امشب ز غمت روح و روانم میسوخت
وز تاب تب جسم تو جانم میسوخت
زان تب که شب دوش ترا داشت به رنج
مغزی که نداشت استخوانم میسوخت
#شعر #فیاض_لاهیجی
شبتون در پناه حق🌙
📜 @sheraneh_eitaa
گلبرگ چو گونه های الوانت نیست
خورشید به نور دل تابانت نتیست
از صبح بیاض گردنت خور بدمد
جز نور به مشرق گریبانت نیست
#شعر #نظیری_نیشابوری
|صبحتون بخیر و به شادی❄️☃️
📜 @sheraneh_eitaa
چون دست نمیدهد وصالت
دست من و دامن خیالت
تا کی ز غم تو زار گردم
دیوانه و بیقرار گردم
با یاد تو خون دیده بارم
از هجر تو دلفگار گردم
سیلاب غمم گذشت از سر
باز آی که بر کنار گردم
خواهم چو غبار ، گاه جولان
گرد سر آن سوار گردم
کار من بیقرار عشق است
دیگر ز پی چکار ؟ گردم
اینسان که شدم فسانه در عشق
افسانه روزگار گردم
در کوی تو عزتم همین بس
کز دولت عشق ، خوار گردم
دانم ، نرسم بگرد وصلت
از هجر تو گر غبار گردم
دنبال تو همچو باد ، تا کی
سرگشته و خاکسار گردم
#شعر #عرفی
📜 @sheraneh_eitaa
در کوی توام پای تمنا نرود
من سعی بسی کنم ولی پا نرود
خواهم که ز کویت روم اما چه کنم
کاین بیهده گرد پا دگر جا نرود
#شعر #وحشی_بافقی
📜 @sheraneh_eitaa
چه موجود وحشتناکی است
آدمی که
تمام و کمال خودش را
قبول داشته باشد!
✅چه متنهای زیبایی از کجا آوردی؟بیا اینجا👇👇👇👇👇👇👇
@foroughimohsen
سلام علی آل طه ویس
سلام علی آل خیر النبیین
سلام علی روضة حل فیها
امام یباهی به الملک والدین
امام به حق شاه مطلق که آمد
حریم درش قبله گاه سلاطین
شه کاخ عرفان گل باغ احسان
در درج امکان مه برج تمکین
علی بن موسی الرضا کز خدایش
رضا شد لقب چون رضا بودش آیین
ز فضل و شرف بینی او را جهانی
اگر نبودت تیره چشم جهان بین
پی عطر روبند حوران جنت
غبار دیارش به گیسوی مشکین
اگر خواهی آری به کف دامن او
برو دامن از هر چه جز اوست درچین
چو جامی چشد لذت تیغ مهرش
چه غم گر مخالف کشد خنجر کین
#شعر #جامی #چهارشنبه_های_امام_رضایی #امام_رضا
📜 @sheraneh_eitaa
بهترین تصویرِ هستی عکسِ رویِ مادر است
مهرِ رب العالمین در عطرِ بویِ مادر است
در تمامِ عمر گر خواهان عیش و راحتی
رمزِ آسایش دعا از سمت و سوی مادر است
مادران عشقِ دلِ ما، در مسیرِ زندگی
جنّت و باغ و بهشت از آبرویِ مادر است
بوسه بر دستانِ مهرش همچو عبد و بندگی
نورِ حق همواره تابیده بکویِ مادر است
هرگز از تکریمِ وی غافل نگشتیم و نباش
سَجده ی درگاهِ خالق خُلق و خوی مادر است
هر زمان تعظیمِ مادر لایق و زیبنده چون
بی امان عرش و سما تسبیح گوی مادر است
#مرتضی_اله_یاری_نوگورانی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
azraghi.gif
6.8K
شرفالزمان ابوالمحاسن زینالدین ابوبکر جعفر بن اسمعیل وراق هِرَوی متخلص به اَزرَقی شاعر ایرانی نیمهٔ دوم قرن پنجم هجری (متوفی به حدود ۴۶۵ هجری قمری) است که در دربار سلجوقیان در زادگاه خود هرات بهسر میبرد و با شمسالدوله طغانشاه پسر البارسلان، حاکم خراسان معاصر بود و او را مدح میکرد.
پدرش اسماعیل وراق هروی در طوس پیشهٔ وراقی (کتابفروشی) داشت (و همان کس است که به گفته نظامی عروضی، فردوسی در فرار از غزنین به طوس در خانهٔ وی مخفی شد). از وی اشعاری اندک و استوار همچون مدح خواجه عبدالله انصاری باقی مانده است.
به گفته بدیعالزمان فروزانفر، ازرقی «در طریقه شعر گرد سبک عنصری میگردد و به جواب قصایدش نظر دارد ... از معانی علمی مخصوصا ریاضی شعرش خالی نیست»
گونه شعر او را طلیعه خروج از سبک خراسانی و زمینه برآمدن سبک عراقی بهشمار آوردهاند. سرودههای ازرقی پرآرایه و زبان اشعارش دشوار است. نقل است که او برخی از بهترین توصیفهای طبیعت به زبان فارسی را سروده است.
گویا کتاب سندبادنامه یا قسمتی از آن را ازرقی به نظم درآورده است.
#ارزقی_هروی #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa
اگر چه نرگس دان ها ز سیم و زر سازند
برای نرگس هم خاک نرگسستان به
بغربت اندر اگر سیم و زر فراوانست
هنوز هم وطن خویش و بیت احزان به
#ارزقی_هروی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی آقای حسین جعفرزاده
راه فرار از مشق های زنگ اول
ای وای ننوشتیم آقا یادمان رفت
آن روز ها را آن قدر شوخی گرفتیم
جدیت تصمیم کبریٰ یادمان رفت
📜 @sheraneh_eitaa
خواهم که شبی محو جمال تو شوم
نظارگی بزم وصال تو شوم
وانگاه به یاد شمع رویت همه عمر
بنشینم و فانوس خیال تو شوم
#شعر #محتشم_کاشانی
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شرمندهام که روی دلی چون نمود و رفت
صد سرزنیش ز ناکسی من شنود و رفت
بهر فریب ساده دلان، مست ناز من
از بزم غیر آمد و خود را نمود و رفت
شد قحط آرزو به دل زود قانعم
با آنکه دیر آمد و یک دم نبود و رفت
تا بار دیگرش نتواند فریب داد
او را گذاشت غیر که برخاست زود و رفت
میلی خیال یار به دل ناگهان گذشت
بازم به دل محبّت دیگر فزود و رفت
#شعر #میلی
📜 @sheraneh_eitaa
عشقت از دایره عقل برون کرد مرا
داخل سلسله اهل جنون کرد مرا
در غم عشق بتان هیچ کسی چون من نیست
نظری کن که غم عشق تو چون کرد مرا
من نبودم به غم عشق چنین به طاقت
کمی لطف تو بسیار زبون کرد مرا
بامیدی که مگر طعنه زنان نشناسند
شادم از اشک که آغشته بخون کرد مرا
رسته بودم ز گرفتاری شیرین دهنان
باز لعل تو مقید بفسون کرد مرا
کم نشد بی لب شیرین تو جان کندن من
وه که این شیوه ز فرهاد فزون کرد مرا
ز ازل در دل من بود فضولی غم عشق
فلک آشفته بدینسان نه کنون کرد مرا
#شعر #فضولی
📜 @sheraneh_eitaa
شد ماه من آن شمع شبافروز امشب
گو چرخ و فلک ز رشک میسوز امشب
امشب نه شب وصل، شب قدر منست
بهتر ز هزار روز نوروز امشب
#شعر #هلالی_جغتایی
شبتون در پناه حق🌙
📜 @sheraneh_eitaa
چو دلبران به دل ما سه چیز میجویند
به تیغ و ناوک و خنجر ستیز میجویند
خطت چو مور گشته به هر بر مر خال
که دانه بر اثر مشکبیز میجویند
بگو شباب به خون ریز رنگ مشتاقان
هلاک خویش بدان تیغ تیز میجویند
خوشا نسیم سحرگه که عاشقان به صبوح
پیام دوست از آن صبحخیز میجویند
کسان که آرزوی قد دلکشش دارند
چو شاهدی همه تا رستخیز میجویند
#شعر #شاهدی
|صبحتون بخیر و به شادی❄️☃️
📜 @sheraneh_eitaa
عشق است که بی زلزله وغلغله نیست
گر ره نبری بجان جای گله نیست
این راه نرفت هر که سر در ننهاد
گویا که در این قافله سر قافله نیست
#شعر #رضی_الدین_آرتیمانی
📜 @sheraneh_eitaa
همسایه آفتاب ماه است
همسایه آدمی اله است
در جان و تن تو آب حیوان
چون مردم دیده در سیاه است
در ملک وجود غیر حق نیست
در دعوی ما خدا گواه است
دیدم به درون دیده او را
از دیده دیده در نگاه است
جسم تو ز خاک و جان ز خورشید
خورشید میان خاک راه است
زان سوخت ز آفتاب رویش
در سایه زلف او پناه است
کوهی همه شب چو شمع بر ما
در گریه زار و سوز و آه است
#شعر #کوهی
📜 @sheraneh_eitaa
شیخ سعدی فرماید
مشنو ای دوست که بعد از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز ذکر توام کاری هست
در جواب او
مشنو ای جبه که جز پیرهنم یاری هست
یا بجز پیچش دستار مرا کاری هست
گر بگوئی که بحمل و تتقم کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
آورم وصف غز چمته مردان بمیان
تا همه خلق بدانند که زباری هست
نه عجب سوزن اگر گشت رفیق والا
همه دانند که در صحبت گل خاری هست
انکه بر پیر کند موزه نارنجی عیب
تانکردست بپا برویش انکاری هست
صفت جامه نه چیزیست که مخفی ماند
داستانیست که در هر سربازاری هست
نه دلم میل بان دامک سردارد و بس
که بهر حلقه آن دام گرفتاری هست
قاری این عقد بدستار مدان بی سری
غالب الظن من آنست که اسراری هست
#شعر #نظام_قاری
📜 @sheraneh_eitaa
چیست آن نام کاوری بشمار
در حساب کواکب سیار
اولش اول می آخر هم
ثانیش ثانی می از دو کنار
مرکزش کانی و محیطش را
آنچه گفتیم از یمین و یسار
هیچ از حال خود نیمگردد
گر بگردانش عدو صد بار
در ته بحر فکر بر گردش
گوهری جسته ام بجوی و برآر
#شعر #اهلی_شیرازی
📜 @sheraneh_eitaa
عَیّوقی از سرایندگان اوایل سدهٔ پنجم ه ق. و سرایندهٔ مثنوی ورقه و گلشاه است. از زندگی او اطلاعات زیادی در دست نیست. او مثنوی خود را به نام سلطان محمود کرده و از آنجا که این سلطان را با کنیهٔ «ابوالقاسم» و لقب «سلطان غازی» یاد کرده، بیتردید منظور سلطان محمود غزنوی (۳۸۷-۴۲۱ قمری) بودهاست. بنا بر گفتهٔ احمد آتش، عیوقی در نوبهاری، ورقه و گلشاه را سروده و بهعنوان عیدانه به سلطان محمود پیشکش کردهاست. صفا هم به همین دلایل، سلطان غازی را محمود میداند و بر این باور است که واژگان، مفردات و عبارات مثنوی این حدس را تقویت میکند. با این حال برخی معتقدند سلطان محمودی که عیوقی منظومه را به نام او کرده محمود بن ملکشاه سلجوقی (۴۸۶-۴۸۷ قمری) است.
عَیّوقی بهخاطر سرودن منظومهٔ عشقی وَرْقه و گُلشاه معروف است ولی از چندوچون زندگی او آگاهی زیادی در دست نیست. او مثنوی دیگری در بحر رمل مسدس و قصایدی نیز داشتهاست. عیوقی در بخشی از منظومه ورقه و گلشاه به ناکامی عشقی خود نیز اشارهای دارد و از روزگار خود و «نامردمی» برخی افراد که مانع خوشبختی او شدهاند گلایه میکند.
با توجه به زبان متوسط و توصیفاتی که عیوقی در این داستان میکند (برای نمونه پختوپز گلشاه برای ورقه در حالی که گلشاه زن شاه شام است) به نظر میآید که عیوقی از طبقه متوسط و پایین جامعه بودهاست.
وَرْقه و گُلشاه منظومهٔ عاشقانهای است به زبان فارسی با بیش از دو هزار بیت در بحر متقارب.
این منظومه از نخستین منظومههای داستانی فارسی در سدهٔ چهارم و اوایل سدهٔ پنجم هجری است. عیوقی داستان ورقه و گلشاه را از داستانهای عربی برگرفتهبود و سرچشمهٔ آن را با سرچشمهٔ عربی داستان لیلی و مجنون نظامی یکی دانستهاند.
ورقه و گلشاه با داستان عاشقانه و کهن عروه و عفرا که در سدهٔ چهارم معروف بوده همانندی و نزدیکی دارد. طبق نوشتهٔ خود عیوقی، داستان اثر بر اساس عروه و عفراست. منظومهٔ ورقه و گلشاه عیوقی داستان دلدادگی عاشق و معشوق است و با زبانی ساده و بیپیرایه بیان شده، در حالی که در منظومه لیلی و مجنون نظامی با استعاره و کنایه و انواع آرایههای بدیعی بازگو شدهاست.
شانزده بیت نخست منظومه ورقه و گلشاه که اشعار مقدمه آن و در ستایش خدا و پیامبر اسلام است بعدها به این متن افزوده شده است. این شانزده بیت گزیدهای است از ابیات مثنوی همای و همایون، سروده خواجوی کرمانی، شاعر معروف سده هشتم هجری. در این شانزده بیت، برخلاف بقیه متن دستنویس ورقه و گلشاه، حروف پ و چ با سه نقطه آمده و ذالها، جز در کلمه خداوند، همهجا دال نوشته شده است.
منظومهٔ ورقه و گلشاه از لحاظ تاریخ نقاشی و نگارگری بسیار پراهمیت است چرا که نسخهٔ منحصر به فرد و مصور این منظومه با ۷۱ نگاره در کتابخانهٔ توپقاپیسرای استانبول به شمارهٔ hezine 841 به باور برخی پژوهشگران کهنترین نسخهٔ مصور فارسی است که در وضعیت مطلوبی به دست ما رسیده است
#معرفی_شاعر #عیوقی
📜 @sheraneh_eitaa
بگفت این و بر دوست بگریست زار
کنار از مژه کرد دریا کنار
همی گفت ای دل گسل یار من
ز هجر تو شد تیره بازار من
جز از تو مرا یار هرگز مباد
دل هر دو در مهر عاجز مباد
چو آگاه شد مادر از کار اوی
نیاورد در گفت گفتار اوی
ابر زشت گفتنش بگشاد لب
بگفتا: بس ای شین و عار عرب!
خبر یافتم من که ورقه بمرد
تن پاک در خاک تاری سپرد
بتابید گلشه ز دیدار اوی
دل آزرده تر شد ز گفتار اوی
شد از نزد مادر به خیمه درا
بنالید آن گلرخ دلبرا
همی گفت ای وای بر من کنون
که گفتم من این خسته دل را کنون
به ناکام باید شدن سوی شام
جدا گشتن از خواب و آرام و کام
پدر نه و مادر نه و خال نی
شب و روز خوارا جز از خاک نی
ز ورقه نیابم ازین پس خبر
نیابد ز من نیز ورقه اثر
دریغا درختم نیامد ببر
شدم ناامید از نهال و ثمر
دریغا ازین پس نبینم ترا
نبینی ازین پس کنونی مرا
به سوی یمن چون برفتی، برفت
ابا تو مرا جان و دل باز گفت
ندانستم از شامم آید بلا
بلا آمد و شد دلم مبتلا
همی گفت و می راند از دیده خون
بنالید وز درد شد سرنگون
جدا مانده از مام وز باب و عم
ز ناله شده زرد، وز درد و غم
همه جمله بروی فرامشت کرد
گدازید چون کشت بی آب کشت
#عیوقی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی آقای حمید حمزهنژاد
سخت است ولی وقت خود باشی و بعد
هم عصر و زمانه ات تو را نشناسد
خورشید درون آسمانی اما
پهنای کرانه ات تو را نشناسد
تو نور هدایتی و اما
دنیا ، حتی به نشانه ات نشناسد
📜 @sheraneh_eitaa
تا از نظرم نهفته یی همچو پری
دیوانه شدم ز غایت در بدری
گر بیخبر آمدم بکوی تو مرنج
کز خود خبرم نبود از بیخبری
#شعر #بابافغانی
📜 @sheraneh_eitaa