسو بود کعب نی بود و درد بازو بود چشم کوفی سوی النگو بود تو شدی ناجی پرستو ها حافظ احترام گیسو ها 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آنکه هستی به همه هستی ما داده علیست ما همه مست ولاییم و می و باده علیست سر به هر جاده نهادیم ته جاده علیست هدف خلقت ما عشق به اولاد علیست همه شان باب حوائج همه شان باب مراد همه شان یا که کریمند و یا اینکه جواد آمدی تا كه نگاه پدرت تر نشود تا كه هر بي سر و پا منكر كوثر نشود تا فراموش كسي آيه ي وانحر نشود نسل تو چشمه ي عشق است كه ابتر نشود پشت در پشت همه مظهر اعطينائيد همه هستید علی و همگي زهرائيد آمدي و نهمين باب اجابت شده اي پسر عاطفه و عشق و محبت شده اي بين گهواره ي خود نور حقيقت شده اي در همان كودكيت ركن ولايت شده اي یک نظر کن که فلک در حرکت می آید از قدمهای تو عطر برکت می آید آمدی هر طپش دل شده غرق هیجان شاه شمشادقدان خسروشیرین دهنان که به مژگان شکنی قلب همه صف شکنان تو عیان تر ز عیانی و چه حاجت به بیان همه گفتند که جان در گرو جانان است پسر حضرت سلطان خودش سلطان است عشق همراه شما تا دم آخر زنده است ريشه ي دين خدا از كرمت سرزنده است نهضت سبز كريمانه ي حيدر زنده است با شما تا به ابد نام پيمبر زنده است چقدر نام محمد به شما مي آيد همه گفتند وليعهد رضا مي آيد مومن بسرکم شاهدکم غائبکم یسلک سبیلکم یکر فی رجعتکم و تولیت به اولکم آخرکم ابغض الله و من عدوکم ابغضکم یامن ارجوه دهم عاشق و مجنون توییم پاسخ جلوه ی این الرجبیون توییم قدبرافراشته کردی علم حکمت را به قیامت بکشانی دم قد قامت را به کجا سجده کنم شکر کنم نعمت را که نگاه تو گشاید گره حاجت را پدرانم همه گفتند از این باب مراد ای جواد بن جواد بن جواد بن جواد باز هم در دل من شوق حرم افتاده است و ضريحي كه پناه دل هر دلداده است حس صحنت به همان خوبی گوهرشاد است هرطرف مي نگرم پنجره ي فولاد است كرمت قابل لمست كرم سلطان است حرمت مثل رواق حرم سلطان است باز هم آمده ام مثل گدا محتاجم نااميد از همه دنیا به شما محتاجم و تصدق بده در راه خدا محتاجم به هواي حرم كرببلا محتاجم باز هم شوق ضريح شه بي سر دارم باز هم دست به گهواره ي اصغر دارم ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
السلام ای باب حاجات السلام آه اِی اوج مناجات السلام با خدا داری ملاقات السلام شد ز نورت عالمی مات السلام السلام ای آسمان هفتمین ای ولای تو همه معنای دین گردد از نام دل آرایت فزون دفتر السابقون السابقون حک شده با خطی از عشق و جنون روی هر دل که شود دریای خون کار تو لحظه به لحظه صبر بود دیده ات از شوق حق چون ابر بود بر لبت ذکر خدا را خوانده ای هر زمان خشمت فرو بنشانده ای نور حق را بر جهان تابانده ای اشک از چشمان خود افشانده ای نیمه شب ها در مناجات و نماز بوده ای با یار در راز و نیاز گفته ای رمز نجات عشق را داده ای آب حیات عشق را کن نصیب ما برات عشق را خوانده ای هر دم صلات عشق را فرصتی بهر مناجات از خدا خواستی با سوز دل ای دلربا شد روا از جانب حق خواهشت کنج زندان شد شب آرامشت بر همه تابید نور تابشت خصم درمانده ز هر فرمایشت شد سیه چال از ستم جایگه ات روشن از نور فروغ چون مه ات تا فزون گردید زندان ماندنت آه شد آوای قرآن خواندنت رنگ آلاله تنِ چون گل شنت شد غل و زنجیر تسبیح تنت حلقه هایش گریه بر زخمت نمود مرهمت زخم زبان خصم بود تازیانه کمترین آزار بود داغ قلبت غصه ی دلدار بود او که ذکرش با در و دیوار بود کنج زندان وعده گاه یار بود آمد و همراه آن قامت کمان پر کشیدی تا حریم آسمان پیکرت بر پاره ای تخته ز در روز تشییع تو دنیا خونجگر از کفن شد هفت ، روزی ات دگر کربلا جز بوریا بوده مگر روز اندوه تو شد در عالمین تازه داغ جد مظومت حسین ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
وای آقا چه قَدَر محبس و زندان دیدی؟ بی حیایی ز عدویت چه فراوان دیدی کس ندیده است غمی راکه تو آن سان دیدی دوری از خانه و کاشانه و یاران دیدی وقتی از هجر غمت جان رضایت می سوخت جگر حضرت معصومه برایت می سوخت وای ، از حال تو و خنده ی سِندی ، آقا دل پر درد تو و طعنه ی سِندی ، آقا وای از جسم تو و کینه ی سندی ، آقا وَ چه تلخ است تَهِ قصه ی سندی ، آقا وای بر من چه قَدَر قلب شما را آزُرد نام بانوی حیا را چه قَدَر بد می بُرد شیعیان را که زِ داغ تو خبر آوردند پیکرت را به روی لِنگه ی در آوردند پیکرت را نه ، که از آن جسم اثر آوردند صحنه ای بود که اشک همه در آوردند روضه ای سخت میان دل شیدا مانده غل و زنجیر به اعضای شما جا مانده عرشیان شکوه به انسیه ی حورا بردند شیعیان نوحه کنان نام تو آقا بردند بدنت را به روی دست چه زیبا بردند گریه کردند و گل باغ خدا را بردند گریه ی دخترتان شعله به دل ها می زد ناله از داغ شما حضرت زهرا می زد خوب شد دختر تو بعد تو تحقیر ندید خوب شد دخترکت کنده و زنجیر ندید هیچ کس بر تن تو لطمه ی شمشیر ندید اثر از نیزه و سنگ و اثر تیر ندید خوب شد بر تن پاکت کفنی آوردند نوحه خواندند و ادب کرده و خاکت کردند وای ! اما بدنی بود که عریان شده بود یوسفی بود گرفتار بیابان شده بود صید بی رحمی آن گله ی گرگان شده بود پیکرش منزل صد زخم فراوان شده بود ناگهان دید یکی چکمه به پا می آید خنجری دارد و با قصد قفا می آید 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اگر پنج نوبت اذانم علی است اگر خاکم و آسمانم علی است اگر قبله‌ی آستانم علی است اگر روز و شب بر زبانم علی است علی دردِ عشق است و درمان حسین علی گفت و گفتیم ای جان حسین مرا آفریدی که حیران شوم مرا چشم کردی که باران شوم مرا جذبه دادی غزل خوان شوم مرا آینه کردی ایوان شوم زدم نعره در زیرِ ایوان حسین که ای جانِ من جانم ای جان حسین همانکه دلم شعله‌ور آفرید همانکه مرا در به در آفرید همانکه به شوقِ تو پَر آفرید به عشقت برایم جگر آفرید کسی نیست ما را به قرآن حسین خدا گفت و گفتیم ای جان حسین تو هستی محمد محمد تویی وَ حَی و علی هم به اَبجَد تویی براتِ نجف لطفِ مشهد تویی فقط آرزویِ مجدد تویی مدینه شد امشب چراغان حسین نبی گفت با تو که ای جان حسین اگر لطف زهرا مسلمان شدیم اگر ما سلیمان و سلمان  شدیم اگر در حسینیه درمان شدیم اگر عاشقیم از حسن جان شدیم حسن جان نوشتیم و جانان حسین حسن گفت و گفتیم ای جان حسین نشسته است موسی عصایش دهی رسیده است یوسف که جایش دهی دویده است یحیی عطایش دهی به خاک است عیسی عبایش دهی حرم شد قُرقُ از گدایان حسین حرم پُر شد از ذکر ای جان حسین شبی که حرم مادرم رفته بود پُر از یادِ تو هر قدم رفته بود شبی که پُر آه و غم رفته بود شبی که برایم حرم رفته بود مرا نذر او کرد گریان ، حسین که قربان سَنَ طفلیم ای جان حسین اگر رود یا که کویرت شدم جوانم ولی زود پیرت شدم اگر کنج شش گوشه گیرت شدم من از نانِ بابا اسیرت شدم تو آبی تو نانی تو سامان حسین تویی برکتِ خانه ای جان حسین اگر آمدم عشق یادم دهید اگر خواستم کم ، زیاد دهید مرا منصبِ خانه زادم دهید به بادم دهید و به بادم دهید منم کاهِ ناچیز و طوفان حسین مرا می‌کُشی آخر ای جان حسین سه شب آمدم تا که چیزی بَرَم بهاری پیِ برگ ریزی بَرَم دعایی برای عزیزی بَرَم شفایی برای مریضی بَرَم سه شب آمدم زیر باران حسین که هرشب بگویم که ای جان حسین تو بی‌انتها‌... نقطه چین میدهی که از پشتِ در بیش از این میدهی چنان میدهی و چنین میدهی که حتی به قاتل نگین میدهی نگینت چه شد ای سلیمان حسین که نالید زینب  که ای جان حسین رسید و صدا زد پَرَش را مَبَر زِره را که بُردی سرش را مَبَر از انگشتش انگشترش را مَبَر براین ناقه‌ها دخترش را مَبَر صدا زد به لبهای سوزان حسین که عریان حسین و که ای جان حسین ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
صدای پای خدا می‌رسد به گوش بیا سبو به دست و غزلخوان و باده نوش بیا بگیر بیرق میخانه را به دوش بیا به بزم آمدن پیر می فروش بیا دوباره صحبت هل من مزید آمده است خدای عشق در انسان پدید آمده است صدای پای بهار است، عید می‌آید به قفل بستهٔ دلها کلید می‌آید کسی که دل به هوایش تپید می‌آید خبر دهید به فطرس امید می‌آید بیا که یأس مرام خدا فروخته‌هاست شب رسیدن آقای بال سوخته‌هاست به تشنه‌ای که به دام سراب افتاده‌ست بگو که کشتی رحمت به آب افتاده‌ست فقط نه از سر فطرس عذاب افتاده‌ست دهان هرچه گنهکار، آب افتاده‌ست پیاله‌ها همه از این شراب پر شده است به هر کسی که نظر کرده است حر شده است حسین آمده تا خلق، رستگار شوند به یمن گریه به او فصل‌ها بهار شوند حسین آمده تا قلب‌ها شکار شوند به محض بردن این نام، بیقرار شوند حسین آمده با یک نگاه دل ببرد وگرنه کیست از این روسیاه دل ببرد ز عرش گفت خداوند قادر منان خموش باش جهنم! که سوم شعبان بجای آتش تو کرده رحمتم طغیان حسین مانَد و بس کل من علیها فان بگو رسول به این خلق تا ابد گمراه که من احب حسیناً فقد احب الله اگر چه شیر ز انگشت وحی می‌نوشد و جبرئیل به جسمش لباس می‌پوشد شهنشه است ولی با غلام می‌جوشد مرا بخاطر روی سیاه نفروشد کسی که رو_ به روی بنده‌اش گذاشته است هوای نوکر خود را همیشه داشته است خدا کند که مرا عاقبت بخیر کند فدایی وهب و مسلم و بریر کند مرا نگاه، چو راهب میان دیر کند به خیمه‌اش بکشاند مرا، زهیر کند چنان حبیب در این خانه موسپید شوم شبیه جون در آغوش او شهید شوم اگر نبود حسینیه ما کجا بودیم چنان کبوتر صد بام و صد هوا بودیم هزار شکر که با او از ابتدا بودیم شب ولادتش ای کاش کربلا بودیم نشد کنار تو باشیم، از بد اقبالی‌ست دم ضریح تو صد حیف جایمان خالی‌ست دم ضریح تو اما دلی پریشان است به روی سینه زند مادری که گریان است هنوز هم پسرم روی خاک، عریان است هنوز بین دو تا نهر آب عطشان است چه کربلاست که آدم به هوش می‌آید هنوز نالهٔ زینب به گوش می‌آید ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آیتی دیگر ز رحمان ورحیم آورده اند جلوه ای از جلوۀ خُلق عظیم آورده اند ازبهشت آرزوی ما شمیم آورده اند هدیه از سوی خداوند کریم آورده اند بشکفد گل های جنّت تا زلبخند حسین شاد می گردد خدا ازجان خرسند حسین آمدی تا دردل ما عشق را افزون کنی آمدی تا عاشقان را واله و مفتون کنی آمدی تا مات رویت دیدۀ گردون کنی آمدی تا امّ لیلا را به خود مجنون کنی یوسف لیلا همه محو جلالت گشته اند هاشمی رو مات آن خال جمالت گشته اند خواستم گویم گُلی،دیدم که ازگل برتری گویمت گر یوسفی امّا تواز یوسف سری دلفریبی، دلنوازی، نازنینی، دلبری مه جبینی، گلعذاری، توعلی اکبری بس که نیکویی بود درصورت ودرسیرتت آفرین گوید خدا برخود زحسن خلقتت انعکاس نور تو پیداست درآئینه ها سرزده مهر تو از روز ازل درسینه ها قدرتو برتر بود ازگوهر گنجینه ها نام توسبزاست برلب شنبه وآدینه ها دفتر اسرار را نام تو زینت داده است بینش توعشق را تا عرش رفعت داده است تو رسیدی مایه ی آرامش بابا شوی مصطفای دیگری در گلشن طاها شوی روز مردی درشجاعت تالی سقاشوی سینه سرخ گلشن سرسبز عاشورا شوی ای که انوار رشادت ازجمال منجلی است رزم تو یادآور رزم آوری های علی است ای اذان گوی حرم درصبح عاشورای دین شد نماز عاشقان برپا ازاین آوای دین گشت ظاهر از وجود قدسیت معنای دین سرخ شد از خون پاکت آبی دریای دین باغبان را گرچه بار داغ تو بی تاب کرد گلشن دین را زلال خون تو سیراب کرد توکریم بن کریمی ما گدا وسائلیم درگدائی از شما گرچه همه ناقابلیم ما به شوق طوف کویت عاشقانه مایلیم خود برات ما کرم فرما که بسته محملیم روز میلاد توقلبی شاد می خواهیم ما چون «وفایی» عیدی میلاد می خواهیم ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
پیش از اینها روزگاری روزگاری داشتم با دلِ خود روزگاری کار و باری داشتم تا که روزی کوچه‌ی میخانه کاری داشتم بعد از آن دیدم که چشمانِ خماری داشتم بعد از آن آواره‌ام بِینِ نجف تا کربلا لا حرم الا نجف لا عشق الا کربلا جز خدا حرفی نگفتند از فراسویِ علی جز پیمبر کس ندیده طاقِ اَبروی علی وانکرده غیر زهرا سِرّی از مویِ علی آمدم دنیا برایِ دیدنِ رویِ علی آمدم با حضرتِ قنبر قراری داشتم ورنه من با مردمِ دنیا چه کاری داشتم این جوان این جان ، جهان‌گیر است تعبیرش علی‌است اَبروانش آسمان‌گیر است تفسیرش علی‌است تیغ‌دار است و کمان‌گیر است تا میرش علی‌است بر طنین او اذان‌گیر است تکبیرش علی است می‌کشد قد قامت و محراب حیرت می‌کند یک تبسم می‌کند ارباب حیرت می‌کند او علی شد فاطمه نورُ علی نور آوَرَد او علی شد تا که موسی پیش او طور آوَرَد او علی شد تا حسین آفاق در شور آوَرَد او اگر خواهد ستون هم بارِ انگور آوَرَد باید او را خُلقا و خَلقا کشید و عشق کرد مدحِ او را باید از دشمن شنید و عشق کرد* او که از الله اکبر اکبرش را بُرده است از خصائل از شمایل بهترش را بُرده است یعنی از این سلسله ، پیغمبرش را بُرده است باز در آغوشِ زهرا مادرش را بُرده است آتشی که روی بامش هست مست اکبر است پرده‌ها‌ی محملِ زینب به دستِ اکبر است ریخته پیشش سپرها این که چیزی نیست نیست بشکند کوه از کمرها این که چیزی نیست نیست میدرد نامش جگرها این که چیزی نیست نیست میزند سر رویِ سرها این که چیزی نیست نیست سر ، سپاهی یکسره در پیش او خم می‌کنند میمنه یا میسره می‌آید و رَم می‌کنند حمله‌ی دو شیر را در بینِ لشکر دیده‌ای شیر مردی را کنار یک دلاور دیده‌ای رفتنِ عباس را همراه اکبر دیده‌ای الفرارِ عَمروعاصان را ز حیدر دیده‌ای گر به عباس از برادر تیغ حیدر می‌رسد دستمالِ زرد مولا هم به اکبر می‌رسد اینکه ممسوس است در ذات خدا ذاتِ خودش می‌رود در هر سحر سمتِ ملاقات خودش از خدا پُر می‌شود وقتِ مناجاتِ خودش سجده‌اش قُرب است می‌آید به میقاتِ خودش پشتِ این خانه دلم دنبال لیلازاده است پیشِ بابا باز کارم دستِ آقا زاده است "آبها آئینه‌‌ی سَروِ خرامانش شدند بادها مشاطه‌ی زلف پریشانش شدند اَبرها چتر پریزادِ سلیمانش شدند"** یک مدینه یک نجف یک مکه حیرانش شدند گرچه ما را عاقبت کرببلا می‌آورند ما گدایان را فقط پایین پا می‌آورند کُنجِ شش گوشه نوشته وای از لیلا علی در شبِ جمعه حرم بودیم ما اما علی فاطمه بود و نمی‌شد گفت واویلا علی میروم مشهد بخوانم روضه‌هایت را علی "خیز از جا آبرویم را بخر" بعدش برو "عمه را از بین نامحرم ببر" بعدش برو *اشاره به مدح معاویه لعنت‌ا...علیه **تضمینی از صائب تبریزی ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
حیدری تو یا حسینی یا که نه پیغمبری مرتضایی مصطفایی یا که نوری دیگری جلوه ی عباس داری از همه دل می بری بر قد و بالای تو الله اکبر ؛ اکبری نور زهرا در نگاه مهربانت منجلی ست جشن میلاد علی بن حسین بن علی ست مست گشتم با نوای دلنشین یا علی غصه و غم را زدودی تو ز سینه یاعلی با تو هستم فارغ از هرگونه کینه یاعلی اشبه النّاسی به آقای مدینه یاعلی خُلق و خویی که تو داری روشنای هر شبی ست خَلقاً و خُلقاً وَ حتی منطقاً مثل نبی ست این دل دیوانه ام مست کلامت می شود این سر شوریده ام مات مقامت می شود هر که بی تو سر کند قطعا ملامت می شود عاشق دلخسته مشتاق سلامت می شود تا سلامت می کنم پاسخ نشانم می دهی مطمئن هستم که روزی رخ نشانم می دهی زندگی سامان بگیرد در نهایت با شما التماسی بی جوابم پس کرامت با شما اشتیاقش با من و اذن زیارت با شما چون روا می گردد امشب هر چه حاجت با شما حضرت بخشنده ای مثل عموجانِ خودت زنده کردی مرده را با لطف چشمانِ خودت نام تو می آید و در هر نفس تب می کنم روز خود را در هوای عشق تو شب می کنم ذکر زیبای تو را ختم مجرّب می کنم اقتدا بر تو یل سالار زینب می کنم نور حق؛ ای مرز بین کفر و ایمانِ جهان یاعلی ای اسوه ی نیک جوانانِ جهان آینه در آینه تکثیر هر احساس؛ تو در نماز عاشقی تکبیر با اخلاص ؛ تو نوح تو یعقوب تو داوود تو الیاس تو دانش آموز کلاس غیرت عباس ؛ تو در شب ظلمتکده مهتاب ما هستی علی قوّت قلب حسین ؛ ارباب ما هستی علی علت سرمستی تبدار هر چه خوشه ای راز و رمز روشن امضای هر چه پوشه ای بینوایان را همیشه بانی رهتوشه ای صاحب پایین پای مرقد شش گوشه ای ما اسیر کربلاییم و هواخواه نجف کربلایی می شویم اینبار از راه نجف کشته مارا ماجرای تلخ تنها بودنت پیش چشمان حرم وقت مهیّا بودنت خسته و لب تشنه روی خاک صحرا بودنت می کشد مارا عزای ارباً اربا بودنت ای عصای پیری بابا زمین خوردی چرا رفتی و با رفتنت صبر مرا بردی چرا آه بابا را ببین با قامتی خم آمده در کنار پیکری پامال و درهم آمده چشم وا کن تا ببینی عمه ات هم آمده بسکه پاشیده شدی حتی عبا کم آمده جعفر و عبدالله و قاسم بیایید از حرم ای جوانان بنی هاشم بیایید از حرم قاتل تو پیش چشم خنجرش را تیز کرد با شکیبایی تنت را ریزِ ریزِ ریز کرد به دوچشمان تر من خنده هایی نیز کرد غارت جسم تو را به دیگری تفویض کرد هر کجا را دیده ام زخم تنت را دیده ام روی خاک کربلا پاشیدنت را دیده ام ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دور زمان به نيمه شعبان رسيده است اندوه و درد و غصّه به پايان رسيده است بر جسم مُرده ي همگان جان رسيده است از آسمان ، خليفه ي رحمان رسيده است تابيدن ستاره ي مجلس مبارك است ميلاد ماه پاره ي نرجس مبارك است اين صاحب كمال كه از راه آمده ست اين وجه ذوالجلال كه از راه آمده ست اين حُسنِ بي زوال كه از راه آمده ست اين مُصصطفي خِصال كه راه آمده ست بُـرهان قاطع همه ي دوستان ماست نصّ حديث گفته ، عليّ زمان ماست اين نورسيده ماه شبستان نرجس است اين سوره ي تبارك قـرآن نرجس است اين زينتي كه بركت دامان نرجس است روح امام يازدهم ، جـان نرجس است فرمانبري از او به همه خلق گشته فرض جايي كه هست جزو صِفتهاش"ربّ أرض" از هيبتش بفهــم كه فرزند عسكري ست لبخند او به خاطر لبخندِ عسكري ست لبهاي او عسل كه نگو ، قندِ عسكري ست دلبند و دلپسند و خوشايندِ عسكري ست اين حرف جز به وصف تو انشا نمي شود "هر يوسفي كه يوسف زهرا نمي شود" دل در هواي وصل تو بي تابِ سامراست چشمم در انتظار شب و خوابِ سامراست يادت كليدِ اصليِ ابــوابِ سامراست راه وصالت از دل سردابِ سامراست احساس مي كنيم كه فردا از آن ماست وقتي دعا براي تو ورد زبان ماست شيعه به انتظار تو بايد بأيستد وقتي كه اسم خاص تو آيد بأيستد پاي كسي به جز تو نشايد بأيستد تا پيش خصم رُخ بنمايد بأيستد با اينكه سيره ات چو مُحمّد، مُحبّت است دلهاي دشمنان تو مغلوبِ وحشت است بايد كه ذوالفقار بگيري به دستِ خود روي فَرَس ، مهار بگيري به دستِ خود با جبر ، اختيار بگيري به دستِ خود از دشمنت قرار بگيري به دستِ خود بينند چون كه خلق ، علمداريِ تو را اقــرار مي كنند علي واريِ تو را آقا بيا و بر سـَلَفي ها عِـتــاب كن قدري پيِ هلاكتِ داعش شتاب كن با دست خويش آن دو نفر را عذاب كن ما را شريك اين همه فعل ثواب كن از خون تمام معركه را رنگ مي كني وقتي به شيوه ي پدري جنگ مي كني اي قتله گاهْ ديده ي ما زودتر بيا اي پير اشكِ كرب و بلا زودتر بيا جان شهيدِ دستْ جدا زودتر بيا يارا ! به خاطر اُسرا زودتر بيا جدّت صدات مي زند از منبر سنان "عجّل عليٰ ظهوركَ يا صاحب الزّمان" ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
باز دل، چلّه‌نشین حرمِ راز شده‌ست مرغ شب، با نفس صبح هم‌آواز شده‌ست باز با دست سحر، پنجره‌ها باز شده‌ست باز فصلِ سفرِ چلچله آغاز شده‌ست با نسیمی که به دل‌جویی من می‌آید باز عطر گل نرگس ز چمن می‌آید این گل لاله، که زیبایی بی‌حدّ دارد در چمن تازگی و لطف مجدّد دارد نکهت فاطمه و عطر محمّد دارد آفرینش به لبش، ذکر خوش‌آمد دارد این گل سرخ، که از گلبن توحید شکفت هر که دیدش، "زَهَقَ الباطِلُ و جاءَ الحَق" گفت جلوۀ "وَالقمر" و آیت "وَالعصر" آمد رحمت واسعۀ بی‌حد و بی‌حصر آمد فتح نزدیک شد و، زمزمۀ نصر آمد کارفرمای دوعالم، ولیِ‌ عصر آمد گرچه در خوشدلی فاطمه، تردیدی نیست زادروز پسرش هست، ولی عیدی نیست چه بگویم که مرا عقدۀ عالم به گلوست داستان من وغم، خاطرۀ سنگ و سبوست کی شود پرده به یک سو رود از چهرۀ دوست "آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست" عید روزی‌ست، که بارد به جهان ابرِ کَرم مصلح کل بزند تکیه به دیوارِ حرم عیدی روزی‌ست، که آفاق گلِ نور شود از جهان، سایۀ بیدادگران دور شود روز نابودی تزویر و زر و زور شود یعنی از پرتو موسی، همه جا طور شود عیدی روزی‌ست، که آفاق منوّر گردد باغ سرسبز شود، باز ورق برگردد عید روزی‌ست، که دل‌ها شود از غصه جدا روز آغاز ثمربخشی خون شهدا برسد پرتو روشنگر مصباح هدی تکیه بر کعبه زند منتقم خون خدا بشنود گوش فلک، صوت خوش تکبیرش دولت عدل شود، دولت عالم‌گیرش عید روزی‌ست، که با عشق، هماهنگ شود عرصه بر تهمت و تزویر و ریا تنگ شود نرم، چون آب، دلِ سخت‌تر از سنگ شود باغ سرسبز و نشاط‌آور و گل‌رنگ شود عید روزی‌ست، که ایمان و امان تازه شود یک چمن لالۀ پرپر شده، شیرازه شود ای که جبریل امین، پیک پیام‌آور توست ای که عیسای نبی، روز فرج، یاور توست سرمۀ چشم ملائک، همه خاک در توست چشم بر راه ظهورت به خدا، مادر توست تو بیا! تا غم عالم، همه از دل برود کشتی از دامن توفان، سوی ساحل برود ✍" 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر کوچه و هر خانه‌ای از عطر، چو باغی‌ست در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغی‌ست آویخته بر سر درِ هر خانه چراغی‌ست بر هر لبی از موعد و موعود، سراغی‌ست از شوق، همه رو به سوی میکده دارند یاری ز سفر، سوی وطن آمده دارند کی یار سفر کردهٔ ما از سفر آید بعد از شبِ دیجورِ محبان، سحر آید از باب صفا، قبلهٔ ما کی به در آید بی‌بال و پران را پر و بالی دگر آید کی پرده گشاید ز رخ آن روی گشاده کز رخ کند از اسب، دو صد شاه، پیاده ای عطر بهشت از رخ تو ای گل نرگس ای روشنی محفل و ای رونق مجلس ای راز غمت درس مدرّس به مدارس تو منعم کل هستی و ما فرقهٔ مفلِس جز تو، به زمان نیست کسی مصلح و صاحب یا مهدیِ بِن عسکری ای حاضر غائب! تو در پی خود، قافله در قافله داری در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری با آن‌که خود از منتظرانت گله داری سوگند به آن اشک که در نافله داری با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟ کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟ ما ریزه‌خوریم و تو ولی‌نعمت مایی هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی یک پرتو از آن چاردهم لمعه نیامد بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد... بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما کس نیست در این قافله، وامانده‌تر از ما ما بی‌خبریم از تو و تو باخبر از ما ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما ما شب‌زده‌ایم و تو همان صبح سپیدی تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی عشق ابدی و ازلی با تو بیاید شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید آرامش بین‌المللی با تو بیاید ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید عمری‌ست که در بوتهٔ عشقت به‌گدازیم هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم هرچند که ما بهره‌ور از فیض حضوریم داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم در کوه و بیابان ز چه رو دربدری تو؟ هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو... ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از کرانِ بی کران ها جلوه ی مطلق رسید وارث شیر دلیر خیبر و خندق رسید فاتح دل های عاشق صاحب بیرق رسید شرح آیات خدا مصداق جاءالحق رسید شوره زار دیده ی ما لایق باران شده بیشتر یاد توام چون نیمه ی شعبان شده! گرمی خورشید دل ها ماه مجلس آمده تکیه گاه عاشق ناچیز مفلِس آمده هر دل غمدیده ای را یار و مونس آمده یاس زهرا س بر سر دستان نرجس آمده هر چه غم از عالم و آدم فراری می شود نام او را می برم دنیا بهاری می شود می برد دل های ما را شور شیدایی او می دهد حاجات ما را لطف زهرایی او بی نیازم از همه با رزق مولایی او زنده گشتم با نفس های مسیحایی او یابن زهرا س یابن طاها یابن یاسین آمده دردهای شیعیان را نور تسکین آمده تا تبسم می کند احساس پیدا می شود در هوایش حسّ و حالی خاص پیدا می شود از کلامش عطر ناب یاس پیدا می شود در نگاهش غیرت عبّاس ع پیدا می شود نور چشمان علی بن ابی طالب تویی ای امام منتظَر؛ حاضرترین غائب تویی خاکسارم با نگاهت آسمانی می شوم هر سحر سفره نشین مهربانی می شوم شب به شب مهمان بزم همزبانی می شوم تو مرا می خوانی و من جمکرانی می شوم مایه ی آزادی این ناله ی در حَصرِ من دم به دم می خوانَمَت ای سوره ی والعصر من بشنو از نی از غم دوری شکایت می کند در غروب عاشقی گریه برایت می کند می رسی و آه ؛آوینی حکایت می کند جمعه ای فتح نهایی را روایت می کند می رسی و می شود ذکر لبانت بیشمار لافتی الّا علی لا سیف الّا ذوالفقار علّت سرمستی دل های ما جام علی ست هر کسی چشم انتظار توست همگام علی ست پرچم تو پرچم تشخیص اسلام علی ست جشن میلاد تو روز بردن نام علی ست یادگار کربلا از راه می آیی عزیز با تمام شهدا از راه می آیی عزیز ذکر دنیا ذکر عقبا یالثارات الحسین ع ناله ی عشّاق زهرا س یالثارات الحسین ع کربلا می خوانَد این را یالثارات الحسین ع می رسی با یا علی با یا لثارات الحسین ع مرهم زخم فراق سینه ی ما می رسی ای امید آخر آدینه ی ما می رسی خسته ام از ندبه های غمگسار جمعه ها این دل غمدیده ی ما بی قرار جمعه ها هر که را دیدم شده لحظه شمار جمعه ها پیر کرده عاشقت را انتظار جمعه ها ناله ام ؛ حرفم ؛ سکوتم یا اباصالح عج بیا التماس هر قنوتم یا اباصالح عج بیا ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عرش از نورِ خدا غرقِ تَلاطُم شُده بود بَسکه می‌ریخت گُل از عرش زمین گُم شده بود   باز هنگامه‌یِ یک جلوه تَبَسُم شده بود وقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بود شب از آن شب همه شب مثلِ شقايق شده است مثلِ مجنون شده یعنی که شب عاشق شده است  - چه شکوهی که خدا نیز تماشا میکرد بال در بالِ فرشته پَرِ خود وا میکرد جلوه بر چشمِ علی اُمِ اَبیها میکرد یا حسین ابنِ علی بود که غوغا میکرد مثل خورشید دل از آنهمه کوکب می بُرد زینبی آمده بود و دِلِ زینب می بُرد - لاله شوریده‌یِ هر لحظه‌ی دیدارش بود ماه آواره و شب گرد و گرفتارش بود مِهر همسایه‌یِ دیوار به دیوارش بود خوشبحالِ دلش عباس علمدارش بود چشم وا کرد و خدا گفت چه رویی دارد چه ظهوری چه شکوهی چه عمویی دارد - موج برخاست و با زمزمه از دریا گفت باد پیچیده و از آن شبِ نا پیدا گفت آنشبی که مَلَک از آمدنِ لیلا گفت خبرِ آمدنِ لیلیِ لیلا را گفت اولین آینه‌یِ جاریِ کوثر آمد دومین فاطمه‌یِ خانه‌ی حیدر آمد - آسمان از قدمش تا که شکوفا می‌شد عشق شیرازه‌ی هر واژه‌ی دنیا می‌شد هر سحرگاه که گلبرگ گُلَش وا می‌شد عالم از یاس‌ترین عطر مسیحا می‌شد باغبان با همه آغوش پذیرایَش بود لحظه‌ی آمدنِ اُمِ اَبیهایش بود - کیست این جلوه مگر عصمتِ کبریٰ دارد کیست این یاس که صد باغِ تماشا دارد کیست این چشمه که در دامنه دریا دارد به سرِ سینه یِ اَربابِ همه جا دارد تا که یکبار به چشمانِ پدر بابا گفت تا نَفَس داشت حسین ابن علی زهرا گفت - نظری کُن که سَری زیرِ قدمها داری بینِ منظومه‌ی خورشیدیِ دل جا داری زیرِ پا وسعتِ شش گوشه‌ی دنیا داری که سرِ دوشِ علمدارِ علی جا داری مثل فطرس شده آنکس که گدایَت شده است دلِ ما در به درِ کرب و بلایت شده است - حیف از آن یاس که یک روزه بَرو بارَش سوخت دامنش دور زِ چشمانِ علمدارش سوخت پایِ پُر آبله‌اش با تنِ تبدارش سوخت از سرِ ناقه زمین خورد و دلِ زارش سوخت چشم وا کرد و به نیزه سرِ بابا را دید از همان فاصله‌یِ دور لبش را بوسید 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
امشب حسين سر زده نوري به خانه اش ماهي كه سر گذاشته بر روي شانه اش عشقش، بهانه اش، نفس عاشقانه اش مينازد او چقدر به اين نازدانه اش امشب شكفته است به بستان گل حسين جانم فداي نغمه ات اي بلبل حسين با يك نگاه لطف تو چيزي محال نيست اين اعتقاد ماست به قرآن خيال نيست باب الحوائجي و برايت مثال نيست اين خانمي كه ديده ام عمرش سه سال نيست عمري نمي شود بگذاريم نور را وا كرده اي چقدر گره هاي كور را ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای غنچه ی رعنا و دل آرای دل ما ای یاد تو هر لحظه مسیحای دل ما ای اوج طلب موج تمنای دل ما ای فاطمه ی دوم و زهرای دل ما سرمست شد از زمزمه ی نام تو دل ها زنده کنی از هر نفست دلْ چو مسیحا افتاده به دامیم و به جز جام نگیریم هستیم و دل خویش از این دام نگیریم بی ذکر تو یک لحظه که آرام نگیریم بر حاجت خود غیر همین نام نگیریم مرغ دل ما خیمه زده بر سر کویت تو باب همه حاجت مایی چو عمویت ای ماهِ شب حضرت خورشید رقیه از ذکر تو آیینه ی امید رقیه زینب ز تماشای تو خندید رقیه جان داد اباالفضل تو را دید رقیه لبخند تو چون موج سرور است به جنت از یُمن تو حق بر همگان کرده محبت با بردن نام تو شکوفا شده غنچه لبخند زدی ، در بر تو وا شده غنچه بر دامن گل بعد تو پیدا شده غنچه با شبنم خود جام طهورا شده غنچه هر قطره ی شبنم شده صهبای وصالت غلتیده و افتاده به رخسار خیالت با یاسِ بهاریِ علی ، مو نَزَنی تو آیینه ای از حُسن عمویت حسنی تو بر جان اباالفضل چنان روح تنی تو دردانه ی زهرایی و شیرین سخنی تو بر قلب من خار شده گام گذاری تا گل شود از یاد تو ای یاسِ بهاری آرام دلِ عاشق و مدهوش اباالفضل کِی یاد تو گردید فراموش اباالفضل می بُرد تماشای رخت هوش اباالفضل تا عرش سفر می کنی از دوش اباالفضل ای جایگه ات غبطه ی صد فوج فرشته نام تو خدا بر دل عشاق نوشته سرمستی جام تو سبویی است ز کوثر از دیده چو اشک آمده جویی است ز کوثر نام تو به لب همچو وضویی است ز کوثر حالات رخت بغض گلویی است ز کوثر در محفل میلاد ببین روضه نخوانیم اما ز غم روی تو در آه و فغانیم ای کاش رُخَت جلوه گرِ شام نمی شد همواره نوازش زِ سر بام نمی شد با رأس پدر همره و همگام نمی شد گر اسم تو با فاطمه هم نام نمی شد شاید که رخت سیلی بسیار نمی خورد این گونه تو را خصم به بازار نمی بُرد ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شروع میکنم این بار هم به نام خدا گذشته از خودش این زن به احترام خدا رسانده حضرت احمد بر او سلام خدا شده است ثروت او حامی کلام خدا یگانه بانی والا مقام دین بانوست سرآمد همه ی مومنات این بانوست فراگرفته از او شیعه درس عزت را رسانده است به اوج کمال همت را برای دین خدا خرج کرده ثروت را رسول دیده ازاوبهترین محبت را خدیجه ایده و رفتار مکتبی دارد خدیجه است که جا در دل نبی دارد کریمه بودنش از سفره اش نمایان است خدیجه بین زنان اولین مسلمان است نماز خواندن او افتخار ایمان است وجود محترمش ، ظرف قدر قرآن است اگرچه ساکن دنیاست شان او بالاست خدیجه مادر زهرا ست شان اوبالاست خدیجه مادر دین پرور است بی تردید از این جهت پسرش حیدر است بی تردید عزیز خانه ی پیغمبر است بی تردید کنار فاطمه درمحشراست بی تردید امید میرود آنروز مادری از او نخواستیم جز این چیز دیگری از او زبان زد است در اسلام جان فشانی او تمام ، وقف نبی بود زندگانی او قرار قلب نبی لحن آسمانی او شفای درد نبی بود مهربانی او نبی که چهره اش از سنگها جراحت داشت خدیجه بود که صد مرهم محبت داشت هزار حیف که آن سال حزن پیدا شد خدیجه رفت و بساط عزامهیا شد خدیجه رفت ونبی بین خانه تنها شد خدیجه رفت ویتیمی نصیب زهرا شد خدیجه رفت و نگاهش به سمت زهرا بود خدیجه دل نگران بود فکر فردا بود گرفت ماتم او فرش و عرش اعلا را سیاه کرد برای رسول دنیا را چه خوب دید غم و درد و داغ فردا را خدیجه رفت و به احمد سپرد زهرا را سپرد هیچ کسی داد بر سرش نزند کسی به غیر علی پا به معبرش نزند زدند فاطمه را جای مادرش خالی به گونه ای که شد از ضربه ها سرش خالی که گوشواره شد از زیر معجرش خالی گذاشت میخ به عرش مطهرش خالی چه شد کنار در آن دم که میخ ....واویلا گرفت چادر زهرا به میخ... واویلا 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فرازی از یک 🔹مردان خدا🔹 ..این عطر دل‌انگیز که از راه رسیده بخشیده طراوات به دل و نور به دیده شب رفت و نوشتند به دامان سپیده «از خون جوانان وطن لاله دمیده» با همت و جانبازی و ایثار دلیران مجد و عظمت خیمه برافراشت در ایران ما روی سخن، با دل بی‌درد نداریم ما واهمه از مردم نامرد نداریم ما فرصت تردید و عقب‌گرد نداریم ما چشم به تیری که خطا کرد نداریم با همت ما می‌شکند پای اجانب ما دین نفروشیم به دنیای اجانب زنهار که گل دستخوش خار نگردد تاریخ دگرگون شده تکرار نگردد اغیار به گِرد حرم یار نگردد با ساده‌دلی بار کسی بار نگردد عبرت نگرفتیم مگر زآنچه به ما رفت در دورۀ مشروطه و ملّی شدن نفت؟ آن روز در این کشور، یک مرد به پا خاست افزود به قدر وطن از هستی خود کاست وقتی که به او ضربه زدند از چپ و از راست «گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست» مردانه به جان‌ها هیجان داد «مُدرّس» تسلیم شهادت شد و جان داد «مُدرّس» مردان خدا پاک‌دل و پاک‌سرشتند در مزرع دل بذر محبت همه کشتند یاران شهیدی که خریدار بهشتند رفتند و به خون بر ورق لاله نوشتند در مکتب توحید تَوَکَّلتُ عَلی الله یک ملت و یک مذهب و یک رهبر و یک راه 📝 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شب را به پایان می رساند طلعت نورت خورشید عالم خلق شد از برکت نورت از کهکشان ها هم گذشته وسعت نورت جبریل سر خم کرده پیشِ هِیبَت نورت روز ازل نورِ تو را بر ما که تاباندَند ما را غلام "حضرت معصومه جان س" خواندند تو بانیِ آرامشِ امواجِ دریایی آئینه ی یکتاییِ عرش مُعلّایی یاسی ترین سجّاده ی محراب بابایی تو دُوُّمین انسیةُ الحَوُرای طاهایی دشت تمنّایی و ما آهویَت ای خانم خیلی به زهرا رفته خلق و خویَت ای خانم در موج مِهرَت کشتی الطاف را گم کن مانند مادر بر دل طفلت ترحم کن "آموزگار حضرت مریم"..،تَکَلُّم کن جان رضا ما را فقیر "مشهد" و "قُم" کن هرکس گدای کوی این خواهر-برادر شد جیره بگیرِ سفره ی موسی بن جعفر شد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7 ای ماه‌تابِ روشنِ شب هایِ پُر امّید ای رود جاری،چشمه سارِ جُلگه ی توحید باران تو بر سرزمینم رنگ و بو بخشید تا آمدی..،ایران نسیم فاطمی پیچید لوح دل ما لنگِ امضای شما باشد چشم عَجَم خاکِ کف پای شما باشد داری تو چشمِ گریه خیزی،حال مضطر هم بالِ پر از زخمت شکسته..،ریخته پَر هم دلواپس بابا و دلتنگ برادر هم... آخر شما را می کُشَد این حالت درهم از آهِ پُر سوزِ تو عالم گریه می کرده با یا "رضایَت" اهل قُم هم گریه می کرده فصل خزان و روزگاری زرد آخر سر... هجران و زهرتلخ و آهی سرد آخر سر... داغ‌برادر..،داغ بابا..،درد..،آخر سر... این ها تو را از پای درآورد آخرسر سجّاده ی خالی تو در سرسرا پهن است سنّی نداری..،بستر مرگت چرا پهن است آن روز که تو وارد ایران شدی بی بی مانند خورشید فلک،تابان شدی بی بی تفسیر نصِّ آیه ی قرآن شدی بی بی در خانه ی ایرانیان مهمان شدی بی بی شکر خدا شأن مقامت حفظ شد آن روز الحمدلله احترامت حفظ شد آن روز 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7 آبی تکان خورده است آیا در دلت!؟ هرگز پای حرامی شد رکاب مَحمِلت!؟ هرگز چشمان شورِ بی حیا شد مشکلت!؟ هرگز بازار قم گردیده آیا قاتلت!؟ هرگز سهم دل رنجور تو غم شد!؟نشد در قم از معجرت یک تار نخ کم شد!؟نشد در قم آیا تمام گلشنَت در یک زمان پژمرد!؟ تیزیِ سنگِ شام بر پیشانیِ تو خورد!؟ اصلاً طناب شمر تا اینجا تو را آزُرد!؟ خورجینی آیا هستی ات را در تنوری بُرد!؟ با خنده های نیزه داری پست باریدی!؟ راس برادر را سرِ سرنیزه ای دیدی!؟ زینب میان شهر پر نیرنگ گیر افتاد زینب میان قومِ بی فرهنگ گیر افتاد زینب میان کوچه های تنگ گیر افتاد زینب به زیر ازدحام سنگ گیر افتاد این آینه خیلی ترک خورده است در کوچه از دست شاگردش کتک خورده است در کوچه شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شب را به پایان می رساند طلعت نورت خورشید عالم خلق شد از برکت نورت از کهکشان ها هم گذشته وسعت نورت جبریل سر خم کرده پیشِ هِیبَت نورت روز ازل نورِ تو را بر ما که تاباندَند ما را غلام "حضرت معصومه جان س" خواندند تو بانیِ آرامشِ امواجِ دریایی آئینه ی یکتاییِ عرش مُعلّایی یاسی ترین سجّاده ی محراب بابایی تو دُوُّمین انسیةُ الحَوُرای طاهایی دشت تمنّایی و ما آهویَت ای خانم خیلی به زهرا رفته خلق و خویَت ای خانم در موج مِهرَت کشتی الطاف را گم کن مانند مادر بر دل طفلت ترحم کن "آموزگار حضرت مریم"..،تَکَلُّم کن جان رضا ما را فقیر "مشهد" و "قُم" کن هرکس گدای کوی این خواهر-برادر شد جیره بگیرِ سفره ی موسی بن جعفر شد ای ماه‌تابِ روشنِ شب هایِ پُر امّید ای رود جاری،چشمه سارِ جُلگه ی توحید باران تو بر سرزمینم رنگ و بو بخشید تا آمدی..،ایران نسیم فاطمی پیچید لوح دل ما لنگِ امضای شما باشد چشم عَجَم خاکِ کف پای شما باشد داری تو چشمِ گریه خیزی،حال مضطر هم بالِ پر از زخمت شکسته..،ریخته پَر هم دلواپس بابا و دلتنگ برادر هم... آخر شما را می کُشَد این حالت درهم از آهِ پُر سوزِ تو عالم گریه می کرده با یا "رضایَت" اهل قُم هم گریه می کرده فصل خزان و روزگاری زرد آخر سر... هجران و زهرتلخ و آهی سرد آخر سر... داغ‌برادر..،داغ بابا..،درد..،آخر سر... این ها تو را از پای درآورد آخرسر سجّاده ی خالی تو در سرسرا پهن است سنّی نداری..،بستر مرگت چرا پهن است آن روز که تو وارد ایران شدی بی بی مانند خورشید فلک،تابان شدی بی بی تفسیر نصِّ آیه ی قرآن شدی بی بی در خانه ی ایرانیان مهمان شدی بی بی شکر خدا شأن مقامت حفظ شد آن روز الحمدلله احترامت حفظ شد آن روز آبی تکان خورده است آیا در دلت!؟ هرگز پای حرامی شد رکاب مَحمِلت!؟ هرگز چشمان شورِ بی حیا شد مشکلت!؟ هرگز بازار قم گردیده آیا قاتلت!؟ هرگز سهم دل رنجور تو غم شد!؟نشد در قم از معجرت یک تار نخ کم شد!؟نشد در قم آیا تمام گلشنَت در یک زمان پژمرد!؟ تیزیِ سنگِ شام بر پیشانیِ تو خورد!؟ اصلاً طناب شمر تا اینجا تو را آزُرد!؟ خورجینی آیا هستی ات را در تنوری بُرد!؟ با خنده های نیزه داری پست باریدی!؟ راس برادر را سرِ سرنیزه ای دیدی!؟ زینب میان شهر پر نیرنگ گیر افتاد زینب میان قومِ بی فرهنگ گیر افتاد زینب میان کوچه های تنگ گیر افتاد زینب به زیر ازدحام سنگ گیر افتاد این آینه خیلی ترک خورده است در کوچه از دست شاگردش کتک خورده است در کوچه شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه‌السلام 🔹علمدار نیامد🔹 رخصت بده از داغ شقایق بنویسم از بغض گلوگیر دقایق بنویسم می‌خواهم از آن ساقی عاشق بنویسم نم‌نم به خروش آیم و هِق‌هِق بنویسم دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد» در هر قدمت هر نفست جلوۀ ذات است وصف تو فراتر ز شعور کلمات است در حسرت لب‌های تو لب‌های فرات است عالم همه از این همه ایثار تو مات است از علقمه با دیدۀ خونبار نیامد «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد» سقا تویی و اهل حرم چشم به راهت دل‌ها همه مست رجز گاه به گاهت هر چند تو بودی و عطش بود و جراحت دلواپس طفلان حرم بود نگاهت سقای ادب جلوۀ ایثار نیامد «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد» افتاد نگاه تو به مهتاب، دلش ریخت وقتی به دل آب زدی آب، دلش ریخت فرق تو شکوفا شد و ارباب، دلش ریخت با سجدۀ خونین تو محراب، دلش ریخت صد حیف که آن یار وفادار نیامد «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد» انگار که در علقمه غوغا شده آری خون‌بارترین واقعه برپا شده آری در بزم جنون نوبت سقا شده آری دیگر پسر فاطمه تنها شده آری این قافله را قافله‌سالار نیامد «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد» ای علقمه از عطر تو لبریز، برادر! ای قصۀ دست تو غم‌انگیز، برادر! بعد از تو بهارم شده پاییز، برادر! برخیز! حسین آمده برخیز! برادر! عباس‌ترین حیدر کرار نیامد «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد» 📝 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه‌السلام 🔹علمدار نیامد🔹 رخصت بده از داغ شقایق بنویسم از بغض گلوگیر دقایق بنویسم می‌خواهم از آن ساقی عاشق بنویسم نم‌نم به خروش آیم و هِق‌هِق بنویسم دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد» در هر قدمت هر نفست جلوۀ ذات است وصف تو فراتر ز شعور کلمات است در حسرت لب‌های تو لب‌های فرات است عالم همه از این همه ایثار تو مات است از علقمه با دیدۀ خونبار نیامد «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد» سقا تویی و اهل حرم چشم به راهت دل‌ها همه مست رجز گاه به گاهت هر چند تو بودی و عطش بود و جراحت دلواپس طفلان حرم بود نگاهت سقای ادب جلوۀ ایثار نیامد «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد» افتاد نگاه تو به مهتاب، دلش ریخت وقتی به دل آب زدی آب، دلش ریخت فرق تو شکوفا شد و ارباب، دلش ریخت با سجدۀ خونین تو محراب، دلش ریخت صد حیف که آن یار وفادار نیامد «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد» انگار که در علقمه غوغا شده آری خون‌بارترین واقعه برپا شده آری در بزم جنون نوبت سقا شده آری دیگر پسر فاطمه تنها شده آری این قافله را قافله‌سالار نیامد «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد» ای علقمه از عطر تو لبریز، برادر! ای قصۀ دست تو غم‌انگیز، برادر! بعد از تو بهارم شده پاییز، برادر! برخیز! حسین آمده برخیز! برادر! عباس‌ترین حیدر کرار نیامد «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد» 📝 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیهاالسلام 🔹آینهٔ مادر🔹 ...و به همراه همان ابر که باران آورد مهربانی خدا در زد و مهمان آورد باد یک نامهٔ بی‌واژه به کنعان آورد بوی پیراهنی از سوی خراسان آورد به سر شعر هوای غزلی زیبا زد دختر حضرت موسی به دل دریا زد چادرش دست نوازش به سر دشت کشید دشت هم از نفس چادر او گل می‌چید چه بگویم که بیابان به بیابان چه کشید من به وصف سفرش هیچ به ذهنم نرسید باور این سفر از درک من و ما دور است شاعرانه غزلی راهی «بیت‌النور» است آمد این‌گونه ولی هر چه که آمد نرسید عشق همواره به مقصود به مقصد نرسید که اویس قرنی هم به محمد نرسید عاقبت حضرت معصومه به مشهد نرسید ماند تا آینهٔ مادر دنیا باشد حرم او حرم حضرت زهرا باشد صبح شب می‌شد و شب نیز سحر، هفده روز چشم او چشمه‌ای از خون جگر هفده روز بین سجاده، ولی چشم به در هفده روز چشم در راه برادر شد اگر هفده روز روز و شب پلک ترش روضه مرتب می‌خواند شک ندارم که فقط روضهٔ زینب می‌خواند 📝 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
❃﷽ ❃ ❃࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ به نام آن خـداوندی که زینب را به خلقت داد به نامِ نامــیِ زینب به خلقـت ، تاج عــزت داد خدایی که علــی را با چنین ریحـانه زینت داد به عرش و فرش با یُمنِ قدمهایش شرافت داد ندا آمــد که مــی آید به قـــرآن کــوثری دیگر بگیــرد ســاقی کوثـر به دستش ساغری دیگر صــدف ، دامــان زهـرا و گُهَــر ، دردانه دردانه شکفت از گلشن طاها گلــی ، ریحـانه ریحـانه به گِرد شمــع رخسارش ، مَلَک ، پروانه پروانه فلک در نظـــم آورده غـــزل ، جــانانه جـانانه نوای عشــق می خواند برایش زمــزم باران زلال نــور می ریــزد به پایش نـم نـم باران خدا زهـرای دیگر را به این عالم نشان داده زمین را با قدمهــایش شکــوه آسمــان داده حدیث صبـــر او قلبِ جهـــانی را تکان داده برای قهـــرمان بودن  هــزاران امتحان داده زمین درس صلابت را گرفت از مکتب زینب زمان ، صبـر آفرینی دید در تاب و تب زینب و زینب شد که زینت بر جمال مرتضا باشد و یا پیغمبـری دیگـر به جای مصطفــا باشد دلش سنگ صبوری بر سکوت مجتبــا باشد علمـــــدار حسیــنش در قیـــام کــربلا باشد وفـــای خـــواهــری دارد دل دریایی زینب حــدیث عاشقـــی دارد غم شیدایی زینب چه بانویــی که عقــل افتاده در پای کمـال او نشان از حیدر و زهراست نیکی در خصال او پنـــاه آورده صبــر ما به صبـــر بی مثـــال او زبان "کیمیا" قاصــر ، چـه گـوید در قبــال او قلـم در مدح این بانـو همیشــه واژه کم دارد چـرا که دختــر زهـــرا مقــامی محتــرم دارد ❃࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رقیه سعیدی(ڪیمیا) 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🔹ما أدراکَ ما زهرا🔹 زنی از خاک، ‌از خورشید، از دریا،‌ قدیمی‌تر زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمی‌تر زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمی‌تر که قبل از قصۀ ‌«قالوا بلی» این زن بلی گفته‌ست نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته‌ست ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد زنی آن‌سان که خورشید است سرگرم مصابیحش که باران نام او را می‌ستاید در تواشیحش جهان آرایه دارد از شگفتی‌های تلمیحش جهان این شاه‌مقصودی که روشن شد ز تسبیحش ازل مبهوت فردایش، ازل حیران دیروزش ندانم‌های عالم ثبت شد در لوح محفوظش چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا! مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر که جبرائیل می‌بندد دخیل پر بر آن چادر ستون آسمان‌ها می‌گذارد سر بر آن چادر تیمّم می‌کند هر روز پیغمبر بر آن چادر همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده‌ست کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده‌ست غمی در جان زهرا می‌شود تکرار در تکرار صدای گریه می‌آید به گوشش از در و دیوار تمام آسمان‌ها می‌شود روی سرش آوار که دارد در وجودش روضه می‌خواند کسی انگار برایش روضه می‌خواند صدایی در دل باران که یا أماه! أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان خدا را ناگهان در جلوه‌ای دیگر نشان دادند که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند صدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادند ملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند صدای گریه آمد، مادرم می‌سوخت در باران برای کودک خود پیرُهن می‌دوخت در باران وصیت کرد مادر، آسمان بی‌وقفه می‌بارید حسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید! تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید جهان تشنه‌ست، بالای سر او آب بگذارید زمان رفتنش فرمود: می‌بخشید مادر را کفن‌هایم یکی کم بود، می‌بخشید مادر را بمیرم بسته می‌شد آن نگاه آهسته آهسته به چشم ما جهان می‌شد سیاه آهسته آهسته صدای روضه می‌افتد به راه آهسته آهسته زنی آمد به سوی قتلگاه آهسته آهسته بُنَّیَ تشنه‌ای مادر برایت آب آورده... 📝 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7