عقل را با عشق در هم ریختند
صورت و معنی به هم آمیختند
مجتمع کردند انوار وجود
متحد گشتند اطوار وجود
گشت پیدا مظهر پیغمبری
بر همه جز مظهر او را برتری
هستی از نور رخش پیرایه یافت
زافتابش هر دو عالم سایه یافت
کس ندیدی سایه زو افتد به خاک
سایه کی دیدی کسی از نور پاک
سایه اش چون خاک را ناپاک یافت
لاجرم از خاک بر افلاک تافت
آن همه پاکان و صافی گوهران
آفتاب و ماه و دیگر اختران
سایهها باشند از آن نور پاک
تیره پیش رای او مانند خاک
دست خود موسی چو خور تابنده کرد
عیسی از لب مرده ای را زنده کرد
هر کجا مرغی نوایی میسرود
راز آن گوش سلیمان میشنود
نغمه ی داوود بودی جانفزا
طلعت یوسف ببردی دل زجا
داشتندی هر یک از پیغمبران
معجزی از بهر عجز منکران
جمع آمد جملگی در ذات او
بی نهایت شد چو ذات آیات او
#شعر #نشاط_اصفهانی
📜 @sheraneh_eitaa
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
به یاد روی تو بر مه شبی نظر کردم
نه اینکه رفتی و رو بر مه دگر کردم
ز دست هجر تو تا دیگری بسر نکند
تمام خاک درت را ز گریه تر کردم
#شعر #رشحه
📜 @sheraneh_eitaa
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
بیا و وحشتی از شب مکن،که چون دو چراغ
دلم به راهِ تو آویخت دیدگانم را...
شبتون در پناه حق
#حسین_منزوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
چه هوایی،
چه طلوعی،
جانم ...
باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا...
#سهراب_سپهری #شعر
صبحتون بخیر🌸🌱
📜 @sheraneh_eitaa
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
ای نام خوش تو بر زبانها
وی یاد تو زینت بیانها
از مهر رخت چو ذره هستند
در رقص و سماع آسمانها
مرغان ترانهسنج خوانند
وصف رخ تو به بوستانها
اندر ره عشق بیسرانجام
دریاهایی است بیکرانها
ای دل بشتاب زانکه رفتند
زین کاخ مجاز کاروانها
از سروری جهان گذر کن
در باطن خود ببین جهانها
سر دهنت نیافت اسرار
هر قدر شدش عیان نهانها
#شعر #حکیم_سبزواری
📜 @sheraneh_eitaa
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
اگر به گوشه چشمی نظر کنی ما را
به یک نگاه کنی صید خویش دلها را!
هزار عابد و زاهد همیشود میْنوش
به محفلی که تو گیری به دست صهبا را!
به طوق بندگی گردن نهد چو قمری سرو
ببیند ار به چمن این قد دلآرا را!
کشیده مردم چشمت برای قتلم تیر
کجا رهم که زند ناوک تو عنقا را!
مشام جان و دل از نکهت تو تر گردد
اگر به باد دهی زلف عنبرآسا را!
سنای پیر خرابات بایدم گفتن
که داد با من مخمور پای خُمجا را!
بیار ساقی قدح را چه جای اهمال است
به رهن باده دهم خرقه مصلا را!
شهید خنجر مژگان او شدم طغرل
بکش ز تربت من گر گذر کنی پا را!
#طغرل_احراری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
هر دیده که بر تو یک نظر داشت
از عمر، تمام بهره برداشت
سرمایهٔ عمر، دیدنِ توست
وان دید تو را که یک نظر داشت
کور است کسی که هر زمانی
در دید تو دیدهٔ دگر داشت
جاوید ز خویش بیخبر شد
هر دل که ز عشق تو خبر داشت
مرغی بپرید در هوایت
کز شوق تو صد هزار پر داشت
در شوق رخ تو بیشتر سوخت
هر کو به تو قُربِ بیشتر داشت
در عشق رخ تو یک سر موی
ننهاد قدم کسی که سر داشت
بس مرده که زنده کرد در حال
بادی که به کوی تو گذر داشت
با چشم تو کارگر نیامد
هر حیله که چرخ پاک برداشت
خوار از چه سبب کنی کسی را
کز جان خودت عزیزتر داشت
در پیش لبت ز شرم بگداخت
هر شیرینی که آن شکر داشت
در هر بُن ِموی، بی رخ تو
عطار هزار نوحهگر داشت...
#عطار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
ما به سوی چشمه از این خشکسالی میرویم
با گلوی تشنه و با مشک خالی میرویم
قطره قطره از میان روضهها جاری شدیم
بین گرد و خاک جاده با زلالی میرویم
نیمهشب از بین نخلستان کوفه رد شدیم
با صراط المستقیم از آن حوالی میرویم
راه را سلمان نشان دادهست، در نزد کریم
کولهباری نیست با ما، دست خالی میرویم
«سرزنشها میکند خار مغیلان در مسیر»
با تمام طعنههای احتمالی میرویم...
دسته دسته، تا حرم، پرچم به دوش، از شرق و غرب
با نسیم صبح و با باد شمالی میرویم
اربعینیها خبر دارند ما از این مسیر
«با چه حالی آمدیم و با چه حالی میرویم»
#رضا_خورشیدیفرد #شعر #اربعین #امام_حسین
📜 @sheraneh_eitaa
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
میرزا حبیب الله شهیدی (زاده ۱۲۲۸ خورشیدی، ۱۲۶۶ هجری قمری در مشهد - درگذشته ۱۲۸۷ خورشیدی، ۱۳۲۷ هجری قمری) (در بعضی منابع نام او را میرزا حبیب الله مجتهد رضوی یا حسینی هم نوشتهاند) متخلص به «حبیب» و معروف به «حبیب خراسانی» شاعر، عارف و مجتهد شیعی دورهٔ قاجاریه بودهاست (در خراسان با عنوان «آقا» شناخته میشده).
پدرش میرزا محمدهاشم مجتهد (متوفی ۱۲۶۹) نوهٔ میرزا مهدی مجتهد معروف به شهید رابع بود. میرزا محمدمهدی، در ۱۲۱۸ق به فرمان نادر میرزا (متوفی ۱۲۱۸) پسر شاهرخ میرزا افشار که مشهد را تصرف کرده بود به شهادت رسید. به همین سبب فرزندان و نوادگان میرزامهدی به «شهیدی» معروف شدهاند. نسب او از طریق میرزا محمدمهدی به شاه نعمتالله ولی میرسد. وی افزون بر کسب علوم دینی و فراگیری زبان فرانسه و عربی، به مقامات عالی عرفانی و معنوی دست یافت. در تزکیهٔ نفس و تهذیب اخلاق و کردار نیکو، سر مشق اهل روزگار بود و ذوق شعری و استعداد درخشانی داشت.
میرزا حبیب در حدود سالهای ۱۳۱۵ق تا ۱۳۱۶ در بحرآباد با عارفی به نام سید ابوالقاسم درگزی (درگذشت ۱۳۱۹ق) دیدار کرد. پس از این آشنایی، او مسئولیت امور شرعی را رها کرد و به جز مواقعی خاص که برای موعظهٔ مردم به مشهد میآمد، کنج عزلت گزید و حدود ۱۰ سال در روستاهای اطراف مشهد بهخصوص روستای کَنگ به عبادت، ریاضت و تفکر مشغول شد.
با ظهور انقلاب مشروطه، طرفداران مشروطه در خراسان از وی خواستند که فتوایی در وجوب مشروطه امضا کند. حبیب هم با بیان اینکه سالهاست از فتوا و امضا دست کشیده، حکم صریحی در این مورد نداد و فقط خانهٔ خود را در اختیار انجمن ایالتی مشروطه قرار داد تا به امور مردم در آنجا رسیدگی شود.
مرگ ناگهانی حبیب در سال ۱۳۲۷ قمری در بحرآباد و سلسله حوادثی که پیش از درگذشتش رخ داد، سبب شد که در بین نزدیکانش این گمان تقویت شود که مشروطهخواهان از بیم آن که وی در خارج از ایران فتوایی علیه آنان صادر کند، او را مسموم کردهاند.
او در دوران حیات خویش توجه ویژهای به پیراستن فرهنگ شیعی از خرافات داشت و مردم را از خرافات و برخی آیینها نظیر شبیهسازی صحرای کربلا منع میکرد.
مزار حبیب خراسانی در حرم امام رضا (ع) است.
دیوان اشعار وی به همت «علی حبیب» در سال ۱۳۳۵ شمسی در تهران منتشر شده است.
#میرزاحبیب_خراسانی #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
بگیتی بهتر از دانشوری نیست
بجز دانش بگیتی مهتری نیست
سری سخت و دلی ستوار باید
که کار دین و دانش سرسری نیست
ز دانشور سخن باور توان کرد
که نادان هر چه گوید باوری نیست
بنادان داوری بردن نشاید
که جز دانش بگیتی داوری نیست
پذیره کردن دیو و پری را
بدست جم جز این انگشتری نیست
بدو گیتی ز دانش برتری جو
که جز دانش بگیتی برتری نیست
ز دریای خرد گوهر توان جست
که دریائی بدان پهناوری نیست
بجز یک پرتو از انوار دانش
فروغ آفتاب خاوری نیست
بجز اندر پی دانش غژیدن
تکاپوهای چرخ چنبری نیست
زنادانی سوی یزدان پناهم
که نادانی بجز بدگوهری نیست
برای مرد دانا میرود چرخ
که جز دانشوری نیک اختری نیست
خرد را رهبر خود کن بهر کار
بدو جهان جز خرد را رهبری نیست
دد و دام از خردمندی شود رام
که بهتر از خرد افسونگری نیست
صدف را چون شناسد از گهر باز
در آن رسته که مرد گوهری نیست
همه پیغمبری ها را خرد کرد
جز او کس در خور پیغمبری نیست
چه باشد کافری انکار دانش
که جز انکار دانش کافری نیست
ز مردم جوی دانش نی ز دفتر
که راز دین و دانش دفتری نیست
براه دانش ای مرد خردمند
زیانی برتر از تن پروری نیست
یکی دیو ستمکار است شهوت
که هرگز در خور رامشگری نیست
خرد جام جهان بین و آب خضر است
که جز وی آینه اسکندری نیست
خرد تخت سلیمان است و در وی
ره آمد شد دیو و پری نیست
بدین شیرینی ای مرد خردمند
نبات مصر و قند عسکری نیست
#میرزاحبیب_خراسانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
9.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | ماجرایم فارسی است...
شعرخوانی آقای حمید تقوی
📜 @sheraneh_eitaa
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
می دهی درد سرم چند ای طبیب
دردما را چاره باید ازحبیب
دستم از دامان وصلش کوته است
ای خدا یا وصل یا مرگ رقیب
روز و شب نالم ز عشق روی او
چون به گلشن در بهاران عندلیب
نی عجب چشمش گر از من برد دل
چشم مست اوبودعابد فریب
حیف کو دور از لب ودندان ماست
گو که به باشد زنخدانش ز سیب
یک نگه کرد وزمن شش چیز بود
دین ودل تاب وتوان صبر وشکیب
می سزد از پی فراقش را وصال
چون فرازی دارد از پی هر نشیب
همچو من نبود بلنداقبال کس
گر وصال او مرا گردد نصیب
#شعر #بلنداقبال
📜 @sheraneh_eitaa
۲۸ مرداد ۱۴۰۳