لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو همان عطر گل یاس و نسیم سحری
که اگر صبح نباشی نفسی در من نیست...
|صبحتون پر از خیر و برکت ☃️❄️
#هما_کشتگر #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
تو را امام زمان گر در اختفاست صلاح
صلاح ما همه آنست کان تو راست صلاح
نمود غیبت تو سرّ جاعل الظلمات
ظهور کن، بنما سرّ فالق الاصباح
فروغ طلعت تو دیده را کند روشن
حدیث لعل لبت روح را چشاند راح
حضور تو ندهد دست تا نخواهد حق
هزار سال اگر صد چو من کنند الحاح
ز دیدهام شده یک چشمه در کنار روان
که آشنا نتواند میان آن ملاح
مرا اگرچه وصال شما میسر نیست
به ذکر و فکر شما هست لیک امید فلاح
به جز حدیث شما بر زبان فیض مباد
همیشه تا که بود گردش مسا و صباح
#شعر #فیض_کاشانی #جمعه_های_دلتنگی #امام_زمان
📜 @sheraneh_eitaa
ز درد جور آن دلبر مکن ای دل شکایتها
که دردش عین درمانست و جور او عنایتها
کلیم درگه اویی گلیم فقر در برکش
ز فرعونی چه میجویی سریر ملک و رایتها
خلیل عشق جانانی درآ در آتش سوزان
نه نمرودی که تا باشی شهنشاه ولایتها
چه راحتهاست پنهانی جراحتهای جانان را
دریغا تو نمیدانی جفاها را ز راحتها
اگرچه ناز معشوقی کشد تیغ و کشد عاشق
به هر دم میکند لطفی به پنهانی حمایتها
بیا وز عشق مویی را ز من بشنو به گوش جان
حدیث لیلی و مجنون نشانست و حکایتها
منم مجنون آن لیلی که صد لیلی است مجنونش
بیا در چشم من بنگر ز عشق اوست آیتها
سرشکم لعل و رویم زر شد از تأثیر عشق او
بلی بر عشق آسانست از اینگونه کفایتها
بسوز دل چه میسازی عجب نبود حسین الحق
اگر در جان اهل دل کند آهت سرایتها
#شعر #حسین_خوارزمی
📜 @sheraneh_eitaa
ای علمت کنیت نام نبی
خورده لبت آب زجام نبی
مهدی دین هادی عالم توئی
روشنی دیده آدم توئی
حافظ شرعی وامام امم
طاعت تو فرض همی بر ذمم
جان توئی و هردو جهانت تن است
مهر و مه از نور رخت روشن است
آهن مریخ شده موم تو
عیسی عقل آمده ماموم تو
چرخ که این اوج فروشی کند
بر در تو حلقه بگوشی کند
عقل که لافش ز سروشی بود
پیش تو در نکته نیوشی بود
ای ملک و ملتت از خون دین
خاک جهان کرده زمانه عجین
فتنه بر اقطار جهان تاخته ست
تیغ حوادث ز نیام آخته ست
بهر چه یک لحظه بخون ستم
گل نکنی خاک وجود و عدم
ای پدرت رهبر افلاکیان
سایه فکن بر سر این خاکیان
شخص تو چون روح و جهان چون بدن
در بدنش طرح تصرف فکن
ما همه مقهور و توئی قهرمان
خون دل ودین ز جهان واستان
ظلم ز عدل تو سقیم المزاج
خود ز چه عدل تو ندارد رواج
عالم دین را بجهان شگفت
ظلمت طوفان حوادث گرفت
شرع تو کشتی ست بیا نوح باش
ما همگی تن تو بیا روح باش
اسب تو بر آخور عطلت چراست
خود و رکاب مه و مهرت کجاست
زین فلک چونت ابر باره نیست
اشهب روز ادهم شب بهر کیست
یار نشد دل تو بیا یار شو
گردن غم بشکن و دلدار شو
درد تو جان داروی جانهای ماست
خاک درت آب روان های ماست
دیده به دیدار بیا باز کن
پرده آهنگ دگر ساز کن
کن فکن خلوت اسرار باش
ما همه مستیم تو هشیار باش
تا که در افلاک بود نحس و سعد
یا دی و امروز بود قبل و بعد
سعد فلک باد به فرمان تو
عیش جهان باد به دوران تو
عیش گر آبستن کامت شود
یاچومی فتح به جامت شود
باد میسر ز تو تا صور عشق
کار سقنفور ز کافور عشق
روغن اشراق از آب تو باد
در قدمت همچو رکاب تو باد
#شعر #میرداماد #امام_زمان
📜 @sheraneh_eitaa
برخیزم و دامن تو گیرم
سر بر قدمت نهم بمیرم
دل برده ز من رخ تو ناگاه
پروای دلم نمی کنی آه
ای از تو مرا هزار غم بیش
بنگر تو به سوی بنده ناگاه
نالم شب و روز در فراقت
دارم چو به سینه درد جان کاه
گشتم چو کواکب از دو چشمت
سرگشته من فقیر ای ماه
روزی که دوچار من شوی تو
مستان و قبا گشاده در راه
#شعر #محمد_هروی
📜 @sheraneh_eitaa
ابو منصور محمد بن احمد طوسی (زاده شده پس از ۳۲۰ هجری قمری، درگذشته میان ۳۶۷ تا ۳۶۹ هجری قمری) با تخلص دقیقی از نخستین کسانی بود که پیش از فردوسی تلاش کرد داستانهای ملی ایران را به شعر درآورد و از پیشگامان حماسهسرایی به زبان فارسی است.
دقیقی با دربار شاهان سامانی در پیوند بود و به تشویق نوح دوم سامانی به نظم درآوردن شاهنامه ابومنصوری را آغاز کرد. اما پیش از آنکه آن را به پایان برساند، به دست غلام خود کشته شد.
فردوسی در شاهنامهٔ خود داستان زندگی دقیقی را به کوتاهی نقل کرده و هزار (۱۰۰۰) بیتی که دقیقی سروده را هم در گشتاسپنامه گنجانده و بدینگونه از ازدسترفتن آنها جلوگیری کرده است.
#معرفی_شاعر #دقیقی
📜 @sheraneh_eitaa
کاشکی اندر جهان شب نیستی
تا مرا هجران آن لب نیستی
زخم عقرب نیستی بر جان من
گر ورا زلف معقرب نیستی
ور نبودی کوکبش در زیر لب
مونسم تا روز کوکب نیستی
ور مرکب نیستی از نیکویی
جانم از عشقش مرکب نیستی
ور مرا بییار باید زیستن
زندگانی کاش یارب نیستی
#دقیقی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | شعرخوانی خانم سمانه خلف زاده
ولی در نبودنت همیشه بوده درد پشت درد
ببین که بی تو روزگار با زمین ما چه کرد
کجای آسمان نشستهای ای آفتاب جان
که ماه هم پی تو شب به شب شده ست کوچهگرد
بگو که جز نگاه تو و یا به جز پناه تو
به چیست گرم،قلب ما در این هوا..هوای سرد
سوار سبزپوش قصه با تو میرسد بهار
بیا که فرش راه توست چشمبرگهای زرد
تو سرو قامتی و ما چنان نهال کوچکیم
که فهم ما نمیرسد به درکت ای بزرگمرد
#سمانه_خلف_زاده #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ای دوست کسی که عشق در سر دارد
دایم دل غمدیده منوّر دارد
آسودهٔ هر دو عالم آمد به یقین
در لنگر عشق هرکه لنگر دارد
#شعر #خیالی_بخارایی
📜 @sheraneh_eitaa
السلام علیک یا بقیة الله یا صاحب الزمان
🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾
در پرده ی اَسرارِ نهانی ، بفدایت
دلواپس ما گمشدگانی ، بفدایت
هر چند که در غیبت حق هست وجودت
تابنده چو خورشید جهانی ، بفدایت
رفت از کف ما عمر گرانمایه ز دوری
بنشسته به رخ گَردِ خزانی ، بفدایت
ما شائق دیدار توایم ای گل زهرا
ما تشنه و تو آب روانی ، بفدایت
یک لحظه نه ای غافل از احوال دل ما
سر منشاء هر امن و امانی ، بفدایت
ما عاشق و دلداده به فرمان تو هستیم
این ارض و سما بلکه جهانی ، بفدایت
فرزند علی بن ابیطالب و زهرا س
خونخواه شهیدان و یلانی ، بفدایت
گر لایق جانبازی و سرباز تو باشم
جان را بسپارم به تو آنی ، بفدایت
🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹
#محمدصادق_ربانی #شعر #امام_زمان #جمعه_های_دلتنگی
📜 @sheraneh_eitaa
چو صبح از بام مشرق سر برآورد
هزیمت بر سپاه شب در آورد
سپاهی هر طرف کردند جولان
درافکندند گوی زر به میدان
زهر جانب پری رویان شیرین
نشستند از زمین بر کوهه زین
چو بر کردند مرکب از زمین شاد
تو گفتی برگ گل را می برد باد
به هر جا تاکسان را بد نظر باز
پری از هر طرف می کرد پرواز
تو گفتی بودشان هنگام جولان
سر عشاق یکسر گوی چوگان
و زین سو نیز چالاکان پرویز
به میدان آمده از جای خود تیز
همه یک یک به خوبی بی نظیری
به شوکت هر یکی، مانند میری
میان آن دو لشکر هم گل نو
فکنده گوی در میدان خسرو
چه خسرو کو هم از خوبی چو صد ماه
ز مژگانها زده بر مردمان راه
نه شیرین بردی از خلقی دل و دین
که خسرو هم به خوبی بود شیرین
ز خسرو وصف اگر گویم مبین دور
که شیرین خود به شیرینی ست مشهور
ز رویش آب، دست از خویش شسته
هنوزش گرد گل عنبر نرسته
خم زلفش به مه در گوی بازی
خدنگش هر طرف در دلنوازی
خطی بالای لب همچون پر زاغ
ز خال عنبرش بر هر دلی داغ
دهان و عارض او هر دو با هم
تو پنداری سلیمان بود و خاتم
نپنداری که بیش این بود و کم او
که مردم را هم این خوش بود و هم او
مگو دلها از ایشان بی قرارند
که خوبان را همه کس دوست دارند
چه گویم وصف این و مدحت آن
یکی ماه و دگر خورشید تابان
درین میدان که رفتی بر فلک گو
گهی این دست بردی و گهی او
میانشان حالهای بوالعجب شد
ببازیدند گو، تا روز شب شد
#شعر #سلیمی_جرونی
📜 @sheraneh_eitaa