eitaa logo
اشعار ناب آیینی
31.7هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
94 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . . ☫ ﷽ ☫ 🔸مجموعه بزرگ تبلیغات برتر👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 . ⭐️مجموعه تبلیغاتی ناب 👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59
مشاهده در ایتا
دانلود
ا﷽ا رو کرد خدا قدرت پنهانی خود را تا خلق کند حوری انسانی خود را ابلیس بهشتی بشود گر بگذارد بر خاک قدم های تو پیشانی خود را هفتاد یهودی نه، که سلمان و ابوذر مدیون تو هستند مسلمانی خود را در بند غمت هر که اسیر است عزیز است آزاد مکن یوسف زندانی خود را چون مور اگر ریزه خور خوان تو باشیم یک روز ببینیم سلیمانی خود را ترسی ز اجل نیست به این شرط که باشیم در روضه تو لحظه پایانی خود را محشر همه فاطمیون چشم به راهند از یاد مبر این همه قربانی خود را 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آیینه دار زینب و زهرا رقیه کوچکترین انسیة الحورا رقیه پشت سرش بی شک دعای پنج تن بود آدم اگر می گفت اول یا رقیه خورشید در منظومه‌ی عشق حسینی صد سال نوری راه دارد تا رقیه سنش اگر کم هم طراز انبیا بود مانند کوثر آیت العظمی رقیه جا داشت روی شانه‌ی کعبه اباالفضل جا داشت روی شانه‌ی سقا رقیه آرام تر از هر زمانی بود اصغر می خواند تا بالا سرش لالا رقیه پا بر مغیلان می نهد اما محال است روی سر موری گذارد پا رقیه این طفل بی آزار را آزار دادند زجر بدی را دید در دنیا رقیه زینب ز پا افتاد وقتی دید در راه طفلان همه بر ناقه اند اِلّا رقیه مقتل که می خواندم شبی با خویش گفتم پیدا نمی شد کاش در صحرا رقیه وقتی که پیدا شد خمیده راه می رفت شد پیرتر از زینب کبری رقیه حتی در اوج ضعف هم چیزی نمیخواست جز دست گرم و بوسه‌ی بابا رقیه دیدار حاصل شد ولی دستی نیامد تنها سر آمد دیدنش اما رقیه... حیرت زده پرسید عمه این سر کیست؟ یاللعجب نشناخت بابا را رقیه! خود را مرتب کرد تا در چشم بابا باشد همان دردانه‌ی زیبا رقیه از بوسه اش جان میگرفت، اینبار اما جان داد با بوسیدن لب ها رقیه 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
امشب پناه داده، بر جمع ما رقیه ما آمدیم یا رب، همراه با رقیه حس کرده ایم جودت، بیش از همیشه بوده هر بار در مناجات، گفتیم یا رقیه بخشیدن گناهِ، ما را به او سپردی امشب تمام ما را، کرده سوا رقیه با پای لنگ لنگان، در راه مانده بودیم ما پا شکسته ها را، داده عصا رقیه دردیم و اوست درمان، کفریم و اوست ایمان ما را ز دام شیطان، کرده رها رقیه دلتنگ های صحنِ، کرب و بلا کجایید امشب دهد براتِ، کرب و بلا رقیه یک یا علی بگو تا، دست تو را بگیرد از بس که دوست دارد، این ذکر را رقیه غیر از حسین نامی، روی لبش نیامد این است عشق این است، صد مرحبا رقیه بعد از حسین او شد، بیگانه با محبت با زجر و ضرب دستش، شد آشنا رقیه در گوشه خرابه، حق داشت جان سپارد سر را که دید بینِ، ظرف غذا رقیه 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
منم آن گناهکاری، که به سوی تو دوان است تویی آن بزرگواری، که کریم و مهربان است تو همیشه در فرازی، تویی آن گدا‌نوازی که در اوج بی نیازی، نگران بندگان است به شب سیاهِ نوری، برسان پُلِ عبوری که دلم برای دوری، ز گناه ناتوان است تو اگر مرا برانی، در دیگری نکوبم که به غیر از آستانت، همه‌جا پر از زیان است همه‌عمر جز تو یارب! چه کسی رفیق من بود؟ تو امان من نباشی! چه کسی مرا امان است؟ تو خدای مرتضایی، تو همیشه با وفایی به گدای بی نوایی، که ضعیف و ناتوان است 《برو ای گدای مسکین، در خانه علی زن》 که امیر با خدا در، نجفش هم آشیان است بگذار جای کعبه، سر خود به پای حیدر تو اگر بهشت خواهی، نجفِ علی جنان است خوشم اینکه خاک پای، پسر ابوترابم همه عمر سایبانم، عَلَم "حسین جان" است به فدای آن شهیدی، که نخورد آب و جان داد ز غمش هنوز زهرا، شب جمعه روضه خوان است :: پسرم به تو جفا شد، سرت از قفا جدا شد اثرات خنجر شمر، روی حنجرت عیان است پسرم مگر به دشمن، تو به غیر حق چه گفتی؟ که جواب حرف حقت، نوک نیزه‌ی سنان است پسرم کسی در عالم، کفن تو را ندارد کفن تو خاک بوده، کفن تو بی‌کران است به خدا عطش دلیلِ، ترک لبت نبوده ترک لبت برای، ضربات خیزران است ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ا﷽ا عقلم توان نداشت از او سر در آورد مضمون ز شأن و منزلتش در سر آورد چون او زنی کجاست که روح الامین ز عرش بر او سلام از طرف داور آورد آن زن که بود نقطه امن امین وحی از راز و رمز حرف خدا سر درآورد او را خدا برای نبی آفریده بود تا خنده را به روی لب دلبر آورد چشمان خویش را به روی هرچه داشت بست تا در دلش محبت پیغمبر آورد دنبال عشق بود نه دنبال سیم و زر گوهرشناس روی سوی گوهر آورد آن بانویی که چشم ملائک به دست اوست وقت قنوت حاجتشان را برآورد در خانه اش به فرش و گلیم احتیاج نیست آن را که جبرئیل برایش پر آورد از یاد رفته اند حسودان ولی از او روح القدس قصیده و شعر تر آورد غیر از خدیجه هیچ زنی ظرفیت نداشت از بهترین زنان جهان بهتر آورد هرگز توان مادر هستی نبود و نیست دیگر شبیه دختر او دختر آورد دختر چه دختری که پدر دستبوس اوست حتی خدا به خاطر او محشر آورد آن بانویی که وقت دفاع از ابوتراب خود را زند به آتش و پشت در آورد ای کاش بود مادر او تا در آن میان مسمار را ز پهلوی زهرا درآورد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ا﷽ا اگر بیقراری بگو یا حسن که آرام گردد دلت با حسن شب قدر نزدیک و ما سائلان پناهی نداریم الا حسن اگر قطره ای جود خواهی از او به تو می دهد چند دریا حسن تمام بیابان گلستان شود اگر پا گذارد به صحرا حسن کرامات او از کِی آغاز شد؟ از آن شب که آمد به دنیا حسن به کوری بدخواه پست و ذلیل عزیز است در خاطر ما حسن نیازی ندارد به صحن و حرم کشیده مرامش به زهرا حسن شلوغی کرب و بلا هم ازوست به پا می کند اربعین را حسن الهی به راهش فدایی شویم به دست حسن کربلایی شویم چه والاست با او مقام فقیر عجب با شکوه است نام فقیر به آب و غذا، جود محدود نیست حسن می شود هم کلام فقیر فقیر و غنی در نگاهش یکی است بر او واجب است احترام فقیر کریمانه آغوش او باز بود به وقت جواب سلام فقیر گدایی بهانه است تا لحظه ای رسد بوی او بر مشام فقیر همه زندگانی او بوده است به نام کریم و به کام فقیر عجب نیست گر یار مسکین شود پدر چون علی شد پسر این شود حسن کیست مرد شکار جمل همان فاتح کارزار جمل سلام خداوند بر مجتبی و لعنت به پایه گذار جمل نیازی به شمشیر حیدر نبود که شد مجتبی ذوالفقار جمل همینکه به او اذن میدان رسید چنان شیر زد بر حصار جمل رجز خواند و تا آسمان ها رسید صدای فرار الفرار جمل به یک ضربه ی بچه شیر علی زمین خورد ناقه سوار جمل حسن هر یلی را زمین می زند عدوی علی را زمین می زند همه روشنایی ماه است او امید دل روسیاه است او مرو سوی کعبه برو تا بقیع به سوی خدا شاهراه است او به روز جزا هم به فکر گداست صدا می زند بی گناه است او کریم است و با دادن کوه زر خریدار انبار کاه است او حرم ساخته در دل عاشقان که گفته که بی بارگاه است او بمیرم پس از سال ها همچنان به یک کوچه محو نگاه است او در آن کوچه که مادرش را زدند شهید همان قتلگاه است او در افکارش آن صحنه ها قاب شد جلو چشم او مادرش آب شد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به‌مناسبت فرق دارد جلوه‌اش در ظاهر و معنا حرم گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم کل معصومین مُعزُّالمؤمنین در عالم‌اند قبرشان قبله‌ست حالا بی‌حرم یا با حرم یک حرم در زینبیه، یک حرم در شهر قم یک طرف زائر فراوان، یک طرف تنها حرم... اوج غربت در کدامین داغ معنا می‌شود این که شاهی از کفن محروم باشد یا حرم؟ فکر کن سبط نبی، حتی ندارد سنگِ قبر خادم فرزند او دارد در این دنیا حرم... در مدینه کاخ‌ها با خاک یکسان می‌شوند بعد از آن، از دور چون دُرّ می‌شود پیدا حرم گاه معنای حرم هرگز ضریح و بقعه نیست داشت تعبیری دگر در روز عاشورا حرم یک سوی زینب حرم، یک سوی دیگر قتلگاه پیر شد در رفت و آمدهای مقتل تا حرم ناله می‌زد مادری با اشک، واویلا حسین ناله می‌زد خواهری با اشک، واویلا حرم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هوا هوای غم است و هوای خون‌جگری به هر طرف که نظر می‌کنم تو در نظری ز عشق گفتم و این شهر در به رویم بست همیشه عاقبت عاشقی‌ست دربدری به مسجدی که امام جماعتش بودم نماز مغرب من شد اقامه یک‌نفری دوباره نامه نوشتم برای تو اما به غیر آهِ ندامت نبود نامه‌بری تو احتیاج نداری به نامه‌ی مسلم که بهتر از همه از حال کوفه باخبری به هر طریق تو آخر به کوفه می‌آیی در این مسیر به‌جز عشق را نمی‌نگری بیاور اکبر خود را که کوفیان بینند در این مسیر کنار خودِ پیامبری بیاور اصغر خود را که با شهادت او ز کوفیانِ ریاکار آبرو ببری جمل به‌پا کن و همراه خویش قاسم را به‌سوی رزم بیاور برای جلوه گری ولی فدای تو گردم میار زینب را که شهر پر شده از مردمان خیره‌سری کسی به خواهرت اینجا محل نخواهد داد اگرچه می‌گذرد از محله‌ی پدری از این مسیر گذر می‌کند، عجب گذری به‌سوی شام سفر می‌کند، عجب سفری ✍️ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
او را که خدا آینه خویشتنش کرد آورد به دنیا و یل بت شکنش کرد بر خاک نظر کرد علی خاک طلا شد بر سنگ نظر کرد عقیق یمنش کرد در معرکه هرکس به مصاف علی آمد مولا زره جنگی او را کفنش کرد تا دید عدو روبرویش تیغ علی را جان زودتر از ضربه فرار از بدنش کرد شد اوج سرافکندگی دشمن حیدر آن کار که با ناقه سواران حسنش کرد در مکتب خود حضرت زینب به رقیه مدح علی آموخت و شیرین سخنش کرد جبریل سعادت ز خدا خواست، خدا هم در راه حسین بن علی سینه زنش کرد از هجر علی کعبه عزادارترین شد طوری که فقط جامه مشکی به تنش کرد خوش عاقبت آن است که هنگام زیارت مرگ آمد و با شاه نجف هموطنش کرد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
میشینه پا میشه گریه میکنه یه جا تنها میشه گریه میکنه به یاد شلوغی تو قتلگاه هر جا دعوا میشه گریه میکنه باباشو غریب گیر آوُرده بودن گلو‌شو با خنجر آزرده بودن کار دفن بدنش آسون نبود نانجیبا سرشو بُرده بودن کفنی واسه تن بابا نداشت حتی همراه خودش عبا نداشت دلش اصلا نمی خواس اینجوری شه چاره ای به غیر بوریا نداشت وقتی یاد اون دقایق میکنه حق داره گریه ی هق هق میکنه صحنه هایی رو که آقامون دیده عاشق از شنیدنش دق میکنه کوفه خراب و یادش نمیره زحمت حجاب و یادش نمیره اگرم چیزی فراموشش بشه مجلس شراب و یادش نمیره آرزوش بود که دلی بیتاب نشه دست عمه اسیر طناب نشه توی مجلس یزید دعا میکرد حرمله روبرو با رباب نشه بغضشو توی گلو فرو میکرد با یزید خیلی بگو مگو میکرد تو وجود خواهرش ترس و که دید مرگشو از خدا آرزو میکرد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ا﷽ا ماه صفر دروازه ساعت تا زینب از آن کوچه و بازار گذر کرد از پیش نگاهش در و دیوار گذر کرد راضی به رها کردن گودال نمی شد با آمدن شمر به اجبار گذر کرد می رفت به همراه غیوران سفر اما از شام به همراهی اشرار گذر کرد در بین کف و هلهله ی لشکر شیطان ناموس خداوند، عزادار گذر کرد با چهره پنهان شده در زیر کف دست زود از جلوی چشم علمدار گذر کرد در حیرتم از زجر که از پیش رقیه هر بار گذر کرد طلبکار گذر کرد این قوم همان قوم پلیدی است که یک عمر از کشتنشان حیدر کرار گذر کرد خون شد جگر خاک که نسل پدر خاک از خاک بیابان پر از خار گذر کرد من بنده آن مرثیه خوانم که همیشه از بزم می و لفظ خریدار گذر کرد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ا﷽ا یک یار با وفا که شود یاورش نداشت امّید یاری از طرف همسرش نداشت یوسف ترین عزیز خدا بود و ای دریغ عزت میان مردم دور و برش نداشت ویرانه باد مسجد شهری که هیچ گاه جایی برای سبط نبی منبرش نداشت نفرین به سائلی که غنی شد از او ولی اندازه معاویه هم باورش نداشت از کودکی زیاد ز کوچه نمی گذشت از کوچه خاطرات خوشی در سرش نداشت گیسوی او بخاطر یک غم سپید شد اینکه قدی بلندتر از مادرش نداشت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7