مست ز كامِ تواَم ، مست ز انگور ، نَه طالبِ كويِ تواَم ، طالبِ هر طور ، نَه عارف اگر اينچنين ، گرمِ عبادت شده در طلبِ يار بود ، در طلبِ حور ، نَه وای به زاهد که در گوشه سجاده اش دانه تسبيح بود ، دانه انگور ، نَه در نظرِ يارِ ما ، هر كه مقرّب تر است اهل غم و زاري است ، اهلِ زر و زور ، نَه نيست مرا طاعتي ، غيرِ سرافكندگي عاصىِ شرمنده ام ، عابدِ مغرور ، نَه || #عاصی_خراسانی || ١٨/مرداد/١٣٩٦ ١٦/ذي القعده/١٤٣٨

بازیچه شود، آنکه تنش عریان است آزادیِ از حیا، خودش زندان است هشدار که قصدشان ز "آزادی زن" "آزادی مردهای شهوتران" است #عاصی_خراسانی #زن‌ #آزادی بازنده اصلی برهنگی‌، خود زن ها خواهند بود برهنگی یکی از بدترین انواع مردسالاری و زن بردگی است https://eitaa.com/joinchat/3757244420C1143bd604a

گریه کنان آمدم، موی کَنان آمدم اشک مگر بین ما باز وساطت کند #عاصی_خراسانی

. روز نخست ، نوبت‌ ‌تقسیم تاب و تب تابش به مویِ تو ، به منِ خسته تب رسید . بختم سیاه گشت ز داغ تو ، تلخ نه این هم شباهتی که به من از رطب رسید #عاصی_خراسانی

چند بیت از قصیده از سایه انتظار حقیقت چه میکشی؟! در پیش کبریا نشوی از ریا بلند گیرم عصا به دست گرفتی ولی چه سود از دست موسوی ست مقام عصا بلند گنج خدا همیشه به کنجی عیان شود "اقرا" ببین که گشت ز غار حرا بلند دریای علم خواهی اگر ، پس خموش باش ماهی نمیشود ز دهانش صدا بلند امروز زیر خاک نهان میشوی ولی از خاک ، کِشته ی تو شود در جزا بلند در موقفی که قیمت هر کس به قلب اوست دیگر چه فرق قامت کوتاه یا بلند جانت که بود ، جسم تو هم قیمتی شود الفاظِ مُرده میشود از محتوا بلند دوزخ تجلّی عمل دنیوی ماست بنگر که گشته آتش ما تا کجا بلند شد از گناهکاری ما دوزخ آتشین گردید قدّ شعله ز خاشاکِ ما بلند #عاصی_خراسانی @ASI_khorasani

بیچاره ی مژگان سیاهش شدم ای دل تیغ اینهمه بر ما بکشد یار و سپر هیچ #عاصی_خراسانی

ای شوخ دیده ‌، با جگر ما چه میکنی؟! #عاصی_خراسانی

روحانی کیست ؟ آنکه فارغ ز تن است دنبال شهید گشتن و پَر زدن است این پارچه ای که بسته رویِ سرِ خود عمّامه نه ، بلکه در حقیقت کفن است #عاصی_خراسانی #عمامه @ASI_khorasani

#تسلیت #شاهچراغ ما کی ز شکست بی اثر میگردیم هم ساز شویم و هم تبر میگردیم بیهوده به ما تیغ کشیدید ولی "ما را بکشید زنده تر میگردیم" #عاصی_خراسانی

#شاهچراغ زین بیش مماشات دگر سخت خطاست صحبت سر نابودی امنیّت ماست الفاظِ "زن" و "زندگی" و "آزادی" هنگام نبودِ "امنیت" بی معناست #عاصی_خراسانی @ASI_khorasani

ای شعر غیور ! گرمِ مقصد شو ، نمان با سرو بلند باغ ، هم قد شو ، نمان جنگ است و مدافع حرم می خواهد از گفتنِ عرض تسلیت رد شو ، نمان #محسن_ناصحی

غریب گیر آوردنت سلام ما رو به ارباب برسون

برای خودم و بعضی رفقای هیأتی این روزهای دلگیر : نفهمیدیم اوّل را و آخر را نفهمیدیم که مهدی را ندیدیم و پیمبر را نفهمیدیم سرودیم از شب هجرت ولی در خانه ی تاریخ دلیلِ ماندنِ حق بین بستر را نفهمیدیم من از مَن‌ کنتُ مولا خواندن خود نیز حیرانم که حیدر را پرستیدیم و قنبر را نفهمیدیم چه زهرا دوستهای نا تلاوت کرده قرآنی که از آیات أعطیناک ، کوثر را نفهمیدیم شب هیأت برای روضه ی در سوختیم امّا همین که صبح آمد صبر حیدر را نفهمیدیم به پای نامه های کوفیان امضا زدیم از بس که سلمان را که مالک را ابوذر را نفهمیدیم عبای إرباٌ إربایی برای خیمه ها بردیم اذان شد ، سینه کوبیدیم و اکبر را نفهمیدیم همیشه کربلایی باب میل خویشتن داریم که حال زخمی امروزِ کشور را نفهمیدیم چگونه کربلا را یافتید؟! از ما اگر پرسند چه پاسخ می توان دادن اگر سر را نفهمیدیم ستون خیمه را وقتی که می افتاد ، نالیدیم ولی افتادن سردار لشگر را نفهمیدیم برای پرچمی امروز دلخونم که در پایش به خون غلطیدن سرو و صنوبر را نفهمیدیم #محسن_ناصحی

زین بیش مماشات دگر سخت خطاست صحبت سر نابودی امنیّت ماست الفاظِ "زن" و "زندگی" و "آزادی" هنگام نبودِ "امنیت" بی معناست #عاصی_خراسانی @ASI_khorasani

بدون رحمتش این دل ز عصیان چون برون آید؟

از تندباد فتنه ندارم غم سقوط ما پرچمیم و فتنه گران تار عنکبوت پهن است سفره ی دل خونم، گرفته اند ناشاعرانِ خسته قلم، روزه ی سکوت! ماییم و آرمان شهادت، شما و چه؟ ما زنده ایم در کنف حی لایموت دم میزنید تا که برافتد نظام ما خاموش کرده است که خورشید را به فوت؟ سبز است این دیار به خون شهید و باز چشم امید بسته کسان بر کویر لوت پایین گرفته ای سر خود را و می‌روی اینک بهوش باش که چاه است روبه روت! مسعود یوسف پور @yosefpoor_ir

پیاله تا به لبش می رسد ، نمکدان است #صائب_تبریزی

گر عافیت است و گر شکست است اینجا از ساغر اعمال تو مست است اینجا دستت گیرد کسی که گیری دستش مزد همه کس دست به دست است اینجا #بیدل_دهلوی

ظالم پوشد لباسِ خون بافته را تا زیر کند خصمِ زبون یافته را با سنگدلانِ شعله خو ، سختی کن بردار به آهن آهنِ تافته را #بیدل_دهلوی