غسل شهید عشق به آتش سزد نه آب
چون شعله را به آب کسی شستوشو کند؟
#عرفی_شیرازی
@shernab
عشّاقِ پاکباز تو در کارزار عشق
با بذلِ جان مباهله با کافران کنند
@shernab
هله عاشقان بکوشید، که چو جسم و جان نماند
دلتان به چرخ پَرَّد، چو بدن گران نماند
دل و جان به آب حکمت، ز غبارها بشویید
هله تا دو چشم حسرت، سوی خاکدان نماند
نه که هر چه در جهان است، نه که عشق جانِ آن است
جز عشق هر چه بینی، همه جاودان نماند
عدم تو همچو مشرق، اجل تو همچو مغرب
سوی آسمان دیگر، که به آسمان نماند
ره آسمان درون است، پَر عشق را بجنبان
پَر عشق چون قَوی شد، غم نردبان نماند
تو مبین جهان ز بیرون، که جهان درونِ دیدهست
چو دو دیده را ببستی، ز جهان، جهان نماند
دل تو مثال بام است و حواس ناودانها
تو ز بام آب میخور، که چو ناودان نماند
تو ز لوح دل فروخوان، به تمامی این غزل را
منگر تو در زبانم، که لب و زبان نماند
تن آدمی کمان و نفس و سخن چو تیرش
چو برفت تیر و ترکش، عمل کمان نماند
#مولانا
@shernab
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
ساقی کجاست، گو سببِ انتظار چیست
هر وقتِ خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجامِ کار چیست
پیوندِ عمر بسته به موییست هوش دار
غمخوارِ خویش باش، غم روزگار چیست
مستور و مست هر دو چو از یک قبیلهاند
ما دل به عشوهٔ که دهیم اختیار چیست
راز درونِ پرده چه داند فلک، خموش
ای مدعی نزاعِ تو با پردهدار چیست
سهو و خطایِ بنده گرش اعتبار نیست
معنی عفو و رحمتِ آمُرزگار چیست
زاهد شرابِ کوثر و حافظ پیاله خواست
تا در میانه خواستهٔ کردگار چیست
#حافظ
@shernab