eitaa logo
شعر معاصر
219 دنبال‌کننده
0 عکس
1 ویدیو
1 فایل
گلچین اشعار شاعران معاصر ایران ارتباط با ادمین: @Kakaeimohammadreza کانالهای مرتبط: https://eitaa.com/mohammadrezakakaei https://eitaa.com/behesht_e_hashtom
مشاهده در ایتا
دانلود
برخیز که شاخه، گل ببار آورده باد آمده مژده بهار آورده آب آمده باز نغمه شادی را روی لب خشک جویبار آورده @sher_moaser
📚 اگه دنبال شعرهای زیبا میگردے 🌸اینجا بگرد، بخوان و لذت ببر 🔴اگر دوستش داشتی از ما حمایت کن ✅حتما یه سر به این کانال بزن👇 @sher_moaser ✨یکبار دیدنش ضرر نداره☝️☝️☝️☝️ @sher_moaser
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سال نو از راه می آید به تآویل شما ما که تحویلش نمی گیریم ، تحویل شما کهنه و نو از کجا آمد ، چه فرقی می کند؟ سالِ بی تحویل من با سالِ تحویل شما نیم قرن است آنچه ما دیدیم از این روزگار پای او یا روی بیل ماست یا بیل شما در  شبیخون اجل آسوده ایم و قرن هاست یا به ایل ما زده این گرگ ، یا ایل شما بسکه  سرها در گریبان غم است این روزها  عید هم یخ بسته بر ایوان به قندیل شما نو فروشان دغل در کهنه بازاری دروغ جای  نو این کهنه را کردند  تحمیل شما مثل آنچه در خصوص کهنه و نو بافتید این غزل هم بستگی دارد به تحلیل شما @sher_moaser
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهار باش تو این دفتر خزانی را بریز در غزلم شور زندگانی را صدای نی لبکت توی دشت تا پیچید گذاشت روی دلم حسرت شبانی را هنوز اوج نگاهت به سخره می گیرد مرام مردی و آیین پهلوانی را به ابر های جهان گفته ای به راه افتند که زنده رود من این رود اصفهانی را دو تار موی سپیدم به آینه فهماند شده ست وقت خداحافظی جوانی را @sher_moaser
وقت آن است که از دور قطارش برسد عاشقی با همه ایل وتبارش برسد ساحل از چشم به راهی شبی آسوده شود اگر آن موج خروشان به قرارش برسد رد شود امشب اگر از بغل آینه ام شاید این بار به آیینه غبارش برسد باز در تور می افتد پری غمگینی شب که آهنگ غم انگیز سه تارش برسد می تواند نفسی عاشق پاییز شود باغ اگر بر سر هر شاخه انارش برسد تن من بهمن و آغوش تو فروردین است کاش این بار زمستان به بهارش برسد @sher_moaser
عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم گردی نستردیم و غباری نستاندیم دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز از بیدلی آن را ز در خانه براندیم هر جا گذری غلغله شادی و شور است ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم آفاق پر از پیک و پیام است، ولی ما پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم احباب کهن را نه یکی نامه بدادیم و اصحاب جوان را نه یکی بوسه ستاندیم من دانم و غمگین دلت، ای خسته کبوتر سالی سپری گشت و تو را ما نپراندیم صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند ما این خرک لنگ ز جویی نجهاندیم ماننده افسون‌زدگان، ره به حقیقت بستیم و جز افسانه بیهوده نخواندیم از نه خم گردون بگذشتند حریفان مسکین من و دل در خم یک زاویه ماندیم طوفان بتکاند مگر امید که صد بار عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم @sher_moaser
هر نفس در چشم من حس دیگر دارد بهار، از گل رویت مگر بوی اثر دارد بهار. جلوه و رنگ گلستانی که در آینه داشت، یک جهان حیرانی بر اهل نظر دارد بهار. بهر ایثار قدت گر نیست،ای ماه،از چی روست، این قدر در کیسه‌ی گل مشت زر دارد بهار. زندگی بخشد جهان ریگ سرما کشته را، چشمه‌ی خضر و دمی عیسی مگر دارد بهار؟! هر گلی را دستگاه و رنگ و بوی دیگر است، حکم ربانی به‌عالم آن قدر دارد بهار. فیض ارباب کرم تخصیص نیک و بد نداشت، در سواد شهر و صحرا یک نظر دارد بهار. از پری در باغ حسن و عشق صاحب دولتی، چشم یک گل خنده ی زخم جگر دارد بهار @sher_moaser