eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.6هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
985 ویدیو
46 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
#نیمه_شعبان ما در قفسِ گناهِ مان محصوریم از خیمه ی سبزِ بی کرانت دوریم بی آنکه حواسمان به غیبت باشد سرگرمِ چراغانی و جشن و شوریم #علی_علی_بیگی 🔹اشعار ناب آئینی🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان🌹 #خوشبختی_یعنی_با_امام_زمانت_باشی🌺 زندگی... این زمان اگر سخت است با تو امّـا... خیال من تخت است هر که را کرده ای نگاه... آقا مطمئناً همیشه خوشبخت است #منصوره_محمدی_مزینان http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#نیمه_شعبان 🌺 عاقبت روی نهان تو عیان خواهد شد عالم پیر به یکبـاره جوان خواهد شد "مهدیه" اسمِ مکان است ولی میدانم روزگاری برسد اسمِ "زمان" خواهد شد #سیدحسین_میرعمادی 🔹اشعار ناب آئینی🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج يك روزپايان مي پذيرد هجرِتو اِيكاش باشم كه بينم لحظه اي رخسارماهت را گرچه نباشم لايق ديدار،،رخصت ده تا سٔرمهٔ چشمم نمايم خاك راهت را #داودتيموري_عاصي http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای از رخت محروم چشمان گنهکار امیدِ لطفت می برم ای یار بسیار در لحظهٔ یاری اگر غایب ترینم در وقت یاری می شوی حاضرترین یار هر دفعه با عفو تو جرمم روبرو شد از شرم ، خود را خوانده ام هر بار سَربار چشمان من در خواب غفلت چون فرو رفت تا توبه ام چشم رحیمت بود بیدار زیبا ندیده دیده و سرگرم غیر است ای مه نظر کن تا شوم از غیر بیزار بالا ببر دستِ دعایت را طبیبم بهر شفای عاجل این قلب بیمار آماده ام کن بهر آن موعود آقا میثم بساز از من به شوق دیدن دار تا در میان لشکرت جایی بگیرم با نفس خود باید روم اول به پیکار بر کارهای بر زمین مانده تو باید آیی که اینجا جملگی هستیم کم کار http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_زمان_عج منتظر مانده زمین تا که زمانش برسد یا که از بام فلک صوت اذانش برسد خوشترآن لحظه منادی که صدایش بزند صاحب عصر زمان با هیجانش برسد #رضا_ترابی_گلیده http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ماه کم کم هلال ابرو را به سوی فرش،خاک ره می کرد نقره نقره بلور می افشاند تا به شمس ولا نظر می کرد آسمان با تمام زیبایی از زمین می گرفت زینت وزین زیر لب هر فرشته ای می گفت عرض تبریک وتهنیت به حسین تا ز رخساره ی رقیه ی او محرم راز حق حجاب افکند شادی وشوق، پنجه ی شادی بردل حضرت رباب افکند دختری آمده که از طفلی غرق یاد خداست خلوت او نقش توحید ،جلوه نابش رنگ شرم وحیاست، طلعت او ازهمان دوره ی طفولیت شرف وعزت وفضیلت داشت محو او بود زینب کبری بس که بر فاطمه شباهت داشت جای دارد که هاجر ومریم محو قدر وجلال او باشند عجبی نیست قدسیان فلک مادحان کمال او باشند فرصت این گل بهشت حسین مثل عمر تمام گل ها بود سه بهار تمام زندگیش غرق انوار حق تعالی بود هرکسی حاجتی از او می خواست با دعا از خدا تمنا کرد با همان دست های کوچک هم گره های بزرگ را وا کرد سعی او درتعالی مکتب داده عزت به نهضت اسلام نقش بسته به دیده ی تاریخ رد پایش زکربلا تا شام با همین عمرکم به عالم گفت در ره دین بصیر باید بود گرشهادت نشد نصیب ،ولی در همین ره سفیر باید بود هم صفات حمیده دارد او هم سفیر قیام عاشوراست زد شراره به خرمن بیداد دختری که شهیده ی باباست چون«وفایی» تمام عمرخویش ما به این خانواده مدیونیم بی نیازیم ازجهان تا ما سائلان رقیه خاتونیم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
من غنچۀ نشکفته بستان حسینم من نوگل پرپر به گلستان حسینم پژمرده گلی ریخته از گلبن زهرا  من طفل نوآموز دبستان حسینم من کودک معصومم و مظلوم رقیه از جسم حسینم من و وز جان حسینم یک آه جگر سوز ز سوز دل زینب  یک قطرۀ اشک از بُن مژگان حسینم من گنج نهان در دل ویرانۀ شامم من شمع شب افروز شبستان حسینم آن شب که به دیدار من آمد به خرابه  وقتی پدرم دید پریشان حسینم همراه سر خویش مرا پای به پا بود تا جنّت فردوس به دامان حسینم جان بر سر سودای غمش دادم و شادم کامروز حسین از من و من زانِ حسینم قربانی حق شد پدرم شاه شهیدان  فخر من از آن ست که قربان حسینم روشن کن این شام سیاهم که شعاعی  از روی چو خورشید درخشان حسینم بر پادشهان فخر از آن کرد «ریاضی»  کز لطف خدا بندۀ احسان حسینم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مثل شکوفه رایحه‌ای دِلفریب داشت* گُلبرگهای روشنِ او بویِ سیب داشت چون روز چشمه‌ی دریای نور بود گُل بود اگر گُلِ زهرای نور بود یاسی سپید در شبِ عاشق شکفته بود یاسی که در حریر شقایق شکفته بود آرام زیر بارش مهتاب خنده کرد آری به رویِ حضرتِ ارباب خنده کرد اما نسیم جرئت بوییدنش نداشت حتی فرشته رخصت بوسیدنش نداشت تنها نه خیره چشم سماوات مانده بود چشم حسین بر رخِ گُل مات مانده بود جانی دوباره با نَفَسش باغبان گرفت از شوق از طراوتِ رویش زبان گرفت زینب بیا و اوجِ عنایات را ببین در این قمات مادرِ سادات را ببین روح بلند عشق به محراب کوچک است انگار عکس فاطمه در قاب کوچک است آئینه‌ی تمامِ تمنای من رسید دختر نگو که اُمِ‌اَبیهایِ من رسید گرچه دل از تمامیِ آلِ عبا گرفت آخر به رویِ شانه‌ی عباس جا گرفت اما هزار حیف خزان شد بهارِ عشق بگذشت چون نسیمِ سحر روزگارِ عشق دُردانه‌ای که شبنمِ گُل نوش کرده بود او را عمو به دوش قلم دوش کرده بود در گوشه‌ای خرابه نشین گشت ای دریغ با تازیانه نقشِ زمین گشت ای دریغ ویرانه پُر زِ بویِ طعام و شراب بود خیلی گرسنه بود و یتیمانه خواب بود بابا برای او گُل و پروانه می‌کشید بر گیسوان گُل زده‌اش شانه می‌کشید اما زِ خوابِ ناز پرید و پدر نداشت زلفی برای شانه کشیدن به سر نداشت http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ﺭﺥ ﻣﻮﻟﻮﺩ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺭﺥ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺯﯾﺮ ﻟﺒﯽ ﺳﻮﺭﻩ ﯼ ﮐﻮﺛﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﺧﺎﻧﻪ ﻏﻮﻏﺎ ﺷﺪﻩ ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻧﮑﻨﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺯﯾﻨﺐ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﮐﻒ ﺑﺮ ﻟﺒﺶ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﻥ ﻋﻠﯽ ﺩﺭ ﺭﮒ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻧﻔﺴﺶ ﺟﻠﻮﻩ ﯼ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﺰﻧﺪ ﺟﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺤﺸﺮﯼ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﻪ ﭘﺎ، ﺑﺎﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺍﺑﺎﻟﻔﻀﻞ ﺍﻗﺎﻣﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺁﻣﺪﯼ ﭼﻨﺪ ﺑﻬﺎﺭﯼ ﮔﻞ ﺍﮐﺒﺮ ﺑﺎﺷﯽ ﻧﻔﺴﯽ ﻫﻢ ﺷﺪﻩ ﻫﻤﺒﺎﺯﯼ ﺍﺻﻐﺮ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺎﺯ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﻋﺸﻖ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﮐﺎﺷﻒ ﺍﻟﮑﺮﺏ ﺍﺑﺎﺍﻟﻔﻀﻞ ﺷﺪﻥ ﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﺯﺍﺋﺮﯼ ﺁﻣﺪﻩ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺗﻮ ﺟﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻭ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺷﻔﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺷﻮﻕ ﯾﮑﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﮐﻮﭼﮏ ﺁﻭﺭﺩ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﻧﺬﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺁورد یاد ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﺳﯿﺮﺕ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺍﻭﻝ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺍﺕ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﺕ کردند http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
وقتی که فراتر ز زمان است رقیه از مَنظر من جان جهان است رقیه مفهوم عزیزی و غریبی و شجاعت در جزء نه در سطح کلان است رقیه مانند علی اکبر و مانند اباالفضل در کرببلا یک جریان است رقیه زینب به حسینش همه ی عمر چگونه ست؛ نسبت به اباالفضل همان است رقیه وقتی شده مهمان خرابه به قدم هاش من معتقدم گنج نهان است رقیه مانند حسین بن علی بر تن آدم جسم است اگر سوریه جان است رقیه آنجا که عمو آمده با مشک لب رود عکس وسط آب روان است رقیه من باورم این است که از خلقت عالم مقصود حسین است و بهانه ست رقیه رفته ست علی اکبر و تا لحظه ی آخر ای وای که گوشش به اذان است رقیه در مجلس تنهایی جسم علی اکبر با روضه ی سر مرثیه خوان است رقیه http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به روى پر جبرئیل آرمیده همانكه دلم را به مستى كشیده فرشته بیا در زمین بار دیگر ببین كودكى هاى زهرا رسیده عجب سیب سرخ قشنگى خداوند براى خود سیب سرخ آفریده گمان مى كنم اینكه مانند زهرا فداها ابوها ز بابا شنیده همانكه به پاكى بود شهره آمد به دامان خورشیدمان زهره آمد پدر، عاشق بوى پیراهنش بود و گرم طواف ضریح تنش بود میان همه خانواده یكى هم همیشه خراب عمو گفتنش بود سحرها سرش روى دامان بابا شبى هم پدر بر روى دامنش بود شبى كه رد ریسمان هاى این راه به جامانده بر بازو و گردنش بود همان شب كه از گریه او بى رمق شد و یك مرتبه روبرو با طبق شد سلام آنكه بى تو دلم وا نمى شد كویر زمین مثل دریا نمى شد اگركه نمى آمدى تا همیشه كسى مثل تو شكل زهرا نمى شد به غیر از تو و عمه زانوى سقا براى كس دیگرى تا نمى شد تو در كربلا تشنه،بى آب بابا ولى آب هم بود بابا نمى شد چه شد در میان بیابان بماند چه بهتر كه این راز پنهان بماند مسیح از نگاه تو درمان گرفته به یمن تو درشهر باران گرفته براى سفر تا خدا بار دیگر نخ چادرت را سلیمان گرفته نگاه شما مى برد سمت دریا كسى را كه راه بیابان گرفته تو مانند زهرا تو بانوى آبى تو هم بازى طفل ناز ربابى شبى كه بهارنگاهت خزان شد زمان وداع تو با كاروان شد زمین خوردى از ناقه،دربرهه اى كم تمام تنت پاره اى استخوان شد تو دیدى كه قران برنیزه رفته ورق در ورق خیزران خیزران شد تو دیدى كه بر نیزه مى رفت بابا و انگشترش قسمت ساربان شد خلاصه ترك خورد بغض گلویت پدر آمد اما بدون عمویت http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای رونق فصل بهار أُمِّ إِسحاق ای دلخوشی روزگار أُمِّ إِسحاق تو فرق داری با همه ، از دار دنیا تنها تویی دار و ندار أُمِّ إِسحاق تو به حیات مادر خود جلوه دادی ای روشنی شام تار أُمِّ إِسحاق گویا خدیجه فاطمه آورده از نو بالا گرفته کار و بار أُمِّ إِسحاق امشب ملائک به تماشایت نشستند امشب که هستی در کنار أُمِّ إِسحاق در چشمهای تو نجابت خانه کرده ای سوگلی باوقار أُمِّ إِسحاق دختر به خوبی تو این دنیا ندارد غمخوار بابا ! خانه دار أُمِّ إِسحاق نورٌ علی نورٌ علی نوری یقینا خورشید زاده ! شاهکار أُمِّ إِسحاق بی شک به دنبال کمالات است اگر که بوسه به دستت زد هماره أُمِّ إِسحاق در دامنش خاتون محشر پروریده صدها درود حق نثار أُمِّ إِسحاق کل میکشم امشب به یمن مقدم تو کف میزنم به افتخار أُمِّ إِسحاق عطر خوش قنداقه ات می آید از راه با یاد تو مستم تَوَکَّلتُ عَلَی الله خورشید روی بام دنیای حسینی فرزانه ای و ماه شب های حسینی باباست محو حُسن سیمای تو بانو یا اینکه تو گرم تماشای حسینی سر تا به پا آیینه ی مادربزرگی هانیه ، حسنا ، زهره ، زهرای حسینی ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل محبوبه ی محجوب و زیبای حسینی إِنسیه ای اما شبیه به فرشته باید صدایت کرد "حورای حسینی" با مادری هایی که کردی میتوان گفت در کودکی أم أبیهای حسینی عالم فدای طرز بابا گفتن تو شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی دل میبرد چادر نمازت از ملائك مأموم شبهای مصلای حسینی تو عصمت اللهی شبیه عمه هایت پیداست در خوی تو تقوای حسینی بابا از این لحظه دو تا غمخوار دارد تو زینب کبری نه صغرای حسینی حبل المتین از ریشه های چادر توست تو گرمی بازار فردای حسینی ای آبرو بر خلق داده ! خیر مقدم ارباب زاده ! شاهزاده ! خیرمقدم روحی لطیف آکنده از احساس داری قلبی پر از مهر و دلی حساس داری سیب دو نیم فاطمه هستی و حتما در هر نفس هایت شمیم یاس داری جز حق برای هیچ کس کاری نکردی مانند زهرا مادرت اخلاص داری لطف زیاد تو به بابا رفته انگار بنده نوازی و نگاهی خاص داری گرم است پشت تو به کوه انگار بانو تا تکیه ای بر شانه ی عباس داری ما رعیتی ساده در این دربار هستیم خاتون ! نگاهی به عوام الناس داری ؟ جودِ حسن ، مهرِ علی ، احسانِ زهرا در تو نهفته ، بی گمان "میراث داری" آيینه دار نور ناب پنج تن تو زهرا ، حسین و مرتضی ، احمد ، حسن تو از عزم جزم ات دشمن احساس خطر کرد گوش فلک را هم رجزهای تو کر کرد آنقدر ای بانو بزرگی که برایت هجده سر بر روی نی سینه سپر کرد محکم قدم برداشتی عالم به هم ریخت پس همنشینی با عمو در تو اثر کرد شمشیر دشمن پیش تو از کار افتاد با شیوه ی تدبیر تو کلی ضرر کرد با ناله ات طوری به مسجد حمله بردی گویا دوباره فاطمه چادر به سر کرد ... با همت ات چیزی نماند از آل فتنه هشیاری تو شام را زیر و زبر کرد تاریخ بعد از این نخواهد دید قطعا کاری که خشمت با بساط زور و زر کرد تا حرمله را از نفس انداخت آهت نفرین تو شمر و سنان را دربه در کرد تو مغز بادام امیر لافتایی آوازه ات امروز عالم را خبر کرد با گرد و خاک چادرت محشر به پا شد کرببلا با همت تو کربلا شد یا خود بخشکان ریشه ی جور و ستم را یا که به من بسپار شمشیر دو دم را "هَیهاتْ مِنَّ الذِّلّه" ام معنی اش این است از کودکی نذر غمت کردم سرم را گلدسته هایت روی چشمم جای دارند دلواپسم این بارگاه محترم را قربانی راهت شدن مرزی ندارد مهرت کشانده هم عرب را هم عجم را عشق حرم ، شوق شهادت جمع کرده در صحن تو افغانیان با جنم را اهل امان نامه نه ، عباس تو هستم از من پذیرا باش دستان قلم را من إرباً أربا هم شوم روزی به دشمن هرگز نخواهم داد کاشی حرم را یک صبح جمعه منتقم می اید از راه در دست مهدی میدهد رهبر علم را قطعا نه تنها شهر خان طومان که آن روز آزاد خواهد کرد مولا "قدس" هم را بر هر ستون "مسجد ألاقصی "نویسم با اذن او شعر شریف محتشم را باز این چه شورش است که در خلق عالم است http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#خیرمقدم🌺 قدسی نفسان زباغ وشبنم گفتند از رویش گل سخن دمادم گفتند هنگام ولادت رقیه از عرش بایک صلوات خیر مقدم گفتند #سید_هاشم_وفایی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بام هایند و کبوترهایشان بال ها و قیمت پرهایشان بیشتر شادند آقاهاي ما وقت خوشحالی نوکرهایشان منت گهواره ای را میکشند عرشیان با سجده سرهایشان برکت خانه است دختر داشتن گفته اند این را پیمبرهایشان بیشتر از اهل خانه میخرند این پدرها ناز دخترهایشان بین دخترها پدر ها دیده اند در یکی رخسار مادرهایشان دختر شاه اند عمو قربانشان میدهد مژده به خواهرهایشان. .. . دختری آمد سراپا فاطمه این رقیه خانم است یا فاطمه؟ . در اصالت کیست طاها اینچنین؟ در جلالت کیست زهرا اینچنین؟ جلوه ای حیدر . نمایی ذوالفقار مرتضا را کیست معنا اینچنین دختر اینقدر آیینه شدن جلوه شد زینب شدن را اینچنین با همین چادر نماز کوچکش ناز دارد پیش بابا اینچنین بعد زهرا و پیمبر کس ندید دختری ام ابیها اینچنین با عمو انسی که دارد دیدنی است کس نشد دلبر به سقا اینچنین بین فرزندان اربابم فقط او حرم دارد مجزا اینچنین . کهکشان عشق را دنباله است این سه ساله عین هجده ساله است . یا رقیه گفتم و بهتر شدم با رقیه آمدم نوکر شدم در حقیقت روضه هایش کیمیا ست خاک بودم تیره بودم زر شدم من شب سوم پرستم تا ابد سومین شب بود دیده تر شدم سرنوشتم را چه دیدی شایدم با رقیه وارد محشر شدم کاش میشد در دفاع از مرقدت مادرم میدید که بی سر شدم یک عروسک نذر خانم کرده ام هر زمان که سایل این در شدم دختر ارباب دستم را گرفت یا رقیه گفتم و بهتر شدم . بهتر از این نیست مارا میخرد نوکران را پیش بابا می برد . او نمازی عارفانه بود و بس لیله القدری یگانه بود و بس از همان اول که آمد ناز داشت از ولادت ناردانه بود و بس بر زمین هرگز نیامد پای او او همیشه روی شانه بود و بس لایق خوابیدنش گهواره نیست روی دست اهل خانه بود و بس تا عمو دارد نبیند آفتاب سایبانش بی کرانه بود و بس از همان اول که آمد زینت اش گوشواری دخترانه بود و بس او به ویرانه پرش عادت نداشت او که مرغ آشیانه بود و بس . آبله چسبید زیر پای او گمشده دیگر عروسکهای او . http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تا که خدا به بال ملک پر درست کرد در آسمان عشق کبوتر درست کرد با آیه های سوره ی زیبای قدر خود قدری گریست، سوره ی کوثر درست کرد خلقت به حال خویش معلّق نمی شود بر آن خدای فاطمه محور درست کرد تا که بهشت پر شود از عطر آشتی با قلب خویش صورت مادر درست کرد بابا به یاد مادر خود گریه تا نمود مادر گرفت آینه… دختر درست کرد شأن نزول سوره ی کوثر بزرگ شد دختر تجلّی رُخِ مادربزرگ شد دختر همیشه دلبر باباست شک نکن در اوج دلبریش دلارآست شک نکن این زمزمه شده است سرود ملائکه این نو رسیده دختر مولاست شک نکن هنگام خنده هاش وَ هنگام گریه هاش این فاطمه به فاطمه همتاست شک نکن خواهر بیا بیا و به دقت نگاه کن صورت شبیه صورت زهراست شک نکن حس می کنی تو را به خدا، بعد سال ها این عطر مادر است که بر پاست شک نکن او بیشتر از اینکه به من دختری کند نازل شده است تا که به ما مادری کند ای ماهتاب نیمه ی شب های اهل بیت ای دلبر حسین، دلارآی اهل بیت چادر به سر چو می بری و راه می روی هستی شبیه حضرت زهرای اهل بیت بر صورت حسین و ابالفضل و زینبین گلبوسه های توست مداوای اهل بیت اغراق نیست این که بگویم تو یک تنه زهرا شدی و اُمّ ابیهای اهل بیت در بین اهل بیت شبیه تو نیست، نیست بنت الحسین اوج کمالت سه سالگی ست کاش ای سه ساله قوت پایت نمی شکست دستان پر ز جود و عطایت نمی شکست آغوش حور بود بهای وجود تو ای کاش در مسیر بهایت نمی شکست ای نی نوای حضرت ارباب بی کفن در شام و کوفه کاش نوایت نمی شکست رفتی به خلوت عمه ی خود را دعا کنی از زجرِ زجر کاش دعایت نمی شکست کاش آن زمان که سرّ طبق آشکار شد با دیدن حسین صدایت نمی شکست ای عمه زخم های تنم گر چه بستنی ست این شیشه پر ترک شده دیگر شکستنی ست http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دلم از عشق در به در شده است شب تنهایی ام سحر شده است می پرم تا مدينه بی پروا نوبت اين شكسته پر شده است شعله های قديمی يك عشق در وجودم چه بيشتر شده است خبر آمد - كه آمده از راه آنكه بر عشق برگ و بر شده است ملكی می دهد ندا كه "حسين" مژده اين بار هم پدر شده است صحن خشك دو چشمم امشب با قدم نو رسيده تر شده است  دختری كه قرار سينه ی ماست حرمش مكه و مدينه ی ماست  دل ما و دل صنوبری ات سر ما و سريرِ سروری ات با دو دستت بيا هوايم كن آرزويم شده كبوتری ات پری خانه ی امام حسين دست ما و عطای كوثری ات زلف ما از ازل گره خورده به سر گوشه ای ز روسری ات به در خانه ات گدا هستم شده شغلم هميشه نوكری ات چِقَدَر شكل فاطمه هستی به فدای نگاه مادری ات آسمان پای مقدمت پا شد با قدومت مدينه غوغا شد  هردو چشمت هميشه شيداتر هر يكی از يكيست درياتر كسی مانند تو نيامده است مثل خالق هميشه يكتاتر اوج فهمت فراتر از درك است از عروجِ خيال بالاتر از تو گفتن چه كار دشواريست واژه در واژه ات معماتر بوده ارباب صاحب فرزند تو رسيدی شده است باباتر تو رسيدی و با وجودت شد خانه اش از بهشت زيباتر از دهانت "پدر" شنيدنی است چه قدر ناز تو خريدنی است  چشم خود را همين كه وا كردی همه جا را پر از صفا كردی با همين سنِّ كوچكت كارِ حضرت خضر و نوح را كردی غير تو پرده دار عشق نبود سرّ عشق را بر ملا كردی با حضورت دل از همه بردی همه را مست و مبتلا كردی جای گريه "حسين" ميگفتی بعد از آن عمه را صدا كردی لحظه ای بعد روی دوش عمو تو خودت را چه خوب جا كردی  نذر تو يك سبد شكوفه و ياس شده هم بازی ات عمو "عباس" رونق بزم عرشيان شده ای حسرت اهل آسمان شده ای در زلالیِ چشم بابایت رود جاری و بيكران شده ای بانوی من درست می بينم ؟ چه شده اينهمه كمان شده ای؟ كاش می مُردم و نمی ديدم هدف سنگ شاميان شده ای سر بازار خنده می كردند خسته از دست اين و آن شده ای طلب مرگ می كنی از بس دست و پا گير كاروان شده ای كنج ويرانه پر زدی رفتی بوسه بر زخم سر زدی رفتی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
صاحب عطای‌خانه‌ی ارباب آمده است زیباترین ترانه‌ی مهتاب آمده است از بحر معرفت گوهر ناب آمده است گویا مسبّب همه اسباب آمده است چون او به مثل فاطمه چشمی ندیده است زهراترین ستاره‌ی صبح سپیده است در سایه سار او همه عالم مقیم شد نوزاده‌ خانواده‌ی ذبح عظیم شد با دست کوچکش به دو عالم کریم شد گویا که فاطمه به شباهت دو نیم شد زهرا در این میانه ظهوری دوباره کرد زینب به روی ثانی مادر نظاره کرد عاشقترین شقایق باغ ولا رسید هنگامه‌ی ولادت مهر وفا رسید گویاترین لسان به قالوا بلی رسید زهراترین نشانه‌ی کرببلا رسید لحن نوای گریه‌ی او لحن دیگر است وقتی جدا ز دست علمدار و اکبر است ای شانه بلند ابوالفضل جای تو ای عرش کبریا به تمنای پای تو شاهان عالمند همه چون گدای تو مرغ دلم نشسته به صحن و سرای تو آب و گلم به عشق شما تا سرشته شد در لوحه‌ی نگاه تو نامم نوشته شد من کمترین کجا و تو بالاترین کجا لیلا کجا و جلوه‌ی لیلاترین کجا بی تن کجا و یک تن نازکترین کجا ناقه کجا و محمل حوراترین کجا ای آسمان حسن، ز نور امامتی درپیش خصم، کوه وقار و شهامتی با زانوان خسته چرا راه میروی از پشت نیزه‌ها ز پی ماه میروی درددانه حسینی، دل آگاه میروی ای لاله‌ی سه ساله چه دلخواه میروی با رفتنت چنان دل ما آب میشود عمه کنار جسم تو بیتاب میشود دلبسته‌ی نگاه غریبانه‌ی توام من جرعه نوش ساغر و پیمانه‌ی توام من سائل و گدایِ درِ خانه‌ی توام من روضه خوان خلوت ویرانه‌ی توام یاسی، شقایقی، به مَثَل باغ لاله‌ایی باب الحوائج همه‌ایی گر سه ساله ایی بال و پرت شکسته، سرت درد میکند از کعب نی هنوز کمرت درد میکند گفتی به عمه چشم ترت درد میکند از دوری پدر جگرت درد میکند چشمان نیمه باز ترا باز بسته اند در مجلس یزید حرمتتان را شکسته‌اند http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
قائم مقامِ حضرت زهرای اطهر است در عفت و حجاب و حیا از همه سر است بابِ حوائج است شبیه عموی خود یعنی به دردهای گدا آشناتر است دریای بی کران و عظیم فضائلش از انتهای باور ما هم فراتر است اصلا بعید نیست به مُرده نفس دهد دستان کوچکش به خدا معجزه گر است با قدسیان قافله هم خانه می شویم وقتی دهان به نام رقیه معطر است زینب حماسه ساخت وَ نقشِ رقیه هم در انقلاب کرب و بلا حداکثر است افتاد بر زمین و نیفتاد از سرش کوچکترین مدافع سرسخت معجر است سیلی حرمله وَرَمَش داد می زند تصویر پرکشیدن او مثل مادر است فردوس هم برای غمش سینه میزنیم «نوکر بهشت هم برود باز نوکر است» http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عرش از نورِ خدا غرقِ طَلاطُم شُده بود بَسکه می‌ریخت گُل از عرش زمین گُم شده بود   باز هنگامه‌یِ یک جلوه تَبَسُم شده بود وقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بود شب از آن شب همه شب مثلِ شقايق شده است مثلِ مجنون شده یعنی که شب عاشق شده است  - چه شکوهی که خدا نیز تماشا میکرد بال در بالِ فرشته پَرِ خود وا میکرد جلوه بر چشمِ علی اُمِ اَبیها میکرد یا حسین ابنِ علی بود که غوغا میکرد مثل خورشید دل از آنهمه کوکب می بُرد زینبی آمده بود و دِلِ زینب می بُرد - لاله شوریده‌یِ هر لحظه‌ی دیدارش بود ماه آواره و شب گرد و گرفتارش بود مِهر همسایه‌یِ دیوار به دیوارش بود خوشبحالِ دلش عباس علمدارش بود چشم وا کرد و خدا گفت چه رویی دارد چه ظهوری چه شکوهی چه عمویی دارد - موج برخاست و با زمزمه از دریا گفت باد پیچیده و از آن شبِ نا پیدا گفت آنشبی که مَلَک از آمدنِ لیلا گفت خبرِ آمدنِ لیلیِ لیلا را گفت اولین آینه‌یِ جاریِ کوثر آمد دومین فاطمه‌یِ خانه‌ی حیدر آمد - آسمان از قدمش تا که شکوفا می‌شد عشق شیرازه‌ی هر واژه‌ی دنیا می‌شد هر سحرگاه که گلبرگ گُلَش وا می‌شد عالم از یاس‌ترین عطر مسیحا می‌شد باغبان با همه آغوش پذیرایَش بود لحظه‌ی آمدنِ اُمِ اَبیهایش بود - کیست این جلوه مگر عصمتِ کبریٰ دارد کیست این یاس که صد باغِ تماشا دارد کیست این چشمه که در دامنه دریا دارد به سرِ سینه یِ اَربابِ همه جا دارد تا که یکبار به چشمانِ پدر بابا گفت تا نَفَس داشت حسین ابن علی زهرا گفت - نظری کُن که سَری زیرِ قدمها داری بینِ منظومه‌ی خورشیدیِ دل جا داری زیرِ پا وسعتِ شش گوشه‌ی دنیا داری که سرِ دوشِ علمدارِ علی جا داری مثل فطرس شده آنکس که گدایَت شده است دلِ ما در به درِ کرب و بلایت شده است - حیف از آن یاس که یک روزه بَرو بارَش سوخت دامنش دور زِ چشمانِ علمدارش سوخت پایِ پُر آبله‌اش با تنِ تبدارش سوخت از سرِ ناقه زمین خورد و دلِ زارش سوخت چشم وا کرد و به نیزه سرِ بابا را دید از همان فاصله‌یِ دور لبش را بوسید http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بیت الغزل هر غزل ناب رقیه ست خورشید علی اصغر و مهتاب رقیه ست نزدیک ترین راه به الله حسین است نزدیک ترین راه به ارباب رقیه ست http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
‍ در اولین پنجشنبه ماه اردیبهشت🌹 صلواتی ختم کنیم به نیت 🌹🍃 سلامتی آقا امام زمان و سلامتی شما🌹🍃 عزیزان 🌹🍃 رفع گرفتاری حاجت مندان🌹🍃 و آرامش برای همه مردم سرزمینمان🌹🍃 🍃🌹اللَّـهُمَّ 🌹🍃 🍃🌹 صَلِّ 🌹🍃 🍃🌹 عَلَى 🌹🍃 🍃🌹 مُحَمَّد 🌹🍃 🍃🌹وعلی آلِ 🌹🍃 🍃🌹 مُحَمَّدوعجل فرجهم 🌹🍃 صبح است🌹🍃 همه چیزرنگ و بوی🌹🍃 تازگی وطراوت میدهد🌹🍃 آرزو میکنم وجودتون🌹🍃 پرشود ازعطر و رنگ خدا🌹🍃 وصبح را سرشار از انرژی و🌹🍃 سلامتی آغاز کنید🌹🍃 وامروزتون آکنده‌ازبرکت🌹🍃 و شادی شود🌹🍃 صبحتون_عالی🌹 🍃 🍃🌹دوستان بزرگوارم صبح روز پنجشنبه تون بخیر 🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_علیه_السلام لباس نوکریت بهترین لباس من است خدا کند که جدایم ز نوکری نکنی... #محمد_حبیب_زاده http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤🍃 🌸 سلام صبحتون بخیر جمعه خود را معطر  می کنیم به عطر دل نشین صلوات اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ وَّ آل محمد ِ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ در پناه حضرت محمد(ص) و خاندان پاکش علیهم السلام روزتون پر خیر و برکت 🌸عمر و عاقبتتون بخیر ان شاء الله 🍃❤🍃 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
در انتظار تو تا كي سحر شماره كنم؟ ورق ورق شب تقويم كهنه پاره كنم؟ نشانه هاي تو بر چوب خط هفته زنم كه جمعه بگذرد و شنبه را شماره كنم براي خواستن خير مطلقي كه تويي به هر كتاب ز هر باب استخاره كنم شب و خيال و سراغ تو،باز مي آيم كه بهت خانه ي در بسته را نظاره كنم تو كي ز راه ميايي كه شهر شبزده را به روشنايي چشمم چراغواره كنم؟ ز ياس هاي تو مشتي بپاشم از سر شوق به روي آب و قدح را پر از ستاره كنم هزار بوسه ي از انتظار لك زده را نثار آن لب خوشخند خوشقواره كنم هنوز هم غزلم شوكراني است الا كه از لب تو شكرخندي استعاره كنم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7