لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق را چون شعله غیر از سوختن دربار نیست
هرکه شد ز اهل سلامت مرد این بازار نیست
کاش یک بار افتدش بر گلشن کویت گذر
آنکه گوید سرو را پا هست چون رفتار نیست؟
ماجرای عشق چندان هست کایشان را بس است
عاشقان را پرسش روز جزا در کار نیست
غنچه از بهر صبا چیدهست بر هم برگ گل
ورنه مرغان چمن را آشیان جز خار نیست
چون گره بر رشته افتد دست دست ناخن است
بر دل آزردهام رحمی به از آزار نیست
باغ را نظارهگی چون دیده در مژگان گرفت
بلبلان را ناله تنها از جفای خار نیست
کفر و دین منسوخ گشت و عشق در کار خودست
قید عاشق همچو شغل سبحه و زنار نیست
#شعر #قدسی_مشهدی
📜 @sheraneh_eitaa
گر شاخهها دارد تری ور سرو دارد سروری
ور گل کند صد دلبری ای جان تو چیزی دیگری
#شعر #مولانا
📜 @sheraneh_eitaa
🌹🌹 السلام علیک یا فاطمة الزهرا 🌹🌹
در بهارِ زندگی باری گران بر شانه داشت
رهروی از راهِ حق ، در محضرِ جانانه داشت
جز خدا هرگز نگفت و جز خدا چیزی نخواست
آنکه زهرا بود و جانش لاله ی ریحانه داشت
رحمة" للعالمین ، بابای این فرزندِ پاک
مصطفی' ، فخر جهان هم ، دختری فرزانه داشت
لیک بعد از هجرِ بابا ، مبتلا شد دخترش
روی خوش هرگز ندید و دیده بر میخانه داشت
بر رخ و پهلو و بازویش ستمکاران زدند
روز و شب اندوه و غم در سینه ی دردانه داشت
سینه اش از میخِ در ، مجروح شد آن نازنین
باورش سخت است ، امّا ، دشمنی بیگانه داشت
قتلگاه کودک شش ماهه اش را دیده بود
داغِ محسن بر دلش ، هر لحظه و روزانه داشت
همسرش حیدر ز داغش سوخت ، امّا صبر کرد
غصّه های فاطمه آیا مگر پایانه داشت ؟
کودکانش دیده گریانند زین داغ و فراق
مرتضی اندوه بی پایان در این کاشانه داشت
رفت زهرا و ز داغش لاله گون شد عالَمی
تا قیامت ماند چون شمعی که صد پروانه داشت
می رسد ماهِ دلارایش ، امِیدِ عاشقان
آنکه جانی خسته از آن ماجرای خانه داشت
می زند آتش به جسمِ قاتلانِ مادرش
آنکه فریاد بلندش ، آه مظلومانه داشت
#شعر #محمدصادق_ربانی #حضرت_فاطمه #فاطمیه
📜 @sheraneh_eitaa
چو شد نومید رام از وصل جانان
فتاد از پای همچون جسم بی جان
ب ه کین برخاست دیگر بار از جای
که بردارد به پای خاک از پای
به غیرت کارفرما گشت کین را
که بر هم می زنم این سرزمین را
همی گیرم زمین را در ته تیر
که تیرم را خدادادست تاثیر
سپهر خیره سر را تاب آن نیست
زمین خاکست ، آخر آسمان نیست
گرفتش دست و گفتش زاهد پیر
مزن تیرش که از وی نیست تقصیر
تو هم دانی نه این جرم زمین بود
قضای آسمانی این چنین بود
مکن کاری چنین کز این چنین کار
تلف گردند مخلوقات بسیار
به زیرش یک جهان دارند آرام
شود چونشان وبال گردن رام
به گوش دل شنید آن نغز گفتار
نکرد از گفت ۀ او هیچ انکار
چو نقد پند زاهد در گره بست
کمان و تیر کین برتافت از دست
به ترک ملک شاه هفت کشور
سپرده وارثان را تخت و افسر
روان از عرضه گاه دشت کونپل
به طاعت رفت در کوه همانچل
نهانی خواست از مردم پری وار
به کوه اندر شده کیخسرو غار
به همت باز شست از این جهان دست
به عزم آن جهانی رخت بر بست
زکوه آن سو حدیثش کس ندانست
کسی احوال او زان پس ندانست
#شعر #ملا_مسیح
📜 @sheraneh_eitaa
elhami.gif
9K
میرزا احمد الهامی کرمانشاهی (زادهٔ ۱۲۶۴ هجری قمری در تویسرکان- درگذشتهٔ ۱۳۲۵ در کرمانشاه) شاعر آیینی ملقب به «فردوسى حسینى» و متخلص به «الهامی»، اصالتاً بهبهانى، زادگاه وى تویسرکان و محل سکونت وى در کرمانشاه بوده است.
وی پدر شاعر معروف ابوالقاسم لاهوتی است و مهمترین اثر وی منظومهٔ چهار خیابان باغ فردوس یا شاهدنامه است که در قالب مثنوی و بر وزن و طرز شاهنامهٔ فردوسی در شرح وقایع کربلا سروده شده است. سرایش این منظومه طی ۷ سال از سال ۱۲۹۵ هجری قمری تا ۱۳۰۲ هجری قمری طول کشیده است.
#معرفی_شاعر #الهامی_کرمانشاهی
📜 @sheraneh_eitaa
ای شورش عشق از تو شوری
مهر و مه و انجم از تو نوری
منظور تویی ز عشق ما را
نی منظر حسن آن دلارا
زین نامه که هست دفتر حسن
نامی است به نام منظر حسن
مقصود تویی تو دیگری نیست
جز حسن تو حسن منظری نیست
بر حسن و به عشق اگر نیایش
آرم به تو کرده ام ستایش
یارب ز شراب عشق جامم
لبریز کن و برآر کامم
از عشق خودم ببخش شوری
در دیده ی دل فروز نوری
مستم ز می وصال فرمای
و آن گاه درم ز هجر بگشای
شوری به دل از محبت انگیز
کن بیخودم و ز خویش لبریز
از ما و منی رهاییم ده
پس با خودت آشناییم ده
شوریده سر از محبتم کن
دل زنده ز مهر عترتم کن
من روسیه و گناهکارم
لیک از کرمت امیدوارم
از فعل بد ای خدای ذوالمن
ابلیس کناره جوید از من
گر از گنهم سترگ تر نیست
از رحمت تو بزرگتر نیست
تو خویش مرا چو آفریدی
در ذات من آنچه بود دیدی
آگاه بدی ز خوب و زشتم
کز اهل حرم و یا کنشتم
علم تو نه علت فعالم
من خویش به خویش بدسگالم
#الهامی_کرمانشاهی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | در دست هایم را گرفتن، مهربانانه
در حرص خوردن در غیبت های دانشگاه
در نور بخشیدن در گوشه گوشه های خانه
شعرخوانی آقای محمدرضا معلمی
📜 @sheraneh_eitaa
با عقده غم خوشم که کام دلم اوست
اینجاست که هر چه حل شود مشکلم اوست
بی ناله دمی نیم که از خرمن عمر
هر چیز بباد می دهد حاصلم اوست
#شعر #کلیم_کاشانی
📜 @sheraneh_eitaa
🌸حدیث کساء که بصورت شعر نوشته شده است.
تقدیم به شما محبان اهل بیت که عاشق این خاندان معظم ومعزّز هستید،لطفا تا انتها با تأمل وتفکر بخوانید لذت میبرید و بیشتر پی به ارزش معنوی حدیث شریف کساء میبرید.
این حدیث آمد زِ زهرای بتول 🌾
فاطمه؛ صدیقه بنت الرسول 🌸
روزی آمد خانه ما مصطفی 🌾
گفت با حالی شبیه اِلتجا 🌸
ضعف دارم جان بابا دخترم 🌾
پهن کن بابا عبایی بر سرم 🌸
آن عبایی را که دارم از یمن 🌾
آن عبا بر من بکش ای مُمتَحَن 🌸
گفتمش بابا بلا دور از شما 🌾
در پناه مهر و الطاف خدا 🌸
من کشیدم آن عبا بر روی او 🌾
یک نظر کردم به ماه روی او 🌸
صورتی زیبا تر از قرص قمر 🌾
روشن و زیبا ؛نکوتر از سحر 🌸
ساعتی بگذشت و آمد مجتبی 🌾
گفت ای مادر سلام و صد دعا 🌸
گفتمش مادر سلامم بر شما 🌾
نور چشمم ای عزیز با وفا 🌸
گفت مادر خانه دارد عطر گل 🌾
هست بوی جدّ ما ؛ختم رسل 🌸
گفتمش ای نور چشمم بوی او 🌾
آمده در خانه با گیسوی او 🌸
رفت نزد حضرت خاتم؛ حسن 🌾
گفت بابا جان فدایت ؛جان و تن 🌸
گفت بابا صد سلام و صد درود 🌾
بر شما ای خاتم رب ودود 🌸
با اجازه رفت در تحت کسا 🌾
در کنار مصطفی شد مجتبی 🌸
بعد از آن آمد حسین و با سلام 🌾
گفت بوی جدّم آید بر مشام 🌸
گفتمش ای نور چشمانم حسین 🌾
ای عزیز فاطمه ای نور عین 🌸
جدّتان در خانه در زیر کسا 🌾
آمده امروز شد مهمان ما 🌸
با اجازه رفت در زیر کسا 🌾
در کنار مصطفی شد با حیا 🌸
بعد از آن آمد علی مرتضی 🌾
گفت زهرا جان سلامم بر شما 🌸
بوی یار مهربان آید همی 🌾
بوی جوی مولیان آید همی 🌸
گفتم او را یار ختمی مرتبت 🌾
صاحب خُلقِ عظیم و مرتبت 🌸
آمده مهمان ما بابای من 🌾
آمده مانند جان در جسم و تن 🌸
رفت نزد احمد و گفت این سوال 🌾
چیست رمز و راز این وقت و مجال 🌸
با اجازه رفت در زیر کسا 🌾
در کنار مصطفی شد مرتضی 🌸
بعد از آن رفتم کنار اهل خود 🌾
تا بجویم با عزیزان وصل خود 🌸
ما همه بودیم در زیر کسا 🌾
دست خود برداشت بابا بر دعا 🌸
گفت یارب اهلبیتم را ببین 🌾
بهترین خلق خدا روی زمین 🌸
خونشان با خون پاک من قرین 🌾
جسم و جان دارند از من با یقین 🌸
جسمشان را از بدیها دور کن 🌾
قلبشان را خانه ای از نور کن 🌸
لطف کن بر خاندانم با کَرم 🌾
تا ابد آباد گردان این حرم 🌸
دشمن آنها مرا هم دشمن است 🌾
پیش چشمم جلوه اهریمن است 🌸
هر که در دل حُبِّشان دارد به جان 🌾
می شود محبوب من در دو جهان 🌸
بانگ حق برخاست از عرش برین 🌾
کای ملائک بشنوید این با یقین 🌸
هر چه را من آفریدم در جهان 🌾
این زمین و جمله هفت آسمان 🌸
کوه و دریا را اگر من ساختم 🌾
نُه فلک را اینچنین پرداختم 🌸
هر چه زیبائیست در شمس و قمر 🌾
ظلمتِ شبها و نور در سحر 🌸
ساختم اینها به عشق مصطفی 🌾
ساختم با مِهر این اهل کسا 🌸
بانگ زد جبریل مَن تَحت الکسا ؟🌾
صاحب کرسیُّ و مجد و کبریا؟ 🌸
بانگ حق برخاست: زهرا و پدر 🌾
معدن ایمان و کان هر گوهر 🌸
حیدر و فرزند پاکش مجتبی 🌾
هم حسینِ بنِ علی در کربلا 🌸
گفت جبرائیل ای ربّ جلی 🌾
میروم من نزد زهرا و علی 🌸
با اجازه نزد ما زیر کسا 🌾
آمد و می خواند ، پیغام خدا 🌸
گفت ای پیغمبر عالی مقام 🌾
می رسانَد حق به درگاهت سلام 🌸
هر چه که در کلّ عالم خلق شد 🌾
از برای اهل زیر دَلق شد 🌸
گفت از این خانواده تا ابد 🌾
دور شد ناپاکی و هر فعل بد 🌸
جسم و روح خاندانت پاک شد 🌾
نامشان بر تارک افلاک شد 🌸
گفت حیدر چیست رمز جمع ما 🌾
چیست مزد راوی این وضع ما 🌸
گفت هر کس نقل کرد این ماجرا 🌾
در میان دوستان مرتضی 🌸
هر غمی دارد خدا شادی کند 🌾
بر اسیران بانگ آزادی کند 🌸
مشکلات جمعشان حل می شود 🌾
سِحر درد و غصه باطل می شود 🌸
گفت مولا رستگارانیم ما 🌾
همچنان گل در بهارانیم ما 🌸
شیعه با این نقل می گردد سعید 🌾
بهتر از این مژدگانی کس ندید 🌸
✅ نشر حداکثری باید همدل شیم در مصیبت شهادت مادر
#شعر #حضرت_فاطمه #فاطمیه
📜 @sheraneh_eitaa
با صبح بگویید که بیوقت مَزن دَم
امشب شبِ وصل است نگهدار نفس را
شبتون در پناه حق
#کمال_خجندی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
چقدر صبح قشنگ است اگر باشی تو
یا که در خاطر من وقت سحر باشی تو
یا که احساس کنم یاد منی وقت پگاه
در شب تار دلم قرص قمر باشی تو
|سلام صبحتون به عشق و آرامش🌻🍂
#شعر #سیاوش_عرف #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa