14
وداع امام حسین (علیه السلام)
سپر کردی به تیغ و تیر و نیزه، پیکر خود را
گرفتی جای پرچم روی دست خود، سر خود را
تمام عمر من با تو، تو با من بوده ای، چون شد
که تنها می گذاری بین دشمن خواهر خود را
کمی خم شو به زیر پای اسب خود نگاهی کن
فرود آ در بغل گیر ای برادر دختر خود را
عزیز فاطمه دشمن نبیند تا که تنهایت
مرو تنها ببر با خود علیّ اصغر خود را
بیا از اشک خود آبی فشانم بر لب خشکت
که سقا جای سقا کرده ام چشم تر خود را
( غلامرضا سازگار )
15
مدح و مرثیۀ حضرت ابوطالب(ع)(26رجب)
یگانه حامی قرآن و پیغمبر ابوطالب
به ایمانت سلام از خالق داور ابوطالب
تو آن دریای نور استی که پروردی به دامانت
همانند امیرالمؤمنین گوهر ابوطالب
عجب نبْوَد شفاعت گر کشد ناز تو را فردا
چو آیی با علی در عرصۀ محشر ابوطالب
تو در امواج سختی یار گردیدی محمّد را
تو بودی مصطفی را بهترین یاور ابوطالب
رسول الله دشمن شاد شد از رفتنت آری
غمت زد بر دل ختم رسل آذر ابوطالب
(غلامرضا سازگار)
16
فاطمه ای مذهب و آیین من
آینۀ روشنیِ دین من
فاطمه ای مادر آزادگی
وی تو صمیمانه ترین سادگی
فاطمه ای بود و نبود علی
مادر گل های کبود علی
مرغ دلم زمزمه سر میدهد
نالۀ یا فاطمه سر میدهد
در نظر همسر (و) دور از پدر
فاطمه پرپر (شده) در پشت در
(محمّدرضا آقاسی)
17
ای کعبۀ امید دل ای قبلۀ مراد
ریحانۀ امام رضا حضرت جواد
باب الکرم امام نهم سیدالعباد
جن و بشر به مهر تو دارند اتحاد
ای کوثر امام رضا نجل فاطمه
جود جوادی ِ تو شده شامل همه
ای خاک کاظمین تو عطر بهشت من
مهر شما ز روز ازل سرنوشت من
بوی گل محبت تو در سرشت من
خطی بکش به نامۀ اعمال زشت من
بر قلب من ولای علی را نوشته اند
نام محمّد بن علی را نوشته اند
(غلامرضا سازگار)
شعر17شعر17.MP3
زمان:
حجم:
3.52M
بیت آخر"علی را نوشته اند"صحیح است
18
حضرت امام حسین(ع)(درمسیرشام)
سر تو، بر سر نی، آفتاب داور من
بتاب و سایه کن ای آفتاب بر سر من
تو آفتاب خدا و هلال فاطمهای
بگو چه خوانمت ای نازنین برادر من
گلوی پارۀ تو بود، باورم اما
سر بریده، سَرِ نی، نبود باور من
محاسن تو، که خونین شده است، ارث علی است
کبودی رخ من هست، ارث مادر من
من و تو چون دو سپاهیم در برابر خصم
که نیزه، سنگر تو، محمل است سنگر من
(غلامرضا سازگار)
19
اربعین حسینی
«چشم گریان سویت از شام خراب آورده ام
خیز ای لب تشنه از بهر توآب آورده ام»
گر ز من پرسی رثایت بعد تو با من چه کرد
نیمه جانی در برت بهر جواب آورده ام
اشک سرخ و چهره زرد و تن سیاه و مو سفید
همرهم سوغات از شام خراب آورده ام
اشک می بارم ز داغ چارساله دخترت
گر چه پرپر شدگُلت اما گلاب آورده ام
حضرت زین العباد این حجت دادار را
با دلی مجروح از بزم شراب آورده ام
(علی انسانی)