eitaa logo
اشعار ناب آیینی
28.5هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1هزار ویدیو
60 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
اول صبح به سمت حرمت رو کردم دست بر سینه سلامی به تو دادم ارباب سر صبحی شده و باز دلم دلتنگ است السلام ای سبب سینه تنگم ارباب... 💚 ⛅️
بگو چرا چنین پر التهاب گریه می‌کنی چه دیده‌ای؟ چقدر بی حساب گریه می‌کنی شبیه مادران بچه‌مرده آه می‌کشی شدیدتر ز گریه‌ی رباب گریه می‌کنی سه شعبه شیرخواره را به خواب برد و سال‌هاست عبا به سر همیشه قبل خواب گریه می‌کنی از آن زمان که دست ساقی حرم بریده شد همین‌که دست می‌زنی به آب گریه می‌کنی به یاد پیکری که روی خاک‌ها سه روز ماند نظر که می‌کنی به آفتاب گریه می‌کنی ز مجلس یزید هر زمان سؤال می‌کنند چرا به جای دادن جواب گریه می‌کنی؟! میان خلوتت به کوفیان که فکر می‌کنی برای غربت ابوتراب گریه می‌کنی... ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چهل سال است مأنوسم به گریه طبیب درد افسوسم به گریه همان پیراهنی را که ربودند چهل سال است می‌بوسم به گریه * چهل سال از جگر آهم درآمد که جوشن از تن شاهم درآمد فراموشم نخواهد شد همان شب که روی نیزه‌ها ماهم درآمد * قرار قلب زارم گریه بوده همه دارو ندارم گریه بوده نپرسید از چه پلکم زخم برداشت چهل سال است کارم گریه بوده * همین که در دلم آشوب افتاد به پای گریه‌ام یعقوب افتاد چنان ضربه به لب‌های پدر خورد که رنگِ خونِ لب، بر چوب افتاد * گلوی دلبر دلخواه، زخم است میان سینه حتی آه، زخم است دلیل گریه‌ی چل ساله‌ی من هزارو نهصدو پنجاه زخم است * به سر می‌ریخت آتش از روی بام امان از تشت زر، ای وای از جام تمام روضه‌های من همین است نپرسید از دلم، الشام الشام... 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چه جوری خاطره‌هام یادم بره سنگای به روی بام یادم بره سی سالِ دیگم اگه گریه کنم محاله بازارِ شام یادم بره * خرابه برامون آشیونه بود ماجرای غربتِ زمونه بود حرفی از گرسنگی نمی‌زنم توی "شام" شامِ ما تازیونه بود * آتیشِ قلبِ کباب، حرمله بود باعث رنج و عذاب حرمله بود توی راه رباب به آب، لب نمی‌زد مأمورِ تقسیمِ آب حرمله بود * کسی میشه ببینه و جون نده؟ آه و ناله شو به آسمون نده؟ می‌دیدم ربابو گِریه‌ام می‌گرفت دستاشو بسته بودن تکون نده * سنگِ غم شکسته بال و پرم و تا دیدم آتیش و اهلِ حرم و روزی صدبار می‌میرم زنده میشم که گذاشتم توی خاک، خواهرم و ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
این کیست؟ این که شام و سحر گریه می‌کند می‌سوزد و ز سوز جگر گریه می‌کند برگشته است از سفر شام و سال‌هاست کز خاطرات تلخ سفر گریه می‌کند گِریَد مدینه از اثر اشک و آهِ او زیرا به هر گذار و گذر گریه می‌کند یعقوب اگر ز هجر پسر سال‌ها گریست این یوسف از فراق پدر گریه می‌کند هرشمع گریه می‌کند اما ز یک شرار او در دلِ هزار شرر گریه می‌کند با یاد کام خشک شهیدان کربلا بیند چو آب، خونِ جگر گریه می‌کند هر جا میان کوچه و بازار اوفتد، او را به شیرخواره نظر، گریه می‌کند ساکت نگشته است ز داغ یکی شهید، از داغ یک شهیدِ دگر گریه می‌کند سرهای رفته بر سر نی بُرده صبر او داغش به جان، نشسته اگر گریه می‌کند این است یادگار شهیدانِ دشت خون کز داغشان به شام و سحر گریه می‌کند ✍مرحوم استاد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
زهر جفا نکشت تو را؛ درد و داغ کشت هرچند زهر کینه سبب شد به کُشتنت ✍مرحوم استاد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به روی شانه‌هایش غُصه‌های یار افتاده کسی چند سالی می‌شود بیمار افتاده شبیه روزهای تلخ بی تکرارِ غم‌در‌غم شبیه خیمه‌ی آتش گرفته زار افتاده به یاد روز عاشورا، به یاد روضه‌ی زن‌ها به یاد آن غروب گریه‌دارِ تار افتاده چهل سال است دارد در خیالش می‌خورد غصه به یاد آن سواری که دل پیکار افتاده هنوزم در خودش فکر غروب و خیمه را دارد دوباره یاد مشعل‌های کج رفتار افتاده اگر زینب نبود آنجا، میان خیمه‌ها میسوخت تنی که زیر سقف خیمه‌ی آوار افتاده پناه از آفتابِ عَسْقَلان* بر ناقه‌ها بُرده گمانم از سرش در کوچه‌ها دستار افتاده مسیر جمع تشنه‌ها، مسیر پا برهنه‌ها _بمیرد عالمی_ بر رمل و ریگ و خار افتاده طلبکار است از عالم ولی مثل بدهکاران مسیرش در میان کوچه و بازار افتاده چنان بسته‌ست دستش را به پشت گردنش ظالم بمیرم، بی تعادل در دل انظار افتاده کسی که شافع خلق است از آتش، چه بیرحمی_ میان کوچه‌های شام رویش نار افتاده علی یکبار ناموسش کتک خورده ولی اینجا چقدر این اتفاق تلخ با تکرار افتاده... ✍ *عسقلان: منزلی بعد از کوفه که بخاطر معطلی پشت دروازه بر روی سنگ‌های داغ، اسرا پناه به سایه‌ی ناقه‌ها بردند و حرامزاده‌ای از نگهبانان، امام زین العابدین (ع) را از سایه‌ی شتر هم محروم کرد. 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر زمان سیّد سجّاد فغان سر می‌کرد رخنه در عالم ایجاد سراسر می‌کرد یاد می‌کرد چو ازلعلِ لبِ خشک حسین مُژه می‌زد به هم و روی زمین تَر می‌کرد دست می‌زد به سر و ناله زِ دل هرگه او یاد از بازوی عبّاس دلاور می‌کرد سینه از پنجهٔ غم چاک همی زد چون صبح یاد چون از لگد شمر ستمگر می‌کرد ازتنور دلش آتش به فلک می‌افشاند یاد چون از ستم خولی کافَر می‌کرد ناله از قاتلِ یکْ یکْ شهدا داشت ولی شِکوه بیش از همه از قاتلِ اصغر می‌کرد اشکِ جودی بگرفت از همهٔ روی زمین آنچه خاکی که به عالم همه برسر می‌کرد ✍مرحوم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای که در سلسله سر سلسله‌ی اهل خدایی شمع این حلقه و سر حلقه‌ی جمع اُسرایی نه علیلی که دلیلی؛ نه مریضی که طبیبی نه طبیبی که دوایی؛ نه دوایی که شفایی تو کریم ابن کریم ابن کریم، آیت حقّی تو علی ابن حسین ابن علی، نور خدایی پسر مکه و حلّ و حرم و مشعر و میقات قمر چارم منظومه‌ی والشمسِ ضُحایی پسر دختر شاهنشه ایرانی و الحق که سزاوار ولیعهدی شاهِ شهدایی لقبت سید ساجد، شرف مردم عابد که به زوّارِ مشاهد، ادب‌آموز دعایی زآنچه در کرب و بلا رفت به ما نیز خبر ده ای که پروانه‌ی پر سوخته‌ی شمع هُدایی ** تو چه دیدی که همه عمر تو با گریه سر آمد هر کسی دید تو را، دید که در حال بُکایی مثل آن شمع که از سوختن‌اش چاره نباشد همه تن سوخته از داغیِ زنجیرِ جفایی به فدای تن تب‌دار تو ای لاله‌ی زهرا که دل‌افروخته‌ی داغِ ذبیحاً بِقَفایی مگر از فاطمه آموخته‌ای خطبه‌ی سوزان؟! کآتش انداخته در مجلس اِبنُ الطُّلَقایی! به "یتیم" از سر احسان چه شود دست بگیری تو که گیرنده‌ی دست همه از شاه و گدایی ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چهل سال است مأنوسم به گریه طبیب درد افسوسم به گریه همان پیراهنی را که ربودند چهل سال است می‌بوسم به گریه * چهل سال از جگر آهم درآمد که جوشن از تن شاهم درآمد فراموشم نخواهد شد همان شب که روی نیزه‌ها ماهم درآمد * قرار قلب زارم گریه بوده همه دارو ندارم گریه بوده نپرسید از چه پلکم زخم برداشت چهل سال است کارم گریه بوده * همین که در دلم آشوب افتاد به پای گریه‌ام یعقوب افتاد چنان ضربه به لب‌های پدر خورد که رنگِ خونِ لب، بر چوب افتاد * گلوی دلبر دلخواه، زخم است میان سینه حتی آه، زخم است دلیل گریه‌ی چل ساله‌ی من هزارو نهصدو پنجاه زخم است * به سر می‌ریخت آتش از روی بام امان از تشت زر، ای وای از جام تمام روضه‌های من همین است نپرسید از دلم، الشام الشام... 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تمام عمر شد با گریه مأنوس تمام خاطراتش آه و افسوس چرا فرمود (امان از شام) مردم امان از شام یعنی داغ ناموس 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بیمار، غیرِ شربتِ اشک روان نداشت در دل هزار درد و توانِ بیان نداشت... یک گل نداشت باغ و به آتش کشیده شد جز آه در بساط، دگر باغبان نداشت یکسر به خاک ریخت گل و غنچه، شاخ و برگ دیگر ز باغِ عشق، نصیبی خزان نداشت ماهی که آفتاب از او نور می‌گرفت جز ابرِ خشکِ دیده، به سر، سایبان نداشت دانی به کربلا ز چه او را عدو نکشت؟ تا کوفه، زنده ماندنِ او را گمان نداشت از تب ز بس که ضعف به پا چیره گشته بود می‌خواست بگذرد ز سرِ جان، توان نداشت یک آسمان، ستاره به ماه رخش، ز اشک می‌رفت و یک ستاره به هفت آسمان نداشت... ✍استاد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7