#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#مسمط_مخمس
مینویسم خدا بحق حسین
یا سریع الرضا بحق حسین
ربنا آتنا بحق حسین
گویم العفو را بحق حسین
تا ببخشی مرا بحق حسین
ربنا ربنا اله کریم
سفره دار کریم ماه کریم
دست خالی به بارگاه کریم
آمدم باز در پناه کریم
نظری بر گدا بحق حسین
آمدم آشتی کنم باتو
رد من مستکین خود را تو
وحده لا رفیق الا تو
ما کریمیم ای خدا یا تو؟
کرمی کن به ما بحق حسین
منم و کوله بار سنگینم
دارد از دست می رود دینم
به خداوندی تو خوشبینم
من از این ذکر ، خیر میبینم
یا سمیع الدعا بحق حسین
جانم آنشب که بر دهن برسد
ملک الموت نزد من برسد
کاش آنجا امام حسن برسد
یکنفر یار سینه زن برسد
تا بگیرم نوا بحق حسین
چه نمایم برای وحشت قبر
چه کنم با فشار و غربت قبر
دستخالیم و خجالت قبر
مونسم باش بین خلوت قبر
رحمی آن لحظه ها بحق حسین
تستر الذنب ، کوه غفرانید
نام ما را اگر نمیخوانید
لااقل جرم ما بپوشانید
من نجف رفته ام ، نسوزانید
جان خیر النسا ، بحق حسین
شب جمعه است یا امام زمان
خجلم از شما امام زمان
دوست دارم تو را امام زمان
التماس دعا امام زمان
پیش ماهم بیا بحق حسین
باز دارم هوای شش گوشه
بی قرارم برای شش گوشه
درد ما و دوای شش گوشه
آه پایین پای شش گوشه
ببرم کربلا بحق حسین
ته مقتل بگو چه شد آقا
تن که شد پشت و رو چه شد آقا
پنجه شمر و مو چه شد آقا
چکمه روی گلو چه شد آقا
العجل مهدیا بحق حسین
#محمد_جواد_پرچمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مسمط_مخمس
سِرِ علی سُکرِ علی غیبِ علی رازِ علی
همهی حرف خداوند از آغازِ علی
گفت معراج علی آنهمه اعجازِ علی
در حرا یا که حرم باز علی باز علی
از علی گقتم و گفتند که اما زینب
نقطهی با علی و نقطهی زهرا زینب
پنج تَن میشود اینگونه مجسم : زینب
همه از جدّ و اُم و اَب همه باهم زینب
پنج تَن نقطه شده تا بنویسم زینب
پنج نقطه زدهام تا بزنم دَم زینب
نامِ او اول علی بعد ، علی زینب شد
آیهی اعظم علی آیت عُظمی زینب
واژهای کو که کُنَد شرح و بیان بانو را
قلمی کو که نویسد به زبان بانو را
که چُنین خاک ندیده است چُنان بانو را
که جهان حیرتِ محض است جهان بانو را
فاطمه باید از این نام بگیرد پرده
بسکه در فهمِ جهان هست معما زینب
از همان روزِ تولد نظرش گفت حسین
بین آغوشِ همه چشمِ تَرش گفت حسین
مادرش گفت حسین و پدرش گفت حسین
از دلش گفت حسن از جگرش گفت حسین
همه دیدند حسن را به حجاب و غیرت
همه دیدند حسین است سراپا زینب
آمده تاکه ببینند غمی جاری را
آمده تاکه بگوید به بلا آری را
به سرِ دوش کشد بیرقِ بیداری را
تا به عباس دهد درسِ علمداری را
آمده تا بنویسند پس از اعجازش
کربلا کرببلا گشت ولی با زینب
معنیِ محض شهود است که آرایه ندید
عینِ نوری است پسِ پرده که پیرایه ندید
سایهی روشن او را زنِ همسایه ندید
غیرِ عباس و حسینش به سرش سایه ندید
بعد از آن خطبه شد و خطبهی او تیغِ دو دَم
بعد از آن خصم خس و پهنهی دریا زینب
فاطمه رفت ولی نه دلِ خانه او بود
جایِ زهرا همه شب شمع شبانه او بود
سه اماماند به گردش که بهانه او بود
سپرِ هرسه در آن ظلمِ زمانه او بود
مادری کرده برای سه امامش جا داشت
که بگویند به او امِ ابیها زینب
زیرِ دینش همه مدیون بلاءِ زینب
کعبه تا کرببلا زیر لواءِ زینب
زنده شد دینِ خدا پس به خداءِ زینب
باء بسم لله ما هست زِ باءِ زینب
اول فاتحه شد آخر نامش یعنی
مانده قرانی اگرمانده به یک یازینب
مثل یک آه بلند آه که جانکاه گذشت
عمرش اندازهی پنجاه و چهار آه گذشت
با حسین و حسنش آه چه کوتاه گذشت
کَس نفهمید چه بر او همهی راه گذشت
همهی راه بجای همه او خورد زمین
همهی راه سپر بود به هرجا زینب
آن پیمبر که به هنگام سخن گریه کند
گفت هرکس که به غمِ زینب من گریه کند
میبَرد گرچه به یک پلک زدن گریه کند
اجر آنکه به حسین و به حسن گریه کند
در حدیث است که فرمود برای فَرَجَم
هفت دفعه قسم ماست به عُلیا زینب
روضهاش بود که دیدی کفنش را بردند
نالهاش بود چرا پیرهنش را بردند
تیغها زودتر از نیزه تنش را بردند
خورجینها سر دور از بدنش را بردند
همه را برده ولیکن به تو سوگند نرفت
نخی از مقعنهی عصمت کبری زینب
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح
#مسمط_مخمس
سپهر بزم ماخلق ندیده همچو اختری
که در مقام کن فکان بود مزید برتری
هویتی که مُظهر جلال شدبه سروری
اصالتی که مَظهر جمال شد به مهتری
به فاء فاطمه قسم فطرت از او به پاشده
اصل و اساس ما اُمِر نص اصیل فَنتَذِر
به درکِ قدرِ فاطمه عیان شده به مااُمِر
از آن جهت که واَستَقِم به اوست شرح منحصر
مقرر آمد اَمکُثوا به کُنه لفظ مستتر
به طور درک فاطمه کون و مکان بنا شده
اریکه ی مقام او مسند هو هویت است
افاضه ی فضیلتش خاتمه ی دوئیت است
سهیل رخشش به دل جاذبه ی معیت است
لیله ی قدر مصحف فاطمه در کمیت است
به طاء فاطمه بنا طارم هل اتی شده
خلاصه ی معارفش اگر شود بیان شود
اگر چه مختصر ولی چگونه مستعان شود
مفصل است شمه اش نمیشود عیان شود
اگر شود اشاره ای قاب قلم کمان شود
کنایه ای ز رفعتش هویت کساء شده
بیان تامه و اتم متمم ظهور حق
تمام اختصار حق شعاع خاص نور حق
مخفف ضمیر ها مُصَدِقِ حضور حق
فتحه ی تاء انتِ را گرفته از نشور حق
به امر کبریائیش فاطمه قل کفی شده
بود و نبود ماخلق نبود و بود فاطمه
کعبه نبود و سجده شد شرح سجود فاطمه
لا هوَ لا اله شد نص قعود فاطمه
اصل اصیل ما عُرف نص وجود فاطمه
اشاره ای است بعلها کان هی هولاء شده
آنچه که درک ماخرد درک کند مقام او
کجا رسد به حیطه ی قائمه ی کلام او
هزار مرتبه خدا گشته عیان ز نام او
دایره ی نور و ظُلَم کوکب احتشام او
به نام نام نامی اش عطا به هر عطا شده
طفیل خلق نوری اش شعاع افتاب شد
به حُسن ذاتیش بیان منزلت کتاب شد
به خُم عشق از ازل گل بشر شراب شد
چنانکه در بیان حق مدیح او خطاب شد
عافیت عفو و عطا به قَدر او قضا شده
طبیب درد بی دوا نسخه به نام او دهد
خطیب خطبه ی قِدَم خطبه ز جام او دهد
شارع شرع شیوه از نطق کلام او دهد
ناطق نطق ما خَلَق شرح مقام او دهد
کجا بدون فاطمه به پا صف جزا شده
غیث مُغیث غوث را فاطمه مادری کند
احاطه ی ولائیش به صدر مصدری کند
نگاه مادرانه اش که ذره پروری کند
به مهر ذره ذره را محاط حیدری کند
به حمد او یسبحون کافه ی من تشا شده
قوام گنبد فلک به طوف اوست مبتدا
حصار مُلک تا مَلَک بر اوست حکم منتهی
سه جرعه از مدیح او بُوَد دلیل مصطفی
کز آن عیان شد از ازل اساس حب مرتضا
از او مقام احمدی دلیل اِصطَفا شده
نزول رحمت است او از آسمان سوی زمین
صعود عزت از زمین به عزتش شده رهین
که قاب قرب حق شده نگاه رب العالمین
طلوع شمسِ والضحی هم اوست از سوی امین
والقمر غروب او شرح اذا السجا شده
کفو عدیل مرتضا ساغر و باده و سبو
غایت وحی مانزل شارح شرح ذکر هو
صحیفه ی ارادتت داده به عشق ابرو
طره به خلوت جنون تو را نموده جستجو
اگر به فیض جامتان بنده ی مرتضا شده
#امیر_سهرابی_طره_اصفهانی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#ولادت_حضرت_علیاکبر_علیهالسلام
#اعیاد_شعبانیه
#مسمط_مخمس
دریا شُدی حسین گُوهَر در بیاوَرَد
طوبیٰ شدی که عشق ثَمَر در بیاوَرَد
یا آسمان که شمس و قمر در بیاوَرَد
از رازِ چشمهای تو سر در بیاوَرَد
امشب زِ خندههای تو پَر در بیاوَرَد
سر تا به پا حسن شده ، پا تا به سر حُسین
از هر طرف پیمبری از هر نظر حسُین
با برگ و بار و رویِ تو شد باروَر حُسین
شیرینتر از عسل شدهای تا مگر حُسین
با بوسه از لبِ تو شکر در بیاوَرَد
جبریل آمده به سلامِ شما رِسَد
شاید به فیضِ حَضِ کلامِ شما رِسَد
جایی نداشت تا سرِ بامِ شما رِسَد
خواهد اگر به پایِ غلامِ شما رِسَد
باید که چند بالِ دگر در بیاوَرَد
محرابِ اَبروانِ تو شد قتلگاهِ ما
شد مُشتَبه زِ قبله به میخانه راهِ ما
ای بهتر از هزار یقین اشتباهِ ما
در دستِ چشمِ توست تمامِ صَلاحِ ما
تا جانِ ما به نیم نظر در بیاوَرَد
پیغمبرانه خَلقاً و خُلقاً فقط تویی
اعجازِ بیتهای مُطَنطَن فقط تویی
طوفانِ تند بادِ تَهَمتَن فقط تویی
کابوسِ سختِ زَهرهیِ دشمن فقط تویی
تیغت کجاست تا که جگر در بیاوَرَد
تفریح میکنی به همین تار و مارها
بگذار تا کمی بنشیند غُبارها
تا بنگرم که پُر شده خاک از مزارها
پیچیده است نالهی شان اَلفَرارها
حیدر رسیده است پدر در بیاوَرَد
ای در سُرادِقاتِ الٰهی مَحافِلَت
سجّادهیِ حسین شکوهِ نوافِلَت
ای جلوهیِ جمالیاش اخلاقِ کامِلَت
ای جذبهیِ جلالِ خدا در حَمایِلَت
از ما نگاه توست که زَر در بیاوَرَد
از پُشتِ در ببین که گدا سر به شانه است
از پُشتِ در ببین که بهانه اِعانه است
از پشتِ در ببین که گدایی بهانه است
در غیبتِ پدر پسر آقایِ خانه است
ارباب دستِ معجزه گر در بیاوَرَد
عرشی شدیم با نفسِ جاودانهات
با بویِ سیبِ زمزمههایِ شبانهات
از اشکهایِ نیمه شبِ عاشقانهات
تو در دعا و دامنِ تو بینِ خانهات
صدها شکوفه وقتِ سحر در بیاوَرَد
ما را که کُشته کربُبَلایت هنوز هم
ما را به خون نشانده صدایَت هنوز هم
پایینِ پا فقط شده جایَت هنوز هم
ارباب زادهای و گدایَت هنوز هم
سر را گرفته است که بر در بیاوَرَد
✍#حسن_لطفی
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#پندیات
#مسمّط_مخمّس
#امام_زمان_عج
کسی که طی کندساعت به ساعت
مســیر عشــق را بـا اســتـقامــت
رســـد بر کـــوی جـانان در نهایت
قــلم! بنویس شـــعری با ظــرافت
به تکــــرار و به ایمـــا و اشـــارت
بهاری هســت بـر هــر چــیز، دانی
جـــوانـــی هــم بهــار زنـدگانـی
بـرایـت حـــــرف دارم آســمــــانی
پــیام پــــیر بشــنو ، در جــــوانی
عـــبادت کـــن عــبادت کن عبادت
اگـــــر داری به روز حشـــر، بـاور
پـــدر را بـاش دائـــم یـار و یـاور
که واجـب کرده است خلاق داور
رضای حق اگر خــواهی، ز مــادر
اطاعت کن اطاعــت کن اطاعـت
چو ابراهیـــمِ حـــق، بـردار تیشه
شود تا بُـت شـکستن بر تو پیشه
بِکَـن بـتهای نفســت را ز ریشه
قــوانیـــــن الهـــــی را همـیشـه
رعایــت کـــن رعایت کن رعایت
اگرخواهی به جسمت جان بگیری
اگر خــواهـی لب خـنــدان بگیری
اگرخواهی هم این،هـم آن بگیری
اگر خواهی سـر و سـامان بگیری
قانعت کــن قـــناعـت کن قناعت
شده کعــــبه بنا از سنگ و از گل
قـــدم بــردار تو بــر حلّ مشــکل
اگر خــواهی شوی در عمـر، مُقبل
به جـــای کـعبهی گِل، کـعبهی دل
زیارت کـــن زیارت کــن زیارت
ندارد فـــرق پـــیری یا جــوانی
به یارت ســـر بـــزن امـا نهـــانی
به شکـــر لحظــــههای زنــدگانی
ز بیـــماران هـــر اندازه تـــوانی
عیادت کن عیـــادت کــن عیادت
جــهان با نور حق گـــشـته مـنـور
نما خـــود را مــنــور هـم معطـــر
اگـــر هستـــــی به آئیـــن پیـــمبر
به مظلـومــان عــــالم مثل حیدر
حمایت کن حـمایت کــن حـمایت
الا ای خـــواهـــر با عـلـم و ایمان!
کنیــــز خــواهـــر شـــاه شـهیدان!
میان کــــوچـــه بازار و خـــیـابان
چو زینب ازحجابـت با دل و جان
صیانـت کـن صــیانت کن صیانت
شنـیدی که خـــلایق هرچـــه لایق
سحـــرگه سیــــر کــن اندر حدائق
ببینی صــــد نشــان از لطف خالق
وضـو با اشک میچسبد به عاشق
عنایــت کــن عنـــایت کـن عنایت
شــده ورد زبـــانم "یا ابالفضـــل!"
غـــلام آســتـانــم یا ابالفضــــل!
عنایت کـن جـــوانـــم یا ابالفضل!
گـــــــدای ناتـوانــــم یا ابالفضل!
کـــرامت کــن کــرامت کن کرامت
ندارم بـــر غلامـــی هــــم لیاقــت
گنهـــکارم بــــدم ای با سـخــاوت!
تو خواهی کـرد بر خوبان شفاعت
به من هم جانِ زینــب در قیــامت
شفاعت کـــن شفاعت کن شفاعت
به لطف حق، به عـشق تو دچــارم
تـو را از کودکـــیّام دوســت دارم
همین عشـــق تو باشــــد افتخارم
طبـــیبا! من مـــریــض عشق یارم
طبـــابت کــــن طبابت کن طبابت
نمــانده در دل مـــا تاب و طاقــت
نشـــد بر مــــا فــراغت از فـراقـت
فراقـــــت کُشـــت ما را در نهایـت
بیا مهـــدی! تو با آن قــدّ و قامـت
قیامت کـــن قیامـت کـــن قیامـت
به رهـــرو رهـــنـما بایســت در ره
چــــنان که در شــب تاریک هم مه
بـــرای عاشـــقان، مـهــدی بُوَد شـه
"بشیــــر" ا باش اوّل خــادم آن گه
سیادت کــــن سیــادت کن سیادت
شعر:استاد سید بشیر حسینی میانجی
─━⊰❃التماس دعا❃⊱━─
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7