زمزمه
به آن شیر دلاور علی ساقی کوثر
ببخشا گنهم را به خون سر حیدر
علی فاتح خیبر علی اول وآخر
( الهی بعلیٍ الهی بعلیٍ ) 2
یتیما همه گریون برا غم باباشون
به کف کاسه شیر و دعا روی لباشون
علی شیر خدا بود معین الضعفا بود
( الهی بعلیٍ الهی بعلیٍ ) 2
شب بیست و سوم
فضای تو چقَدَر غم فزاست ای کوفه
بگو امام غریبت کجاست ای کوفه
صدای یا ابتا از خرابه ها آید
تمام شهر پر از این صداست ای کوفه
قسم به شام غریبان مرتضی، سه شب است
که سفرۀ فقرا بی غذاست ای کوفه
هنوز از جگر نخل های تو به فلک
صدای نالۀ شیر خداست ای کوفه
دل شکسته یتیمی نشسته چشم به راه
هنوز منتظر مرتضاست ای کوفه
به اشگ غربت و خون سر علی سوگند
تو را نه دوستی و نه وفاست ای کوفه
زدست مردم نامرد تو علی چه کشید
که مرگ خود ز خداوند خواست ای کوفه
چرا علی دل شب دفن شد جواب بده
مگر نه او شه ارض و سماست ای کوفه
گذشت هر چه شد، از زینبش تلافی کن
اگر چه کار تو جور و جفاست ای کوفه
بیا و بعد علی با حسین خوبی کن
که از تو خون جگر مجتباست ای کوفه
روا بود که خرابت کنند از ریشه
ز بس تو را ستم نارواست ای کوفه
ز بی وفائی و جور و جفای مردم تو
هماره ناله «میثم» به پاست ای کوفه
غلامرضاسازگار
نوحه سنتی
شب ۲۳ ماه مبارک
موضوع: شهادت امیر المؤمنین و اسب تاختن بر بدن مبارک سید الشهدا(علیه السلام)
صدای یارب رسد از افلاک
پیکر خورشید رفته زیر خاک
خدا دهد به زینب طاقت و صبر
اِنّا اَنزلناهُ فی لیلةِ الْقدر
واویلا واویلا آه و واویلا...
اشک او جاری،از هر دو عین است
نگاه زینب،بر حسنین است
چهره ها محزون و تابنده چون بدر
اِنّا اَنزلناهُ فی لیلةِ الْقدر
واویلا واویلا آه و واویلا...
در همین کوفه،گفتند از جفا
با عُبیدالله،آن دَه بی حیا
یَوْمُ الْعاشورا،نَحْنُ رَضَضْنَا الصّدر
وَ بِکُلِّ یَعْسوبٍ شَدیدَ الاَسْرْ
واویلا واویلا آه و واویلا...
شب ۲۳ ماه مبارک رمضان
گریم ز داغ آن نور اعلا
ذکر عالم شد یا علی مولا
یا علی مولا...
شد شب سوّم از شبهای قدر
خدا دهد بر آل عبا صبر
موسم اشک و سوز و بُکا شد
مسجدِ کوفه دارُالعزا شد
آسمان از این غم سینه چاک است
خورشید عالَم در زیر خاک است
حاجتروا شد چه غریبانه
تدفینش مثل زهرا شبانه
آه و واویلا آه و واویلا...
نشسته بر جانْ داغِ عظیمی
زینب و رنج و درد یتیمی
با اشک چشم و با سوز سینه
قیاسی دارد یاد مدینه
بابا رفته با یک قلبِ خسته
مادر دلخون و پهلو شکسته
بابا بر جانش از غم نشانه
مادر آزرده با تازیانه
بابا و ظلم و جور تحمیلی
مادر و جای ضربه ی سیلی
زینب کنار لاله پرپر صبور باش
در داغ بال های کبوتر صبور باش
من می روم شبانه غریبانه دخترم
بر سوز این غریبی حیدر صبور باش
اینجا هنوز اوّل راه است دخترم
زینب کنار تشت برادر صبور باش
مانند کوه باش و کنار حسین خود
در اضطراب لحظه ی آخر صبور باش
تو عزّت قبیله ای ای دخت فاطمه
دختر کنار پیکر اکبر صبور باش
تقدیرِ هر چه نام ِ علی تیغ در گلوست
آرام باش و با دل اصغر صبور باش
ای خواهر دلاور سردار علقمه
بر داغ دست های دلاور صبور باش
تنها توئی و دشت پر از درد بی کسی
در چشم بی حیائی لشکر صبور باش
بر نیزه می شود سر هفتاد و چند عشق
زینب به زیر سایه ی یک سر صبور باش
دستان اهل شام سبک نیست دخترم
آئینه دار صورت مادر صبور باش
آن دم که چوب بر لب عطشان سر زدند
جان پدر به جان پیمبر صبور باش
شرمندگی بد است علی هم کشیده است
در آن خرابه خوانی دختر صبور باش
وحيد محمدی
باسلام
اشعار، مراثی و نوحه های امیرالمومنین علی(علیه السلام) و ماه مبارک رمضان
👆👆👆
#مناجات
ای دل من، تو را بشارت باد
که تو را من به دوست خواهم داد
دوست از من تو را همی طلبد
رو برِ دوست، هر چه باداباد
شاعر:فرخی سیستانی
هر شب با امام زمان (عج )
به نام حضرت دوست
-------
وقتی که بی قرارم از یار می نویسم
وز هجر روی یارم بسیار می نویسم
دل خسته از فراقم بشکسته از فراقم
صد بار گفتم اما این بار می نویسم
وقتی ز تیر هجران خون می چکد به دامان
بر صفحه ی دل خود دلدار می نویسم
پایان روز هجران آمد درین بهاران
یعنی به شوق وصلش دیدار می نویسم
با آن که بی قرارم شب زنده دار یارم
چشمان خسته ام را بیدار می نویسم
امشب شب وصال است ای گل خزان محال است
از گل سخن که گفتم گلزار می نویسم
صدها گل سپیده بر شاخه ها دمیده
این شاخه های گل را بی خار می نویسم
دل کربلاست امشب غرق نواست امشب
با یاد قتلگاهش خونبار می نویسم
با آن که پای بستم دل می رود ز دستم
ای کربلا دلم را زَوّار می نویسم
"یاسر" از اشتیاقش در وصل و در فراقش
ظرف وجود خود را سرشار می نویسم
**
محمود تاری «یاسر»