eitaa logo
کافه شعروسمـــــــــــاع
134 دنبال‌کننده
530 عکس
234 ویدیو
5 فایل
شعر پرنده‌ای معصوم است که در قلبِ شاعران متولد میشود🕊️ ارتباط باادمینای کانال @samtebaran @bambo28
مشاهده در ایتا
دانلود
ای کاش برای آخرین وداع آن‌قدر واژه داشتم که دریا از نوشتن گریه‌های من خسته می‌شد @shearosama
با تو همیشه همیشه یک شب مبادا پس از تو این خسته طاقت ندارد یک لحظه حتی پس از تو پنهان کن این اشک‌ها را پیدا کن آن چشم‌ها را دیگر چه فرقی میان پنهان و پیدا پس از تو شب پشت شب سرد و تاریک غم پشت غم دور و نزدیک آهوی من بی‌شمارند شب‌های یلدا پس از تو اینجا همه‌کس تو بودی عشق مقدس تو بودی ناقوس‌ها لال لال‌اند کنج کلیسا پس از تو بعد از تو دیگر کسی نیست بعد از تو خیلی غریبم من عاشقم تو نباید نه من خودم را پس از تو چشم تو را می‌پرستم ای بی نهایت در از شعر بگذار راحت بگویم شاید پریسا پس از تو @shearosama
چه آرامش هراس‌انگیزی در آسمان نه نسیمی و نه آهی @shearosama
زندگی را که ورای تحمل من زیبا بود عاشقانه دوست داشتم چه غم‌انگیز که بی‌گناه، کسی آن را از تو بگیرد. @shearosama
بس که دامان بهاران گل به گل پژمرده شد باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی @shearosama
کافی است که دو نفر عمیقا یکدیگر را دوست بدارند حتما باران خواهد آمد @shearosama
به شما اطمینان می‌دهم هرگاه خود را ناراحت می‌یابیم منشأ واقعی این ناراحتی و پریشانی در گذشته‌ی ما یا در ترس‌های‌مان در آینده نهفته است، اما قطعا در زمان حال نیست به یاد داشته باشید حتی آنچه پنج یا ده دقیقه پیش روی داده است محسوب می‌شود . هرگاه که احساس می‌کنید احساس آرامش نمی‌کنید . آنچه را در آن لحظه انجام می‌دهید متوقف کنید و از خود بپرسید آیا ناراحتی من هم‌اکنون اتفاق می‌افتد و یا دردی از گذشته است؟ آیا اکنون ترس‌های خودم را به آینده فرافکنی می‌کنم؟ از کتاب: فقط عشق @shearosama
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت چه سخن ها که خدا با من تنها دارد فاضل نظری @shearosama
پروانه را شکایتی از جور شمع نیست عمریست در هوای تو می سوزم و خوشم شهریار @shearosama
پرواز من به بال و پر توست، زینهار مشکن مرا که می شکنی بال خویش را آن سنگدل که آینه ما به سنگ زد می دید کاش صورت احوال خویش را @shearosama
حالم چقدر خوب است دنیا را دنیا‌تر می‌بینم زیبا را زیباتر می‌بینم گل‌ها را گل‌هاتر @shearosama
هیچ وقت نزار هرنقصی یا هرشکستگی تورو از کار یا از پابندازه (وبه زیباترین شکل ممکن ظهورکن) @shearosama
خداش خیر دهد آن کسی که بال مرا کبوتر حرم باصفای‌تان کرده @shearosama
خاکستر پروانه ای را دیدم و گفتم هر کس که عاشق میشود این است تاوانش @shearosama
کاش می شد که کسی می آمد این دل خسته ما را می برد چشم ما را می شست راز لبخند به لب می‌آموخت کاش می‌شد دل دیوار پر از پنجره بود و قفس ها همه خالی بودند آسمان آبی بود و نسیم روی آرامش اندیشه ما می‌رقصید کاش می‌شد که غم و دلتنگی راه این خانه ما گم می‌کرد و دل از هر چه سیاهیست رها می‌کردیم و سکوت جای خود را به هم آوایی ما می‌بخشید و کمی مهربان‌تر بودیم کاش می‌شد دشنام جای خود را به سلامی می‌داد گل لبخند به مهمانی لب می‌بردیم بذر امید به دشت دل هم کسی از جنس محبت غزلی را می‌خواند و به یلدای زمستانی و تنهایی هم یک بغل عاطفه گرم به مهمانی دل می‌بردیم کاش می‌فهمیدیم قدر این لحظه که در دوری هم می‌راندیم کاش می دانستیم راز این رود حیات که به سر چشمه نمی‌گردد باز کاش می‌شد مزه خوبی را می‌چشاندیم به کام دلمان کاش ما تجربه‌ای می‌کردیم شستن اشک از چشم بردن غم از دل همدلی کردن را کاش می‌شد که کسی می آمد باور تیره ما را می‌شست و به ما می‌فهماند دل ما منزل تاریکی نیست اخم بر چهره بسی نازیباست بهترین واژه همان لبخند است که ز لب‌های همه دور شده ست کاش می‌شد که به انگشت نخی می‌بستیم تا فراموش نگردد که هنوز انسانیم قبل از آنی‌که کسی سر برسد ما نگاهی به دل خسته خود می‌کردیم شاید این قفل به دست خود ما باز شود پیش از آنکه به پیمانه دل باده کنند همگی زنگ پیمانه دل می‌شستیم کاش در باور هر روزه مان جای تردید نمایان می‌شد و سوال که چرا سنگ شدیم؟ و چرا خاطر در یایی‌مان خشکیده ست؟ کاش می‌شد که شعار جای خود را به شعوری می‌داد تا چراغی گردد دست اندیشه‌مان کاش می‌شد که کمی آیینه پیدا می‌شد تا ببینیم در آن صورت خسته این انسان را شبح تار امانت داران کاش پیدا می‌شد دست گرمی که تکانی بدهد تا که بیدار شود خاطره آن پیمان و کسی می‌آمد و به ما می‌فهماند از خدا دور شدیم ...... "کاشکی" واژه درد آور این دوران است "کاشکی" جامه مندرس امیدی است که تن حسرت خود پوشاندیم کاش می‌شد که کمی لا اقل قدر وزن پر یک شاپرکی مهربان‌تر بودیم
چگونه روح مرا بی‌قرار روح تو کرد بدون لمس نگاهی خدای شعر و شکوه؟؛ چگونه برد مرا و تو را به آرامی به لازمان دو حسّ و به لامکان دو روح؟! چه کاره بود تن خسته‌ی من و تن تو شبی که ردّوبدل شد جنون میان دو روح؟! کتابِ زنِ آتش از کانال تلگرامی شاعر @shearosama
ای که رخ افروخته ای همچو گل رنگ ز رخ باختنم را ببین پنجره خانه خود باز کن دسته گل انداختنم را ببین @shearosama
اگر خداوند بخواهد کاری انجام دهد، آنرا به شیوه‌ای انجام می‌دهد که در مخیله کسی نمی‌گنجد @shearosama
گاهی اوقات زندگی شما را از سختی‌های جدیدی می‌گذراند تا به شما نشان دهد چه راه‌های خوبی می‌تواند وجود داشته باشد از کتاب ثروتِ شاد @shearosama
هر وقت واژه کم آوردی به کسی بیندیش که دوستش داری بلادرنگ، دنیا به یاری ات می آید @shearosama
وقتی چیزی علیه شما رخ می‌دهد، محاکمه‌ای، خیانتی، ناامیدی‌ای رخ می‌دهد. به جای آنکه اجازه دهید این‌ها شما را پایین بکشند اگر ایمان خود را حفظ کنید . خداوند همان موانع را بدل به سنگ بناهایی برای بالا رفتن شما می‌سازد. @shearosama
فراموش کن مسلسل را مرگ را و به ماجرای زنبوری بیندیش که در میانه‌ی میدان گلی به جست‌وجوی شاخه گلی است. @shearosama
درک درست درد، نخستین اشاره به احتمال شفاست @shearosama
امروز تو کاملا در اختیار هستی و فردا در جبر کامل چون آنچه را که امروز به اختیار بکاری فردا باید به جبر درو کنی @shearosama
تنها فاصله‌ای رو‌ که نمی‌تونی تخمین بزنی خوشبختیه شاید همین یه قدمی باشه پس امیدتو از دست نده @shearosama
خمش نشینم اگر عالمی کنند سوال بجز سکوت نفهمیده‌ام جواب دگر مرا دلیست چو اوراق گل به دامن باد هزار قطعه و با هر یک اضطراب دگر @shearosama از برخی ابیات شاعران سبکِ هندی، روحِ هنر‌ِ آدمی تا عمق زیبایی و لطافت و حزن، پَر می‌کشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 💠اصالت حیات به رشد حقیقی و غور در خویشتن است، با تلخی‌ها و شادی‌ها بازی کنید آنها را جدی نگیرید آنها متعلق به شما نیستند و بعد از انجام رسالت خود تمام می‌شوند🍃 👇
مکن سعدیا دیده بر دست کس که بخشنده پروردگارست و بس اگر حق پرستی ز درها بست که گر وی براند نخواند کست @shearosama
من به گل باید بیندیشم من نباید بعد از این پروانه را از خود برنجانم @shearosama
طبیعت و سرشت هر انسانی، کامل و بدون نقص است اما ما پس از مدتی، به دلیل غرقه‌شدن در مسایل دنیوی به سادگی ریشه‌های خود را فراموش می‌کنیم و طبیعتی جعلی به خود می‌گیریم. @shearosama