eitaa logo
اشعار ناب آیینی
28.3هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
999 ویدیو
59 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
ناله‌هایت میرسد تا مشقِ زینب می‌کنم اشکهایت می‌چکد تا گریه هرشب می‌کنم دستمالِ گریه‌ات را رویِ چشمم میکِشی؟ تا ببینی چشم خود از خون لبالب می‌کنم عشق هم از جانبِ لیلاست مجنون شهره شد دوست می‌میرد برایم من فقط تَب می‌کنم میزنی رویِ سرت تا یاد آن سَر میکُنی میزنم رویِ لبم تا یادِ آن لب می‌کنم بر کفن هِی مینویسم  دوستت دارم حسین این  لباسِ عشق را غرق مُرَکَب می‌کنم میرسم در روضه‌ها و چای میریزم فقط گرچه بی چیزم خودم را اهلِ منصب می‌کنم مجلسِ روضه گره از زندگی وا میکند بچه‌هایم را در این روضه مودب می‌کنم بر گلو شام غریبان دست دارد می‌کشد گفت رگهای گلویت را مرتب می‌کنم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
زین دو طوفان سوار می‌سازد مردِ روزِ شکار می‌سازد زُلفشان را به شانه میریزد چندتا آبشار می‌سازد مثل خورشید باشد و از خود دو قمر در مدار می‌سازد دارد از سر به زیرهایِ حرم شیعه‌ی سربدار می‌سازد هر دوتا تیغه‌هایِ یک شمشیر دارد او ذوالفقار می‌سازد تیغشان را چه خوش تراشیده هر دو را آبدار می‌سازد به علمدار می‌کند نظر و از رویِ او دو بار می‌سازد کم اگر آورند - فرضِ محال- از خودش تیغدار می‌سازد میرود خود میانِ میدان و همه را تار و مار می‌سازد پیشِ او هرچه هست چیزی نیست کوه باشد غبار می‌سازد از سواران سراب میماند از سپاهی مزار می‌سازد از رجزهایشان مقابلِ خود شیون و الفرار می‌سازد - - او خودش مرتضای کرار است زینب است این ، دوتا علمدار است اگر اینجا کویر دریا من اگر اینجا غبار صحرا من اگر اینجا غریب اُفتادی چه خیالیست کربلا با من همه‌شان گرد و خاک ، طوفانم همه‌شان کوچک‌اند اما من پشتِ در میروم به خاطرِ تو مرتضایی اگر تو   زهرا من غربتت دیدم و به من برخورد رخصتم میدهی ، به مولا من این زمین را به باد خواهم داد تازه هم  می‌کنم مُدارا من دست ، بالا گرفتم از اول بینِ یاران مَچرخ  آقا من... کیست در روزِ بی‌کسی هایت کیست در لحظه‌ی مبادا من در دو راهی نشته‌ام آقا یاکه این دو جوانِ من یا من به تو سوگند که بنی‌هاشم ماتِ اینان شوند حتی من این غزالان غلام زاده شدند هر دو از زینب‌اند اینها من کار مگذار بر مدینه کِشَد مکش آقا زِ دستِ ما دامن - - آمدم تا به من زیان نخورد آب هم در دلت تکان نخورد کربلا پیشِ این دو جان می‌داد بوسه بر این دو نو جوان می‌داد هر دو نِعم‌َالاَمیر می‌گفتند آسمان دل به آسمان می‌داد تا محمد کمی رجز می‌خواند عون هم پاسخِ همان می‌داد اشهد انَ یا ولی الله مثلِ این بود که اذان می‌داد آن یکی تا جواب این میگفت این یکی هم جواب آن می‌داد پشت بر پشتِ خویش چرخیدند تیغِ مولا خودی نشان می‌داد این یکی اهل کوفه را می‌ریخت دیگری حقِ شامیان می‌داد مادری بینِ خیمه‌اش بود و ظرفِ اسفند را تکان می‌داد دردِ پا داشت  از دویدنها دردها را به استخوان می‌داد فکر و ذکرش فقط حسینش بود داشت در خیمه‌گاه جان می‌داد تشنه بودند و ضعف می‌کردند یک نفر کاشکی امان می‌داد یک حرامی در آن طرف  اما به کفِ حرمله کمان می‌داد - - به زمین روی خاک اُفتادند وایِ من سینه چاک اُفتادند خشک شد خشک خشک حنجرشان خورد یکجا به سنگ ساغرشان رو به سمتِ حریمِ زینب بود بینِ خونها نگاهِ آخرشان کارِ صیاد زنده کندن شد به زمین ریخت بالشان پرشان میرسد دشنه‌ها به سینه چه سخت می‌کُند ضربه‌ها مُکررشان نیزه‌ها می‌شوند کوچکتر تیغ‌ها می‌کنند اکبرشان رویِ دوشِ حسین خون میریخت کرده آن بوسه‌ها معطرشان کو محمد کدام عونِ من است چه بِهَم ریخته سراسرشان پیشِ روی حسین با عباس پهن بودند در برابرشان سوخت تا خیمه‌گاه ، دارُالحَرب آتش اُفتاد رویِ پیکرشان پیش نامردهای کوفه نشین روی ناقه نشست مادرشان پَرت میشُد حواسِ نامحرم غلط میخورد بر زمین سرشان سرِ عباس بود و محملِ زینب گریه می‌کرد بر دلِ زینب http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر‌که دنبال تو اوجِ سحرش بیشتر است اثرِ آهِ دلِ شعله ورش بیشتر است از حرم آمده‌ام با تو بگویم هر کَس بیشتر دل بِبَرد در به درش بیشتر است دهمین روز شد و شد دهِ ذی‌الحجه‌ی من شُکر قربانیِ من برگ و برش بیشتر است خیمه‌ات آمده‌ام بَسط نشستم گویم خیمه‌یِ خواهرِ تو شیرِ نَرَش بیشتر است به تو نزدیکتر از اهلِ حرم خواهرِ توست به تو چون از همه زنها پسرش بیشتر است دشتِ من از همه شیر و عسلش شیرین تر باغ من از همه شَهد و شکرش بیشتر است همه‌ی غیرتشان  قامتشان  رفته به من بچه عقاب ببین بال و پَرَش بیشتر است آنکه چون ماست که بی چون و چرا می‌ماند آنکه باید رود  اما اگرش بیشتر است آنکه مانندِ علی شد زره‌اش پشت نداشت آنکه ترسیده زِ جانش سپرش بیشتر است به سر موت قسم یک سر مو پس نکشم از همه دختر حیدر جگرش بیشتر است کیستم فاتح میدان تو ، از هرچه که هست آنکه آوازه‌ی تیغِ پدرش بیشتر است تیغ را کرده حمایل  که بفهمد آن قوم هرکه شاگردِ علی شد هنرش بیشتر است از علمدار بپرس از دو جوان می‌گوید بین اصحاب به این دو نظرش بیشتر است می‌شناسم جگرت را به تو از خواهشِ من قسمِ چادر زهرا اثرش بیشتر است هر دو میدان زده خواندند رجزها اما چه کنم آنهمه لشکر نفرش بیشتر است خبر رفتنشان زود به هرسو پیچید به زمین خوردنشان که خبرش بیشتر است غمِ مادر غمِ بابا نه فقط داغ پسر پیش مادر اثرش بر جگرش بیشتر است ناله تواَم که شود اهل حرم می‌نالند ناله تواَم که شود هم اثرش بیشتر است عون اُفتاده زمین پیکرِ او پیچیده ازدحامیست ولی رویِ سرش بیشتر است وَ محمد نَفَسش کمتر و کمتر می‌شد زخمِ رویش زِ تنِ محتضرش بیشتر است آه بر سینه‌‌شان قاتل و قاتل پُر شد وای از ضربه‌‌شان سخترش بیشتر است پُرِ زخمند پر از نیزه و شمشیر ولی از میان همه زخمِ تبرش بیشتر است پیرمرد است چگونه دو جوان بردارد از علی‌اکبر هم دردِ سرش بیشتر است بیشتر می‌شود این حجم اگر جمع شود تن پاشیده زِ هم مختصرش بیشتر است.... همه جای بوی تنِ عون محمد دارد همه جایند ولی دور و برش بیشتر است مادر است اینکه در آن خیمه سرش درد گرفت اینکه از فاطمه درد کمرش بیشتر است.... http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عمری گریستی و غَمَت ناشنیده ماند در سینه‌ات صدایِ تو ای نورِدیده ماند هیات تمام شد همه رفتند شام قبل اما هنوز مادرِ قامت خمیده ماند از گریه چشم خون شد و مویت سفید شد از ناله سینه آتش و  رنگت پَریده ماند اینجا همه شبیه تو مِشکی‌ست رَخت ما همرنگ تو شدیم و عبایت ندیده ماند کاری برای عصر ظهورت نکرده‌ایم اینجا چقدر میوه‌ی کالِ نچیده ماند احساسِ ما به آمدن تو چه فایده وقتی کلام سیدِ ما ناشنیده ماند ظرفیت شنیدن یک روضه را بده عمری گذشت و مقتل آن سر بُریده ماند حق می‌دهم اگر به سر و سینه میزنی بر رویِ عمه‌های تو جایِ کشیده ماند قربانِ آن دو چشم که گریانِ زینب است ای وای از غمت شبِ طفلان زینب آست http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#محرم #امام_حسین هرچند بدم ولی تو راهم دادی در سایه ی هیئتت پناهم دادی صدشکر که شب های محرم آقا مانند همیشه اشک و آهم دادی... #محسن_زعفرانیه http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دلی به دست خود آورده‌ام از آن تو باشد سپرده‌ام به تو سر تا بر آستان تو باشد جهان من! دل من آمده‌ست سوی تو اینک به این امید که یک گوشه از جهان تو باشد گناهکار کسی بی‌پناه آمده سویت بگو چگونه بیاید که در امان تو باشد چه می‌شود که بر این دل شبی قدم بگذاری دلی که آمده تا صحن جمکران تو باشد چه غم اگر که بسوزاندش زمانه کسی را که ازل بله گفته که در زمان تو باشد بده زمین و زمان را به دست‌هام که گفتم بخواهم از تو دعایی که در توان تو باشد چگونه «ناحیه‌ات» را بخواند آنکه ندارد توان مرثیه‌ای را که از زبان تو باشد سلام بر سر بر نیزه رفته‌ای و سلامی به چشم‌های پُر اشکی که دیدگان تو باشد سلام بر تو و بر لحظهٔ قیام و قعودت چه می‌شود که دلم شاهد اذان تو باشد چه می‌شود که بخوانی تو بیتی از غزلم را خوشا ترنم شعری که بر لبان تو باشد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دیدم به خواب آن آشنا دارد می‌آید دیدم كه بر دردم دوا، دارد می‌آید دیدم كه با شال عزا و چشم گریان مولایمان صاحب‌عزا دارد می‌آید تو بانی این روضه‌ای! دریاب ما را آغوش خود بگشا! گدا دارد می‌آید امشب نمی‌دانم چه سرّی هست كاین‌جا بوی شهیدان خدا دارد می‌آید در این دهه خط مقدم هیأتِ ماست از جبهه بوی كربلا دارد می‌آید این‌جا صدای گریه و عطر مناجات از سنگر رزمنده‌ها دارد می‌آید آقا سؤالی داشتم، از سمت گودال آوای «وا اُمّا» چرا دارد می‌آید؟ آتش به جان خیمه‌ها افتاده از درد پایان تلخ ماجرا دارد می‌آید http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
وقتی عدو به روی تو شمشیر می‌کشد از درد تو تمام تنم تیر می‌کشد طاقت ندارم این همه تنها ببینمت وقتی که چلّه چلّه کمان تیر می‌کشد این بغضِ جان‌ستان که تو بی‌کس‌ترین شدی پای مرا به بازی تقدیر می‌کشد ای قاری همیشهٔ قرآن آسمان کار تو جزء جزء به تفسیر می‌کشد این‌که زِ هر طرف نفست را گرفته‌اند آن کوچه را به مسلخ تصویر می‌کشد برخیز! ای امام نماز فرشته‌ها لشکر برای قتل تو تکبیر می‌کشد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فرازی از یک روح والای عبادت به ظهور آمده بود یا که عبداللَه در جبههٔ نور آمده بود؟ کربلا بود تماشاگر ماهی کز مهر یازده لیلهٔ قدرش به حضور آمده بود یازده برگ، گل یاسِ حسن بیش نداشت که به گلزار شهادت به ظهور آمده بود یوسف دیگری از آل علی، کز رخ او چشم یعقوب زمان باز به نور آمده بود باغبان در ورق چهرهٔ گرمازده‌اش گلشن حُسن حَسن را به مرور آمده بود صورتش صفحهٔ برجستهٔ قرآن کریم صحبتش ناسخ تورات و زبور آمده بود بی‌کلاه و کمر از خیمه چو قاسم بشتافت بس که از تاب تجلّی به سرور آمده بود قتلگه طور و حسین بن علی، چون موسی به تماشای کلیم اللَّه و طور آمده بود به طواف حرم عشق ز آغوش حرم دل ز جان شُسته به شیدایی و شور آمده بود عجب از این همه مستی چو برادر را دید که چه‌ها بر سرش از سمِّ ستور آمده بود طفل نوخاسته برخاسته از جان و جهان آسمان زین همه غیرت به غرور آمده بود بر دل و پهلوی این عاشق و معشوق، دریغ نیزه و تیر ز نزدیک و ز دور آمده بود دست شد قطع ولی دل ز عمو، قطع نکرد طفل این طایفه یا رب چه صبور آمده بود گر چه لب‌تشنه به دامان امامت جان داد بر سرش فاطمه با ماء طهور آمده بود... http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
این كیست از خورشید، مولا، ماه‌روتر بی‌تاب‌تر، عاشق‌تر، عبدالله روتر می‌گفت من دست از حسینم برندارم اِلا شود بازویم از خون وضو، تر می‌گفت ای شمشیرها دستم مگیرید مرگ ار جگر دارد بیاید روبه‌روتر! می‌گفت و با دست عمویش عهد می‌بست چشم زمین از حسرت این گفتگو، تر وای آن گلوی ناز، سیراب عطش بود شد عاقبت از دست آن صاحب سبو، تر آن‌جا حسین افتاد و این‌جا كودكی ناز افتاد در دست یزیدی تندخوتر... در عالم ای شمشیرها پیدا نكردید آیا كسی نزد خدا با آبروتر؟! http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آن لاله که عشق و خون بهارش بودند گل‌های مدینه داغ‌دارش بودند آن‌روز که جای مجتبی خالی بود در کرب‌و‌بلا دو یادگارش بودند #سیدرضا_مؤید http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7