خورشید شکفته، صبحمان دلخواه است
عشق از تپش ثانیه ها آگاه است
لبخند بزن پنجره ها را بگشا
امروز خبرهای خوشی در راه است
#شهراد_ميدرى #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
ای ماه منــیر دو جهان ، حضرت مهدی
خورشیدِ دل آرای نهان ، حضرت مهدی
از ما به توهر ثانیه هرلحظه سلام است
آرامش هر روح و روان ، حضرت مهدی
#رقیه_سعیدی_کیمیا #شعر #امام_زمان #جمعه_های_دلتنگی
📜 @sheraneh_eitaa
اگر که تند مزاجم اگر دل آزارم
همیشه مضطربم بی قرار و غمبارم
اگر که پنجره هارا ندیده میگیرم
و از تمامی دیوارها طلبکارم
و باب ذوق نبودم برات هیچ زمان
و باب میل نبوده ست هیچ رفتارم
اگر صدا زدمت هر دقیقه بی مورد
چون از تمام ضمایر به جز تو بیزارم
مرا ببخش که تنها به تو دلم گرم است
مرا ببخش عزیزم که دوستت دارم
#سعیده_کرمانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
بهار من کجایی؟
کجا رفتهای ؟
آیا هرگز به سوی من باز میگردی؟
و آیا نفسهای بیقرار ما بار دیگر
تا آسمان بالا خواهد رفت؟
#جبران_خلیل_جبران #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ای آیهی زیبا که به دیوان خدایی
منشور هدایت که امیر الامرایی
خورشید به عشق تو به آدینه بتابد
ای شور دل انگیز که معنای صفایی
پژمرد دل باغ و دل دشت ز دوریت
عطر نفست زنده کند ، عطر خدایی
ما پیشکشی قیمتی ای یار نداریم
ما اصل فناییم و شما اصل بقایی
در چاه فراموشی و ظلمت به سرآریم
ذوالنور تویی ، عشق تویی ، ناجی مایی
تا کی ز فراق تو بگرییم و بخوانیم
آخر تو کجایی ، تو کجایی ، تو کجایی
#شعر #امام_زمان #جمعه_های_دلتنگی
📜 @sheraneh_eitaa
toghra.gif
8.9K
طغرای مشهدی (درگذشته در سال ۱۰۷۸ ق) شاعر، نویسنده، سخنسرا و از مترسلان برجستهٔ سبک هندی است که در سدهٔ یازدهم هجری میزیسته است. طغرا در مشهد زاده شد و در همانجا به تحصیل ادب پرداخت.
در اواخر دوران جهانگیر گورکانی (حکومت: ۱۰۱۴–۱۰۳۷ قمری) به هند رفت. پس از مدتی، بهعنوان منشی شاهزاده مرادبخش پسر شاه جهان (متوفی ۱۰۷۰ قمری) برگزیده شد و در کنار او به سیاحت در دکن و بخشهای جنوبی هند پرداخت. مرادبخش در سال ۱۰۵۵ قمری به بلخ لشکر کشید و در سنهٔ ۱۰۵۷ قمری آن شهر را گشود. طغرا در این جنگ مرادبخش را همراهی میکرد و رسالهٔ مرآت الفتوح را دربارهٔ این واقعه نوشت. طغرا بیشتر وقت خود را صرف نویسندگی میکرد و شرکت در جنگ او را از نویسندگی باز میداشت خود دربارهٔ این سالها میگوید:
«در حالتی که تیغ جانخراش را قلمتراش شمردی و بهجای قلم واسطی، دست به نیزهٔ خطی بردی، دوات را از مقولهٔ کلاهخود پنداشتی و مداد را از جملهٔ سیاهیلشکر انگاشتی.»
طغرا مدتی از عمر خود را در پنجاب هند گذارند و رسالهٔ الهامیه را در آن شهر نوشت. احتمال میرود در آگره و گجرات نیز بوده است. برای مدتی هم به ایران آمد و ازدواج کرد، اما پس از فوت همسرش، دوباره به هند بازگشت. در سالهای پایانی عمر به تشویق میرزا ابوالقاسم قاضیزاده، حاکم کشمیر، به کشمیر رفت و در آنجا عزلت اختیار کرد. وی در همان شهر درگذشت و در کنار قبر کلیم کاشانی به خاک سپرده شد.
#طغرای_مشهدی #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa
ای چرخ چه غم ز اختر تو
در گردن کهکشان سر تو
زاری نکنم اگر بمیرم
از بهر مراد بر در تو
خرد است به چشم همت من
آن کس که بود کلان تر تو
بی طالعی ام نموده چون جغد
ویرانه نشین کشور تو
برخیز ز رهگذار اشکم
تا نم نرسد به دفتر تو
یارب ز چه رو نصیب من نیست
جز خون جگر ز ساغر تو
بر آینه خیال بختم
عکسی نفتاده از زرتو
بی برگی ام انتها ندارد
در مزرع سفله پرور تو
#طغرای_مشهدی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | عاشقانههای رهبری با شعر اخوان ثالث
با صدای مهدی اخوان ثالث
📜 @sheraneh_eitaa
هوا بهاری شوقت، هوا بهاری توست
خروش چلچله لبریز بیقراری توست
چه ساقهها که سلوکش به صبح صادق توست
چه باغها که شکوهش به آبیاری توست
تویی که در همه ذرّات جلوهگر شدهای
هنوز آینه، مبهوت بیشماری توست
بگو کدام غزل شرح ماجرای تو گفت؟!
بگو کدام چکامه به استواری توست؟!
بیا بیا که در این کوچهباغ دلتنگی
دلِ شکستۀ هر عاشقی، قناری توست
بیا که چشم به راه تو بعثت است و غدیر
حَرا هر آینه در انتظار یاری توست
مرا امید ظهور تو زنده میدارد
و آنکه شوکت باران به همجواری توست
بهار، همنفس باغهای خرّم توست
بهار، همسفر چشمههای جاری توست
#جوادمحمد_زمانی #شعر #جمعه_های_دلتنگی #امام_زمان
📜 @sheraneh_eitaa
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز به به جز فکر توأم کاری هست
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقهٔ موئیت گرفتاری هست
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید
تا ندیده است تو را، بر مَنَش انکاری هست
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم؟
همه دانند که در صحبت گل، خاری هست
نه منِ خامْطَمَع، عشق تو میورزم و بس
که چو منْ سوخته در خیل تو بسیاری هست
باد، خاکی ز مُقامِ تو بیاوَرْد و بِبُرد
آب هر طِیب که در کلبهٔ عطاری هست
من چِه در پای تو ریزم، که پسندِ تو بُوَد؟
جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست
من از این دَلقِ مُرَقَّع به دَرآیم روزی
تا همه خلق بِدانَنْد که زُنّاری هست
همه را هست همین داغِ مُحبّت، که مراست
که نه مستم من و در دورِ تو هُشیاری هست
عشقِ سعدی نه حدیثی است که پِنهان مانَد
داستانی است که بر هر سرِ بازاری هست
#شعر #سعدی
📜 @sheraneh_eitaa
اللهم کن لولیک ، ز پس فَرَج
بِرْهان قلوب مدعیانش از این حَرَج
یا رب روا مدار به تَطویل انتظار
بر بندگان عطا بنما ، نُزهَتِ بهار
از عطر گل فشان ظهورش همه جهان
گردد معطر و گیرد شمیمِ جان
آنان که اشتیاق نوکری اش ادعا کنند
هر روز و شب برای ظهورش دعا کنند
کِای خالقِ وَدود ترحم نما به ما
عَجِّل بِهِ الْفَرَج ، حُجَجَت را به ما نما
از یُمنِ آمدنش همه جانها مُشَعَّف است
وز لطفِ دیدنش همه دلها مُلَطَّف است
سرسبز میشود همه عالم ز مَقدَمَش
سرمست میشود دلِ اجدادِ اَقدَمَش
زیباترین نمایش اولاد آدم است
در آرزوی فتح رُخَش بذلِ جان کم است
از مستی لقای جمالش همه سُکار
در بند میشود همه دیوان نابکار
#سمیه_کارخانه #امام_زمان #جمعه_های_دلتنگی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
الهی!
چون عزیزانِ به ناز پرورده،
ما را فراموش کنند،
تو بر ما
رحمت کن!
#خواجه_عبدالله_انصاری
#مناجات_نامه
📜 @sheraneh_eitaa
صبحی دگر از نو شده کو روی قشنگت
آن پنجره وا کن دلم آخر شده تنگت
#آوای_سیاوش #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت🌿🌸
📜 @sheraneh_eitaa
کسی ز رویِ چنان منع چون کند ما را؟
خدا برای چه دادهست چشم بینا را؟
نشان ز عالَمِ آوارگی نبود هنوز
که ساخت عشق تو آوارهی جهان ما را
هزار سلسلهمو در پیات به خاک افتد
چو بر قفا فکنی موی عنبرآسا را
به جز وفایِ تو درد مرا دوائی نیست
خدا دوا کند این درد بیدوا ما را
#محتشم_کاشانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ما را به جهان گوشه ی ابروی تو بس
در مزرع جان، خوشه ای از موی تو بس
از خرمن عمر، دانه ی خال تو، بِه
وز کشت امید، گندم روی تو بس
#میرزاحبیب_خراسانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
"چیزی نیست" ؛
عبارتیست که آن را میگوییم
وقتی که درونمان،
لبریز از
همهچیز است…
#محمود_درویش #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
در سرم نیست دگر غیر تو رویای کسی
قبلا هرگز نشدم این همه شیدای کسی
آنچنان در همه جای دل من جا شده ای
که به غیر از تو نباشد دل من جای کسی
همه دنیای مرا برده نگاهت ؛ نکند
بشوی خیره بلرزد دل و دنیای کسی
من تماشاگر تصویر توام ماه منیر
این چنین هیچ نبودم به تماشای کسی
پای تو هستم و پا پس نکشم از دل تو
نگذارم به دلت باز شود پای کسی
تو تمنای من و جان من و یار منی
پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی
من بهشتم همه در دیدن خندیدن توست
تا تو باشی نشوم خیره به لبهای کسی
من سراپا همه یک جلوه ای از عشق توام
عشق را جز تو ندیدم به سراپای کسی !
#شعر #عاشقانه
📜 @sheraneh_eitaa
میرزا اسداللّه خان نجمالدّوله دبیرالملوک متخلّص به «غالب» پسر «عبداللّه بیگ خان» شاعر، نویسنده و محققی است که هم به فارسی و هم به زبان اردو آثاری دارد. وی به زیبایی و عُلوّ سبک شهرت دارد. اصل او از توران است. نیاکان او ترک ایبک بودهاند و جدّش در زمان شاه عالم به دهلی هجرت کرد.
اسداللّه در پنج سالگی پدر خود را از دست داد و تحت حمایت عمّ خود «نصراللّه بیگ خان» صوبه دار آگره قرار گرفت. پس از مرگ وی برای غالب که آنگاه نه ساله بود از طرف پادشاه دهلی مقرّری ماهیانه معادل پنجاه روپیه تعیین شد. در سال ۱۸۴۷ میلادی، واجد علیشاه در پاداش اشعار غالب، قراردادی با او منعقد کرد و مقرّری سالیانه برای او معین کرد و نوّاب رامپور چون شهرت شاعر را شنید (در مقابل اشعار او در سال ۱۸۵۹ م) حقوق ماهیانه برایش مقرّر نمود.
غالب بازماندهی خانواده جنگجو بود. خون گرمی که از اجداد ترک ایبک به ارث برده بود در رگهایش جریان داشت و در اشعار او منعکس و هویدا بود. هنوز دورهی تحصیلی خود را به پایان نرسانیده و شاگرد مدرسه بود که شعر گفتن را آغاز کرد ولی هنر واقعی شعر او پس از شورش عظیم سال ۱۸۵۷ م به ظهور پیوست. این شورش که نمایندهی نزاع و اختلافات قوای متضاد بود، اشیایی را که نباید ویران شود، منهدم و نابود ساخت. چه بسا تشکیلات و مؤسّسات مفید دورهی مغولی که ویران گردید و در نتیجه اشعارش را که این تأثیر و احساسات را منعکس میسازد به صورتی مولم و دردآمیز در آمده و شنونده را سخت متأثر میسازد. او از عصر و زمان خویش بسیار بیشتر بود و به همین دلیل معاصرینش قدر و قیمت او را ندانستند.
غالب پس از مدتی اندک اقامت در رامپور به دهلی بازگشت و به سن ۷۳ سالگی به سال ۱۲۸۵ ه. ق درگذشت و در جوار بقعهی خواجه نظام الدّین اولیا به خاک سپرده شد.
وی پیشرو سبک نو در شعر اردوست و نخستین شاعری است که عقاید و نظرات فلسفی را در شعر اردو وارد کرده است. او را پدر شعر اردو مینامند. غالب در اشعار فارسی شیوهی شاعران سبک هندی را پیش گرفت.
وی معاصر بابریان بود و در مدح آخرین پادشاه این سلسله، بهادر شاه دوم چند قصیده گفته است.
#معرفی_شاعر #غالب_دهلوی
📜 @sheraneh_eitaa
گر بیایی مست ناگاه از در گلزار ما
گل ز بالیدن رسد تا گوشه دستار ما
وحشتی در طالع کاشانه ما دیده است
می پرد چون رنگ از رخ، سایه از دیوار ما
گوشه گیرانیم و محو پاس ناموس خودیم
آبروی ما گداز جوهر رفتار ما
خسته عجزیم و از ما جز گنه مقبول نیست
تکیه دارد بر شکست توبه استغفار ما
سخت جانیم و قماش خاطر ما نازکست
کارگاه شیشه پنداری بود کهسار ما
می فزاید در سخن رنجی که بر دل می رسد
طوطی آیینه ما می شود، زنگار ما
از گداز یک جهان هستی صبوحی کرده ایم
آفتاب صبح محشر ساغر سرشار ما
سرگرانیم از وفا و شرمساریم از جفا
آه از ناکامی سعی تو در آزار ما
چاک «لا» اندر گریبان جهات افگنده ایم
بی جهت بیرون خرام از پرده پندار ما
ذره جز در روزن دیوار نگشوده ست بار
جنس بی تابی به دزدی برده از بازار ما
از نم باران نشاط گل بدآموز تو شد
گریه ابر بهاری کرده آبی کار ما
غالب از صهبای اخلاق ظهوری سر خوشیم
پارهای بیش است از گفتار ما کردار ما
#شعر #غالب_دهلوی
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | برای گریه کردن شانهی بیگانه تسکین نیست...
شعرخوانی حسین خزائی در یدار شاعران و اساتید ادبیات فارسی با امام خامنه ای
📜 @sheraneh_eitaa
تو نه چنانی که منم، من نه چنانم که تویی
تو نه بر آنی که منم، من نه بر آنم که تویی
من همه در حکم توام، تو همه در خون منی
گر مه و خورشید شوم، من کم از آنم که تویی
با همه ای رشک پری، چون سوی من برگذری
باش چنین، تیز مران! تا که بدانم که تویی
دوش گذشتی ز درم، بوی نبردم ز تو من
کرد خبر گوش مرا، جان و روانم که تویی
چون همه جان روید و دل، همچو گیا خاک درت
جان و دلی را چه محل، ای دل و جانم که تویی
ای نظرت ناظر ما، ای چو خرد حاضر ما
لیک مرا زهره کجا، تا بجهانم که تویی
چون تو مرا گوش کشان، بردی از آن جا که منم
بر سر آن منظرهها، هم بنشانم که تویی
مستم و تو مست ز من، سهو و خطا جست ز من
من نرسم لیک بدان، هم تو رسانم که تویی
زین همه خاموش کنم، صبر و صبَر نوش کنم
عذر گناهی که کنون گفت زبانم که تویی
#شعر #مولانا
📜 @sheraneh_eitaa
گفت معشوقی به عاشق کای فتی
تو به غربت دیده ای بس شهرها
پس کدامین شهر از آنها خوشتر است؟
گفت: آن شهری که در وی دلبر است
#قائم_مقام_فراهانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
تهمت شش کلاس
به روزی ( مهرعلیزاده) چنین گفت:
سواد سید ما شش کلاس است
که این تهمت فراوان منتشر شد
اگر چه از اساسش بی اساس است
چه دشمن شاد شد این مطلب کذب
هنوزم در معابر سرشناس است
سواد سید ما دکتری بود
چنین تهمت مثال حق الناس است
هزاران ننگ بر کذاب بادا
که اینگونه حقیر و ناسپاس است
برای کرسی دولت طمع کرد
سرآخر با جهنم در تماس است
(رییسی) نخبه بودپو پر ز دانش
سوادش با مفاخر در قیاس است
خوشا تصویر ناب چهره ی او
که نورش در سما در انعکاس است
پس از کم کردن صفراضافی
مناسب بهر چاپ اسکناس است
ولی آن فرد کذاب از گناهش
همیشه نادم و در التماس است
#دلنشین_شالی #شعر #شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
📜 @sheraneh_eitaa
صدایی به رنگ صدای تو نیست
به جز عشق، نامی برای تو نیست
شب و روز تصویر موعود من
در آیینه جز چشم های تو نیست
تن جاده از رفتنت جان گرفت
رگ راه جز رد پای تو نیست
مزار تو بی مرز و بی انتهاست
تو پاکی و این خاک جای تو نیست
به تشییع زخم تو آمد بهار
که جز سبز، رخت عزای تو نیست
کسی کز پی اهل مرهم رود
دگر شیعه ی زخم های تو نیست
به آن زخم های مقدس قسم
که جز زخم، مرهم برای تو نیست
#قیصر_امین_پور #شعر
📜 @sheraneh_eitaa