eitaa logo
شعر شیعه
7.5هزار دنبال‌کننده
580 عکس
207 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم دلم به سمت حرم باز می‌شود با یک سلام صبح من آغاز می‌شود پر می‌کشد دلم به هوای طواف تو وقتی که لحظه لحظه پرواز می‌شود  قفل دلم شکسته کنار در حرم از مرقدت دری به جنان باز می‌شود  فهمیده‌ام ز حکمت ایوان آینه اینجا دل شکسته سبب‌ساز می‌شود  کو چشم روشنی که ببیند در این حرم هر روز چند مرتبه اعجاز می‌شود اعجاز توست اینکه دلم یاکریم توست قلب تپنده حرم قم، حریم توست  اینجا بهشت دختر موسی بن جعفر است از نفحه شهود و تجلی معطر است  برپا شده است مکتب قرآن و اهل بیت(ع) دارالعلومِ مریم آل پیمبر(ص) است  اینجا کلید علم و فقاهت ارادت است خاک در حریم تو علامه پرور است  چشم امید عالِم و عاشق به سوی توست اینجا چقدر چشمه جوشان کوثر است  تنها پناهگاه دلم صحن آینه است وقتی دلم از آه زمانه مکدر است  هر شب کنار مرقد تو یک مدینه دل دنبال قبر مخفی زهرای اطهر(س) است  صحن تو غرق بوی گل یاس می‌شود اینجا حضور فاطمه(س) احساس می‌شود  با آنکه هست هر دو جهان مال فاطمه(س) اینجا دمیده کوکب اقبال فاطمه(س)  بی‌اختیار پای ضریحت رسیده است هر زائری که آمده دنبال فاطمه(س)  دارد تمام مرقد تو بوی آسمان اینجاست سایه سار پر و بال فاطمه(س)  فرمود آشیانه امن الهی است صحن و سرای تو، حرم آل فاطمه(س)  خورشید آل فاطمه(س) از راه می‌رسد هر سال ما اگر که شود سال فاطمه(س)  ای عمه امام زمان! کاش در حرم یک صبح جمعه لایق دیدار می‌شدم  خاتون ملک ارض و سما إشفعی لنا محبوبه حبیب خدا إشفعی لنا آرامش و قرار دل ثامن الحجج(ع) ای زینب امام رضا(ع) إشفعی لنا  عصمت دخیل بسته به پرهای چادرت ای آفتاب حُجب و حیا إشفعی لنا در هر سحر به سوی ضریح اجابتت می‌آورم دو دست دعا إشفعی لنا روی سیاه و بار گناهان ما کجا لطف و کرامت تو کجا إشفعی لنا  مهر و ولایتت شده حبل المتین ما در صبحگاه روز جزا إشفعی لنا یوم الحساب تو همه امید شیعه‌ای تنها نه شیعه اهل جهان را شفیعه‌ای  با حبّ تو کسی که دلش را محک زده طعنه به پارسایی حور و ملک زده  سرشار از زلالی نور یقین شود در مرقد منور تو قلب شک‌ زده از چشمه‌های فیض تو سیراب می‌شود هر کس دلش ز قحطی ایمان ترک زده  تنها نه چشم آدمیان بر عطای توست بر گنبد تو دست توسل فلک زده  شب‌های جمعه طوف حرم می‌کنم ولی گویا کسی به زخم دل من نمک زده  دارد ضریح اطهر تو بوی کربلا قلبم برای دیدن شش گوشه لک زده  امشب گره گشاست دم یا رضا رضا در دست توست تذکره‌ی کربلای ما @shia_poem
والشمس ضحها شب ما سحر آمد المنت لله که این غصه سرآمد صد چله گرفتیم که آخر خبر آمد از کعبه ما جلوه توحید درآمد با آمدنش ناظم منظومه ما شد تاج سر ما حضرت معصومه ماشد ریحانه موساست! تجلی به زمین کرد پس اهل زمین را همگی عرش‌نشین کرد خود را بغل معدن فیروزه نگین کرد چشمان پدر را چقدر فاطمه‌بین کرد بانی شده این فاطمه معراج پدر را جبرییل به پابوسی او ریخته پر را در بین کریمان شده مشهور کریمه! زهراست چه نزدیک و چه از دور کریمه سجاده‌نشین در وسط طور کریمه یا فاطر و یا فاطمه یا نور کریمه این آرزوی ماست سلیمان شده باشیم با چادر تو تازه مسلمان شده باشیم ارثیه زهراست که پای تو ورم داشت محراب به یک جلوه تو قامت خم داشت با بودنت این قوم چه می‌خواست؟ چه کم داشت؟ احساس عجیبی به شما قوم عجم داشت در پای شما مردن ما عین حیات است صحن تو برابر به تمام عتبات است از آینه بندان حرم نور به ما خورد در صحن تو بی بی سر ما خوب هوا خورد در قم به مشام دل ما بوی رضا خورد هرکس گذرش خورد به این میکده جا خورد دیدند همه مرقد تو مرقد زهراست بی بی به خدا گنبد تو گنبد زهراست نومید رسیدیم که امید بگیریم هر نیمه شب از ماه تو خورشید بگیریم خوبست به امضای تو تأیید بگیریم یعنی که ازین خانه روادید بگیریم بیمارترینیم شفا را بده بی بی پس تذکره کرببلا را بده بی بی در کشور شیعه سفرت امن و امان بود هر کوچه زمان گذرت امن و امان بود بر روی شتر دور و برت امن و امان بود افتاد به هرجا نظرت امن و امان بود چشمان کسی خیره به محمل نشد اصلا سد گذرت جمع اراذل نشد اصلا جز گل به سرت از روی بامی نرسیدست بر محمل تو چشم عوامی نرسیدست پایت طرف بزم حرامی نرسیدست راه تو به دروازه شامی نرسیدست شلاق سراغ تن تو هیچ نیامد آتش طرف دامن تو هیچ نیامد اما به سر عمه به جز زخم ندیدند قدیسه ما را سر بازار کشیدند با هلهله و خنده از او خطبه شنیدند بند دل او را ته گودال بریدند قداره کشی آمد و سرزیر عبارفت برنیزه ی اولاد زنا نورخدا رفت.. @shia_poem
هرکس گدایی میکند بر ساحت زهرا باید بیاید قم بیاید خدمت زهرا معصومه یعنی نور، یعنی عصمت زهرا پیداست در صحن و سرایش جنّت زهرا مانند زهرا روشنای خانه این بانوست راضیّه و انسیّه و حنّانه این بانوست کوثر شده زهرا اطهر میشود بی شک انسیّه الحورای دیگر میشود بی شک معراج را معنا و مظهر میشود بی شک بند دلِ موسی بن جعفر میشود بی شک بابا اگر این است دختر باید این باشد چون فاطمه حق است امّ المؤمنین باشد وا میشود سجاده اش، وا میشود درها درهای الطاف خداوندی به نوکرها از نسل اسماعیل ها تا نسل هاجَرها در محضرش از فضّه ها هستند و قنبرها در کهکشانش شاعران منظومه میگویند معصوم ها یا حضرت معصومه میگویند دست کریمه برکتش مثل کریمان است قم ظاهراً خشک است، در باطن گلستان است باران نمیخواهد همیشه نورباران است هر زائرِ قم زائرِ شاه خراسان است محتاجم و دورِ کس دیگر نمیگردم از محضر او دست خالی بر نمیگردم کعبه تمام عزت خود را به او داده جنّت به دست خادمان او سبو داده زهرا به یُمن او به من هم آبرو داده کن درد دل با او که وقت گفتگو داده بیخود نمی آیند مردم سر به زیر اینجا پس تو بیا و کربلایت را بگیر اینجا چون فاطمه نور است و شرحی در بیانش نیست چون زینب است و جز رضا وِرد زبانش نیست گرچه شکسته، حرفی از قدّ کمانش نیست بر آسمان نیزه ماه کاروانش نیست بیکس نشد یک لحظه هم در این مسیر اصلاً بیمار شد اما نشد اینجا اسیر اصلاً باید از آقا گفت یا خواهر که تنها شد او را زدند اشرار بالا سر که تنها شد گودال شد عرش خدا مادر که تنها شد غارت شد از هر گوشه ای پیکر که تنها شد در ازدحام خیمه  زینب ناتوان افتاد روبنده ی زنها بدست این و افتاد *این شعر با همکاری برادر عزیزم رضا دین پرور گفته شد @shia_poem
در آسمان ملائکه ی خوش ذوق شهر بهشت را که بنا کردند اول به سوی صحن و سرای تو چندین هزار پنجره وا کردند مشتی ستاره از فلک آوردند در سفره های ما نمک آوردند  بس که بهار از فدک آوردند در شهر قم مدینه به پا کردند با چشم های غرق عطش دیدیم گنبد درون آینه ی حوض است  آن کاسه های پر از خورشید سیرابمان از آبِ طلا کردند ملا حسین مولویِ مداح همراه شمس و عاصی و خورشیدی از بس که بوده اند نمک گیرت در هر مقام شور به پا کردند صحن عتیق و جلوهء دیرینش با چلچراغِ خوشهء پروینش اینها به اتفاق مضامینش پروانه را مدیحه سرا کردند ما قاصریم وصف تو را وقتی امثال مرعشی و بروجردی  یک عمر روزه های معطر را با بوسه بر ضریح تو وا کردند تکرار فاطمه است عبور تو ، توصیف زینب است مرور تو  معصومه نام داشت حضور تو ، اما تو را کریمه صدا کردند ای تا همیشه کار تو کارستان  اثبات کرده شوکت تو هر آن  هرگز نکرده اند همه مردان کاری چنان که فاطمه ها کردند … @shia_poem
حیا به دست تو آموخت دلبری ها را و آمدی که امامت کنی پری ها را تویی که چادر شب را به ماه پوشاندی گره زدی سر هر غنچه روسری ها را تو آن خطیب غریبی که خطبه های غمت گرفته دست دل پای منبری ها را چنان تو هرچه که گشتم کسی به جز زینب نکرده است ادا حقّ خواهری ها را هوای نامه ی ممهور بردن از دستت کشانده از مشهد تا تو پا-پری ها را قم بدون تو سوهان روح بود و کساد به صف کشاند حضور تو مشتری ها را همین که گوشه ی چشمی نظر می اندازی شفای عاجل درد ست ، بستری ها را نشسته ام چو غباری به شوق اذن دخول بیا بگو نتکانند پا دری ها را @shia_poem
ما از ازل فقط در این خانه را زدیم جایی نرفته ایم و به این سمت آمدیم دلداده ی کریمه ی آل محمدیم یعنی گدای خواهر سلطان مشهدیم حاجت به آستانه ی دیگر نمیبریم ما ریزه خوار سفره ی موسی بن جعفریم ماه آمده است خواهر خورشید را ببین این نور فاطمی که درخشید را ببین عید است روز آمدنش،عید را ببین در سیره اش تجلی توحید را ببین دست گره گشای دوعالم رسیده است پایان شام تیره ی ماتم رسیده است باید که ماه سر بگذارد به پای او خورشید جابه جا شود از هر ندای او آنکس که گفته حضرت کاظم برای او این جمله عجیب که بابا فدای او وقت شفاعت است که پرچم به دست اوست روز حساب چشم دو عالم به دست اوست نور از زمین به کل سماوات میدهد بی بی کریمه ای ست که حاجات میدهد باقم به ما مجال مباهات میدهد از بس که بوی مادر سادات میدهد از عطر فاطمه حرم اومعطر است صحن و سرای او حرم امن مادر است عفت به اوج میرسد از بال چادرش حجب و حیاست طرحی از اشکال چادرش آیات نور میشود احوال چادرش بوده است مثل فاطمه منوال چادرش از نسل سیدالشهدابنت مجتبی ست آرامش و قرار دل حضرت رضاست از لطف اوست سفره ی نان باز میشود قفل هزار مشکلمان باز میشود از شهر اوست بخت جهان باز میشود از قم سه در به سمت جنان باز میشود مهرش درون سینه ی مردم نشسته است باغ بهشت گوشه ای از قم نشسته است در لحظه ی کرامت اوعالمی فقیر بر حسن خلق فاطمی اش عرشیان اسیر راه بهشت میگذرد از همین مسیر ازخانه اش رسیده بهاران به زمهریر حوا و هاجرند در این خانه خادمه بانوی خانه کیست تجلای فاطمه معصومه فاطمه است دلیلم کمال اوست آیینه ی پیمبروزهرا جمال اوست مریم هرآنچه هست به واقع مثال اوست ایمان آسیه جلوات جلال اوست خیر کثیر و اوج کرامت رسیده است این عالمه به علم امامت رسیده است.... @shia_poem
ما را خدای حضرت معصومه خوانده گدای حضرت معصومه انگار روی عرش خدا هستیم زیر لوای حضرت معصومه قم شوره‌زار بود و گلستان شد از خاک پای حضرت معصومه عمری به او "کریمه" لقب داده‌ست جود و سخای حضرت معصومه وا می‌کند هزارگره، دستِ مشکل‌گشای حضرت معصومه در زندگی غریب نشد هرکس شد آشنای حضرت معصومه معصومه‌ی امام‌رضا بانوست مولا، رضای حضرت معصومه مثل حریم شاه خراسان است صحن‌وسرای حضرت معصوم در این حریم ذکر ملائک چیست؟ مدح‌وثنای حضرت معصومه " مَن زارَها بِقُم فَلَهُ‌الجَنَّه " این شد بهای حضرت معصومه در این حرم طلا شده مس‌هامان با کیمیای حضرت معصومه شب‌های جمعه زائر اربابیم در کربلای حضرت معصومه درمان دردهای دوعالم شد دارالشفای حضرت معصومه شکر خدا ضریح دلم بوده‌ست یک‌عمر جای حضرت معصومه عالم گدای حاتم طایی شد حاتم گدای حضرت معصومه ناقابل است هدیه‌ی من، اما؛ جانم فدای حضرت معصومه تعجیل در ظهور امام ماست تنها دعای حضرت معصومه @shia_poem
فصل عشق است و نوشتند بهاری زنده است سحر رویش سرسبز وقاری زنده است باز جاری شده کوثر به زبانم انگار می رسد آنکه پی اش ایل و تباری زنده است همه آیینه و قرآن و گل و جام به دست اصلاً انگار که با عشق، قراری زنده است مادر هرچه مسیحاست کنیزش شده است آنکه در قبضهء او جان شماری زنده است کیست این نورٌ علی نورِ فرشته تمثال که کند از طبق نور، نزول اجلال دختری آمده از نسل امامان اصیل کوثری آمده جوشنده تر از جاری نیل آمده آنکه خدا داده به یُمن قدمش روزی سائل و زادِ سفر ابن سبیل شده گهوارهء او پنجره فولاد حیا به نخ چادر او چشم ملک بسته دخیل چه کسی آمده از راه که هاجر با شوق رونما داده به باباش، سر اسماعیل بغضها را که شکستند دو چشمم تر شد نوبت آمدن فاطمه ای دیگر شد دیدم از جان تو جانان شدنت را بانو شمسهء کشور ایران شدنت را بانو ننویسند قیامت، بنویسند چه پس؟! وارد روضهء رضوان شدنت را بانو حسرتی هست که دارند تمام افلاک ماه شبهای شبستان شدنت را بانو در سماوات، خدا جشن گرفته امشب  خواهر حضرت سلطان شدنت را بانو می رسد از طرف شهر تو بارِ ساوه  میوهء جشن بهشت است انار ساوه ای مقامات تو در عرش همه عالیّه چقدر دور و برت پر شده از حوریّه می کند حضرت جبریل، ز تو استفتاء دستهایت پُرِ حکم و سند شرعیّه مریم و آسیه خوانند نماز آیات چو به خورشیدِ رخِ خویش زدی پوشیّه می شود باز دری از حرمت سمت بهشت بر بلندای جنان حک شده معصومیّه می رسد روزیمان از دَهَک سفرهء تان شوری آب قم است از نمک سفرهء تان چقدر مزّه به من می دهد این گم شدنم عامیانه شدنم، قاطی مردم شدنم زیر و رو کرده مرا میکده ای ساقی کُش چه خوشا مست سبو و قدح و خُم شدنم قدّ یک ارزن اگر ارزش و قدر من نیست شده اما هوسم خوشهء گندم شدنم صلهء شعر، خدایی به همین می ارزد زائر بی سر و پای حرم قم شدنم دل من کرده هوای حرم معصومه روشن است این دلم از می بَرَمِ معصومه می نویسم فقط از نام شما بند به بند زده مهر تو رگ و ریشهء من را پیوند سقف دنیا که به روی سر من شد آوار گوشهء صحن تو را زود نشانم دادند دور و اطراف حرم مرغ دلم سرگردان آخر افتاد به دام تو به چندین ترفند پاسخش خواستهء روز و شب خیلی هاست عشق تو ضَربدر ِ عشق رضا یعنی چند؟! بیجهت نیست که در صحن و سرایت جا نیست طوف قبر تو کم از طوف خود زهرا نیست تا ابد گرم، دم خادم و نوکرهایت تا ابد دور سرت چشم برادرهایت دور و اطراف تو ماندند همه مَحرم ها تا که نخ کش نشود گوشهء معجرهایت فقط الحمد به لب دارم و شکراًلله که نبردند تو را در وسط سرهایت ریختی اشک دراین روضه وگفتی در تب: قامتِ تا نوکِ پا خم شده یعنی زینب تو ندیدی ثمرت را به سنان ها زخمی سری از بغضِ دل سنگ پران ها زخمی تو ندیدی که بیفتد سر راه دشمن تکه های لب و حلقوم دهان ها زخمی تو ندیدی که بماند به حرم، چشمان ِ بدنی زیر سُم اسب دوان ها زخمی گرچه سختت شد و رنجیده شدی بی تردید تو ندیدی به خدا داغ، ولی زینب دید @shia_poem
شمع محفل اگر سراج شده.. سوخته هستی اش حراج شده زیر پا بوده و به سر رفته بند نعلین بوده تاج شده مالیات فقیر از جگر است خون دلهاست که خراج شده مرض لا علاجمان اغلب.. با همین آب شور علاج شده چند قرن است در قبیله ما.. سجده بر سمت قم رواج شده کعبه گرچه نصیب مردم بود قبله ما از ابتدا قم بود مورم و در تمام اوقاتم به کرامات قدسی ات ماتم چند رکعت تورا صدا کردم راضیم! راضی از عباداتم سنگفرش حیاط صحن توام به رضای تو هشت قیراتم شور عشق تورا درآوردم غرق شیرینی است افراطم اینهمه آدم به کوچه ی تو میدهی وعده ی ملاقاتم؟ گرچه روحم گرفته روی گناه فاطمه اشفعی لی عندالله تو به زیر عبای موسایی ربنا ربنای موسایی گره خلق را تو وا کردی دستگیری عصای موسایی خواهر بی نظیر سلطانی کوثر بچه های موسایی کوه طور شماست بیت النور تو کلیم خدای موسایی هم مسیحا برای عیسایی هم تجلی برای موسایی برگ غفران رسید و بیمه شدم سائل حضرت کریمه شدم باده ناب از خم است هنوز رزق عشاق از قم است هنوز نان‌خور سفره ی حریم توایم در بهشت تو گندم است هنوز نخ  چادر نمازتان خانم! باب حاجات مردم است هنوز! تا ابد در طواف کوی توام تازه این دور هشتم است هنوز روبروی ضریح داد زدم.. حرم مادرت گم است هنوز کهنه ام وصله پینه میخواهم از قم تو مدینه میخواهم هرکسی خاکسار این در شد ناخودآگاه دیده اش تر شد به طواف ضریح دختر رفت داغدار عزای مادر شد یاد آن لحظه ای که در میسوخت میخ در روزی کبوتر شد پای نامحرمان به خانه رسید نوبت قتل صبر شوهر شد فضه آمد کمک کند اما.. یاس خانه شکست پرپرشد... @shia_poem
از ادب در حرمت قامت زوّار خم است هر که زانو زده در محضر تو محترم است قم بهشتی است که از لطف تو رونق دارد هر کویری که بر آن پا بگذاری «ارم» است «بهجت» از قلب ضریحت همه جا را پر کرد آنچه در صحن تو هرگز نتوان یافت غم است عالِمان ریزه خور سفره‌ی احسان توئند عالَمی سائل و ایوان تو دارالکرم است «مرعشی» وار شدم زائر زهرا در عرش بین خاکی که در آن فاطمه صاحب حرم است قصد قم میکنم از مشهد و در هر نفسم یارضاجان دم و معصومه مدد بازدم است شد پناهنده به منظومه‌ی صحنت «پروین» حرمت امن ترین خانه‌ی اهل قلم است وقت توصیف شکوه تو مضامین لال اند شاعران مدح تو را هر چه بگویند کم است @shia_poem