#امام_سجاد_ع_مصائب
نالهیِ واعطشا بر جگرش میافتاد
آب میدید به یادِ قمرش میافتاد
بی سبب نیست که از جملهیِ "بَکّائون" است
دائما اشک ز چشمانِ ترش میافتاد
شیرخواره بغل ِتازه عروسی میدید
یادِ لالایِ رباب و پسرش میافتاد
با دلی خونشده میگفت که الشام الشام
تا به بازار ِمدینه گذرش میافتاد
روضهی گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش میافتاد
گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ
خنجر ِکُند و گلویِ پدرش میافتاد
وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه
قطعههایِ پدرش دور و برش میافتاد
جلوی پای سکینه دم دروازه ی شهر
از رویِ نیزه علمدار سرش میافتاد
✍سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
اگر ستاره و خورشید و ماه تابنده است
تمام علتش این است بر درت بنده است
به دیدهی متکبر که آبِ رو ندهند
هرآنکه خاک در توست آبرومند است
مرا به گریه بیانداز و خود حکومت کن
که پادشاهیِ دریا، به تو برازنده است
به روز حشر که عالَم به گریه مشغولند
جزای گریهکنانِ غم شما خنده است
از آن زمان که به لبهای خشک تو نرسید
فرات از پدر و مادر تو شرمنده است
گریستند به ذبح گلوت حیوانات
که جزء گریه کنانت، وحوش درنده است
**
بنی اسد چه کند؟! از کجا شروع کند؟!
تن تو اين طرف و آن طرف پراكنده ست
سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
اینکه هنوز پشت درم، اینکه سائلم
یعنی بزرگواری تو هست شاملم
چشمات گرفت چشم مرا در مقام اشک
ناقابلم اگرچه، نشستی مقابلم
آنقدر در اتاق خودم روضه خواندهام
گاهی حسین میشنوم از وسائلم
من با دلم چقدر برای تو سوختم
دلخوش به این امید، بیایی به محفلم
گفتم به عشقِ اُم بنین بعد مُردنم
هر هفته شنبه روضه بگیرند منزلم
محکم اگر برای تو بر سینه میزنم
مشغول گردگیری آئینهی دلم
قبلهنمای قلب من اصلاً به سمت توست
یومیه پنج مرتبه سوی تو مایلم
هرچه برای توست، برایم مقدس است
من عاشق علامت و طبل و شمایلم
**
ای کاش ماجرای گلویت دروغ بود
دنبال یک نشانه میان مقاتلم
از بس برای تشنگیات گریه کردهام
از روضهی گرسنگیات حیف غافلم
✍سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#تنور_خولی
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
بالا گرفت شعلهی داغ تو با تنور
تاج سرم، سر تو کجا و کجا تنور
باید خدا بخیر کند انتهاش را
وقتی که هست سهم سرت ابتدا تنور
خولی امان نداد سرت را بغل کنم
حالا به جای من شده حاجتروا تنور
خولی نداد پاسخ این پرسش مرا
آخر میان این همهجا، پس چرا تنور؟!
زد روی صورتش زن خولی همینکه دید
افتاده ردِ خونِ گلویِ تو تا تنور
کاری که با تن تو سه روز آفتاب کرد
آورد یک شبه به سرت آن بلا تنور
در کربلا نبود اگر از غذا خبر
در کوفه بود منزل تو از قضا تنور
خاکستری که بر سر و رویت نشسته است
کار عجوزهی سر بام است یا تنور؟!
حجم سر تو کم شده و داد میزنم
ای بی وفا زمانه و ای بی حیا تنور
نانی نخوردهایم به یاد سرت حسین
هر جا که دیدهایم من و بچهها تنور
جز روی دامنم همه جا سر گذاشتی
نیزه... درخت... طشتِ طلا... زیر پا... تنور...
✍سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_شهادت
#دیر_راهب
عاشق شدن، شاید... اگر... اما... نمیخواهد
مجنون نمیگوید مرا لیلا نمیخواهد
من آمدم دورت بگردم، برنگردانم
شمعِ نگاهت گِردِ خود پروانه میخواهد
دنیا برای اهل دنیا؛ من تو را دارم
آنکه تو را دارد دگر دنیا نمیخواهد
امروز جایی نوکری کردم که اربابش
هرچه شود، عذر مرا فردا نمیخواهد
عاشق میان سینه دارد یک حُسینیه
عاشق برای گریه کردن جا نمیخواهد
هرکس که چای روضه را پَس میزند انگار
در جنّت است و آب کوثر را نمیخواهد
گریه کنت با دست، بر سر میزند یعنی
از غصهی ذبح سرت، سر را نمیخواهد
داغ علی اکبر به جانت آتش افکنده
جسم تو دیگر تابش گرما نمیخواهد
حداقل یک پارچه رویت بیندازند
پوشاندن پیکر دگر فتوا نمیخواهد
از کربلا تا کوفه و از کوفه تا به شام
راهب فقط فهمید مویت شانه میخواهد
سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#دیر_راهب
آمد سراغ صندوق، آمد شبانه راهب
از قبل شد کمانتر، قدّ کمان راهب
یک عمر منتظر بود تا سر بیاید از راه
به او سپرده بودند، پیشینیان راهب
با مشت زد به سینه، با اشکِ دیدهاش گفت
زیباتر از مسیحا! دردت به جان راهب
شاهی که هر دو عالم بودند در امانش
آن شب سپرد اما، سر در امان راهب
بعد از تنور خولی، قبل از مساجد شام
شد نوبت کلیسا، شد میهمان راهب
تا شد سرش مرتب، پیش نگاه زینب
فوراً رسید خیرش، به خاندان راهب
مریم به سینه میزد، آسیه گریه میکرد
در مجلسی که زهرا شد روضهخوانِ راهب
حجم گلاب کم بود، از حجم خون رویش
تا که به کارش آمد، اشک روان راهب
دردی به جانش افتاد، تا دید وضع سر را
دردی که شعله میزد، تا استخوان راهب
گیسوی چنگ خورده...، ابروی سنگ خورده...
اوضاع صورتش برد، تاب و توان راهب
وضع بد دهان را، زخم روی زبان را
تا دید ناگهان بند آمد زبان راهب
آبی نخورد دیگر، نانی نخورد دیگر
خونِ جگر از آن پس، شد آب و نان راهب
آرام شد رقیه، وقتی که از کلیسا
آمد سحر به گوشش، صوت اذان راهب
در اوج قِصه بوسه میزد به گونهی او
جای رباب خالی در داستان راهب
✍سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_حسین_ع_شهادت
#دیر_راهب
عاشق شدن، شاید... اگر... اما... نمیخواهد
مجنون نمیگوید مرا لیلا نمیخواهد
من آمدم دورت بگردم، برنگردانم
شمعِ نگاهت گِردِ خود پروانه میخواهد
دنیا برای اهل دنیا؛ من تو را دارم
آنکه تو را دارد دگر دنیا نمیخواهد
امروز جایی نوکری کردم که اربابش
هرچه شود، عذر مرا فردا نمیخواهد
عاشق میان سینه دارد یک حُسینیه
عاشق برای گریه کردن جا نمیخواهد
هرکس که چای روضه را پَس میزند انگار
در جنّت است و آب کوثر را نمیخواهد
گریه کنت با دست، بر سر میزند یعنی
از غُصهی ذبح سرت، سر را نمیخواهد
* *
داغ علی اکبر به جانت آتش افکنده
جسم تو دیگر تابش گرما نمیخواهد
حداقل یک پارچه رویت بیندازند
پوشاندن پیکر دگر فتوا نمیخواهد
از کربلا تا کوفه و از کوفه تا به شام
راهب فقط فهمید مویت شانه میخواهد
سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_حسین_ع_شهادت
#دیر_راهب
عاشق شدن، شاید... اگر... اما... نمیخواهد
مجنون نمیگوید مرا لیلا نمیخواهد
من آمدم دورت بگردم، برنگردانم
شمعِ نگاهت گِردِ خود پروانه میخواهد
دنیا برای اهل دنیا؛ من تو را دارم
آنکه تو را دارد دگر دنیا نمیخواهد
امروز جایی نوکری کردم که اربابش
هرچه شود، عذر مرا فردا نمیخواهد
عاشق میان سینه دارد یک حُسینیه
عاشق برای گریه کردن جا نمیخواهد
هرکس که چای روضه را پَس میزند انگار
در جنّت است و آب کوثر را نمیخواهد
گریه کنت با دست، بر سر میزند یعنی
از غُصهی ذبح سرت، سر را نمیخواهد
* *
داغ علی اکبر به جانت آتش افکنده
جسم تو دیگر تابش گرما نمیخواهد
حداقل یک پارچه رویت بیندازند
پوشاندن پیکر دگر فتوا نمیخواهد
از کربلا تا کوفه و از کوفه تا به شام
راهب فقط فهمید مویت شانه میخواهد
سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_س_شهادت
گریه کنید! مادر ما بیگناه بود
گریه کنید! مادر ما پابهماه بود
حوریهای که برگ گل آسیب میزدش
در قتل او مشارکت یک سپاه بود
یک مرد هم نبود بگوید در آن میان
نامرد، این زنی که زدی بی پناه بود
جای تمام شهر برایش علی گریست
جای تمام شهر علی غرق آه بود
نگذاشت تا که فاطمه نفرینشان کند
ورنه به آهِ فاطمه عالم تَباه بود
همصحبتی نداشت دگر بعد فاطمه
تنها کسی که گوش به او داد، چاه بود
رغبت نداشت پا بگذارد به خانهاش
راه عبورش از وسط قتلگاه بود
سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
همدست شد مسمار با دیوار، با در
در بین دود و شعله گیر افتاد، مادر
حال و هوای خانه یکباره عوض شد
افتاد روی مادر ما بیهوا در
باید بسوزد در هوای شمع اما...
این بار سوزانده پَرِ پروانه را در
در پیشِ رو زهرا نبود؟ ای بی حیا میخ
در پشتِ سر زهرا نبود؟ ای بی حیا در
از آن زمان که مادر ما را زمین زد
ما بچههای فاطمه قهریم با در
از پا درآوردند آخر مرتضی را
دیوار، آتش، کوچه و همسایهها، در
مسمار شد سر نیزه و تیر سه شعبه
در کربلا باقی چوبش شد عصا، در
در کربلا زینب گلی گم کرده بود و
میگشت در گودال دنبال برادر
سروده گروه #یا_مظلوم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
همدست شد مسمار با دیوار، با در
در بین دود و شعله گیر افتاد، مادر
حال و هوای خانه یکباره عوض شد
افتاد روی مادر ما بیهوا در
باید بسوزد در هوای شمع اما...
این بار سوزانده پَرِ پروانه را در
در پیشِ رو زهرا نبود؟ ای بی حیا میخ
در پشتِ سر زهرا نبود؟ ای بی حیا در
از آن زمان که مادر ما را زمین زد
ما بچههای فاطمه قهریم با در
از پا درآوردند آخر مرتضی را
دیوار، آتش، کوچه و همسایهها، در
مسمار شد سر نیزه و تیر سه شعبه
در کربلا باقی چوبش شد عصا، در
در کربلا زینب گلی گم کرده بود و
میگشت در گودال دنبال برادر
سروده گروه #یا_مظلوم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_شب_جمعه
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
این طرف بین عبا اکبر تو افتاده
آن طرف ساقی آب آور تو افتاده
زینت دوش نبی بین همه وسعت دشت
ته گودال چرا پیکر تو افتاده
کاش میمردم و اینگونه نمیدیدم که
همه اعضای تو دور و بر تو افتاده
جلوی پای تو باید سر من می افتاد
جلوی پای من اما سر تو افتاده
کربلا سنگ ندارد همه جایش رمل است
چقَدَر سنگ به دور و بر تو افتاده
میخورد بعد تو بر روی من و روی رباب
سنگ هایی که روی پیکر تو افتاده
بین میدان متحیر شدنت را دیده
جلوی خیمه اگر همسر تو افتاده
طعنه ی قاتل تو قاتل احساسم شد
گفت زیر لگدم دلبر تو افتاده
گُر گرفت آتش دامان غزال حرمت
گرگ از بس که پی دختر تو افتاده
شعر از گروه #یا_مظلوم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7