eitaa logo
شاعرانه
27.4هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
763 ویدیو
76 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طبق این فیلم چند ثانیه قبل برخورد ،‌چند ضدموشک پدافندی شلیک شدن برای زدن . اما موشک ما مثل از کنارشون رد شد و خورد به هدف ! وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥هیچ شبی نیست که ما نخوابیم 🤛 و به شما فکر نکنیم!!! ... 🔥1:20 📜 @sheraneh_eitaa
ابوالقاسم عارف قزوینی (۱۲۵۹–۱۳۱۲ ه.ش)، شاعر و تصنیف‌ساز اهل ایران بود. عارف در سال ۱۲۵۹ هجری شمسی در قزوین متولد شد. پدرش «ملاهادی وکیل» بود. عارف صرف و نحو عربی و فارسی را در قزوین فراگرفت. خط شکسته و نستعلیق را بسیار خوب می‌نوشت. موسیقی را نزد میرزاصادق خرازی فراگرفت. مدتی به اصرار پدر در پای منبر میرزا حسن واعظ، یکی از وعاظ قزوین، به نوحه خوانی پرداخت و عمامه می‌بست ولی پس از مرگ پدر عمامه را برداشت و ترک روضه خوانی کرد. عارف در ۱۷ سالگی به دختری به نام «خانم‌بالا» عشق و علاقه پیدا کرد و با او پنهانی ازدواج کرد. (تصنیف دیدم صنمی را در وصف ایشان سرود) فشارهای خانواده دختر پس از اینکه مطلع گردیدند زیاد شد و عارف به ناچار به رشت رفت و پس از بازگشت با وجود عشق بسیار، آن دختر را طلاق داد و تا آخر عمر ازدواج نکرد. عارف در سال ۱۳۱۶ ه‍.ق به تهران آمد و چون صدای خوشی داشت با شاهزادگان قاجار آشنا شد و مظفرالدین شاه خواست او را در ردیف فراش خلوتها درآورد، اما عارف به قزوین بازگشت. در سال ۱۳۲۳ ه‍.ق در زمان آغاز ۲۳ سالگی عارف زمزمه مشروطیت بلند گشته بود، عارف نیز با غزلهای خود به موفقیت مشروطیت کمک کرد. عارف در سال ۱۳۰۷ خورشیدی جهت معالجه نزد دکتر بدیع به همدان رفت و برای همیشه در آنجا ماند. سرانجام عارف در روز دوشنبه دوم بهمن ۱۳۱۲ خورشیدی در حالی که ۵۴ سال داشت، مرگ زودرس به سراغش آمد و در آرامگاه بوعلی سینا (واقع در همدان، خیابان بوعلی) به‌خاک سپرده شد. 📜 @sheraneh_eitaa
وادی عشق چو راه ظلمات آسان نیست مرو ای خضر که این مرحله را پایان نیست نیست یک دست که از دست تو بر کیوان نیست نیست یک سر که ز سودای تو سرگردان نیست بس که سر در خم چوگان تو افتاد چو گوی یک نفر مرد به میدان تو سرگردان نیست گر به دریای غم عشق تو افتد داند نوح جز غرق خلاصیش از این طوفان نیست ندهید از پی بهبودی من رنج طبیب درد عشق است به جز مرگ ورا درمان نیست خواست زاهد به خرابات نهد پا گفتم سر خود گیر که این وادی اردستان نیست شب هجر تو مرا موی سیه کرد سفید عمر پایان شد و پایان شب هجران نیست وقتی ای یوسف گم‌گشته تو پیدا گردی که ز یعقوب خبر نی اثر از کنعان نیست دل من خون شد و خونابه‌اش از دیده بریخت تا بدانی ز توام راز درون پنهان نیست تا گل روی تو ای سرو روان در نظر است هیچ ما را هوس سرو و گل و بستان نیست «ارنی»گویان مشتاق توام رخ بنما «لن ترانی» نگو عارف پسر عمران نیست 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | تو آیه به آیه شده ای پیک خداوند در خواست که تو را سوره‌ی لبخند بنامم..😊 شعرخوانی شعر طنز خانم فهیمه انوری 📜 @sheraneh_eitaa
خبر آمدنش را همه جا پخش کنید می رسد لحظه ی میعاد به امید خدا سلام بر یگانه حجت زمان سلام بر منتظران مهدی فاطمه 📜 @sheraneh_eitaa
این دل اگر کم است بگو سر بیاورم یا امر کن که یک دل دیگر بیاورم خیلی خلاصه عرض کنم: دوست دارمت! دیگر نشد عبارت بهتر بیاورم 📜 @sheraneh_eitaa
‏گل سرخم چرا پژمرده حالی ‏بیا قسمت کنیم دردی که داری بیا قسمت کنیم بیشش به من ده که تو کوچک دلی طاقت نداری 📜 @sheraneh_eitaa
امشب دلم دوباره تو را خواست از خدا آه ای دعای هر شب من!مستجاب شو... | شبتون در پناه حق 🌙✨ 📜 @sheraneh_eitaa
صد سلام، ای روشنایی بخش صد درود، ای صبح بر تو زین غمگین نیایش گر بر تو از فرزند طوس، امّید لکّه ابر عابر آفاق نومیدی همچو نام نامی زردشت، می فرستم من سلامی روشن و جاوید، ای همیشه روشنی، ای هرگزی طالع، تاج زردشت، ای گل خورشید. | صبحتون بخیر و پر برکت❄️☃️ 📜 @sheraneh_eitaa
آمد به چمن برف شگرف خنکی در قور که دید همچو برف خنکی ناگه ز دل غنچه برون آمد برف چون از دهن ملیح حرف خنکی 📜 @sheraneh_eitaa
کبوتر بچه‌ای با شوق پرواز بجرئت کرد روزی بال و پر باز پرید از شاخکی بر شاخساری گذشت از بامکی بر جو کناری نمودش بسکه دور آن راه نزدیک شدش گیتی به پیش چشم تاریک ز وحشت سست شد بر جای ناگاه ز رنج خستگی درماند در راه گه از اندیشه بر هر سو نظر کرد گه از تشویش سر در زیر پر کرد نه فکرش با قضا دمساز گشتن نه‌اش نیروی زان ره بازگشتن نه گفتی کان حوادث را چه نامست نه راه لانه دانستی کدامست نه چون هر شب حدیث آب و دانی نه از خواب خوشی نام و نشانی فتاد از پای و کرد از عجز فریاد ز شاخی مادرش آواز در داد کزینسان است رسم خودپسندی چنین افتند مستان از بلندی بدین خردی نیاید از تو کاری به پشت عقل باید بردباری ترا پرواز بس زودست و دشوار ز نو کاران که خواهد کار بسیار بیاموزندت این جرئت مه و سال همت نیرو فزاید، هم پر و بال هنوزت دل ضعیف و جثه خرد است هنوز از چرخ، بیم دستبرد است هنوزت نیست پای برزن و بام هنوزت نوبت خواب است و آرام هنوزت انده بند و قفس نیست بجز بازیچه، طفلان را هوس نیست نگردد پخته کس با فکر خامی نپوید راه هستی را به گامی ترا توش هنر میباید اندوخت حدیث زندگی میباید آموخت بباید هر دو پا محکم نهادن از آن پس، فکر بر پای ایستادن پریدن بی پر تدبیر، مستی است جهان را گه بلندی، گاه پستی است به پستی در، دچار گیر و داریم ببالا، چنگ شاهین را شکاریم من اینجا چون نگهبانم، تو چون گنج ترا آسودگی باید، مرا رنج تو هم روزی روی زین خانه بیرون ببینی سحربازیهای گردون از این آرامگه وقتی کنی یاد که آبش برده خاک و باد بنیاد نه‌ای تا زاشیان امن دلتنگ نه از چوبت گزند آید، نه از سنگ مرا در دامها بسیار بستند ز بالم کودکان پرها شکستند گه از دیوار سنگ آمد گه از در گهم سرپنجه خونین شد گهی سر نگشت آسایشم یک لحظه دمساز گهی از گربه ترسیدم، گه از باز هجوم فتنه‌های آسمانی مرا آموخت علم زندگانی نگردد شاخک بی بن برومند ز تو سعی و عمل باید، ز من پند 📜 @sheraneh_eitaa
غرق نور است و طلا گنبد زرد رضا بوى گل، بوى گلاب می‌رسد از همه جا مثل یک خورشید است می‌درخشد از دور شده از این خورشید شهر مشهد پر نور 📜 @sheraneh_eitaa
مهدی جهاندار سال ۱۳۵۸ در اصفهان متولد شد. او دارای مدرک کارشناسی‌ارشد زبان و ادبیات فارسی است. جهاندار را بیشتر به‌عنوان یک شاعر آیینی و سیاسی می‌شناسند که برخی اشعار او بسیار مورد توجه قرار گرفته است. از او ۲ مجموعه شعر به نام‌های «عشق سوزان است» و «مرتد» به چاپ رسیده است 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قلم به دست و عمامه بر سر، عبای غربت به بر کشیدی به سجده رفتی و گریه کردی و انتظار سحر کشیدی سحر نیامد، سحر نیامد، کسی از آن‌سوی در نیامد دلت به درد آمد و چنین شد که ناگهان تیغ برکشیدی غم هزار و چهارصد سال خستگی را و تشنگی را شراب کردی و با رفیقان خویش لاجرعه سرکشیدی قرار این شد مسیر فرداییان نه غرب و نه شرق باشد طلوع را رنگ خون نوشتی، غروب را شعله‌ور کشیدی چه مرد و مردانه عهد بستی، چه مرد و مردانه صبر کردی چه مرد و مردانه ایستادی و مرد و مردانه پرکشیدی فدا شدن آخرین مناجات عاشقان است و پاک‌بازان فدا شدی تا کسی نگوید که زحمت بی‌ثمر کشیدی 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی مهدی جهاندار در مراسم دیدار شعرا با رهبر انقلاب 📜 @sheraneh_eitaa
بتی فرخ رخی فرخنده رائی به شهرستان خوبی پادشاهی میان نازنینان نازنینی ز شیرینیش شیرین خوشه چینی رخش گلبرگ خوبی ساز کرده قدش بر سرو رعنا ناز کرده گرفته سنبلش بر گل وطن گاه سهیل آویخته از گوشهٔ ماه بهار لطف را نازنده سروی به باغ دلبری رعنا تذروی ز عنبر راه را پیرایه کرده گلش را چتر سنبل سایه کرده نهان در عقد لؤلؤ درج یاقوت حدیث شکرینش روح را قوت دو چشمش چون دو جادوی فسونکار دو زلفش کاروان مشگ تاتار دهانش در حقیقت کمتر از هیچ سر زلفین جعدش پیچ در پیچ 📜 @sheraneh_eitaa
به بزمم دوش یار آمد به همراه رقیب اما شبی با او بسر بردم ز وصلش بی‌نصیب اما مرا بی او شکیبایی چه می‌فرمائی ای همدم شکیب آمد علاج هجر دانم کو شکیب اما ز هر عاشق رموز عشق مشنو سر عشق گل ز مرغان چمن نتوان شنید از عندلیب اما خورد هر تشنه لب آب از لب مردم فریب او از آن سرچشمه من هم می‌خورم گاهی فریب اما به حال مرگ افتاده است هاتف ای پرستاران طبیبش کاش می‌آمد به بالین عنقریب اما 📜 @sheraneh_eitaa
یک دست در جیب چپ دست دیگر در جیب راست! این اندوه برای شما نیز آشناست بخواهید هم نمی‌توانم شرحش دهم؛ خوب و بد زندگی‌اش می‌کنم.. 📜 @sheraneh_eitaa
ای خواجه به خواب درنبینی ما را تا سال دگر دگر نبینی ما را ای شب هردم که جانب ما نگری بی‌روشنی سحر نبینی ما را 📜 @sheraneh_eitaa
‌امشب اندوه تو بیش از همه شب شد یارم... وای از این حال پریشان که من امشب دارم..! |شبتون بخیر دوستان🌙🌟 📜 @sheraneh_eitaa
روزم شروع می شود ،آقا به نامتان روزیِ من همه جا ،ذکر نامتان صبح علي الطلوع ،سلام بر شما من دلخوشم به ،جواب ســلامتان السلام علیك یا اباعبدالله الحسین |صبحتون بخیر و منور به ضریح آقا امام حسین(علیه السلام) ✨🌼 📜 @sheraneh_eitaa
پس از سی سال رنج و آزمایش که دادم امتیاز مغز از پوست مرا بی شک یقین گردید حاصل که صد دشمن، نمی ارزد به یک دوست 📜 @sheraneh_eitaa
این شنیدستم که عیسی، مرده‌ای را زنده کرد مرده‌ای را زنده کرد و نامِ خود پاینده کرد نیم گیتی شد مُسَخَّر از طریقِ دینِ او شد جهان آیینه‌دار چهرهٔ آیین او هر دو فرسخ یک کلیسایی به پا بر نام او گشت تاریخ همه تاریخ‌ها ایام او وقف شد یکشنبه‌ها از بهر نام نیک او روز و شب ناقوس‌ها، گویندهٔ تبریک او الغرض در مردم از سیبری تا آمریک دائما تعظیم و تکریم است بر آن نام نیک گر حکیمی مرده‌ای را زنده سازد اینچنین بهر او تکریم و تعظیم است در روی زمین بهر فردوسی چه باید کرد؟ کو از کار خویش یعنی از نیروی طبع و معجز گفتار خویش: مرده فرزندانِ چندین قرنِ ایران زنده کرد از لب آموی تا دریای عمان زنده کرد 📜 @sheraneh_eitaa
از حقیقت باز بگشایم دری با تو می گویم حدیث دیگری گفت با الماس در معدن ، زغال ای امین جلوه های لازوال همدمیم و هست و بود ما یکیست در جهان اصل وجود ما یکیست من بکان میرم ز درد ناکسی تو سر تاج شهنشاهان رسی قدر من از بد گلی کمتر ز خاک از جمال تو دل آئینه چاک روشن از تاریکی من مجمر است پس کمال جوهرم خاکستر است پشت پا هر کس مرا بر سر زند بر متاع هستیم اخگر زند بر سروسامان من باید گریست برگ و ساز هستیم دانی که چیست؟ موجه ی دودی بهم پیوسته ئی مایه دار یک شرار جسته ئی مثل انجم روی تو هم خوی تو جلوه ها خیزد ز هر پهلوی تو گاه نور دیده ی قیصر شوی گاه زیب دسته ی خنجر شوی گفت الماس ای رفیق نکته بین تیره خاک از پختگی گردد نگین تا به پیرامون خود در جنگ شد پخته از پیکار مثل سنگ شد پیکرم از پختگی ذوالنور شد سینه ام از جلوه ها معمور شد خوار گشتی از وجود خام خویش سوختی از نرمی اندام خویش فارغ از خوف و غم و وسواس باش پخته مثل سنگ شو الماس باش می شود از وی دو عالم مستنیر هر که باشد سخت کوش و سختگیر مشت خاکی اصل سنگ اسود است کو سر از جیب حرم بیرون زد است رتبه اش از طور بالا تر شد است بوسه گاه اسود و احمر شد است در صلابت آبروی زندگی است ناتوانی ، ناکسی ناپختگی است 📜 @sheraneh_eitaa