eitaa logo
شاعرانه
26.3هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
810 ویدیو
80 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
تا باغ را نسیم صبا داد داد باز آورد ابر گریه و فریاد باد باز تا چشم ابر کرد روان دجله بر زمین گردون به باغ زینت بغداد داد با یک چند بود باغ تهی از جمال و حسن کردش چو خلد خرم و آباد باد باز گر حکم زادن از شکم است ای عجب چرا پشت چمن به سوسن آزاد زاد باد تا باز شاد شد دل بلبل ز گل دلم گشت از وصال آن گل نوشاد شاد باز 📜 @sheraneh_eitaa
📸 | سرباز کوچک @sarbaz_qasem
ﯾﺪﺍلله ﻃﺎﺭﻣﯽ ﺩﺭ ۲اﺳﻔﻨﺪ ﺳﺎﻝ ۱۳۱۱ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺳﺮﻭﺩﻥ ﺍﺷﻌﺎﺭﯼ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪ ﺷﯿﺮﺍﺯﯼ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺩﺑﯽ ﻭ ﻋﻼﻗه‌ ﻣﻨﺪﺍﻥ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﺪﻩ ﺷﺪ. ﺍﻭ ﺍﺯ ﺳﺎﻝ ۱۳۷۳ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻪ ﺳﺮﻭﺩﻥ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻓﻮﻟﮑﻠﻮﺭ ﺷﯿﺮﺍﺯﯼ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺭﺍﻩ ﺑﯿﮋﻥ ﺳﻤﻨﺪﺭ ﮔﺮﻓﺖ. ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎﯼ‌ﻧﺴﯿﻢ ﺩﻟﮕﺸﺎ، ﺷﻤﯿﻢ ﻧﺴﺘﺮﻥ،ﺑﻬﺎﺭ ﻧﺎﺭﻧﺞ ﻭ ﺑﺎﻧﻮﯼ ﻋﺸﻖ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪﻩ ﻃﺎﺭﻣﯽ ﺍﺳﺖ. ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺻﻮﺗﯽ ﺑﻬﺎﺭ ﻧﺎﺭﻧﺞ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪ ﻭ ﻏﺰﻝ ﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﺎﻧﻮﯼ ﻋﺸﻖ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺴﻨﺪ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﻓﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ. ﺍﻭ ﺩﺭ ۱۹ﺗﯿﺮ ﻣﺎﻩ ۱۳۹۹ﺩﺭ ﺳﻦ ۸۸ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻬﻮﻟﺖ سن ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ. 📜 @sheraneh_eitaa
ﻣﯿﮕﻤﺶ ﺭﺍﺳﺶ ﺑﻮﮔﻮ ﺩﻭُﺳﻢ ﻣﯿﺪﺍﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ُﻭﯼ ﻫﺎ ﻣﯿﮕﻤﺶ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻡ ﭘﺎ ﭘﯿﺶ ﻣﯿﺬﺍﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ُﻭﯼ ﻫﺎ ﻣﯿﮕﻤﺶ ﻗﻮﻝ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ُﺏ ﮐﺴﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﯼ ﻧﻪ ﻣﯿﮕﻤﺶ ﻧﭙﺲ ﺑﯿﺎﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﮕﺎﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ُﻭﯼ ﻫﺎ ﻣﯿﮕﻤﺶ ﺍﮔﺮ ﻧﻨﺖ ﯾﯽ َﺩﻥ ﭘﺮ ﮔﻔﺖ ﻧﻤﯿﺨﻮﯾﻤﺶ، ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺭﻭ ﺣﺮﻑ ﻭ ﻗﻮﻟﺖ ﭘﺎﻓﺸﺎﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ُﻭﯼ ﻫﺎ ﻣﯿﮕﻤﺶ ﺁﻗﺎﺕ ﭼﯿﻄﻮ؟ ﺍﮔﺮ ﺍَﻭﻡ ﺑﺎﺯ ﺑﮕﻪ ﻧﻪ ﺧﯿﺮ، ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺁﻗﺎﺗﻢ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﯿﺎﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ُﻭﯼ ﻫﺎ ﻣﯿﮕﻤﺶ ﺍﮔﺮ ﻧﺨﺎﺳﻦ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺮﺳﯿﻢ، ﺗﻮ ﺑﺮﯼ ﻣﻦ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺯﺍﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ُﻭﯼ ﻫﺎ ﻣﯿﮕﻤﺶ ﺗﻮ ﻗﻮﻡ ﻭ ﺧﻮﯾﺸﺎ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ ،ﮐﻪ ﺍﯼ ﭼﯿﺎ ﺷﺪ ﺑﮑﻨﻪ ﺗﻮ ﺭﻭﺯ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺗﻮ ِﺭ ﯾﺎﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ُﻭﯼ ﻫﺎ ﻣﯿﮕﻤﺶ ُﺏ ﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺍﻭﺿ،ﺎ ﺍﮔﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﺮﮐﻢ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ُﻭﯼ ﻫﺎ ﻣﯿﮕﻤﺶ ﻧﭙﺲ ﺑﺬﺍﺭ ﺍﯾﻨﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺩُﻟﻢ ﺑﭙﺮﺳﻢ، ﺑﯿﺒﯿﻨﻢ ُﺏ ﺍﯼ ﻫﻤﻪ ُﺣﺴُﻨﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﯼ ﻫﺎ!!؟ 📜 @sheraneh_eitaa
6.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | شعر شیرازی وُی ها از یدالله طارمی با صدای شاعر ﻣﯿﮕﻤﺶ ﺭﺍﺳﺶ ﺑﻮﮔﻮ ﺩﻭُﺳﻢ ﻣﯿﺪﺍﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ُﻭﯼ ﻫﺎ ﻣﯿﮕﻤﺶ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻡ ﭘﺎ ﭘﯿﺶ ﻣﯿﺬﺍﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ُﻭﯼ ﻫﺎ 📜 @sheraneh_eitaa
ای عارض تو چون گل و زلف تو چو سنبل من شیفته و فتنه بر آن سنبل و آن گل زلفین تو قیر‌ی‌ست برانگیخته از عاج رخسار تو شیر‌ی‌ست برآمیخته با مل بر دامن لعل است تو را نقطهٔ عنبر بر گوشهٔ ماه است تو را خوشهٔ سنبل تو سال و مه از غنج خرامنده چو کبکی من روز و شب از رنج خروشنده چو بلبل زلفین تو زاغی‌ست در آویخته هموار از ماه به منقار و ز خورشید به چنگل گر چند اسیرند ز عشق تو جهانی در زاویهٔ محنت و در بادیهٔ ذل از عشق تو من باک ندارم که دلم را بر مدحت خورشید جهان است توکل دریای هنر بوالحسن آن گنج فضایل کاو پیشه ندارد به جز احسان و تفضل بر حاشیهٔ سیرت او نیست تکدر در قاعدهٔ دولت او نیست تحول یک لحظه تغیر نپذیرد صفت او زآن گونه که حکم ملک‌العرش تبدل در عادت او گاه وفا نیست تردد در وعدهٔ او گاه عطا نیست تعلل ای دست تو اندر ازل از ایزد عالم ارزاق همه خلق جهان کرده تکفل هر مرتبه کز خدمت درگاه تو یابند آن را نبود تا ابدالدهر تنقل هر روز کند سجده چو سر برزند از کوه خورشید به درگاه تو از باب تفأل زآن خصم تو دون است و تو حری که نیابند از خاک تعالی و ز افلاک تسفل یابند خلایق ز لقای تو سعادت جویند افاضل به ثنای تو توسل شد صورت مه با کلف از بس که به هر وقت بر خاک نهد پیش تو چهره به تذلل هر کار که مشکل شود از جور زمانه آن را نبود جز به عطای تو تسهل گویی که ز یک نسبت و اصل‌ند به تحقیق با ناصح تو هدهد و با خصم تو صلصل ور نه گه خلقت ننهادی ملک‌العرش بر تارک آن افسر و بر گردن این غل داری تو ندیمان گزیده که بدیشان صدر همه احرار فزوده‌ست تجمل چو بحتری و اصمعی و جاحظ و صابی هر یک گه شعر و ادب و فضل و ترسل ای دست امل را به سخای تو تمسک وی چشم کرم را به لقای تو تکحل همواره فلک را ز کمال تو تعجب پیوسته ملک را به جمال تو تمثل آباد بر آن بارهٔ میمون همایون خوش‌گام چو یحموم و ره‌انجام چو دلدل صرصر تگ پولادرگ صاعقه‌انگیز گردون تن عفریت دل کوه تحمل دیو است گه جنگ و شهاب است گه سیر چرخ است گه زین و زمین است گل جل در معرکه اطراف زمین از حرکاتش چون نقطهٔ سیماب نماید ز تزلزل گر من فرسی یابم از این جنس که گفتم در حال کنم نزد تو زین شهر ترحل آیم به سوی حضرت میمون تو زیراک سیر آمدم از صحبت یاران سر پل چون آمدن من نشد این بار محیا پرداختم این شعر بدیهه به تمحل هر چند که شایسته و بایسته نیامد ارجو که بود عذر مرا روی تقبل زیرا که در اندیشهٔ این قافیهٔ تنگ از دست من آمد به فعان باب تفعل این مدحت من گر بنیوشی به تبرع این خدمت من گر بپسندی به تطول یک ساعت از این پس نکنم تا که توانم در مدح و ثنای تو تأنی و تکسل در خدمت تو بر عقب این دو قصیده صد خدمت آراسته گویم به تأمل تا نیست چو خورشید به تنویر ثریا تا نیست چو کافور به تأثیر قرنفل در دام اجل خصم تو را باد تقید بر اوج زحل تحت تو را باد تنزل همواره تو را از ادب و فضل تمتع پیوسته تو را با ادب و عیش توصل 📜 @sheraneh_eitaa
آدمی را چار چیز آرد شکست با تو گویم گوش دار ای حق‌پرست دشمن بسیار و وام بی‌شمار شغل بی‌حد و عیال بی‌ قطار وای مسکین که غرق وام شد! هر دمی از غصه خون‌آشام شد هر که‌را بسیار باشد دشمنش خیره گردد هر دو چشم روشنش هر که‌را اشغال بسیارش بود در زمانه زاریِ کارش بود 📜 @sheraneh_eitaa
در آینه گر یار نظر فرماید ما را ز بلای خود حذر فرماید ترسم که چو دید خوبی حضرت خود ما را ز در خویش سفر فرماید 📜 @sheraneh_eitaa
شبـان آهستـه می گــریم که شاید کم شوددردم تحمـّل می رود امّا ، شبِ غم سر نمی آید شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
‍ ‍ صبح و طلوع من شدی ای تو دلیل بودنم بی تو سحرنشد شبم بانی پلک گشودنم |صبحتون بخیر و پر عشق🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
تا ابد یا رب ز تو من لطف‌ها دارم امید از تو گر امّید بُرَّم از کجا دارم امید زیستم عمر بسی چون دشمنان‌، دشمن مگیر بی‌وفایی کرده‌ام از تو وفا دارم امید هم فقیرم هم غریبم‌، بی‌کس و بیمار و زار یک قدح زان شربت دار‌الشّفا دارم امید منتهای کار تو دانم چو آمرزیدن است زان سبب من رحمت بی‌منتها دارم امید هرکسی امّید دارد از خدا و جز خدا لیک عمری شد که از تو‌، من تو را دارم امید هم تو دیدی من چه‌ها کردم و پوشیدی ز لطف هم تو می‌دانی که از تو من چرا دارم امید ذره ذره چون جدا گرداندم خاک لحد بهرِ هر ذره ز تو فضل خدا دارم امید دمبدم بد گفته‌ام بد مانده‌ام بد کرده‌ام با وجود این خطا‌ها من عطا دارم امید روشنی چشم من از گریه کم شد ای حبیب این زمان از خاک کویت توتیا دارم امید محیی می‌گوید که خون من حبیب من بریخت بعد از این کشتن از او من لطف‌ها دارم امید 📜 @sheraneh_eitaa
عناب لبت رنگ زخم بر بوده ست عنابی چشم من از آن نغنوده ست عناب که فضله های خون بنشاند عناب لبت خون دلم بفزوده ست 📜 @sheraneh_eitaa