#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
حس خوبی ست که امشب به زبان آمده است
در تن عاطفه ام، باز توان آمده است
به! چه فرخنده شبی و چه مبارک سحری!
که در آن عطر خوش خوش نفسان آمده است
چه نشستی که درِ میکده ها باز شده
آی مستان خدا! پیر مغان آمده است
بی نصیبم مگذارید ز جام کوثر
حال که صحبت مستی به میان آمده است
روزه دارانِ شبِ پانزدهم مژده دهید
نمکِ سفره ماه رمضان آمده است
سفره تکمیل شد و بزم خدا کامل گشت
سوره قدر شب پانزدهم نازل گشت
فصل تنهایی زهرا و علی سر شده است
شب این شهر چنان روز منور شده است
زودتر از همه مژده به پیمبر دادند
نوه ات آمده و فاطمه مادر شده است
نمک از روی تو می ریزد و خرمای لبت
رطب سفره افطار پیمبر شده است
طعم چشمان بهاری تو ای روح بهار
میوۀ نوبر هر روزۀ حیدر شده است
سفره ماه مبارک، برکت دارد، لیک
با قدم های شما با برکت تر شده است
چه اسیر و چه فقیر و چه یتیم آمده اند
بر در خانۀ ارباب کریم آمده اند
پادشاهیِ تو و من نیز همان مسکینی
که به جز عشق تو در سینه ندارد دینی
قدمت بر سر چشمم اگر ای مرد کریم
سحری هم به کنار دل من بنشینی
مستجاب است دعای من آلوده اگر
پای هر برگ دعا از تو بود، آمینی
به صف مشتریانت نظر اندازی، گر
ته صف یوسف دل باخته را می بینی
کوه کن می شوم از شوق شکر خندهٔ تو
آب افتاده دهانم چه قدَر شیرینی!
ای که بر خیل جوانان بهشت آقایی
اولین سید آل علی و زهرایی
حسنی، چون که از احسان خدا بودی تو
میوۀ عرشیِ پیغمبر ما بودی تو
لقب سبزترین نور برازندۀ توست
قد یک عرش پر از عشق و صفا بودی تو
چند باری همه دارایی خود بخشیدی
از ازل در کرم، انگشت نما بودی تو
شبی افطار بیا خانه ی ما مهمان باش
چون که همسفرۀ بزم فقرا بودی تو
اهل این خاک نبودی و نگفتی آخر
مرد خاکی زمین اهل کجا بودی تو؟
ماورای همه افکار نگاه تو بُود
آخر عرش خدا، اول راه تو بود
گاه سوگند خدا گشتی و انجیر شدی
گاه با آیۀ طفلین تو تفسیر شدی
گاه با صلح زدی در دل دشمن، تنها
گاه در جنگ جمل دست به شمشیر شدی
زانو از غم به بغل گیری و سر بر زانو
به گمانم دگر از زندگیت سیر شدی
آه، آقای غریبم چه به روزت آمد
چه شد آخر که تو در کودکیت پیر شدی؟
قاب شد در نگهت چهره یاس نیلی
زده چشمان تو را برق شدید سیلی
#محسن_عرب_خالقی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
باز به من راه سخن باز شد
نای دلم زمزمه پرداز شد
روزه ام ،اما زمدیح حسن
یکسره قندست مرا در دهن
مرغ دلم نغمه خوش ساز کرد
تا حرم گمشده پرواز کرد
نیمه مهی کرده دلم اعتکاف
تاکه کنم گرد جمالش طواف
شهر نبی طور تجلا شده
غرق شعف خانه مولا شده
بهر علی نور بصر آمده
فاطمه را نیز پسر آمده
شمس نقاب از رخ خود وا نمود
تا که نگه بر مه زهرا نمود
قوس و قزح طاق دو ابروی او
بست زمین سلسله موی او
شمه ای ازنور رخش مهر و ماه
جمله گدایان درش شیخ و شاه
خیل ملک ساقی میخانه اش
عالمیان مست ز پیمانه اش
حضرت جبریل بود مست او
روزی میکال بود دست او
با ملک الموت اگر مرگ ماست
زندگی او به کف مجتبی ست
هست کریمان همه از هست اوست
بعد خدا رزق همه دست اوست
حاتم طائی به سر خوان او
حضرت داوود غزل خوان او
صد چو کلیم آمده بر درگهش
صد چو خلیل اند به قربانگهش
یوسف کنعان شده آواره اش
دست مسیحاست به گهواره اش
کیست حسن یوسف اهل ولاست
کیست حسن بانی کرببلاست
کیست حسن معنی حبل المتین
مرشد و پیر مه ام البنین
کیست حسن ثانی پیغمبر است
ثانی او نیز علی اکبر است
کیست حسن محرم اسرار مام
بعد علی حضرت دوم امام
کیست حسن نیست بجز یک کلام
حضرت زهراست علیها سلام
#یاسر_رحمانی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
چونانكه خالق احد ذوالمنن يكي است
بين تمام حُسن فروشان حَسن يكي است
عالم اگر شود زگل دل چمن چمن
در باغ حسن مثل تو سرو چمن يكي است
بين هزار خرمن گل مثل بوي تو
بوي لطيف عطر گل ياسمن يكي است
تو ماه عالمي و هزارانت انجمن
گويند متفق كه مه انجمن يكي است
هر كس كه ديد روي تو را بين پنج تن
اقرار كرد كآينة پنج تن يكي است
ماه خدا دو نيمه شد و گفت آسمان
هرچند از ستاره پُري ماه من يكي است
گرچه تو و علي و نبي را سه پیکر است
جان تو و علی و نبی در بدن یکی است
آن چارتن كه زير كسا باتواند پنج
يك نور واحديد همانا سخن يكي است
اسرار غيب آينه اي روبروي توست
عين اللّهي و پيش تو سِرّ و علن يكي است
صبر تو بست دست تو را ورنه دست تو
با دست هاي حيدر خيبر شكن يكي است
هرجا سفر كنم دل من در بقيع توست
آري بر اين مسافر تنها وطن يكي است
مردي چو جدّ و باب و حسين و تو نيست نيست
چونانكه مثل حضرت صديقه زن يكي است
مِهر تو ثبت مُهر مسلماني من است
بي تو طريق كفر و مسلمان شدن يكي است
هرچند نيست قابل وصف تو يا حسن
اينجا عقيق "ميثم" و دُرّ عدن يكي است
#میثم_سازگار
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اَللّهُمَّ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم
غزل – مناجات و روضه اباعبدالله غروب عاشورا
دارد زمان از دست من در می رود انگار
ساعات بخشش رو به آخر می رود انگار
از چـشمهایم می چـکد اشک فـراق یار
این کاسه یِ صبر است که سرمی رود انگار
وقتی مـناجاتم نمیگیرد دل بی تاب ....
سوی حـریم شاه بی سر می رود انگار
به یازده که می رسـم خیـلی پریشانم
دست پلـیدی سوی معـجر میرود انگار
پای برهـنه می دود بر روی خـاک و خار
دخـتر سراغ شیرِ خیبر می رود انگار
هر کس بگوید یا علی پهلو و بازویش...
روی کبودش هم به مادر می رود انگار
بحران بی آبی که طی شد میرسد آتش
از دامـنی تا مـوی دخـتر میرود انگار
سر می کـِشم جام غم ارباب بی سر را
انگشت و انگشتر که یکسر می رود انگار
سـرها به روی نیـزه تا بازار میآینـد
زخـم زبان خـیلی جـلوتر میرود انگار
قاریِّ قرآن روی نیـزه ندبه خوانی کرد
جانم برای ندبه خـوان درمیرود انگار
#مناجات_رمضان
#امام_حسین
#حسین_ایمانی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای یاس نشان، عجب گلابی داری
اَحلی من عسل، عجب شرابی داری
نامَت حسن است و مجتبی هم لقبَت
به به که چه اسم و رسم نابی داری
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از 🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد
به سینه ی اَحدی دستِ رد نخواهی زد
گدا ز کوی تو هرگز نرفته ناراضی
عزیزفاطمه! ازبس که دست و دلبازی
مدینه شاهد حرفم، فقیر سرگشته
همیشه دستِ پُر از محضر تو برگشته
به لطف خنده تان شامِ غم سحر گردد
نشد که سائل تان ناامید بر گردد
در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی
تمام زندگیت را سه بار بخشیدی
خدا به شهدِ لبت مزه ی رطب داده
کریم آل محمد تو را لقب داده
تبسم نمکینت چه قدر شیرین است!
دوایِ درد یتیم و اسیر و مسکین است
خوشا به حالِ فقیری که چون شما دارد
در این حرم چقدر او بروبیا دارد!
به هر مسافر بی سرِ پناه جا دادی
به دستِ عاطفه، حتی به سگ غذا دادی
گره گشایی ات از کار خَلق، ارث علی ست
مقام اولیِ جود و بخششت ازلی ست
به حجِ خانه ی دلبر چه ساده می رفتی!
همه سواره، ولی تو پیاده می رفتی
شما ز بس که کریم و گره گشا بودی
دلِ کویر به فکرِ پیاده ها بودی
چه قدر مثلِ علی از زمانه رنجیدی
سلام داده، جواب سلام نشنیدی
امامِ برهه ی تزویرهای بسیاری
به وقت رفتن مسجد زره به تن داری
امام رأفتِ دورانِ بی مرامی ها
نشسته ای سرِ یک سفره با جزامی ها
خیال کن که منم یک جزامی ام آقا!
نیازمندِ نگاه و سلامی ام آقا
قسم به حُرمت این ماهِ حق نگاهی کن
به دستِ خالی این مستحق نگاهی کن
بگیر دستِ مرا دست بسته ام آقا
ضرر زدم به خودم، ورشکسته ام آقا
کریم شهر مدینه، برس به فریادم
به جانِ مادرت آقا، غریب افتادم
خودت غریبی و با دردم آشنا هستی
رفیقِ واقعیِ روزهای بی دستی
دل از حسابِ قنوت تو سود می گیرد
دعایِ دست رحیمت چه زود می گیرد!
برای مدح تو گویند شعر احساسی
به واژه هایِ در و میخ و کوچه حساسی
چه شد غرور تو آقا شکست در کوچه؟
بگیر دستِ مرا با خودت ببر کوچه
چه شد؟که بغضِ گلوگیر گوشه گیرت کرد
کدام حادثه این گونه زود پیرت کرد!
#وحید_قاسمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات
#پنج_تن
#سید_الشهدا علیه السلام
با یا علی، خدا را با اشک چشم خواندم
با فاطمه دعا را با اشک چشم خواندم
وقت اذان مغرب، چشمم به سفره تا خورد
آیات هل اتی را با اشک چشم خواندم
دل مرده بودم اما زنده شدم دوباره
تا ختم الانبیا را با اشک چشم خواندم
دیدم دلم گرفته، ذکر حسن گرفتم
با دوست ربنا را با اشک چشم خواندم
وقتی در اوج گرما بی تاب و تشنه بودم
سالار کربلا را با اشک چشم خواندم
فورا مرا خریدند، هربار پنج تن را
پنهان و آشکارا با اشک چشم خواندم
وقتی دلم شکست و یاد حسین کردم
با خویش روضه ها را با اشک چشم خواندم
عالم به گریه افتاد، تا شرح غارت آن
مظلوم سر جدا را با اشک چشم خواندم
حتی کفن نکردند آن پیکر رها را
جریان بوریا را با اشک چشم خواندم
از غربتش زبانم وقتی به لکنت افتاد
باقی ماجرا را با اشک چشم خواندم
#محمد_جواد_شیرازی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات
#سید_الشهدا علیه السلام
یا رب از این فعل کمم، اخلاص و قربت را نگیر
هر چیز می گیری بگیر اما حلاوت را نگیر
چیزی ندارم آورم بر محضرت جز چشم تر
از آسمان دیده ام باران رحمت را نگیر
مشغول دنیا شد دلم با غفلت از "یَومُ النّشور"
از خاطرِ آشفته ام یاد قیامت را نگیر
یک عمر با سرپیچی ام بیچاره و رسوا شدم
شرمنده ام یا سیدی از من اطاعت را نگیر
خیلی سرِ این بی حیا بودن تو را آزرده ام
جان علی دیگر بیا از من نجابت را نگیر
تازه به این ماه علی خو کرده ام ای ذوالکرم
دارد به پایان می رسد، ماه ضیافت را نگیر
من هر چه بد باشم، علی دارم، نجف دارم، خوشم
جانم بگیر و در عوض حب ولایت را نگیر
دیدی نشد هم آخرش بوسه به شش گوشه زنم؟!
باشد... از این هجران زده بوسه به تربت نگیر
نان شب این سفره هم شد گریه بر داغ "حسین"
لطفی کن و از سفره ام این نان هیئت را نگیر
مست مناجات است او، ای نیزه دار بی حیا
از حنجر خشکیده اش صوت و فصاحت را نگیر
زهرا مکرر با وضو شانه به مویش میزده
ناپاک زاده شرم کن، گیسوی حضرت را نگیر
چیزی نمانده از تن و عمامه و خود و زره
ای ساربان، بس کن برو، دنبال غارت را نگیر
#محمد_جواد_شیرازی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مناجات با خدا - شب دوازدهم رمضان
همینکه چشم گشودم دوازده شب رفت
چقدر فکر تو بودم دوازده شب رفت
شب دوازدهم آمد و دلم تنهاست
هنوز این دل دیوانه عاشق دنیاست
به جای اینکه خودم باشم و خودت تنها
به جای اینکه به تنگ آیم از غم دنیا
فقط به طرز عجیبی شدم گرفتارش
طبیب گشته و ما گشته ایم بیمارش
بهانه ای دگر آمد شب توسل شد
دو دست من طرف دست های تو پل شد
بده به دست گدایت هر آنچه می خواهی
تو که به درد دل بنده خوب آگاهی
اگر مدد ندهی روز بنده ات تیره ست
و نفس بر من بیچاره عاقبت چیره ست
آهای بنده ی بیچاره مقصدت اینجاست
یگانه راه سعادت برای بنده ،خداست
تلاش می کنی و این تلاش بیهوده است
دوای درد تو در دست های معبود ست
به هر دلیل تو که آمدی در این مجلس
دعای توبه بخوان تا دلت شود خالص
به زور شب پره را رو به آفتاب نکش
فقط ریا نکن و جانماز آب نکش
دوای درد گنه کار نسخه ای ساده ست
رحیم باش به حال هر آنکه افتاده ست
دوباره روضه نخوان یک حسین هم کافی ست
برای حال و هوای دلی که آماده ست
#مهدی_رحیمی_زمستان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_با_خدا
#رمضان
#شب_سیزدهم
#روضه_سیدالشهداء
سیزده شب با تو بودم از سرِ شب، تا سحر
یاد تاریکیِ قبرم بودم هرشب تا سحر
دیدم آلودهتر از من بینِ خوبان تو نیست
ناله بر احوال خود کردم مرتب تا سحر
جامهی تقوای من را دست عصیان پاره کرد
زین سبب در کنجی افتادم مُعَذَّب تا سحر
با همه شرمندگی یکبار دیگر رو زدم
دستگیری کن ز من، یاربی یارب تا سحر
سیزده شب رفت و، بارم روی دوشم مانده است
دارم استغفار امشب هم روی لب، تا سحر
نوبتی هم باشد آقا، نوبت من آمده
لاعلاجم که نشستم بینِ مَطَّب تا سحر
روضهخوان تا گفت اَلعَفوَ الهی بِاالحسین
حسرت طوف حرم را خوردم اغلب تا سحر
سیزده روز از عطش، لبهای خشکم شاهد است
گریه کردم بر غم سالار زینب تا سحر
بشکند دستی که بنویسد بدون معجر است
عمهی ما روز و شب بوده مُحَجَّب تا سحر
از فشار سُمِ اسب و، خاک مقتل، مانده است
روی جسم شاه، رَدّ پای مرکب تا سحر
#کربلایی_رضا_باقريان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#میلادیه_امام_مجتبی_علیه السلام
دومین نخل ولا
آسمان امشب زمین را تا تماشا می کند
ماه را درخانه ی زهراتماشا می کند
خانه ی زهرای اطهر را زبس نورانی است
جبرئیل از عالم بالا تماشا می کند
دومین نخل ولا را رحمت اللعالمین
درکنار نخله ی طوبا تماشا می کند
گلشن روی حسن دارد تماشا وعلی
بررخ این یاس بی همتا تماشا می کند
گاه می بوسد رخش را گاه با شوق وسرور
فاطمه رخسار ماهش راتماشا می کند
تا که دردامان زهرا هست گوئی مرتضی
گوهری را در دل دریا تماشا می کند
لب به خنده واکند این غنچه ی زیبا جمال
تا ورا صدیقه ی کبری تماشا می کند
مصطفی گاهی لبش را برلب او می نهد
گاه نور چهره ی او را تماشا می کند
هرکجا امشب برای مجتبی جشنی بود
سوی آن بزم وفا زهراتماشا می کند
گلشن عصمت تجلی بخش طور عشق بود
جانب طور وفا موسی تماشا می کند
این مسیحا دم هرآن گه لعل لب را واکند
با ارادت سوی او عیسی تماشا می کند
آفرین گوید به اخلاص کریم اهل بیت
چون که اورا خالق یکتا تماشا می کند
دیدنی شد او زبس درصحنه ی جنگ جمل
جبرئیل اورا درآن غوغا تماشا می کند
آن که گردد پیرو این رهبر ایمان وعشق
جای خود درجنّت اعلا تماشا می کند
با ارادت هرکه آید درگلستان بقیع
گلشن فردوس را یک جا تماشا می کند
ای «وفایی» غم مخور در روز میران عمل
مجتبی با لطف خود مارا تماشا می کند
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7