eitaa logo
کافه شعروسمـــــــــــاع
135 دنبال‌کننده
551 عکس
244 ویدیو
5 فایل
شعر پرنده‌ای معصوم است که در قلبِ شاعران متولد میشود🕊️ ارتباط بامدیر کانال @elahehfarahi
مشاهده در ایتا
دانلود
کیم من؟ آرزو گم کرده‌ای تنها و سرگردان نه آرامی نه امیدی نه همدردی نه همراهی @shearosama
این سوز سینه شمع شبستان نداشته است وین موج گریه سیل خروشان نداشته است آگه ز روزگار پریشان ما نبود هر دل که روزگار پریشان نداشته است @shearosama
نباشد آدمی را هیچ خلقی بهتر از احسان که بوسد دست خود، هر کس که گیرد دست سایل را ندارد گریه کردن حاصلی در پیش بی دردان میفشان در زمین شور صائب تخم قابل را تفاوت نیست در لطف و عتاب و خشم و ناز تو تو از هر در درآیی می کنی گلزار محفل را @shearosama
برای تو که آسمانی پرنده بودن چقدر کم است @shearosama
دل اگر از من گریزد وای من غم اگر از دل گریزد وای دل گنج منعم خرمن سیم و زر است گنج عاشق گوهر یکتای دل @shearosama
در بین اصطلاحات تفرد individuation نشان دهنده‌ی مفهوم اصلی و مقصود مورد نظر وی است. تفرد به معنای فردگرایی individualism نیست بلکه فراخوانی است برای تبدیل شدن به کاملترین انسان ممکن در طول حیات، موضوع فراتر از خودشیفتگی و غرق‌شدن در آن است و باید پرسید از دریچه‌‌ی من، چه چیزی قرار است به این دنیا راه یابد. ، روان‌شناس مکتب یونگ @shearosama
اگر ، عطر داشت وُ نور ، ظلم تاریکی بود👇 بشر با یکدیگر دوستانه و برادرانه زندگی کنند تا بفهمند که اگر عدل و مِهر و گذشت و برادری و برابری بو می داشت و معطر بود جهان معطر می شد، چه اینکه اگر ظلم دود می داشت جهان تیره بود. جهان که تاریک نیست، برای این است که ظلم از آن جهت که ظلم است دود ندارد اما اگر ظلم دود می داشت جهان مثل جریان غزه و امثال غزه تاریک محض بود. آیت الله @shearosama
زندگی فرصت شیرین تفرج در باغ زود طی شد، فقط انگار گلی بو کردیم @shearosama
همواره غریب بر دو راهه قرار دارد : انس به مکان تازه و بازگشت به مکان پیشین اما برای تو بازگشتی در میان نیست چرا که مکان تازه ی تو نامش زندگی است و آن که بدان بازمی‌گردی همان نیست که بیشتر از آن دیده‌ای @shearosama
هیچ‌کس در اطراف من نیست که صدایش کنم دیگر به چه کسی باید آرزوها و نیت‌هایت را بسپاری همه افسرده و خونسرد از کنارم می‌گذشتند @shearosama
همه‌ی ما محتاج یک لبخند بودیم حتی اگر لبخند تلخ بود @shearosama
مغذ من را میخورد دردی که پنهان کرده أم قلب من آتش گرفت از اتفاقی ناگوار میکشد سوهان برافکار وروح خسته أم من فروپاشیدم از آن اتفاق ناگوار لرزه بر اندام من انداخت تا دیدم از او زهر تلخی بودچشیدم لحظه هایی ناگوار کاش کوربودم نمیدیدم خطایش راکه من سخت بیمارگشتم از آن اتفاق ناگوار گویم هر لحظه أجل سرمیزند بالین من بارها میمیرم از آن اتفاق ناگوار این عذاب آخر مرا راهی گورستان کند خبرم رابرسانید به او اینگونه که کشت من را دیدن آن حرف های ناگوار بهار محمودی پور @shearosama