eitaa logo
شاعرانه
25.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
832 ویدیو
81 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
شیخ سعدی فرماید مشنو ای دوست که بعد از تو مرا یاری هست یا شب و روز بجز ذکر توام کاری هست در جواب او مشنو ای جبه که جز پیرهنم یاری هست یا بجز پیچش دستار مرا کاری هست گر بگوئی که بحمل و تتقم کاری نیست در و دیوار گواهی بدهد کاری هست آورم وصف غز چمته مردان بمیان تا همه خلق بدانند که زباری هست نه عجب سوزن اگر گشت رفیق والا همه دانند که در صحبت گل خاری هست انکه بر پیر کند موزه نارنجی عیب تانکردست بپا برویش انکاری هست صفت جامه نه چیزیست که مخفی ماند داستانیست که در هر سربازاری هست نه دلم میل بان دامک سردارد و بس که بهر حلقه آن دام گرفتاری هست قاری این عقد بدستار مدان بی سری غالب الظن من آنست که اسراری هست 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چیست آن نام کاوری بشمار در حساب کواکب سیار اولش اول می آخر هم ثانیش ثانی می از دو کنار مرکزش کانی و محیطش را آنچه گفتیم از یمین و یسار هیچ از حال خود نیمگردد گر بگردانش عدو صد بار در ته بحر فکر بر گردش گوهری جسته ام بجوی و برآر 📜 @sheraneh_eitaa
عَیّوقی از سرایندگان اوایل سدهٔ پنجم ه ق. و سرایندهٔ مثنوی ورقه و گلشاه است. از زندگی او اطلاعات زیادی در دست نیست. او مثنوی خود را به نام سلطان محمود کرده و از آن‌جا که این سلطان را با کنیهٔ «ابوالقاسم» و لقب «سلطان غازی» یاد کرده، بی‌تردید منظور سلطان محمود غزنوی (۳۸۷-۴۲۱ قمری) بوده‌است. بنا بر گفتهٔ احمد آتش، عیوقی در نوبهاری، ورقه و گلشاه را سروده و به‌عنوان عیدانه به سلطان محمود پیشکش کرده‌است. صفا هم به همین دلایل، سلطان غازی را محمود می‌داند و بر این باور است که واژگان، مفردات و عبارات مثنوی این حدس را تقویت می‌کند. با این حال برخی معتقدند سلطان محمودی که عیوقی منظومه را به نام او کرده محمود بن ملکشاه سلجوقی (۴۸۶-۴۸۷ قمری) است. عَیّوقی به‌خاطر سرودن منظومهٔ عشقی وَرْقه و گُل‌شاه معروف است ولی از چندوچون زندگی او آگاهی زیادی در دست نیست. او مثنوی دیگری در بحر رمل مسدس و قصایدی نیز داشته‌است. عیوقی در بخشی از منظومه ورقه و گلشاه به ناکامی عشقی خود نیز اشاره‌ای دارد و از روزگار خود و «نامردمی» برخی افراد که مانع خوشبختی او شده‌اند گلایه می‌کند. با توجه به زبان متوسط و توصیفاتی که عیوقی در این داستان می‌کند (برای نمونه پخت‌وپز گلشاه برای ورقه در حالی که گلشاه زن شاه شام است) به نظر می‌آید که عیوقی از طبقه متوسط و پایین جامعه بوده‌است. وَرْقه و گُلشاه منظومهٔ عاشقانه‌ای است به زبان فارسی با بیش از دو هزار بیت در بحر متقارب. این منظومه از نخستین منظومه‌های داستانی فارسی در سدهٔ چهارم و اوایل سدهٔ پنجم هجری است. عیوقی داستان ورقه و گل‌شاه را از داستان‌های عربی برگرفته‌بود و سرچشمهٔ آن را با سرچشمهٔ عربی داستان لیلی و مجنون نظامی یکی دانسته‌اند. ورقه و گلشاه با داستان عاشقانه و کهن عروه و عفرا که در سدهٔ چهارم معروف بوده همانندی و نزدیکی دارد. طبق نوشتهٔ خود عیوقی، داستان اثر بر اساس عروه و عفراست. منظومهٔ ورقه و گل‌شاه عیوقی داستان دلدادگی عاشق و معشوق است و با زبانی ساده و بی‌پیرایه بیان شده، در حالی که در منظومه لیلی و مجنون نظامی با استعاره و کنایه و انواع آرایه‌های بدیعی بازگو شده‌است. شانزده بیت نخست منظومه ورقه و گلشاه که اشعار مقدمه آن و در ستایش خدا و پیامبر اسلام است بعدها به این متن افزوده شده است. این شانزده بیت گزیده‌ای است از ابیات مثنوی همای و همایون، سروده خواجوی کرمانی، شاعر معروف سده هشتم هجری. در این شانزده بیت، برخلاف بقیه متن دست‌نویس ورقه و گلشاه، حروف پ و چ با سه نقطه آمده و ذال‌ها، جز در کلمه خداوند، همه‌جا دال نوشته شده است. منظومهٔ ورقه و گلشاه از لحاظ تاریخ نقاشی و نگارگری بسیار پراهمیت است چرا که نسخهٔ منحصر به فرد و مصور این منظومه با ۷۱ نگاره در کتابخانهٔ توپقاپی‌سرای استانبول به شمارهٔ hezine 841 به باور برخی پژوهشگران کهن‌ترین نسخهٔ مصور فارسی است که در وضعیت مطلوبی به دست ما رسیده است 📜 @sheraneh_eitaa
بگفت این و بر دوست بگریست زار کنار از مژه کرد دریا کنار همی گفت ای دل گسل یار من ز هجر تو شد تیره بازار من جز از تو مرا یار هرگز مباد دل هر دو در مهر عاجز مباد چو آگاه شد مادر از کار اوی نیاورد در گفت گفتار اوی ابر زشت گفتنش بگشاد لب بگفتا: بس ای شین و عار عرب! خبر یافتم من که ورقه بمرد تن پاک در خاک تاری سپرد بتابید گلشه ز دیدار اوی دل آزرده تر شد ز گفتار اوی شد از نزد مادر به خیمه درا بنالید آن گلرخ دلبرا همی گفت ای وای بر من کنون که گفتم من این خسته دل را کنون به ناکام باید شدن سوی شام جدا گشتن از خواب و آرام و کام پدر نه و مادر نه و خال نی شب و روز خوارا جز از خاک نی ز ورقه نیابم ازین پس خبر نیابد ز من نیز ورقه اثر دریغا درختم نیامد ببر شدم ناامید از نهال و ثمر دریغا ازین پس نبینم ترا نبینی ازین پس کنونی مرا به سوی یمن چون برفتی، برفت ابا تو مرا جان و دل باز گفت ندانستم از شامم آید بلا بلا آمد و شد دلم مبتلا همی گفت و می راند از دیده خون بنالید وز درد شد سرنگون جدا مانده از مام وز باب و عم ز ناله شده زرد، وز درد و غم همه جمله بروی فرامشت کرد گدازید چون کشت بی آب کشت 📜 @sheraneh_eitaa
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | شعرخوانی آقای حمید حمزه‌نژاد سخت است ولی وقت خود باشی و بعد هم عصر و زمانه ات تو را نشناسد خورشید درون آسمانی اما پهنای کرانه ات تو را نشناسد تو نور هدایتی و اما دنیا ، حتی به نشانه ات نشناسد 📜 @sheraneh_eitaa
تا از نظرم نهفته یی همچو پری دیوانه شدم ز غایت در بدری گر بیخبر آمدم بکوی تو مرنج کز خود خبرم نبود از بیخبری 📜 @sheraneh_eitaa
ای که عشقت شعله ور در جانِ ما،جانم حسین از ازل مهرِ تو در بنیانِ ما جانم حسین عطرِ جانبخشِ ضریحت بی قرارم کرده است کربلایت کعبه ی جانانِ ما جانم حسین خاک ایوانت دوای درد چشمانِ من است روضه هایت ابرِ پُر بارانِ ما جانم حسین پنجره های ضریحِ تو ز دردم آشناست صحنِ پاکت روضه ی رضوانِ ما جانم حسین اشکِ شبنم بر تنِ گلبرگِ عاشورا نوشت خونِ سرخت مشعلِ تابانِ ما جانم حسین هر کجا باشم نگاهم سمت و سوی کربلاست راهِ سبزت تا ابد پیمانِ ما جانم حسین عشقِ تو یک عالمی را غرقِ مستی می کند روشن از رویت شبِ زندانِ ما جانم حسین با نگاهِ نافذت دریاب این درمانده را مبتلایم ای شَهِ خوبانِ ما جانم حسین دائماً ما را به گردِ شمعِ خود پروانه کن این تو و این خواهشِ چشمانِ ماجانم حسین آیه های روشنِ یاسین و طاهایم تویی سوره ی فجری تو در قرآنِ ما جانم حسین ای تو آن حالِ خوش و آرامشِ دلهای ما بین تو حالِ بی سر و سامانِ ما جانم حسین زندگیِ با تو یعنی در مسیرِ بندگی ای که هم روحی و هم ریحانِ ما جانم حسین بی فروغِ روی تو حاشا مرا عزت مباد نورِ توحیدیِ تو عرفانِ ما جانم حسین از ازل نامِ تو را بر جانمان حک کرده اند کربلایت آیت و برهانِ ما جانم حسین تا که جسمت زیر و رو شد زیرِ نعلِ اسبها... ریخت بر هم عالمِ امکانِ ما جانم حسین مامنی جز کنجِ شش گوشه نداریم ای شَها! بشنو اینک ناله ی هجرانِ ما جانم حسین خشکیِ لبهای تو سرچشمه ی آبِ بقاست ای طبیب درد بی درمان ما جانم حسین تو همیشه میزبانی چه شود با مادرت یک شبِ جمعه شوی مهمان ما جانم حسین! 📜 @sheraneh_eitaa
عشاق در مقام وفا جان فدا کنند بیگانه را بخون جگر آشنا کنند در جلوه گاه حسن بتان گر رسیده ای دانی که در خرابی دلها چه ها کنند آیینه خاطران صف آرای میکده گر صد کدورت است بجامی صفا کنند در آتش فرامشیم سوخت آن غرور مستی ز باده بود بر آتش کباب را دارد آب دیده سرگردان من غمناک را همچو گردابی که در چرخ آورد خاشاک را دامان خرابات نشینان همه پاک است تر دامنی ماست که تا دامن خاک است آخر حسن آنجوان راه زد این خراب را بوی، بس از می کهن پیر تنک شراب را گل بدستم چه دهی در کف من خار خوش است این گل تازه بر آن گوشه دستار خوش است شد چو مهمان من آن شمع شب افروز امشب کاش تا روز قیامت نشود روز امشب 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از حاج ابوذر بیوکافی
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔉 | چی بگم از حال دلم؟! 🎙 با نوای 👤 شاعر: سید علی کاظمی‌نسب ♾ مشاهده و دریافت با کیفیت‌های مختلف 🎵 فایل صوتی قطعه 🖌 متن شعر 🎬 تنظیم: علی افسری 🎵 نسخۀ 🎞 تهیه شده در رسانهٔ هیأت ثارالله (ع) رشت ✨ 🇮🇷 کانال‌رسمی‌حاج‌ابوذربیوکافی ▫️ AbozarBiukafi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبی ز تیرگی دل سیاه گشت چنان که صبح وصل نماید در آن، شب هجران شبی، چنانکه اگر سر بر آورد خورشید سیاه روی نماید چو خال ماهرخان ز آه تیره‌دلان، آنچنان شده تاریک که خواب هم نبرد ره به چشم چار ارکان زمانه همچو دل من، سیاه روز شده گهی که سر کنم از غم، حکایت دوران ز جوریار اگر شکوه سرکنم، زیبد که دوش با فلک مست، بسته‌ام پیمان منم چه خار گرفتار وادی محنت منم چه کشتی غم، غرقه در ته عمان منم که تیغ ستم دیده‌ام به ناکامی منم که تیر بلا خورده‌ام، ز دست زمان منم که خاطر من، خوش دلی ندیده زدور منم که طبع من از خرمی بود ترسان منم که صبح من از شام هجر تیره‌تر است اگر چه پرتو شمع است بر دلم تابان شبتون در پناه حق🌙 📜 @sheraneh_eitaa