بعداز حضرت خدیجه(سلام الله علیها) با فرزندش چه می کنند: از میِ بغض امیر المؤمنین ساغر زدند
با جسارت تازیانه بر تن کوثر زدند
شاهدم قول من آذاها فقد آذانی است
آن جنایت پیشگان سیلی به پیغمبر زند
مصطفی در باغ جنت دست بر پهلو گرفت
تا لگد بر پهلوی صدیقه ی اطهر زدند
قامت انسیة الحورا چو شد نقش زمین
طایران وحی بسمل وار دورش پر زدند
سینه ی محسن که از ضرب لگد آسیب دید
راست گفتم تیر بر حلق علی اصغر زدند
منبر پیغمبر اسلام وقتی غصب شد
گردن سادات را تا دامن محشر زدند
بود جرم او حمایت از علی آخر چرا
دیگر آن مظلومه را پیش روی حیدر زدند
خواست قلب سخت تر از سنگشان آید به رحم
بغض حیدر یادشان افتاد محکم تر زدند
فاطمه دنبال حیدر بود و دنبال سرش
چار کودک دست خود بر سینه و بر سر زدند
دست ناپاک سقیفه بر جنایت باز شد
تا قیامت کشتن آل علی آغاز شد
✍حسان
#حضرت_زهرا_س
Haj Meysam MotieeShab11Ramazan1398[07].mp3
زمان:
حجم:
19.75M
#زمینه_رحلت_حضرت_خدیجه_س
«به چشم گریون زهرا قسم...»
به چشم گریون زهرا قسم
به اشک و آه مصطفی قسم
به غربتِ آل طاها قسم، نرو
دل دریای غمه، پر از آتیشه
جای خالیِ تو، مگه پر میشه؟!
اگه بری زهرا رو یتیم کردی
اگه بری لبریزِ عذاب میشه
اگه بری این دخترِ چارساله
بدون تو ذرهذره آب میشه
نرو بانوی بیهمتا، نرو آرامش زهرا
............................................
به روشنای این خونه قسم
به لبخندت که درمونه قسم
به چشمایی که بارونه قسم، نرو
با تو بیاثره، غمای دنیا
تنها دلخوشیِ نبی و زهرا
تو بودی که موندی پای دین حق
تُو روزایی که کسی نبود یارم
خدا و رسولش از تو ممنونن
فدای تو همسرِ فداکارم
نرو بانوی بیهمتا، نرو آرامش زهرا
...........................................
به درد سخت جدایی قسم
به لحظههای تنهایی قسم
به اون روزای رویایی قسم، نرو
خاموش میشه دیگه، چراغ خونهم
من تا آخر عمر، برات گریونم
یه کفنِ ساده هم نموند واسهت
دار و ندارِت رو پای دین دادی
همهغما رو به جون خریدی و
پای همهچی تا آخر ایستادی
نرو بانوی بیهمتا، نرو آرامش زهرا
#حمید_رمی
کربلایی حسین طاهری1401012307.mp3
زمان:
حجم:
17.18M
#زمینه_حماسی_حضرت_خدیجه_س
«اول یار دین تویی و بس»
اول یار دین تویی و بس
خاتم رو نگین تویی و بس
زهرا دختر تو بوده پس
امالمؤمنین تویی و بس
تُو عالم از همه سری
چون که صدیقهپروری
خیلی شیرینه گفتنش
مادرخانومِ حیدری
أشهدُ أنّ اُمَّنا زهرا
وَ امَّها خدیجة الکبری
__________________
قلبت به نبی که گره خورد
پیغمبر که دل به تو سپرد
این عشق الهیِ شما
کفر کافرا رو درآوُرد
ایثار تو زبونزده
مثلت دیگه نیومده
سرمایهدارِ مکهای
سرمایهت عشق احمده
أشهدُ أنّ اُمَّنا زهرا
وَ امَّها خدیجة الکبری
___________________
هرکس که رسیده به حسین
میدونه که رفته زیر دِین
مدیونه به تو نوکریشو
ای مادربزرگِ حسنِین
تُو غم تُو شادی با همیم
ما ثروتمند عالمیم
چون از خیر وجود تو
ما عشاق المحرّمیم
أشهدُ أنّ اُمَّنا زهرا
وَ امَّها خدیجة الکبری
#حمید_رمی
شعر حافظ با گریز به فراق امام زمان عج و زمینه برای ورود به مرثیه وفات حضرت خدیجه (سلام الله علیها )
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی
✍حافظ
با حذف چند بیت جهت تمرکز بر موضوع گریز
شاعر:
محمدجواد غفورزاده
موضوع:
حضرت خدیجه علیهاالسلام
گونه:
مدح و منقبت
قالب شعر:
قصیدهواره
زمان:
دهم رمضان
منبع:
چلچراغ هدایت (جلد۱)
وزن:
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
_________
ای که جا در دل و در جان پیمبر داری!
رتبه از مریم قدّیس فراتر داری
چشم خورشیدِ رسالت به تو روشن که چهقدر
جلوه در آینه چون ماه منّور داری
سر سپردی به غبار قدم پیغمبر
که خبر داشت، که آن روز، چه در سر داری؟
چشم پوشیدهای از هستی خود در این راه
بس که ایمان به امین بودن رهبر داری
تا مگر مکتب توحید شود عالمگیر
عهد کردی که دل از مال جهان برداری
اولین بانوی پیوسته به اسلام تویی
که به آیین خدا این همه باور داری
شاهد همت تو «شِعبِ ابیطالب» بود
که عجب دست و دلی عاطفهپرور داری
همۀ سعی تو این بود که در طول زمان
بارِ اندوه و غم از دوش نبی برداری
گر که تنها بگذارند تو را مردم شهر
اُنس با آسیه و مریم و هاجر داری
میرسد وحی الهی به مبارک بادت
ای که در دامن خود «سورۀ کوثر» داری
ای خدیجه! به خدا هدیۀ زیبای خداست
این سعادت که تو «صدیقۀ اطهر» داری
آری از موهبتِ همسری یاسین است
این که در گلشن خود یاس معطر داری
در جهان هیچ زنی منزلت، این قدر نداشت
که تو از برکت زهرای مطّهر داری
ای که ذُریّۀ زهرا همه فرزند تواند
یازده آینۀ نور برابر داری
شب معراج برای تو سلام آوردند
بال بگشای که تا اوج خدا پر داری..
شاعر:
سیدرضا مؤید
موضوع:
حضرت خدیجه علیهاالسلام
گونه:
مدح و منقبت
قالب شعر:
ترجیعبند
مناسبت:
دهم ربیع الاول, دهم رمضان
منبع:
سرچشمۀ کوثر, فصل نجابت
____________
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
اولین زن تویی که قامت بست
در نماز پیمبر خاتم
شوهرت کیست؟ بهتر از عیسی
دخترت کیست؟ برتر از مریم
دامنت جای زهرة الزّهرا
که بود نور نیّر اعظم...
بُد ز تیغ علی و ثروت تو
که شد این گونه کاخ دین، محکم
یار احمد شدی که تا نشود
یک سر موی، از سر او کم
زخم پاهای سنگ خوردۀ او
یافت از دست لطف تو، مرهم
عاشق بردباریات همه جا
شاهد جانفشانیات همه دم
سر بلند از شهامت تو صفا
اشک ریز از مصائبت زمزم
به علی و محمّد و زهرا
اشفعی یا خدیجةالکبری
□□□
خیمۀ عشق را عمود تویی
صفت مهر را نُمود تویی
در کنار تمامی رحمت
مظهری بر تمام جود تویی...
اولین زن که از زبان رسول
سخن وحی را شنود تویی
اولین زن که با رسول خدا
به رکوع آمد و سجود تویی
با سلام پیمبری به رُخش
اولین کس که در گشود تویی
آنکه با جبرئیل در هر وحی
آمدش از خدا درود تویی...
آنکه در خانه بود و یک دم هم
غافل از رهبرش نبود تویی
باغبانی که شد گل یاسش
بین دیوار و در کبود تویی
به علی و محمّد و زهرا
اشفعی یا خدیجةالکبری
□□□
ای خریدار جان پیغمبر
همسر مهربان پیغمبر
احترامی نداشت چون تو کسی
در میان زنان پیغمبر
در حیات و ممات تو نفتاد
نام تو از زبان پیغمبر...
ای چراغ همیشۀ تاریخ!
در صف دودمان پیغمبر
به وجود تو افتخار کند
همه جا خاندان پیغمبر
هستی خویش را فدا کردی
در ره آرمان پیغمبر
سر زد از مشرق گریبانت
کوثر جاودان پیغمبر
تا نهم بار دیگر، ای مادر!
جبهه بر آستان پیغمبر
به علی و محمّد و زهرا
اشفعی یا خدیجةالکبری
شاعر
غلامرضا سازگار
موضوع
حضرت خدیجه علیهاالسلام
گونه
مدح و منقبت, مرثیه
قالب شعر
مربعترکیب
زمان:
دهم رمضان
منبع:
نخل میثم
وزن:
مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
_____________
ای بر تو سلام آمده از داور هستی
بگذشته در آیین نبی از سر هستی
دل داده و دل برده ز پیغمبر هستی
زیبد که بخوانند تو را مادر هستی
الحق که خدا، هستی خود را به تو داده
ام الّنجبا، فاطمه زهرا به تو داده
اسلام ز اموال تو سرمایه گرفته
دین در کنف عزّت تو سایه گرفته
توحید ز اخلاص تو پیرایه گرفته
اخلاص ز حُسن عملت پایه گرفته
همّت سر تسلیم به دیوار تو سوده
پیش از تو زنی لب به شهادت نگشوده
تو در دل سختی به پیمبر گرویدی
هر بار بلا را به سر دوش کشیدی
بر یاری اسلام به هر سوی دویدی
بس زخم زبانها که ز کفّار شنیدی
ای قامت مردان جهان خم به سجودت
ای تکیهگه ختم رسل نخل وجودت
ای مکّه ز خاک قدمت خلد مخلّد
ای عصمت معبود و امید دل احمد
اسلام به پا خواست و گردید مؤید
از ثروت تو، تیغ علی، خُلق محمّد
تا حشر خلایق که خدا را بپرستند
مرهون فداکاری و ایثار تو هستند...
تنها نشدی همسر و دلدار محمّد
در سختترین روز شدی یار محمّد
در شدت غم گشتی غمخوار محمّد
پیوسته دلت بود گرفتار محمّد
در پیش رویش گشت وجودت سپر سنگ
باشد که کنی در ره او چهره ز خون رنگ
آنروز که افتاد خزان در چمن تو
پر زد به جنان طوطی روح از بدن تو
تا بوی گل احمدی آید ز تن تو
شد جامۀ پیغمبر اکرم کفن تو
با مرگ تو آغاز شد ای عصمت سرمد
بیمادری فاطمه، تنهایی احمد...
برخیز که بر ختم رسل فخر زمانه
خانه شده غمخانهات، ای بانوی خانه
بر گیسوی زهرا که زند بعد تو شانه؟
بیتو شده از هر مژهاش سیل روانه
بی روی تو گردون به نظر تیره چو دود است
برخیز که بیمادری فاطمه زود است...
ای بر تو سلام آمده از داور هستی
بگذشته در آیین نبی از سر هستی
دل داده و دل برده ز پیغمبر هستی
زیبد که بخوانند تو را مادر هستی
الحق که خدا، هستی خود را به تو داده
ام الّنجبا، فاطمه زهرا به تو داده
اسلام ز اموال تو سرمایه گرفته
دین در کنف عزّت تو سایه گرفته
توحید ز اخلاص تو پیرایه گرفته
اخلاص ز حُسن عملت پایه گرفته
همّت سر تسلیم به دیوار تو سوده
پیش از تو زنی لب به شهادت نگشوده
تو در دل سختی به پیمبر گرویدی
هر بار بلا را به سر دوش کشیدی
بر یاری اسلام به هر سوی دویدی
بس زخم زبانها که ز کفّار شنیدی
ای قامت مردان جهان خم به سجودت
ای تکیهگه ختم رسل نخل وجودت
ای مکّه ز خاک قدمت خلد مخلّد
ای عصمت معبود و امید دل احمد
اسلام به پا خواست و گردید مؤید
از ثروت تو، تیغ علی، خُلق محمّد
تا حشر خلایق که خدا را بپرستند
مرهون فداکاری و ایثار تو هستند...
تنها نشدی همسر و دلدار محمّد
در سختترین روز شدی یار محمّد
در شدت غم گشتی غمخوار محمّد
پیوسته دلت بود گرفتار محمّد
در پیش رویش گشت وجودت سپر سنگ
باشد که کنی در ره او چهره ز خون رنگ
آنروز که افتاد خزان در چمن تو
پر زد به جنان طوطی روح از بدن تو
تا بوی گل احمدی آید ز تن تو
شد جامۀ پیغمبر اکرم کفن تو
با مرگ تو آغاز شد ای عصمت سرمد
بیمادری فاطمه، تنهایی احمد...
برخیز که بر ختم رسل فخر زمانه
خانه شده غمخانهات، ای بانوی خانه
بر گیسوی زهرا که زند بعد تو شانه؟
بیتو شده از هر مژهاش سیل روانه
بی روی تو گردون به نظر تیره چو دود است
برخیز که بیمادری فاطمه زود است...
با نام حسن دوباره اعجاز کنید
یک پنجره رو به عرش حق باز کنید
هنگام ولادتش به ذکر صلوات
تا کوی مدینه باز پرواز کنید
===========
ای زنده به عشق و رهرو صبر و ثبات
در ماه پُر از فضیلت صوم و صلات
تقدیم به مقدم حسن جا دارد
برخیزد اگر ز دل نسیم صلوات
===========
این ماه عزیز ماه جود و کرم است
هر لحظۀ ماه رمضان مغتنم است
امشب که کریم اهل بیت آمده است
از درگه او هر چه بخواهید کم است
===========
آن روز که از حُسن حَسن زمزمه بود
آوازۀ حُسنش به لبانِ همه بود
از عرش ملائکِ مقرّب دیدند
لبخند مسّرت به لب فاطمه بود
===========
رمضان بهشت خدا شده ز گل جمال تو یا حسن
مه نیمه اختر کوچک و مه نو هلال تو یا حسن
یم علم و حکمت و معرفت نَمی از کمال تو یا حسن
دل دشمنانِ تو را بَرَد نبوی خصال تو یا حسن
صفحات و متن کتاب حق رُخ و خطّ و خال تو یا حسن
به خدا رسیده ز بندگی طیران بال تو یا حسن
به تمام دین خدا قسم، که تمام دین خدا تویی
به بهشت و ارض و سما قسم، که بهشت و ارض و سما تویی
به مقام و سعی و صفا قسم، که مقام و سعی و صفا تویی
به قیام و صبر و رضا قسم، که قیام و صبرو رضا تویی
به دعا و روح دعا قسم که دعا و روح دعا تویی
شده اقتدار ستمگران، همه پایمال تو یا حسن
ولی خدا ثمر نبی، گهر علی دُرِ فاطمه
نگهت مسیح و مسیح جان، نفست شفای دل همه
دهن تو چشمۀ معرفت، سخن تو آیت محکمه
همه را به عشق تو های و هوی، همه را به ذکر تو زمزمه
به محبّت تو مرا بُوَد، ز شرار نار چه واهمه
که بهشت لطف خدا شده، دلم از خصال تو یا حسن
تو سجود من تو رکوع من، تو سلام من تو نماز من
تو مطاف من تو طواف من، تو عراق من تو حجاز من
تو شرار سوز و گداز من، تو بهار گلبن راز من
تو سرور من تو نوای من چه به سوز من چه به ساز من
نبود قسم به ولایتت، به گل بهشت نیاز من
اگرم به دست، جوانه ای رسد از نهال تو یا حسن
منم آنکه با همه زشتیم، سر خود به خاک تو سوده ام
چو دو چشم خویش گشوده ام، به محبّت تو گشوده ام
دل خلق را به فضائل و به مناقب تو ربوده ام
به علی قسم به نبی قسم، به خدا محبّ تو بوده ام
به ولای تو به ثنای تو، غزل و قصیده سروده ام
ز تو گفته ام ز تو خوانده ام به زبان حال تو یا حسن
=============================
مطلع شعر من از عشق تو حیران شده است
بیت در بیت دلم بی سر و سامان شده است
عالم پیر دگر باره چه در بر دارد
گوئیا شور جوانیست که در سر دارد
لحظۀ آمدنش غصه نهان خواهد شد
"عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد"
وخدا خواست که یک برگ دگر رو بکند
جهت قبله نما روی به آن سو بکند
مژدۀ آمدنش تا به پیمبر دادند
همه ذرات جهان در تب و تاب افتادند
نور خورشید ز دامان قمر می آید
چقَدَر طفل به مادر به پدر می آید
چهره اش ، ناز نگاهش به پیمبر رفته
کرم و عاطفه اش نیز به مادر رفته
این پسر کیست چنین جلوۀ محشر دارد
از همین کودکی اش هیبت حیدر دارد
ماه مهمانی حق نیز به مهمانی ِاوست
امشب افطار علی بوسه به پیشانی اوست
و در آن لحظه که این کودک شیرین آمد
شک ندارم که خدا نیز به تحسین آمد
تا در آئینه ی او حُسن خدا را دیدند
نام او را ز سماوات حَسن نامیدند
بر لبان علی و فاطمه لبخندآمد
کوچه امشب به تماشای حسن بند آمد
و خداوند روی سر در افلاک نوشت
هست او سید و آقای جوانان بهشت
دشمنش خوار و ذلیل است مریض است مریض
پسر حیدر و زهراست عزیز است عزیز
در شجاعت که شده فاتح پیکار جمل
و شهادت شده در کام پسرهاش عسل
مادرش نام مرا سائل این خانه نوشت
روزی ِشعر مرا نیز کریمانه نوشت
پدرش گفت بیاییم و گدایش باشیم
کاش امشب همه مشمول دعایش باشیم
دلخوش از مستحبی هستم و شد ورد لبم
چون که واجب شده پاسخ بدهی مستحبم
با لب روزه تو را می دهم ای یار سلام
که کریمانه بگویی به من ِ زار سلام
سائل خانه ات از حدّ و عدد بیرون است
آسمان نیز به درگاه شما مدیون است
نظری کن که در این ماه مسلمان بشویم
کاش بر سفره ی افطار تو مهمان بشویم
(مهدی چراغ زاده)
==================
سرود
مهر تولّا و شرف از افق سر زده
نور دو چشم ِ علی و فاطمه آمده
ذکر همه شده به شور و نوا،خوش آمدی یا حسن ِ مجتبی
ای جانم حسن جان،جانانم حسن جان
قرآنم حسن جان،ایمانم حسن جان
یا مولا حسن جان یا مولا حسن جان....................
آینه ی روی خدا ثمر ِ کوثری
سبط نبی و اوّلین پسر حیدری
کریم ِ اهل بیت طاها تویی
گل پسر ِ امّ ابیها تویی
ای جانم حسن جان،جانانم حسن جان
قرآنم حسن جان،ایمانم حسن جان
یا مولا حسن جان یا مولا حسن جان....................
==============
سرود2
غرق گل شد فضا/آمده دلربا/حسن ِ مجتبی/سبط طاها
آمد آمد مقتدای همه/جان حیدر پسر فاطمه
مولا مولا یا حسن یا حسن...
نام او ذکر لب/جلوۀ حُسن رب/ماه ماه خدا/آمد امشب
ای فرزند عالم و عالمه/ جان حیدر پسر فاطمه
مولا مولا یا حسن یا حسن...
یار پیر و جوان/رحمت بی کران/دلبر عاشقان/یا حسن جان —نامت باشد بر لبم زمزمه/ جان حیدر پسر فاطمه مولا مولا یا حسن یا حسن...