eitaa logo
شاعرانه
27.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
775 ویدیو
78 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
ای به گلستان هزار نرگس شهلا در گل گلزار عارضت به تماشا لاله و گل از تجلی تو به خوبی قمری و بلبل ز شوق تو به علالا در رخ روز از رخ تو بارقه مهر در دل شب از غم تو مایه سودا عاشق بیدل ز شوق روی تو مجنون کرده بهانه ولی محبت لیلا عارض یوسف نموده لمعه رویت زو شده مشعوف و زار عشق زلیخا گاه در آئین عاشقی شده ظاهر هم شده بر حسن خویش واله و شیدا گاه به معشوق شیوگیست تسحب هم بخود از ناز کرده غارت و یغما عاشق و معشوق و عشق جمله خودی پس هر نفس از یک لباس گشته هویدا در دو جهان عاشق تو گشت چو فانی ساز فنا هم به عشق خویشتن او را 📜 @sheraneh_eitaa
مَن اگر با مَن نباشم؛ می‌شَوَم تنهاترین کیست با مَن گر شَوَم مَن؛ باشد از مَن، ما ترین مَن نمی‌دانم کی ام مَن؛ لیک یک مَن در مَن است آن که تکلیف مَنَش با مَن مَنِ مَن، روشن است مَن اگر از مَن بپرسم ای مَن ای همزاد مَن! ای مَن غمگین مَن در لحظه‌های شاد مَن! هرچه از مَن یا مَنِ مَن، در مَنِ مَن دیده‌ای مثل مَن وقتی که با مَن می‌شوی خندیده‌ای هیچکس با مَن، چنان مَن، مردم آزاری نکرد این مَنِ مَن هم نشست و مثل مَن کاری نکرد ای مَنِ با مَن، که بی مَن، مَن تر از مَن می‌شوی هرچه هم مَن مَن کنی؛ حاشا شوی چون مَن قوی مَن مَنِ مَن، مَن مَنِ بی رنگ و بی تأثیر نیست هیچکس با مَن مَنِ مَن، مثل مَن درگیر نیست کیست این مَن؛ این مَنِ با مَن ز مَن بیگانه تر این مَنِ مَن مَن کُنِ از مَن کمی دیوانه‌تر؟ زیر باران، مَن از مَن پُر شدن دشوار نیست ورنه مَن مَن کردن مَن، از مَنِ مَن عار نیست راستی! اینقدر مَن را از کجا آورده‌ام بعد هر مَن بار دیگر مَن، چرا آورده‌ام؟ در دهان مَن نمی دانم چه شد افتاد مَن مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد مَن 📜 @sheraneh_eitaa
کمال‌الدین علی محتشم کاشانی شاعر ایرانی عهد صفویه و معاصر با شاه طهماسب اول است. وی در سال ۹۰۵ هجری قمری در کاشان زاده شد و بیشتر دوران زندگی خود را در این شهر گذراند. نام پدرش خواجه میراحمد بود. کمال‌الدین در نوجوانی به مطالعهٔ علوم دینی و ادبی معمول زمان خود پرداخت. معروفترین اثر وی دوازده بند مرثیه‌ای است که در شرح واقعهٔ کربلا سروده است. مرثیهٔ دیگری نیز در مرگ برادر جوان خود سروده که بسیار سوزناک است. مجموعه‌ای از غزلیات عاشقانه با نام «جلالیه» نیز از وی باقی مانده است. وی در ربیع الاول سال ۹۹۶ هجری قمری (به روایتی ۱۰۰۰ هجری قمری) درکاشان درگذشت. 📜 @sheraneh_eitaa
ای مرا دلبر و دل آرا تو دل من کس ندارد الا تو روز و شب از خدا همی طلبم که به روز آورم شبی با تو هدف تیر بی‌محابا من مرهم زخم بی‌مدارا تو مردم مردمند جمله بتان چشم من نور چشم آنها تو از همه دلبران شکیبم اگر بگذاری مرا شکیبا تو دادم ای صبر گونهٔ دل را به جگر گوشه‌ای برون آ تو زاهدا کافرم اگر بی‌عشق بهره داری ز دین و دنیا تو چند گوئی که عاشقی گنه است این گنه بنده می‌کنم یا تو محتشم بینی ار غزال مرا سر چو مجنون نهی به صحرا تو 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی آقای غلامرضا کافی در محضر رهبرانقلاب با موضوع می خواهم این که آیینه جان ببینمت کاری نکن که آینه گردان ببینمت پوشیده باش در دل من، مثل رازِ عشق باری چه حاجت است نمایان ببینمت ای گوهر نفیس، نَفَس در هوس مَزن در پرده باش تا که درخشان ببینمت زیبایی ات حَراج، به بازارِ تن مَباد پوشیده باش تا که فقط جان ببینمت لطف خداست این که لطیف است خلقتت حیف است این که بَرده ی شیطان ببینمت گوهر به حُقّه ی صدف آسوده خاطر است ایمن ز حُقّه بازی دوران ببینمت سخت است بَر تو تا گِرِهِ سُستِ روسَری می آید این که سخت پشیمان ببینمت چشم هوس فرا نرود از حصار جسم تا کی اسیر چشم هوس ران ببینمت دلشوره ام فقط نه به موی پریش توست آشفته ام که باز پریشان ببینمت زن زندگی ظرافت و زیبایی‌ات به جا کی در مقام شامخ انسان ببینمت فرق است در ترانه ی تاریکِ چَرت خوان، یا در بیانِ روشن قرآن ببینمت خواهی که زیر خواهش راعیل له شوی، یا در شکوه دختر عِمران ببینمت؟ دین هَرزه، چند در پیِ ناقورِ این و آن؟ آزاده باش تا که مسلمان ببینمت در اختیار توست که دوزخ نشین شوی یا در بهشت و سبزه ریحان ببینمت گُردآفریدِ عصر تویی، دخت نامدار! بر تارکِ تَبارکِ ایران ببینمت ای دختر عزیز من ای غنچه ی بهار! چون بوی گل درآی که پنهان ببینمت ای گل به لاله‌های وطن خیره شو، مباد شرمنده ی مرام شهیدان ببینمت‌‌ 📜 @sheraneh_eitaa
سود دریا نیک بودی گر نبودی بیم موج صحبت گل خوش بدی گر نیستی تشویش خار دوش چون طاووس می نازیدم اندر باغ وصل دیگر امروز از فراق یار می پیچم چو مار 📜 @sheraneh_eitaa
ای مهر گسل که با توام پیوند است وز تو به یکی عشوه دلم خرسند است لطفی بکن و بگو که من زان توام پیداست که قیمت دروغی چند است 📜 @sheraneh_eitaa
ای عشق تو آتش زده در خرمن جان‌ها وز سوز غمت سوخته دل‌ها و روان‌ها خون شد دل عشاق ز دست الم عشق شرح غم عشق تو برونست ز بیان‌ها از شوق جمال تو دل چرخ پرآتش بی‌صبر و قرار از غم تو دور و زمان‌ها محرم به حریم تو نه نام و نه نشانست بی‌نام و نشان در حرمت نام و نشان‌ها سرگشته و حیران به بیابان تحیر در ذات و صفات تو یقین‌ها و گمان‌ها از بحر هویت که دو عالم به کنارست خلقان همگی بی‌خبر از قعر و میان‌ها از پرتو حسنت شده تابان همه عالم وز روی تو روشن همه کون و مکان‌ها کی حسن رخت شرح دهد نطق کماهی در وصف جمال تو چو لال است زبان‌ها عارف نبود هرکه نبیند چو اسیری آیینه روی تو عیان‌ها و نهان‌ها 📜 @sheraneh_eitaa
شب سردیست، هوا منتظر باران است وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است |شبتون بخیر🌙 📜 @sheraneh_eitaa
صــبح رخ داده که باور ڪــند این دل شــاید پشت ِتاریڪی ِ ما هم ، سحری می‌آید |صبحتون به عشق و آرامش 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
تا هستی ما فنای مطلق نشود جان را صفت بقا محقق نشود تا بر سر دار سر نبازد منصور بیخود متکلم انا الحق نشود 📜 @sheraneh_eitaa
جان ها فدای دیدن دیدار بوالوفا کردند انبیا همه در کار بوالوفا دانسته اند قصه الله اشتری چون یوسفند در سر بازار بوالوفا حق در وفای بنده مدارا کند بسی ناید ز بی وفائی ما عار بوالوفا شب تا بروز ناله وافغان آه ماست چون بلبلان مست بگلزار بوالوفا مهر و وفاست کار خداوند لاینام بنگر شبی بدیده دیدار بوالوفا در ذره ذره بین رخ او را در آفتاب کوهی مباش غافل از اسرار بوالوفا 📜 @sheraneh_eitaa
باز رست از پنجه پنجه گریبان حیات جامی اما نامدت دامان بهبودی به دست سال عمرت شصت شد در لجه هستی بکوش تا ازین دریا برآری صید مقصودی به شست 📜 @sheraneh_eitaa
تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟ ای تیر غمت را دل عشاق نشانه 📜 @sheraneh_eitaa
عطار فَریدالدّین ابوحامِد محمّد عطّار نِیشابوری (۵۴۰ - ۶۱۸ قمری) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است. او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور زاده شد. وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار می‌رود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبه‌ای بالا برخوردار بوده‌است. 📜 @sheraneh_eitaa
روز و شب چون غافلی از روز و شب کی کنی از سر روز و شب طرب روی او چون پرتو افکند اینت روز زلف او چون سایه انداخت اینت شب گه کند این پرتو آن سایه نهان گه کند این سایه آن پرتو طلب صد هزاران محو در اثبات هست صد هزار اثبات در محو ای عجب چون تو در اثبات اول مانده‌ای مانده‌ای از ننگ خود سردرکنب تا نمیری و نگردی زنده باز صد هزاران بار هستی بی ادب هر که او جایی فرود آمد همی هست او را مرددون‌همت لقب چون ز پرده اوفتادی می‌شتاب تا ابد هرگز مزن دم بی‌طلب طالب آن باشد که جانش هر نفس تشنه‌تر باشد ولیکن بی سبب نه سبب نه علتش باشد پدید نه بود از خود نه از غیرش نسب چون نباشد او صفت چون باشدش خود همه اوست اینت کاری بوالعجب گر تو را باید که این سر پی بری خویش را از سلب او سازی سلب بر کنار گنج ماندی خاک بیز در میان بحر ماندی خشک لب چون رطب آمد غرض از استخوان استخوان تا چند خائی بی رطب هین شراب صرف درکش مردوار پس دو عالم پر کن از شور و شعب مست جاویدان شو و فانی بباش تا شوی جاوید آزاد از تعب چون تو آزاد آیی از ننگ وجود راستت آن وقت گیرد حکم چپ از دم آن کس که این می نوش کرد دوزخ سوزنده را بگرفت تب همچو عطار این شراب صاف عشق نوش کن از دست ساقی عرب 📜 @sheraneh_eitaa
ساقیا چون جام جمشیدی پر از می می‌کنی گرنه این دم فکر برگی می‌کنی کی می‌کنی من نه آنم کز تو پیوند محبت بگسلم بند بندم گر به تیغ قهر چون نی می‌کنی آنچه در دل بردن از لطف دمادم می‌کنند این فسون‌سازان تو از جور پیاپی می‌کنی سر به صحرا می‌دهی ای قبلهٔ لیلی‌وَشان هرکه را مجنون‌صفت آواره از حی می‌کنی ساقیا طی کن بساط غم در آن بحر نشاط کز نم فیضش گذار از حاتم طی می‌کنی محمل لیلی به سرعت می‌بری ای ساربان گر بدانی حال مجنون ناقه را پی می‌کنی محتشم از ضعف چون گیتی چنانی این زمان جای آن دارد اگر جا در دل و پی می‌کنی 📜 @sheraneh_eitaa
آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ کرده‌ای عهد که بازآیی و ما را بکشی وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ رفتی و باز نمی‌آیی و من بی تو به جان جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی گرچه مستوجب صد گونه جفایی، بازآ 📜 @sheraneh_eitaa
مُردم و یکسره رفتم به صراطی که نگو دیدم آنجا دو صف از مردم ماتی که نگو یک صفش سوی بهشت و صف دیگر دوزخ در صف سوی جهنم صلواتی که نگو همه از مختلس و دزد و ژن خوب و دغل شاه و مسئول و وزیر و حضراتی که نگو در صف دوزخم انداخت نکیر و منکر نه سوالی نه جوابی زده قاطی که نگو گفتم از بهر چه من در صف دوزخ باشم؟ گفت آهسته به گوشم جملاتی که نگو گفتم از تهمت خود مدرک محکم داری؟ کوهی آورد از آن مستنداتی که نگو» 📜 @sheraneh_eitaa
در این شب سیه که فرو مرده شمع ماه ای مه! چراغ کلبه من باش ساعتی |شبتون بخیر🌙 📜 @sheraneh_eitaa
پس از شب های تلخ بی کسی صبح سپیدی هستمرا در اوج ناامید بودن ها امیدی هست |صبحتون بخیر و شادی❄️☃️ 📜 @sheraneh_eitaa
خود را بمحیط خطر انداز و مترس سر در ره آن نگار در باز و مترس بر سوختگان دست ندارد دوزخ با آتش عشق دوست در ساز و مترس 📜 @sheraneh_eitaa
زود به کردم من بی‌صبر داغ خویش را اول شب می‌کشد مفلس چراغ خویش را گر نباشد زخم شمشیرم حمایل گو مباش هیکل تن کرده‌ام چون لاله داغ خویش را می‌گساران دیگر و خونابه‌نوشان دیگرند بر حریفان زان نپیمایم ایاغ خویش را حیرتی دارم که در فصل چنین دهقان وصل بر تماشایی چرا در بسته باغ خویش را خشک شد مغزم ز سودا غمزه ساقی کجاست تا زخون خویش تر سازم دماغ خویش را 📜 @sheraneh_eitaa
ای شهد لبت دوای بیماری‌ها وی دیده دل از زلف تو دلداری‌ها آسان تو کنی مگر که در راه غمت افتاده دلم به دام دشواری‌ها 📜 @sheraneh_eitaa
🌿🌼 طلوع ... منتظر مانده ام آن شاه بیاید بیرون از پس خیمه و خرگاه بیاید بیرون ابرها را به کناری بزند، جلوه کند مثل خورشید چنان ماه بیاید بیرون غرق نادانی و جهل است جهان، بی شک او در پس اینهمه گمراه بیاید بیرون ناله کن ناله که تاثیر زیادی دارد آه از آن آینه رو ، آه بیاید بیرون لحظه ها می گذرد بی رمق و جانفرسا نفس از سینه چه جانکاه بیاید بیرون شیعیان تشنه ی دیدار ولی الله اند او که از خانه ی الله بیآید بیرون گر چه در عمق تباهی است جهان، هست امید یوسف از تیرگی چاه بیآید بیرون مثل خورشید که تابید پس از ظلمت شب ماهم از قلب سحر گاه بیآید بیرون . 📜 @sheraneh_eitaa
نادر نادرپور (زادهٔ ۱۶ خرداد ۱۳۰۸ در تهران ـ درگذشتهٔ ۲۹ بهمن ۱۳۷۸ در لس‌آنجلس) شاعر، نویسنده، مترجم، فعال سیاسی-اجتماعی ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود. او فرزند «تقی میرزا» از خاندان نادری‌پور (افشار) نوادگان رضاقلی میرزا پسر ارشد نادرشاه افشار بود. نادرپور پس از به پایان رساندن دورهٔ دبستان در کرمان به تهران رفت و دوره متوسطه در دبیرستان ایرانشهر تهران تمام نمود و در سال ۱۳۲۸ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. در سال ۱۳۳۱ پس از دریافت لیسانس از دانشگاه سوربن پاریس در رشتهٔ زبان و ادبیات فرانسه به تهران بازگشت. وی از سال ۱۳۳۷ به مدت چند سال در وزارت فرهنگ و هنر در مسئولیت‌های مختلف به کار مشغول بود. نادرپور در سال ۱۳۴۶ در کنار تعدادی از روشنفکران و نویسندگان مشهور در تأسیس کانون نویسندگان ایران نقش داشت و به عنوان یکی از اعضای اولین دوره هیئت دبیران کانون انتخاب گردید. نادرپور به زبان فرانسه آشنایی کامل داشت و شعرها و مقاله‌هایی را به زبان فارسی ترجمه کرد. نادرپور پس از انقلاب ایران ۱۳۵۷، به آمریکا رفت و تا پایان عمر در این کشور به سر برد. وی سرانجام در روز جمعه ۲۹ بهمن ۱۳۷۸ در لس‌آنجلس درگذشت. 📜 @sheraneh_eitaa
امشب ، گرسنگان زمین ، قرص ماه را از سفره‌ی سخاوت دریا ربوده‌اند اما ، نسیم مست در لحظه‌ی تکاندن این سفره‌ی فراخ تصویر تابناک هزاران ستاره را چون خرده‌های نان بر ماهیان خرد و کلان هدیه کرده است وینان نسیم را به کرامت ستوده‌اند امشب ، در امتداد افق‌ها و موج‌ها شهر ایستاده است و شب از روی دوش او لغزیده بر زمین وینک که پلک پنجره ها باز می شود گویی که گربه های سیاه از درون چاه چشمان کهربایی خود را گشوده اند 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی آقای علی محمد مودب در حضور رهبر انقلاب 📜 @sheraneh_eitaa
شیداتر از این شدن چگونه؟ رسواتر از این شدن چگونه؟ بیهوده به سرمه چشم داری زیباتر از این شدن چگونه؟ من پلک به دیدن تو بستم بیناتر از این شدن چگونه؟ پنهان شده در تمام ذرات پیداتر از این شدن چگونه؟ ای با همه، مثل سایه همراه تنهاتر از این شدن چگونه؟ عاشق شدم و کسی نفهمید رسواتر از این شدن چگونه؟ 📜 @sheraneh_eitaa